در حال بارگذاری ...

گزارشی از تمرین نمایش « سونات گوجه های سبز » به کارگردانی مهدی افشار قهرمانی

« مهدی افشار قهرمانی »‌فارغ التحصیل رشته کارگردانی تئاتر و ککرگردان نمایش سونات گوجه های سبز می گوید : « در دوران دانشجویی ما گروهی تشکیل دادیم که به شیوه کارگاهی می کرد و روزانه ٩-٨ ساعت تمرین می کردیم »

شیما بهره مند : زندگی خیلی چیز خوبیه . مثل گوش دادن به یک موسیقی لذت بخشه . مثل خوندن دعا تو کلیسا یا گاز زدن یک گوجه سبز زیر درخت . این جملات را کشیش کلیسا می‌گوید و گئورک : اما گوجه سبزها مرگ را آرام و تدریجی می آورند .
این جملات بخشی از نمایشنامه « سونات گوجه های سبز » به کارگردانی مهدی افشار قهرمانی است که در بخش اصلی بیست و سومین جشنواره تئاتر فجر روی صحنه می رود . « مهدی افشار قهرمانی »‌فارغ التحصیل رشته کارگردانی تئاتر می گوید : « در دوران دانشجویی ما گروهی تشکیل دادیم که به شیوه کارگاهی می کرد و روزانه ٩-٨ ساعت تمرین می کردیم »
وی تا کنون با این گروه نمایش های مرغ دریایی – مردی با چمدان هایش – مکبث یونسکو – بانو آئویی و یک فنجان قهوه برای آقای شکسپیر را روی صحنه برده است .
که از میان آنها ، نمایش « یک فنجان قهوه برای آقای شکسپیر » که یک بازخوانی از مکبث شکسپیر بود ، به عنوان نمایش برگزیده جشنواره دانشگاهی فجر انتخاب شد و جوایز بسیاری را از آن خود کرد . وی هم چنین شهریور امسال به عنوان بازیگر در نمایش « ساحره سوزان » اثر میلر به کارگردانی « مه لقا باقری » بازی کرد .
اکنون در واپسین روزهای مانده به جشنواره در یکی از اتاق های سرد و اداره تئاتر ، بار دیگر مهدی افشار قهرمانی نمایش « سونات گوجه های سبز » را به همراه گروهش تمرین
می کند .
فرزانه ارسطو – مهران گل محمدی – لطف ا... سیفی – فاطمه رمضانی – مهدی افشار قهرمانی حامد سلطانی – پریسا بهپوری – سحر افتخار زاده – علیرضا ترامشلو و مونا بیگی بازیگران این نمایش هستند .
- پس خداوند زن و مرد را از روز ازل برای هم آفرید و به هریک وظایفی آموخت و ...
کشیش با صدای بلند می خواند . لولا وگئورک رو به روی کشیش ایستاده اند و سوگند یاد می کنند که یکدیگر را تنها شریک زندگی خود بدانند .
و صداهایی بلند آمین می گویند .
چراغ ها خاموش می شوند . هر یک از بازیگران به گوشه ای می روند .
و این بار گوشه ای دیگر از اتاق روشن می شود .
سروان آرام و سرد با صدایی وهم آلود و زنگ دار از «‌هرتا » بازجویی می کند .
- پس هر کس می تونه یه شعر بگه .... وتو یه شعر گفتی
هرتا فریاد می کشه : من نگفتم .
سروان از روی صندلی بلند می شود و آرام با گام های شمرده به سوی « هرتا » می رود .
اتاق تاریک می شود . و صدای فریاد هرتا در اتاق می پیچد . « افشار قهرمانی » نویسنده و کارگردان نمایش در مورد متن نمایشنامه می گوید : یک سال و اندی پیش رمان « سونات گوجه های سبز » یا «‌قلب های حیوانی » نوشته « هرتا مولر » را خواندم . قصه این رمان در یک فضای ناآرام سیاسی شکل می گیرد و چگونگی زندگی و روابط آدم ها در این فضای سیاسی قصه را پیش می برد .
وی ادامه می دهد : « برای جشنواره روی متن های « شاه لیر» و « سه خواهر » هم کار کرده بودم . اما در نهایت « سونات گوجه های سبز » را برای اجرا در جشنواره انتخاب کردم .
این نمایشنامه اقتباس یا بازخوانی آزاد از رمان مولر است و به متن اصلی وابستگی چندانی ندارد وتنها شخصیت های نمایش برگرفته از این رمان هستند . البته پرسوناژ « هرتا» که راوی قصه نمایش است در رمان وجود ندارد . و قصه پردازی و نیز پرداخت موقعیت ها جدای ا زمتن رمان است .
صدای « لولا » در تاریکی اتاق پخش می شود .
- مادرم می گفت اگر عروسی کنم به من بیست کوسن بزرگ همه پر از مورچه هایی نیش دار و بیست کوسن بزرگ همه پر از پشه های خون آشام و ... خواهند داد و من هرگز عروسی نخواهم کرد تا ...
اتاق روشن می شود . سارا و هرتا روی زمین نشسته اند . سارا سر روی زانو گذاشته و با نگاهی مات به زمین خیره مانده است .
« لولا » و « الا» بحث می کنند . دعوا بالا می گیرد . به هم می آویزند . صدای فریادشان در اتاق خالی دور می زند . هرتا پیش می آید و با فریاد « بس کنید » در می زنند یکی از بچه ها در را باز می کند کسی می گوید : « آرام تمرین کنید در یکی از همین اتاق ها گروهی اجرا دارند » .
صحنه را یک بار دیگر آهسته اجرا می کنند . یکی از بازیگران نمی شنود . صدای اعتراض گروه بلند می شود . کارگردان می گوید : « بچه ها ما کار خودمان را می کنیم . این اتاق را برای تمرین به ما داده اند . »
« لولا » و « الا» دوباره دعوا می کنند . هر‌تا آن ها را به سکوت می خواند . «‌خانم ژولیت » مسئول خوابگاه می آید . تذکر می دهد و قوانین خوابگاه را با صدای بلند و محکم می خواند .
دختر ها هم تکرار می کنند .
خانم ژولیت : برای پاک شدن اول باید از جسم شروع کرد تا به روح رسید این فرمان سرورمان عیسی مسیح است . و رو به سارا می گوید : از پاک ترین شما شروع می کنیم و سارا را برای تنبیه با خود می برد .
سارا فریاد می کشد صدای التماس دختران در فریاد سارا گم می شود .
کارگردان در مورد خط حرکت و نحوه ایستادن «‌هرتا » توضیح می دهد و تأکید می کند که روی صحنه جز چند میز و صندلی چیز دیگری نیست .
افشار قهرمانی نقش نور را در این نمایش بسیار کلیدی می داند و در این باره می گوید :
« در این نمایش اصلاً صحنه روشن کامل وجود ندارد و از نور به طور موضعی در صحنه استفاده می شود . تاریک و روشن شدن صحنه ها تغییر زمان را نشان می دهد و پیش رفتن زمان به نور وابسته است . »
طراحی صحنه نمایش تنها چند میز و صندلی است که در مکان های ۶ گانه نمایش اتاق سروان – خوابگاه – یک میدان در شهر – کلیسا و خانه ارگا و لولا ،‌ چیده می شود .
اتاق روشن می شود . چهار نفر دور یک میز نشسته اند ودر مورد فعالیت سیاسی شان گفتگو می کنند .
هرتا : من شک دارم .
الا ( با عصبانیت ) : اما باید یک تصمیم جدی بگیریم .
کورت فریاد می زند : باز تو دخالت کردی .
ادگار : بچه ها ما داریم در مورد گئورگ حرف می زنیم ...
هرتا : ادگار تولدت مبارک .
سکوت ادگار کش می آید . ادگار : مرسی ....
ادگار نیم خیز می شود و می گوید : هر کس افتاد تو اون اتاق نامه بنویسد با ویرگول یعنی همه چیز عادیه ، بدون ویرگول ...
ادگار و هرتا بلند می شوند و کورت و الا در مورد زندگی خصوصی شان بحث می کنند .
قصه نمایش پس از جنگ جهانی دوم در دوران پلیس مخفی رومانی اتفاق می افتد . دوران کمونیست مذهبی ، دورانی سرشار از شعارها و ادعاهای سیاسی و جوانانی که دراین اوضاع سیاست پیشه می کنند .
چهار دختر در یک خوابگاه باهم زندگی می کنند . در بوفه دانشگاه با سه پسر آشنا می شوند و همراه آنان دست به فعالیت سیاسی می زنند .
گروهی تشکیل می شود و در کنار فعالیت سیاسی زندگی این آدم ها به هم گره می خورد .
و آنان نمی دانند که دراین میان این شعارها زندگی خود را می بازند .
افشار قهرمانی می گوید : « این قصه در طی ۶ سال رخ می دهد . که در نمایش نامه به سه دوره دو ساله تقسیم شده است . »
وی در مورد انتخاب نام « سونات گوجه های سبز » برای این نمایش توضیح می دهد : «‌گوجه های سبز به عنوان تمثیلی از زندگی برای نام رمان گرفته شده است و سونات نیز یک نام موسیقایی است و زندگی آدم های نمایش هم به سونات می ماند . چون نمایش دارای سه بخش است و مدام به گذشته باز می گردد . و دراین سفر زمانی است که قصه تعریف می شود»