در حال بارگذاری ...

بازخوانى تئاتر خیابانى دهه هفتاد آمریکا با نگاهى به گروه تئاتر نان و عروسک

نام پیتر شومان همواره با نام یکى از معروف ترین گروه هاى تئاتر خیابانى دهه ۷۰ آمریکا پیوندى ناگسستنى یافته است. حضور وى در تهران اتفاق فرخنده اى است که به بهانه برگزارى جشنواره تئاتر عروسکى دانشجویان ممکن گردیده.در یادداشت ذیل تلاش مى شود با بررسى ریشه هاى تاریخى شکل گیرى گروه تئاتر نان و عروسک به معرفى دیدگاه هاى شومان و ماهیت این گروه پرداخت.

امین عظیمی: نام پیتر شومان همواره با نام یکى از معروف ترین گروه هاى تئاتر خیابانى دهه ۷۰ آمریکا پیوندى ناگسستنى یافته است. حضور وى در تهران اتفاق فرخنده اى است که به بهانه برگزارى جشنواره تئاتر عروسکى دانشجویان ممکن گردیده.در یادداشت ذیل تلاش مى شود با بررسى ریشه هاى تاریخى شکل گیرى گروه تئاتر نان و عروسک به معرفى دیدگاه هاى شومان و ماهیت این گروه پرداخت.

1- درست هنگامى که کمیسر ژدانف فرمان پایان مدرنیسم را در سال ۱۹۳۴ میلادى در روسیه صادر کرد نخستین بارقه هاى نمایش مدرن و متفاوت در ایالات متحده در حال شکل گرفتن بود.این جریان نمایشى که تمامى نیرو ى خویش را جهت رهایى از فضاهاى سنتى بسیج کرده بود به استقبال دیدگاه هاى دو اندیشمند عرصه نمایش رفت: «آنتونن آرتو» و «برتولت برشت».نظریات این دو فرد تاثیرات عمیق از جنگ جهانى اول به همراه داشت که یکى از عمده ترین آنها نگاهى دوباره به جایگاه انسان و مناسباتش با صحنه بود. «آرتو» که هنرنمایش را اساساً برآمده از آئین هاى کهن برمى شمرد با تدوین تئورى «تئاتر شقاوت» خویش، نمایش را به مثابه طاعونى معرفى کرد که زشتى ها را بازتاب مى داد. وى استفاده از مناسک آئینى را براى ایجاد ارتباط موثر با تماشاگران مورد توجه قرار داد، زیرا اعتقاد داشت با توسل بر مبناى فرهنگى هر جامعه اى مى توان تماشاگر را براى دریافت و جذب حقایقى که در رویاهایش نهفته است- به طورى که میل به خشونت، شقاوت، امیال جنسى، حس ناکجا آبادى و حتى حس آدمخوارى او بیرون ریخته شود- آماده کرد.در این میان «آرتو» به شکل گیرى نمایش کمک کرد که نقش زبان را در زمینه استفاده از شیوه هاى دیدارى بسیار کمرنگ مى کرد. تعریفى که وى از این نوع نمایشى ارائه داد یکى از پایه هاى اصلى شکل گیرى نمایش هاى خارج از سالن بود: «نمایش مراسم آئینى است که اعتبارى اعتقادى و روحانى و کیفیتى تاثیر گذار دارد و نتیجه آن خلاقیتى است جمعى که از طریق ارتباط بى واسطه نمایشگر و تماشاگر امکان پذیر است.»
«برشت» نیز با نظریات خویش به طور نامحسوسى بر این جریان تاثیر گذارد. او که با همکارى «اروین پیسکاتور» تئاتر «مواجهه» را به وجود آورده بود به جاى استفاده از صحنه هاى قراردادى و شکل سنتى هنر نمایش به استفاده از صحنه هاى نمادین که تصویرى جهانى از وضعیت انسان بود- نه به معناى سمبلیستى آن- روى آورد؛ چرا که اعتقاد داشت از این راه مى توان قدرت عمل تماشاگر را تهییج نمود و با بخشیدن امکان ابراز عقیده به وى در عین حال که بخشى از اجرا شمرده مى شد، او را در مقام تحلیلگر و منتقد نیز قرار داد.با آنکه تجربیات آرتو و برشت کاملاً مستقل و در شرایط کاملاً متفاوت با تئاتر آمریکا در جریان بود اما دامنه تاثیرات آنها با شروع در دهه ۱۹۳۰ حضور خویش را در جنبش تئاتر خیابانى دهه ۱۹۶۰ آمریکا به منصه ظهور رسانید.تاثیرات برگرفته از توان بالقوه نمایش هاى آئینى و جنبه هاى روشنگرانه، آموزشى و برانگیزاننده نمایش هاى سیاسى و تبلیغاتى که مشخصاً بر مبناى نظریات آرتو و برشت بود عمده ترین عناصر ماهوى این جنبش را شکل مى داد.
۲- تئاتر سنتى- تجارى آمریکا که مرکز تمرکز آن در «برادوى» بود تمامى درها را به روى تجربیات جدید بسته بود. این محدودیت ها موجب شد تا در اواخر دهه چهل تمهیداتى توسط گروه هاى مستقل و تجربى براى تغییر نظام تئاتر شکل یابد. یکى از مهمترین کوشش هایى که در این زمینه موثر واقع شد جنبش «آف- برادوى» بود. هدف این جنبش اجراى نمایش در تئاتر هاى پرت افتاده یا مکان هاى غیر تئاترى بود تا هزینه هاى اجرا را پائین نگه داشته و ضمناً آثارى را عرضه کنند که مشخصاً بر مبناى تفکراتى آوانگارد و ساختار شکن شکل یافته بود.عرضه نمایش هاى «آف- برادوى» تا اوایل دهه ۶۰ در آمریکا روبه صعود بود. در این دوران گروه «لیوینگ تیاتر» به سرپرستى «جودیت مالینا» و «جولین بک» با نوعى تئاتر شاعرانه غیر واقع گرا در این عرصه درخشیدند.در سال ۱۹۶۴ تئاتر «آف- برادوى» دچار مشکلات جدى اقتصادى شد. از این رو مى کوشید از ماجراجویى هاى سال هاى پیش خود کم کند. با ضعیف شدن «آف - برادوى» که به سمت نوعى محافظه کارى کشیده مى شد، «آف- آف- برادوى» جاى آن را گرفت، تازه نفس، جسورتر و با افکارى نوین. گروه «تئاتر باز» که توسط جوزف چایکین یکى از اعضاى سابق «لیوینگ تیاتر» تاسیس شده بود، تمام وقایع صحنه و پشت صحنه را در مقابل دید تماشاگران به نمایش مى گذاشت.
گروه هاى دیگرى همچون «هپینینگ» که توسط «آلن کاپرا» پایه گذارى شد، گروه «سان فرانسیسکو مایم تروپ» به سرپرستى «رانى دیویس» و گروه پرفورمن تیاتر به سرپرستى «ریچارد شکنر» که با طرح تئورى تئاتر محیطى تاثیرى عمیق بر روند تئاتر تجربى و سیر تئاتر خیابانى گذاشت از دیگر گروه هاى مطرح این جریان بودند.«ریچارد شکنر» اعتقاد داشت مى توان با استفاده از شکل اجرایى آئین ها و تلفیق آن با رویداد هاى واقعى به بهترین شکل اجراى نمایش دست یافت. او تحت تاثیر عقاید «مارگارت مید» مردم شناس مشهور آمریکایى قرار گرفت که سالن هاى نمایش را وسیله اى ناقص و جدا کننده از لحاظ عاطفى براى تماشاگران برمى شمرد و فاصله میان تماشاگر و هنرمند را سبب نخبه گرایى در هنر و عدم یکپارچگى هنرمند با جامعه اش مى دانست. او با افکارش در مورد تئاتر محیطى و فضا در نمایش که بعدها در سال ۱۹۶۸ به شکل مدون منتشر شد بر ماهیت تئاتر خیابانى تاثیرى عمیق گذاشت تا این نوع نمایش با فعالیت گروه هاى «آف- برادوى» و «آف-آف- برادوى» که سرشار از انگیزش هاى رادیکال و تند سیاسى بود به بلوغ برسد.در همین سال ها بود که گروه تئاتر نان و عروسک بر مبناى تجربیات ارزنده گروه هاى ماقبل خود توسط پیتر شومان تاسیس شد.
۳- پیتر شومان کشاورز زاده اى بود که در سال ۱۹۳۴ در شهرستانى کوچک در آلمان که امروزه به عنوان بخشى از خاک کشور لهستان شناخته مى شود متولد شد. او در کودکى پخت نوعى نان مخصوص را که با دانه چاودار توسط مادرش انجام مى شد فرا گرفت و بعد ها به طور جدى به مجسمه سازى و ساخت عروسک پرداخت.شومان از طریق یکى از شاگردان «آنا هلپرین»- از طراحان بزرگ رقص مدرن- به رقص مدرن علاقه مند شد و با تجربیاتى که در زمینه هاى گوناگون هنرنمایش به دست آورده بود درست در سالى که «آلن کاپرا» نخستین هپنینگش را در نیویورک اجرا کرد و جوزف چایکین گروه «تئاتر باز» را بنیان نهاد گروه تئاتر نان و عروسک را تاسیس کرد: ۱۹۶۳.
تئاتر نان و عروسک که از دل آلترناتیوهاى رادیکال «آف-آف - برادوى» متولد شده بود و گرایش هاى عمیقى به آئین داشت با بهره گیرى از مفاهیم مذهبى تورات و انجیل تلاش مى کرد با یکى شدن روح کلى تماشاگران و بازیگران در معنایى واحد به نوعى حقیقت ناب دست یابد. آنچنان که «جورج دنیسون» در مورد تئاتر نان و عروسک مى گوید: «این نمایش مانند نماز و دعایى است که در آن مفاهیم کلمات جاى رکوع و سجود را گرفته اند. به جاى کلمات فقط تابلو ها و عروسک هایى نقابدار جایگزین شده اند.»شومان هیجان هاى خاصى را که در تجارب تماشاگران وجود داشت، کشف و عمیق مى نمود. جزیى از مهم ترین هیجان ها که به احساس هاى ما در مورد مرگ و وابستگى هاى اساسى بشرى تعلق دارند. واقعیت مرگى را که او براى تماشاگرانش جلوه و جلا مى داد به نظر «دنیسون» نخستین معنى تئاتر است.در تئاتر نان و عروسک تماشاگر نمى تواند تنها مصرف کننده باشد، تماشاگر با فراموش کردن خود در فضا به واقع مبدل به بخشى از نمایش مى شود. این مسئله یکى از اصیل ترین رویکرد هاى تئاتر خیابانى نیز به شمار مى رود.
اسکارگ. براکت درباره گروه نان و عروسک مى گوید: «آنها با استفاده از عروسک هایى به اندازه هاى مختلف بازیگران و داستان هایى براساس اساطیر، کتاب مقدس و افسانه هاى بسیار مشهور برآنند تا عشق، احساس و انسانیت را رواج دهند و زشتى هاى ماده گرایى و تزویر را نهى کنند.»از نظر شومان تئاتر جاى داد و ستد نیست که ما پولى بپردازیم و در عوض چیز دریافت کنیم. شومان معتقد است تئاتر چیز دیگرى است، چیزى شبیه به نان است، یک ضرورت است. تئاتر شکلى از مذهب است.شومان همیشه طى یک اجرا یا پس از آن، نانى که خوب پخته است پخش مى کند زیرا چنانکه خود به سادگى مى گوید: «دلمان مى خواهد مى توانستیم مردم را تغذیه کنیم. نیروى نان انکار ناپذیر است. مردم گرسنه اند، حرفه نانوایى وظیفه دارد قرص هاى نانى تهیه کند که براى جویدن و گواردن خوب باشد و آنها را در دسترس همه بگذارد. خیمه شب بازان و هنرمندان هرگز به یقین نمى دانند به چه درد مى خورند و شغل آنها براى مردم دیگر چه فایده اى دارد. ما مى خواهیم به نانوایان بپیوندیم، نان هاى خوب تهیه کنیم و آن را به رایگان بدهیم. به نظر مى رسد جهانى که ما در آن زندگى مى کنیم، به طور عمده به سیاست و سازمان هاى فردى پرداخته است. جنگ و گرسنگى باید محو شوند و آب، هوا و خاک به زندگى برگردانده شوند. نمایش خیمه شب بازى، کودکان گرسنه را سیر نمى کند، اما جنگ ساخته اذهان و عقول بشرى است و فقر و گرسنگى بر اثر بى کفایتى ما است.»شومان همچون مسیح رسالت خویش را در ترویج آزادى، عدالت و برابرى به دیگران ابلاغ مى کند. این رسالت از طریق عروسک هایى انجام مى شود که جاى زبان روزمره و قاصر انسان ها را گرفته اند و با اعمال و کردارشان نوعى حقیقت را بازآفرینى مى کنند.گروه تئاتر نان عروسک با ترکیب امکانات عروسکى و خیمه شب بازى به نوعى بیان خاص و منحصر به فرد در فرآیند تئاتر خیابانى دست یافتند. شومان در مورد فضاى اجراى نمایش هایش معتقد بود: «فضاهاى سنتى، زیادى جا افتاده و بى دغدغه است، قراردادهایش آزاردهنده است. وقتى مردم بدون هیچ گونه تحرکى برروى صندلى مى نشینند، امکان هرگونه عکس العمل آزادانه از آنان گرفته مى شود. اما وقتى در فضایى که به طور اتفاقى در آن قرار دارند نمایش اجرا شود، مى توان از همه چیز صندلى ها، پنجره ها، خیابان و درها استفاده کرد. ما در هرجا که فضا اجازه دهد عروسک هایمان را وارد کنیم نمایش مى دهیم. تئاتر عروسکى ادامه پیکره سازى است، کلیساى جامعى را تصور کنید، نه از آن جاهاى مذهبى تزئین شده، بلکه جایى مثل یک تئاتر را، با حضور مسیح و قدیسان و سرناودان هایى که توسط عروسک باز ها به حرکت درمى آیند، با نیایش کنندگان حرف مى زنند و در نیایش واره موسیقى و کلمات شرکت مى کنند».
پیتر شومان آنچنان که عمیقاً به مفاهیم مذهبى و روحانى از جمله مرگ و رستاخیز مى پرداخت همواره به مسائل روزمره و شرایط اجتماعى نیز حساس بود و در مقابل آن عکس العمل نشان مى داد. راهپیمایى صلح که توسط گروه نان و عروسک به سرپرستى پیتر شومان در آوریل ۱۹۶۹ علیه جنگ ویتنام در آمریکا برپا شد و تبدیل به کارناوالى عمومى جهت انتقاد از سیاست هاى دولت گردید، همچنین نمایش «آتش» اجرا شده در جشن هنر تخت جمشید که به یاد سه تن از آمریکائیانى که در اثر اقدامات دولت آمریکا در جنگ ویتنام به عنوان اعتراض خود را قربانى کرده بودند، نشان از حساسیت هاى اجتماعى این گروه و بهره گیرى خلاقانه از شکل نمایش خیابانى در جهت برقرارى ارتباط با توده هاى مردم بود.به گفته «اونز» در کتاب تئاتر تجربى، شومان تماشاگرانى را مورد نظر دارد که به تئاتر نمى روند. از محبوبیتى که میان تماشاگران با فرهنگ تئاتر و نیز تند روهاى سیاسى به دست آورده، به راستى ناراحت به نظر مى رسد. نمى خواهد براى قشر تئاتر رو برنامه اجرا کند، بلکه مى خواهد مخاطبش آدمى باشد که دارد سرکار مى رود یا خانواده اى که دارد ساعتى را در پارک مى گذراند.


برخلاف شومان اغلب گروه هاى دیگر تئاتر خیابانى در دهه ۶۰ و ۷۰ آمریکا از شکل نمایشى خودشان براى مقاصد صرفاً سیاسى بهره مى گرفتند. در این میان گروه هاى رادیکال شکل گرفت؛ گروه هایى که همه تلاش خود را در زمینه نمایش با اعتراض و انتقاد از سیاست هاى آمریکا در داخل و خارج همراه مى کردند. هدف این گروه هاى خیابانى آموزش عامه مردم و جلب توجه آنها به مسائل روز اجتماعى بود که اگر پلیس به اجراى آنها حمله نمى برد گاه کار به بحث سیاسى هم مى کشید و برخورد هاى خشنى هم پیش مى آمد.همان گونه که سخن رفت دایره مضمونى آثار اجرا شده توسط گروه نان و عروسک آنقدر گسترده و در عین حال متنوع است که همواره تاکیدى بر شکل برقرارى ارتباط با تمامى سطوح مخاطبان را به رخ مى کشاند. شومان در جایى مى گوید: هدف یک نمایش عروسکى چیست؟! به نظر من هدف آن ساده کردن جهان و سخن گفتن به زبان ساده اى است که هر کس بتواند آن را دریابد. هدف آن در اختیار گرفتن تماشاگر و ترغیب او به درک لزوم جهانى جدید است. هدف آن دامن زدن به نهضت شنوندگان و تماشاگران است. ما این کار را با طبل و شیپور و تنفس آرام پانصد تماشاگر انجام مى دهیم. ما به توطئه کودکان بر ضد زندگى کسالت بار بزرگسالان پیوسته ایم. اکنون ذهن ها بیدار شده اند و دل و جرات مردم از نو زنده شده است. زمان بیدارى جهان فرا رسیده است و ما سنج این بیدارى را مى زنیم. نمایش عروسکى براى داستانسرایى کنار خیابان ها خوب است، براى بزرگ کردن و مشهور ساختن معایب و نقایص خوب است. در این جنبش، سخنرانى ها و فرضیات بسیار درباره معایب جامعه مصرف کننده عنوان مى شود. بسیارى از این سخنرانى ها هدر مى رود و بر کسى تاثیر نمى کند. گردانندگان نمایش عروسکى تئوریسین نیستند... اهمیت داستان سرایى و نمایش عروسکى در برابر گرسنگى و ناقص شدن افراد اندک است.اما این اندک اهمیت خود مهم است. طرح کلى همه چیز هاى اندک اهمیت وقتى با هم جمع شوند نام آزادى، نور و زندگى خوب به خود مى گیرند. ما سیرکى خواهیم ساخت و با این سیرک به شهر هاى کوچک و بزرگ جهان سفر خواهیم کرد و در این سیرک تمام جهان را نمایش خواهیم داد.
۴- گروه تئاتر نان و عروسک هیچ گونه شیوه کلاسیک و مدون بازیگرى ندارد. بازیگران هسته مرکزى این گروه بین ده تا پانزده نفر هستند که با همکارى افراد بومى و تماشاگرانى که به صورت داوطلبانه در اجراى نمایش شرکت مى کنند، به ساختن عروسک و ماسک هاى مورد نیاز خویش مى پردازند و پس از آن با همکارى آنان نمایش را اجرا مى کنند.پیتر شومان با استفاده از عروسک هایى به بزرگى دو تا سه برابر اندازه انسانى در فضاهاى بسیار گسترده و بیانى نمایشى که از «وود ویل» و«مایم» الهام پذیرفته است دست به تجربیات گوناگونى زده است. از جمله نمایش «سیرک رستاخیز خودمانى» که به آغاز آفرینش انسان، زندگى و در نهایت مرگ و دوباره رستا خیز مى پردازد و این نمایش هم در فضاى بسته و هم در فضاى باز قابلیت اجرایى دارد.عروسک هاى غول آسا که ارتفاع آنها حتى به ۱۰ متر هم مى رسد جزء لاینفک اجراهاى گروه است. این عروسک ها که با ساده ترین وسائل ساخته مى شود گاه به تناسب طولشان توسط چندین نفر هدایت مى شوند. مهمترین اصل در شیوه ى اجرایى گروه تئاتر نان و عروسک دیدگاه شومان در مورد شیوه روایت است.شومان کارى با روایت خطى و منطقى ندارد، بلکه همچون شاعرى به شیوه شهودى عمل مى کند. هدف او یکى شدن تماشاگر و بازیگر و ادغام آنها در روحى واحد است تا بتواند به تجربه اى ویژه و ممکن در لحظه دست یابد. بازیگران هسته مرکزى نیز عمداً آماتورى به ایفاى نقش مى پردازند تا دیگر شرکت کنندگان هیچگاه احساس دورى از آنها نکنند. شومان از تمامى فضاى موجود براى اجراى نمایش بهره مى گیرد. او حتى با استفاده از کابل و قرقره فضاى بالاى سر تماشاگران را به عنوان بخشى از محل نمایش تعریف مى کند. براى او اجرا در خیابان، فضایى چند صد هکتارى و حتى فضاى تنگ وتاریک یک گاراژ تفاوتى ندارد. مهم آن است که بتواند عروسک هایش را در آن محل جا دهد. بهره مندى شومان از منطق همزمانى در اجراهایش به نوعى تمرکززدایى منجر مى شود تا در نهایت تمامى افراد شرکت کننده به رابطه اى شهودى با اثر دست یابند و کلیت اجر به انجام مناسک یک آیین نزدیک تر شود. ممکن است در یک لحظه مشخص چندین دسته عروسک هاى متفاوت روایت خویش را دنبال کنند و این امر موجب مى شود دیده هاى تماشاگران با یکدیگر متفاوت باشد. هنگامى که گروه براى اجرا به منطقه اى مى رود در ابتدا از افراد آن محل دعوت مى شود تا هم در ساختن عروسک ها و ماسک هاى بزرگ مقوایى و هم در اجرا به گروه یارى رسانند. این امر موجب به وجود آمدن ارتباط نزدیکى میان اعضاى گروه و تماشاگران مى شود و هسته مرکزى ۱۰ نفره را گاهى به ۲۰۰ نفر ارتقا مى دهد. بازیگران هسته مرکزى گاه با لباس هایى سفید و کثیف، باندهاى نازک رنگى برپیشانى و کلاه هاى جورواجور به ایفاى نقش مى پردازند. ماسک هاى آنها گاهى چهره حیوانات و گاهى نیز چهره هایى اغراق شده را به خود مى گیرد. آنها در اجرایشان از طبل، دایره زنگى و ترومپت براى ایجاد موسیقى زنده آوایى بهره مى گیرند. شومان گاه از عناصر صوتى مدرن همچون صداى ترافیک و.... در بعضى از اجراهایش استفاده کرده است. همانطور که گفته شد شومان نمایش را در لحظه اجرا صحنه پردازى مى کند و هیچ چیز از دید تماشاگران مخفى نیست. او همانطور که در صحنه به صورت آزادانه حرکت مى کند دستورات لازم را به افراد مختلف مى دهد و به نوعى کارگردان روایت گونه در لحظه دست مى یابد. در سال ۱۹۷۴ گروه تئاتر نان و عروسک پس از ۱۳ سال کسب افتخارات گوناگون و دریافت جوایزى همچون اوبى (obie)، اراسموس (Erasmus)، جایزه دولتى برترى هنرى و جایزه بزرگ عروسک سازان آمریکا از شکل سیار خارج شد و براى همیشه به گلوور ورمونت نقل مکان کرد. شومان از ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۸ در تابستان هر سال افراد مختلفى را از نقاط دور و نزدیک در این محل جمع مى نمود و سیرک سه روزه رستاخیز خودمانى و چند نمایش دیگر را اجرا مى کرد. این روند پس از سال ۱۹۹۸ تا به امروز هر یکشنبه در گلوور صورت مى پذیرد. شومان هم اکنون در مزرعه بزرگش به کشاورزى و باغدارى مشغول است و با آن که ۷۰ سال سن دارد هنوز ایده هاى آزادى خواهانه اش را در جهان نمایش دنبال مى کند.