در حال بارگذاری ...

کارنامه ایرج راد ،بازیگر و کارگردان تئاتر به انگیزه تقدیر از او در جشنواره تئاتر فجر

جشنواره به این شکلی که ما داریم ، تعریف واقعی جشنواره نیست و اساساً جشنواره را بیشتر متعلق به دست اندرکاران تئاتر می داند نه متعلق به مردم ؛ چرا که قرار است جشنواره محلی باشد برای تعادل آرا و آشنایی بیشتر با تکنیک های تازه ، محتوا و اجراهای بهتر و تازه تر .

فهیمه خضرحیدری : اینجا خانه تئاتر ایران است . ایرج راد پشت میزش در دفتر مدیر عامل نشسته ، موقر ، آرام و پخته از ” دانش سکوت ” ؛ همان طور که همیشه دیده و شناخته ایمش ، نقره موهایش در نور کم رنگ خورشید زمستانی می درخشد . از جا برمی خیزد و با مهربانی صندلی ای برای نشستن تعارف می کند . او متولد ١٣٢۴ در تهران است ، لیسانس خود را از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران گرفت و تحصیلات خود را تا مقطع فوق لیسانس کارگردانی تئاتر در دانشگاه کاردیف انگلستان دنبال کرد .
ایرج راد از سال ١٣٣٧ کار تئاتر را با اجراهایی برای کودکان آغاز کرد . او یک سال بعد دوره فن بیان و تئاتر را در کلاس های مهین دیهیم که در کر ملی تهران و خانه جوانان برگزار می شد ، گذراند و مدت کوتاهی هم به عضویت گروه کر خانم باغچه بان در هنرستان عالی موسیقی در آمد .
وقتی از گذشته حرف می زند ، چشمانش می درخشد . یادآوری هفت سالگی و شور و اشتیاقی که آن روزها کم کم در جانش شکل گرفت برای این هنرمند قدیمی شیرین و خاطره انگیز است . می گوید : ”پدرم کارمند بانک بود و عاشق تئاتر و به همین دلیل ما همیشه بیشتر اجراهای آن روزگار را می دیدیم . در هفت سالگی جشنواره ، به طرز عجیبی برایم جذاب بود . خوب آن موقع تلویزیون و اینترنت و بقیه امکانات این چنینی هم نبود و من می دیدم که آدمها روی صحنه چطور گریه می کنند ، می خندند و زندگی می کنند . وقتی هم که به خانه بر می گشتیم تا هفته ها و گاه ماه ها در خانه حرف نمایشی بود که دیده بودیم . این طوری بود که کم کم حس کردم هنرمندان از برترین ، تأثیرگذارترین و متفاوت ترین افراد جامعه هستند و این ذهنیت که از بچگی در من شکل گرفت ، مرا به سوی هنر تئاتر سوق داد . ”
این چنین بود که ایرج راد وقتی که قرار شد به دانشگاه برود ، رشته تئاتر را برگزید . پدرش به او گفت : ” تو که کار تئاتر می کنی ، بهتر نیست به جای تئاتر ، رشته دیگری را انتخاب کنی و کار تئاتر را هم کنار آن ادامه دهی ؟ ” و ایرج جوان در پاسخ به این حرف به گذشته و کودکی اش بازگشت که : ” پدر ، من هرگز ندیده ام شما درباره هیچ چیز دیگری جز تئاتر این قدر با علاقه ، احترام و ستایش حرف بزنید . ”
تئاتر در هاله ای از خاطرات کودکی
ایرج راد می گوید : ” تئاتر در آن روزها برای من یک موضوع کاملاً خاص بود . ” و آن روزها را در ذهن خود بازسازی می کند : ” مردم همه با یک نظم و نزاکت و آرامش و شکل خاص به تئاتر می آمدند و انگار که به یک مراسم مهم می روند ، بهترین لباس هایشان را می پوشند و در سکوت کامل به نمایش گوش می دهند . اول ٣ بار زنگ نواخته می شد تا بعد پرده سالن نمایش باز شود . همه نفس ها را در سینه حبس می کردند و نمایش با احترام ، ابهت و والایی خاصی شروع می شد و با نظم و زیبایی ادامه پیدا می کرد تا نهایتاً به لحظه با شکوه تشویق و ابراز احساسات تماشاگران برسد . ”
ایرج راد نخستین کارهایی را که دیده است اصلاً به یاد نمی آورد و آنچه در ذهنش مانده ، تصویر مبهمی است از همه نمایش هایی که دوران کودکی او را سرشار کرده اند . اسم ها در خاطر او نمانده ولی صحنه ها را به یاد دارد ، دکورها ، لباس ها ، گریم ها ، نورهای صحنه ، بازی و صدای بازیگران ونمایش درخشان کلمات بر صحنه زنده ، همه و همه در گوشه و کنار خاطرات و کودکی او ، حضوری ناب و تعیین کننده دارند .
او می گوید : ” یادم است که همیشه آرزوی دیدن فیلم از هنرمندان تئاتر را خارج از صحنه نمایش ، داشتم و بعدها که کم کم خودم بزرگ و عاقل می شدم ، این آرزو بیشتر در من قوت می گرفت . یادم می آید یک بار که پول کمی داشتم به تئاتر رفتم و بلیط ردیف جلو را خواستم ، متصدی گیشه از من پرسید خب حالا چرا می خواهی ردیف جلو بشینی ؟ و من صادقانه گفتم : ” آخر می خواهم بازیگران را بهتر ببینم . حتی بعد از آنتراکت زودتر به سالن بر می گشتم تا شاید از یک جایی بشود آنها را ببینم ”
پیوستن به جمع هنرمندان محبوب
ایرج راد بعدها علاقه و عشقش به کار تئاتر را با آشنایی با شاهین سرکیسیان ، فعالیت در گروه تئاتر میترا ، مهر ، انجمن تئاتر ایران و سپس اداره تئاتر دنبال کرد و در سال ١٣۴٢ ، اولین بازی نیمه حرفه ای اش به نام ” قرعه برای مرگ ” اثر واهه کاچا را در صحنه تالار فرهنگ تهران به کارگردانی کمال الدین شفیعی ، تجربه کرد . او می گوید : ” مرحوم تفکری و مرحوم سارنگ از آن کسانی بودند که در تئاترها می دیدمشان و بعد ها هم که من وارد کار شدم البته دیگر سنی از آنها گذشته بود . من رقیه چهره آزاد و شهلا ریاحی و مرحوم محمد علی جعفری را هم روی صحنه تئاتر دیده بودم و از میان فقط توانستم با شهلا ریاحی در سریال ” سنگ و شیشه ” هم بازی شوم و با مرحوم جعفری هم فقط افتخار همکاری در اداره تئاتر را داشتم . علی نصیریان ، فخری خوروش ، عزت الله انتظامی ، جمشید مشایخی ، داوود رشیدی ، حمید سمندریان و محمدعلی کشاورز و ... همه از بزرگانی بودند که ایرج راد در کنارشان قرار گرفت ، از حضورشان بهره برد و کم کم خود نیز به صف آنها پیوست . در فاصله سال های ١٣۴۴ تا ١٣۴٧ او در سه نمایش بازی کرد . ” باران ساز ” به کارگردانی منوچهر عسگری در خانه جوانان ، ” حادثه درویشی ” به کارگردانی رحمانی نژاد در انجمن ایران و امریکا و دانشگاه شیراز و ” آریا داکاپو” به کارگردانی پرویز خضرایی در آمفی تئاتر دانشکده هنرهای زیبا .
عشقی که با وصال رنگ نباخت
می گویند و می دانیم که هیچ چیز آن طور که تصور می کنیم نیست ! و همیشه قسمت بزرگی از اشتیاق و شور ما نسبت به آنچه که می خواهیم به صورت توهم هایی ساخته ذهن از بین می روند ولی احساس ایرج راد به تئاتری که این همه آن را می ستود ، پس از پیوستن به این عرصه عوض نشد و هنگامی هم که در عمق کار قرار گرفت ، هنوز و همچنان شیفته و عاشق باقی ماند ، خودش می گوید : ” با همان شور و شوق کار را ادامه دادم . اصلاً آن زمان در فضای تئاتر شور و هیجان و نظم و بی نظیری و جود داشت ، بخصوص وقتی که در گروه ۴ نصیریان ، عزت الله انتظامی یا آقای خسروی کار می کردیم ، اعتقاد و دیسیپلین خاصی وجود داشت . ما ساعت ٨ صبح کار تمرین را شروع می کردیم و من حقیقتاً هیچ کس را به یاد نمی آورم که ساعت ۵/٨ بیاید . همه از یک ربع به هشت در محل تمرین حاضر بودند . در تالار سنگلج وقتی با علی نصیریان کار می کردیم و قرار بود ساعت ١۵/٨ شب اجرا داشته باشیم ، همه اعضای گروه موظف بودند ساعت ٣٠/۵ بعد از ظهر در تالار حاضر باشند وبه این ترتیب کار هم خوب پیش می رفت ؛ با نظم و شور و شوق ! همان طور که تصور می کردم . ”
ایرج راد با علی نصیریان در کارهای مشهوری مثل ” آی با کلاه آی با کلاه ” غلامحسین ساعدی ،
” افول ” اکبر رادی ، ” سیاوش بر باد ” حسن زندی و ” بنگاه تئاترال ” نوشته خود نصیریان ، به عنوان بازیگر همکاری داشته و همین طور در کارهایی از عزت الله انتظامی مثل ” مردی که مرده بود و خود نمی دانست ” و یا ” بازرس ” گوگول بازی کرده است .
ولی خودش انتخاب چند کار را از میان همه کارهایی که بازیگری یا کارگردانی کرده به عنوان بهترین و دوست داشتنی ترین کارهای کارنامه اش بسیار سخت می داند و می گوید : ” خب به هر حال آدم برای هر کاری همه سعی و تلاش خودش را می کند تا کار در زمان خودش بهترین باشد .هر کار در جای خودش عزیز است . البته بعضی اجراها با استقبال بیشتری از طرف مردم و منتقدان مواجه می شوند و خب در یادها می مانند . در بعضی کارها هم آدم خودش احساس رضایت بیشتری می کند ولی برای من خیلی سخت است که بگویم کدام کارها را بیشتر دوست دارم و شاید راحت تر باشم که بگویم کدام کارها را دوست ندارم . ”
و البته این را هم نمی گوید . اصولاً از نام بردن خیلی خوشش نمی آید و حتی حاضر نیست به طور مشخص نام هنرمندان محبوبش را بر زبان بیاورد و می گوید : ” من به همه بزرگان و پیشکسوتان هنر ارادت دارم و واقعاً همه شان را دوست دارم . ”
در دانشکده
بهرام بیضایی در دانشکده هنرهای زیبا به دانشجویان جوان و مستعدی مثل ایرج راد تاریخ نمایش و ادبیات نمایشی درس می داد . یکی دیگر از استادان دانشگاه تهران ، حمید سمندریان بود .
راد می گوید : ” دکتر رهاورد ، دکتر ممنون ، آقای اسکویی و مرتضی ممیز هم از استادان ما بودند . مادام سپاهی هم به ما حرکت درس می داد ، دکتر همایون تاریخ هنر و دکتر بقایی فلسفه می گفتند .
در اینجا یادی می کنم از دکتر نامدار که شاید سبک او تدریس به نوعی منسوخ شده باشد ولی واقعاً از عاشقان و شیفتگان تئاتر بود و می توان او را یکی از بنیانگذاران اصلی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و از سرکردگان هنرستان هنرپیشگی آن روزگار به حساب آورد .”
در ادامه تأکید می کند : ” من با آدم های زیادی کار کرده ام و از آدم های زیادی آموخته ام . از شاهین سرکیسیان ، گرچه مدت زیادی با هم کار نکردیم ، ولی بسیار آموختم . در اداره تئاتر هم خیلی چیزها آموختم ؛ چه از نظر کار و چه از نظر اخلاق کار و وقت شناسی و احترام به پیشکسوتان و بزرگانی مثل نصیریان و انتظامی و ... نکات ارزنده ای را آموختم . در آنجا کار بازیگری می کردم . کار با رکن الدین خسروی برایم بسیار جذاب بود . ”
ایرج راد البته به جز بازیگری در اداره تئاتر کارهایی را هم خودش به عنوان کارگردان بر صحنه برد .
” جانشین ” غلامحسین ساعدی ، ” تجاوزگران ” کرم رضایی ، ” دکتر فاستوس ” کریستوفر مارلو و
” دکتر کلوک ” ژول رومن از آن جمله اند .
حضور ناب بر صحنه تئاتر
ایرج راد که در دهه پنجاه نویسنده و مجری ١١٢ برنامه نیم ساعته هفتگی به نام ” تئاتر روز ” شامل اخبار و رویدادهای تئاتر ایران و جهان و نقد و مصاحبه هم بوده ، هر سه عرصه ، سینما ، تئاتر و تلویزیون را تجربه کرده است ولی معتقد است که هر یک از این کارها جایگاه ویژه خودش را دارد و اساساً بهتر و بدتر در این میان معنی ندارد . او می گوید : ” برای کسی که کار تئاتر می کند گرایش به بازی روی صحنه همیشه وجود دارد . در تئاتر حضور بازیگر یا کارگردان حضور ناب تری است . شما در کار تئاتر به نوعی تکامل می رسید و مسیری را طی می کنید که در پایان آن به یک کشف دسته جمعی و گروهی می رسید . در طول تمرین ها و اجراها به شناخت بیشتری درباره خودتان و شخصیت های دیگر داستان می رسید . متن را تحلیل می کنید . روی صحنه شما ممکن است لحظه های متفاوتی را تجربه کنید ، و در نهایت وقتی با تماشاگر روبه رو می شوید ، هر لحظه برایتان سرشار از عشق و هیجان است . ولی در سینما و تلویزیون این فرآیند به این شکل و در طول چنین زمانی طی نمی شود . در سینما و تلویزیون لحظه ها حرف می زنند و شما باید در لحظه و در کمترین زمان ممکن جلوی دوربین حسی را که باید ، ارائه بدهید و آن مسیری را که تئاتر برای رسیدن به اجرا طی می کند در اینجا طی نمی شود . ضمن اینکه در کار صحنه ، هنرمند بدون هیچ واسطه ای حس خود را منتقل می کند ولی در کارهای سینمایی و تلویزیونی عواملی مثل دوربین ، صداگذاری و مونتاژ به عنوان عوامل دخیل و واسطه حضور دارند . ”
ایرج راد در سریال های تلویزیونی مثل ” امیرکبیر ” و ” وزیر مختار ” با کارگردانی سعید نیک پورو نویسندگی پرویز زاهدی بسیار خوش درخشید . در سریال های دیگری مثل ” در پناه تو ” ، ” گمشده ” ، ” راهی به سوی خانه ” و ” افول ” نیز بازی کرد . آخرین کار تلویزیونی او بازی در مجموعه ” گارد ساحلی ” به کارگردانی محسن شاه حمدی در سال ١٣٨٣ بود . کارنامه حضور راد در سینما هم ، کارنامه پرباری است .
” پست چی ” ، ” اجاره نشین ها ” و ” دایره مینا ” از جمله کارهای داریوش مهرجویی است که وی در آنها بازی کرده است . ” طوبی ” ، ” هفت ترانه ” ، ” شمعی در باد ” و ” جعفر خان از فرنگ برگشته ” نیز تعدادی از دیگر کارهای سینمایی اوست . ولی هنوز و همچنان تئاتر برای ایرج راد چیز دیگری است.
تئاترهای تلویزیونی
ایرج راد می گوید : در سال ١٣۵٠ ” در شاهراه ” آنتوان چخوف را به صورت تله تئاتر کارگردانی کردم. آن موقع هنوز تلویزیون رنگی وجود نداشت و من هنوز نوار ضبط شده سیاه و سفید آن را دارم و مرحوم اکبر مشکینی ، مرحوم چهره آزاد ، مرحوم عصمت صفوی ، سروش خلیلی و توران مهرزاد همه از بزرگانی بودند که آن موقع به من به عنوان یک کارگردان جوان افتخار دادند و در آن کار بازی کردند،
البته جوان ترها هم بودند که در آن با هم همکاری داشتیم مثل بهزاد فراهانی یا داریوش مؤدبیان .
او همچنین” دکتر فاستوس ” را در سال ١٣۶۴ به صورت تله تئاتر کار کرد .
” نشان ” آنتوان چخوف نیز از دیگه تله تئاترهایی است که راد برای تلویزیون کارگردانی کرد . ” گربه سیاه ” ، ” کشتی نوح ” و ” در پوست شیر ” هم از جمله تله تئاترهایی است که ایرج راد در آنها به عنوان بازیگر حضور داشت .
تدریس هنر
راد که در تعداد زیادی از جشنواره های تئاتر فجر و همین طور جشنواره های منطقه ای – استانی داوری کرده است مدت دو سال در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و یک سال هم در دانشکده سینما تئاتر تدریس کرده است . ” مکتبخانه هنر “ هم کلاس های آموزشی ای بود که ایرج راد با چند تن از دوستان هم فکرش راه اندازی کرد . او مدت یک سال در کلاس های این مکتبخانه درس داد ولی بعد اعضای گروه که همه در کار خود متخصص بودند به این نتیجه رسیدند که کار با آن شیوه و شکل و آن همه هزینه و سخت گیری در پذیرش دانشجو و بعد هم آموزش در زمان طولانی ، اصولاً ممکن نیست . ایرج راد معتقد است که ما در زمینه تئاتر نیازمند هنرستان هایی هستیم مثل هنرستان عالی موسیقی که توانست افراد شایسته ای را تربیت کند . ” در تئاتر هم ما به چنین امکانی نیاز داریم و اگر دولت از این امر حمایت نکند ، نمی توان کار را به شکل درست ادامه داد . ”
بسیاری از شاگردانی که ایرج راد در دانشکده به آنها درس می داد اکنون از شاخص های هنر بازیگری یا کارگردانی هستند ولی این بار هم او علاقه ای ندارد که اسمی از شاگردان موفقش ببرد . او می گوید: ” با این کثرتی که الان وجود دارد و ما سالی ١٠٠٠ فارغ التحصیل هنرهای نمایشی داریم و امکان جذب آنها در کار هم بسیار کم است ، باید فکری به حال رشته تئاتر کرد . از طرفی برنامه درسی دانشکده ها هم به طور کامل جوابگو نیست . ما به اندازه کافی استاد نداریم و به نظر من اگر واقعاً به این تعداد فارغ التحصیل نیاز نداریم باید جریان پذیرش دانشجو برای این در دانشگاه ها را محدود کنیم.
وجود هنرستان های تئاتر مثل همه جاهای دنیا در این مکان بسیار لازم است . بعد هم می شود کار هنرستان را در دانشگاه آن هم بیشتر در زمینه تئوری ادامه داد .
آشفته بازار موجود و جشنواره غیررقابتی
اوضاع کنونی تئاتر از نظر ایرج راد چندان مطلوب نیست . البته نه به این معنی که بازیگر ، کارگردان یا عوامل خوب و فنی و متخصص نداریم بلکه بیشتر از این جهت که امکانات لازم برای گسترش کار تئاتر را در دسترس نداریم . او می گوید : در تئاتر بدون گروه اصلاً معنا ندارد و گروه هم باید تعریف شده باشند . گروه های حرفه ای ، آماتور ، دانشجویی ، کودکان ، نیمه حرفه ای ، تجربی و ... همه باید تعریف مشخص داشته باشند و سالن هایی هم با همین تعاریف برای گروه های مختلف باید داشته باشیم . تا گروه ها بتوانند به طور دائم و مستمر کارکنند به این صورت است که تئاتر می تواند شکل بگیرد . ”
ضمن اینکه راد معتقد است که برای درست کار کردن در عرصه تئاتر نیازمند سالن های متعدد در تهران و شهرستان ها هستیم و گروه ها باید از بودجه و امکانات اجرایی کافی برای کار برخوردار باشند ، می گوید : ” گروهی که ٢ سال منتظر نوبت می ماند تا یک کار را روی صحنه ببرد که دیگر گروه نیست . این گروه نمی تواند به طور مستمر کارکند و به این ترتیب خاصیت گروه تئاتر بودن خود را از دست می دهد . از طرفی اعضای گروه هم که نمی توانند ٢ سال بدون هیچ پولی کار کنند و منتظر بمانند . یک گروه تئاتر واقعی باید هر شب روی صحنه باشد و هر روز صبح تمرین کند و تازه آن موقع است که می توان گفت این یک گروه تئاتر است .
ایرج راد همچنین درباره غیررقابتی بودن جشنواره امسال ضمن اشاره به عده ای که هر سال در جشنواره صرفاً‌ به هدف جایزه گرفتن شرکت می کردند . می گوید :” با لاخره کارها هم باید ارزش گذاری شوند ولی جای این کار در جشنواره نیست .
در جشنواره ای که گروه های محروم شهرستانی که حتی الامکان آموزش هم ندارند در کنار گروه های حرفه ای قرار می گیرند ، نمی شود به راحتی داوری کرد . هر کدام از این گروه ها باید در جای خود مورد داوری قرار بگیرند . تئاتر دانشجویی در جای خود و تئاتر حرفه ای و تجربی هم در جای خود . ”
راد معتقد است : جشنواره به این شکلی که ما داریم ، تعریف واقعی جشنواره نیست و اساساً جشنواره را بیشتر متعلق به دست اندرکاران تئاتر می داند نه متعلق به مردم ؛ چرا که قرار است جشنواره محلی باشد برای تعادل آرا و آشنایی بیشتر با تکنیک های تازه ، محتوا و اجراهای بهتر و تازه تر .
وی می گوید : ” مگر در یک اجرای جشنواره چند نفر می توانند یک کار را ببینند ؟ پس هدف از اجرای جشنواره مردم نیستند . بلکه دست یابی به افق های تازه تر در کار و اندیشه و برقراری روابط جدید است که در جشنواره ها هدف اصلی است . “
در جشنواره بیست و سوم ، از ٣ تن از پیش کسوتان تئاتر تقدیر می شود . مهین اسکویی ، رضا کرم رضایی و ایرج راد . اما ایرج راد می خندد و می گوید : ” خودم هم هنوز به درستی نمی دانم جریان از چه قرار است و تا همین دو – سه شب پیش اصلاً‌ از موضوع اطلاع نداشتم . ”
تقدیر از بزرگانی مثل ایرج راد ، از جمله کارهای پسندیده جشنواره امسال است . چرا که نسلی که هنرمندان نسل قبل و پیشکسوتان خود را نشناسد ، نمی داند که چند منزل را طی کرده و نمی داند که چقدر راه پیش روی اوست .