در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «مضحکه شبیه قتل» به کارگردانی حسین کیانی

خودزنی هنرمندانه؛ روز خاری و خنده زاری

برگ برنده «مضحکه‌ شبیه قتل» وجه کمیک آن است. کمدی، آن هم از نوع ایرانی‌اش چیزی است که این روزها نایاب است. (خود کارگردان نیز در بروشور به قحطی کمدی اشاره کرده است.) دنیای قجرها و به خصوص عصر ناصر الدین شاه که اغلب دستمایه آثار تصویری و نمایشی بوده است در این‌جا نیز تاریخ اثر را تشکیل می‌دهد. ناصرالدین شاه ترور شده و در بلبشوی پس از مرگش دو بیوه او تصمیم به برگزاری دو نوع مراسم برای مرگش می‌گیرند. یکی می‌خواهد شبیه‌خوانی برای شاه راه بیندازد و دیگری قصد دارد مضحکه‌ای برای او به پا کند. از این‌جا کمدی نمایش پررنگ‌تر می‌شود و تلاقی این دو موقعیت وضعیت مضحکی را در صحنه خلق می‌کند.

فرشته حبیبی

      اجرای دوباره‌ نمایش «مضحکه شبیه قتل» پس از دوازده سال یادآور دوره‌ خاطره‌انگیزی از تئاتر ایران است. دوره‌ای که در آن برخی گروه‌های مهم تئاتری شکل گرفتند و در جست‌وجوی ساز و کارهای تازه‌ای برای نمایش دست به اجرای نمایش‌های متفاوتی زدند. جدیت و پتانسیلی که این گروه‌ها داشتند اشکال متنوع و تازه‌ای از نمایش اجتماعی، کمدی، فرم‌گرا و... را به منصه ظهور رساند، تجربیاتی که مبنای قیاس با نمایش‌های پیش از خود و الگویی غنی برای نمایش‌‌های پس از خود شدند.

      در عرض یکی دو سال اخیر برخی از این نمایش‌‌ها اغلب با یکی از این دو رویکرد باز تولید و به روی صحنه رفتند: یا اجرایی تقریبا شبیه‌سازی شده از همان اجرای سال‌ها قبل بودند و گرچه در جزییات تغییراتی برای به‌روزرسانی داشتند ولی در کلیات ماهیت خود را حفظ کردند؛ یا نمایش قبلی را مبنای اجرای نمایش تازه‌ای قرار دادند و کار بازتولید را به بازنویسی متن و خلق اثری پیچیده‌تر با ارجاعات ریشه‌ای به نمایش اصلی کشاندند. ترجیح نگارنده  به عنوان کسی که این آثار را در زمان شکل‌گیری‌شان دیده‌ام این است که امروز پس از طی شدن یک دوره دست‌کم ده ساله اجرای تازه‌ای را از این آثار ببینم که تجربیات اجتماعی جمعی، بالیدن هنر تئاتر در این سال‌ها و تغییرات گسترده ارتباطات آن را به محصول متفاوتی قابل رقابت با نسخه اصل تبدیل کرده باشد. اما این یک تئوری شخصی است و اجرای این نمایش‌ها حتی به شیوه همان سال‌ها هم واجد ارزش‌های غیر قابل انکاری است و در اولین مواجهه برای تکمیل شناخت این آثار و تدارک خوراک فرهنگی موجه برای تماشاگر امروز به کار می‌آیند.

      با این تقسیم‌بندی به‌نظر می‌رسد اجرای نمایش «مضحکه‌ شبیه قتل» بیشتر متکی بر شق اول باشد یعنی اجرای نعل به نعل نمایشی که قبلا امتحانش را پس داده و در جذب مخاطب و به چالش کشیدن منتقدان موفق بوده است. «مضحکه‌ شبیه قتل» یکی از بهترین نمونه‌های تلفیق شیوه‌های نمایش ایرانی است که علاوه بر خنداندن مخاطب در کوچه پس‌کوچه شوخی‌های ریز و درشت، باری از اندوه تاریخی را به دوش می‌کشند و دغدغه‌هایشان فراتر از یکی به دو کردن کاراکترهای نمایش است. آمیزه‌ای شیرین و سرگرم‌کننده از حضور تیپ‌های سرشناس نمایش ایرانی از ارباب و نوکر و زن حاجی گرفته تا سیاه و زن‌پوش و نقش‌خوان.

      این همان مسیری است که حسین کیانی در چند نمایش از پس هم  پی گرفت، مسیری که توسط دیگران و در مقاطع مختلف دیگری هم به بار نشست و ثمر داد. به رغم متفق‌القول بودن همه اهالی نمایش بر حفظ آیین‌های نمایش ایرانی و حتی احیای سنن منسوخ شده نمایشی، اجرای نعل به نعل هر یک از گونه‌های نمایشی ایرانی لاجرم منجر به خلق اثری موزه‌ای خواهد شد و بهترین شیوه همان‌گونه که در رهیافت کیانی وجود دارد بهره‌برداری و تلفیق گونه‌های نمایشی ایرانی و ارایه آمیزه‌ای نمایشی بر پایه آن‌هاست.

 

1. کمدی ایرانی

      برگ برنده «مضحکه‌ شبیه قتل» وجه کمیک آن است. کمدی، آن هم از نوع ایرانی‌اش چیزی است که این روزها نایاب است. (خود کارگردان نیز در بروشور به قحطی کمدی اشاره کرده است.) دنیای قجرها و به خصوص عصر ناصر الدین شاه که اغلب دستمایه آثار تصویری و نمایشی بوده است در این‌جا نیز تاریخ اثر را تشکیل می‌دهد. ناصرالدین شاه ترور شده و در بلبشوی پس از مرگش دو بیوه او تصمیم به برگزاری دو نوع مراسم برای مرگش می‌گیرند. یکی می‌خواهد شبیه‌خوانی برای شاه راه بیندازد و دیگری قصد دارد مضحکه‌ای برای او به پا کند. از این‌جا کمدی نمایش پررنگ‌تر می‌شود و تلاقی این دو موقعیت وضعیت مضحکی را در صحنه خلق می‌کند.

      نویسنده موقعیت‌های بالقوه کمیکی را برای کاراکترها تدارک دیده است. گذشته از موقعیت مضحکی که در رابطه با بیوه‌های شاه بابا ساخته، سایر کاراکترهای نمایش هم در وضعیت‌هایی خنده‌دار تعریف شده‌اند. هرکی‌باش‌خان و نوکرش دو آواره سرگردانند که جایی برای خواب ندارند و به هر کاری برای این‌که سرپناهی داشته باشند دست می‌زنند، از تن دادن به خواسته اختر مقوا گرفته تا امضا کردن قباله عقد با بیوه‌های شاه.

نوکرهای بیوه‌های شاه که از اواسط نمایش زن‌پوش می‌شوند نیز خود عامل خنده و مفرحند. و اختر مقوا با درگیری چندش‌آورش با مستراح بخش دیگری از این فضای کمیک را رقم می‌زند.

      فضای طنزآلود نمایش به‌واسطه دیالوگ‌های بامزه و درگیری‌های لفظی کاراکترها و خرده اشعار محاوره‌ای (که درست در تشابه با نوع نمایش‌های مطربی و شادی‌آور ایرانی شکل گرفته) پیش می‌رود و با نیم‌نگاهی به خنده مخاطب، گاهی پا را فراتر می‌گذارد و لودگی هم می‌کند. از شوخی‌های کوچک با مخاطب مثل در تقابل قرار دادن سروش مرگ با سروش صحت گرفته تا شوخی‌های مربوط به مستراح همه و همه پیمانه کوچکی از لودگی لازمه این گونه نمایش را به آن افزوده‌اند. حتی در موسیقی هم شوخی‌های ظریفی با مخاطب شده است. موسیقی نمایش که با کمانچه و تنبک و دهل و... کاملا ضرباهنگ ایرانی دارد در لحظاتی به تم موزیک وسترن می‌رسد یا در موزیک پلنگ صورتی فید می‌شود.

 

2. دوگانگی

      دوگانگی از ویژگی‌های بارز این نمایش است. از تقابل مضحکه و شبیه گرفته تا تقابل شخصیت‌های نمایش که در قالب دو بیوه شاه بابا متجلی می‌شود. زنان شاه یکی سنتی با لهجه شیرین آذری و البسه‌ای خانم‌باجی‌وار و دیگری با ظاهری متجدد و استفاده متظاهرانه از واژه‌های فرانسوی در دو موضع متضاد در برابر مرگ شاه قرار می‌گیرند. این دوگانگی در نمایشی که همه چیزش نمادین است نمادی از وضعیت دوگانه مملکتی بی‌صاحب است که درست در بزنگاه مرگ شاه موقعیت خنده‌آورش رخ نمایانده و دعوای سنت و مدرنیته به‌شکلی مبتذل در آن سر برآورده است. علاوه بر این می‌تواند کنایه از خلق و خوی مردمی باشد که قرن‌ها فشار و محرومیت، از آنان موجودات پیچیده‌ای ساخته که اندوه و شادیشان در هم تنیده است و در فرهنگشان هر موقعیت خنده‌آوری می‌تواند تاشی از اندوه داشته باشد و هر عزایی می‌تواند ردی از خنده در خود پنهان کرده باشد. جالب این‌جاست که اگر همین بیوه‌های شاه را مصداق مردم بینگاریم در طول نمایش به شیوه‌ای مذبوحانه جنگ‌شان زرگری به‌نظر می‌رسد و هرجا که منافع‌شان اقتضا کند با هم متحد می‌شوند. این‌جاست که سنت و مدرنیته، مضحکه و شبیه، خنده و غصه به هم می‌رسند و به پشتوانه تاریخی نامتوازن در هم ادغام می‌شوند.

 

3. تلخنامه‌ای بر زندگی هنرمندانه

      «در سرزمینی که لحظه‌های شاد زندگی اکثریتش انگشت‌شمار است نمایش مضحک هم اگر هست عقده‌مند است.»1

در این‌جا همیشه کمدی بهانه‌ای است برای طرح حرف‌های جدی‌تر و جز این باشد باید به آن به چشم لودگی و فکاهی نگاه کرد. بنابراین تصور این‌که نویسنده چنین قصه طنزآلودی را بی‌آن‌که در بطنش حرف دیگری برای گفتن داشته باشد رها کند، از اساس اشتباه است. حسین کیانی علاوه بر این‌که با تشریح موقعیت شخصیت‌های نمایش، داستان سرراستی را واگویه می‌کند به دنبال طرح یک گلایه شخصی در بطن داستان نیز هست. شاید چیزی بیش از یک گلایه و در واقع تلاشی برای ترسیم موقعیت هنرمند از نگاه خودش. سایه این میل پنهان به حدیث نفس اما، چنان  بر نمایش سایه افکنده که بخش بزرگی از پارودی قصه را بلعیده. طوری که به تدریج گمان می‌کنی از اول به تماشای تلخنامه یا غمنامه زندگی یک هنرمند نمایشگر نشسته‌ای. انطباق موقعیت هنرمند نمایشگر با کاراکتر هر‌کی‌باش‌خان که می‌توانست در حد اشارتی مطرح شود رفته رفته آن‌قدر بزرگ می‌شود که نمایش اساس ختم به این معنا می‌شود. هر‌کی‌باش‌خان که حتی اسمش هم نمادین است مستراح‌داری است که آواره است و شب جایی برای خوابیدن ندارد. او نه جایی در دل زنش دارد (که او هم مستراح‌دار است) و نه بعدتر می‌تواند خودش را در دل زنان شاه جا کند و جایی برای خوابیدن بیابد. بعد می‌فهمیم که او در گذشته معین‌البکا بوده در تعزیه و همه جوانی و زندگیش را روی این عشق گذاشته. بگذریم از این که همین خط سیر داستانی برای هرکی‌باش‌خان یعنی رسیدن از نمایشگری به نازل‌ترین سطوح اجتماعی خودش بسیار تلخ‌انگارانه است ولی  نویسنده آن‌قدر مقهور این تصویر تلخ‌انگارانه شده که مضحکه را با مرگ هرکی‌باش تمام کرده و به این طریق همه المان‌های ظریف نمادین نمایش را که می‌توانست در لایه‌های زیرین جریان داشته باشد به سطح آورده است. داستان هرکی‌باش‌خان با تأسی از نام نمایش و در ادامه مضحکه شبیه، خود مضحکه دیگری است که تبدیل به شبیه‌خوانی می‌شود. ولی نکته‌ای که در این‌جا هست این است که قدرت کمدی در این‌جا می‌توانست زخم بزرگ‌تری بزند. این یکی از آن لحظه‌هاست که به‌نظر می‌رسد با توجه به شرایط زمانه بد نبود کارگردان به بازنویسی صحنه پایانی و اتخاذ موضعی متفاوت دست می‌زد. شاید این نگاه در دوره قبلی اجرای این نمایش حوالی سال‌های 82 ایده خوبی تلقی می‌شده ولی در حال حاضر بیشتر به یک غمنامه بر وضعیت هنرمند می‌ماند و مثل یک جور خودزنی است، وقتی که حرف‌های نویسنده از دهان هرکی‌باش‌خان روی صحنه نمایش ادا می‌شود که می‌گوید: «این مملکت هنرمند نمی‌خواد، اگرم بخواد میندازنش به روز خاری و خنده زاری.»

        شخصیت عجیبی در نمایش هست به نام حوری که چهل سال پیش مرده و مدام در خواب و خیال هرکی‌باش‌خان ظاهر می‌شود. زن زیبای فریبنده‌ای که عشق دوران جوانی هرکی‌باش بوده و در همان اوان جوانی در بلاد فرنگ از سل مرده. این کاراکتر خاص که بی‌شک جایی در سلسله مشتقات نمادین نمایش دارد، در فواصل صحنه‌های اصلی نمایش تک‌صحنه‌هایی با هرکی‌باش دارد و رنگ و روی نمایش را تغییر می‌دهد. انتظار صریح من این بود که چنین شخصیت دراماتیکی با این پس‌زمینه غم‌انگیزی که دارد در متن مضحکه قرار بگیرد و به قصه‌های خنده‌آور سایر زنان نمایش که اتمسفر کمدی را می‌سازند بپیوندد. همین‌طور هم بود و گرچه صحنه‌های حضور او مشحون از گفت‌وگوهایی غم‌آلود به ضمیمه موزیک رمانتیک است اما به شکل زیرکانه‌ای طنزآلود و شوخ‌طبعانه است. فضای حضور حوری طوری است که دارد تماشاگر را برای صحنه پایانی آماده می‌کند، نویسنده می‌خواسته نمایش را به شکلی تراژیک و با مرگ هرکی‌باش‌خان به پایان برساند، اما چیزی که کمدی نمایش را خاص‌تر و زیرکانه‌تر کرده  و مورد التفات و علاقه نویسنده بوده، این است که فصل‌های ملاقات هرکی‌باش با حوری را هم به شکلی کمیک ترتیب داده و بر پایه کمدی به این وصلت و عشق نافرجام پرداخته است. اساس ماهیت وجودی حوری بر پایه یک شوخی است: او در برزخ منتظر نشسته تا هر‌کی‌باش‌خان پای قباله‌اش را انگشت بزند! یا  مثلا در یکی از صحنه‌ها می‌گوید قبرش در پاریس را خراب کرده‌اند و رویش تویلت (توالت) ساخته‌اند که بی‌ارتباط به شوخی‌های نمایش نیست.

 

4. شوخی با شاه مملکت

      اختر مقوا که کاراکتر مستقلی است و نوع کمدی‌اش با بقیه متفاوت است همسر هرکی‌باش‌خان و دختر رییس تجار بازار است. او مستراح‌دار است و در عین بیچارگی و فقر بسیار خسیس و مادی است. از ابتدای نمایش او در چاهک مستراح به دنبال یک «شاهی» می‌گردد. اختر محملی برای وسط کشیدن پای بازار به میانه این میدان است. می‌شود گفت حسین کیانی فقط خودزنی نکرده، بلکه بازار و تجارت را هم زده است. یکی به هنرمند زده و یکی به بازار، یکی به مردم زده و یکی به شاه. شاهی (واحد پول قجر) را کنایه‌ای از شاه گرفته که افتاده ته چاهک مستراح و به هیچ حیلتی بالا نمی‌آید. در پایان نمایش که اسلحه‌ای می‌افتد توی چاهک و تیری از آن در می‌شود، اختر این دو تا را کنار هم می‌گذارد و تصویری استعاری از مرگ شاه عرضه می‌کند.

 

5. و حرف آخر

      با این‌که نمایش بامزگی‌های فراوانی دارد و مخاطب را با خودش همراه می‌کند اما دو عامل اجرایی وجود دارد که به اجرا لطمه زده است. یکی مکان اجراست و دیگری مدت زمان آن. مدت زمان اجرای نمایش طولانی است و رفت‌و‌آمدهای مکرر بازیگران روی صحنه و صحنه‌های فراوان از پی هم به تدریج کسل‌کننده می‌شود. حتی با این‌همه شوخی و خنده هم نمی‌شود تماشاگر را برای مدت نزدیک به 130 دقیقه توی سالن نگه داشت. به‌خصوص که در برخی صحنه‌ها نمایش از ریتم می‌افتد و این خود نقیصه‌ای برای نمایش است.

      تالار اصلی هم علی‌رغم امکاناتی که به گروه اجرایی می‌دهد و فضای مناسبی که برای تماشاگر دارد برای اجرای این نمایش انتخاب مناسبی به‌نظر نمی‌رسد به‌خصوص که نمایش با توجه به سیاق سنتی‌اش اصلا نیازی به دکور چندان حجیمی هم ندارد. این نمایش در یک صحنه کوچک‌تر و حتی در یک بلک باکس به‌نظرم به اجرای موفق‌تری دست می‌یافت .در حال حاضر هنگام اجرای نمایش در صحنه تالار اصلی نور قسمت تماشاگران زیاد است و زیبایی‌شناسی صحنه نمایش را تحت‌الشعاع قرار داده است.

      به‌عنوان نکته پایانی می‌خواهم به صحنه امضای قباله طلاق یکی از  بیوه‌های شاه (که  رویا میرعلمی نقشش را بازی می‌کند) اشاره کنم. این صحنه که تقریبا جزو صحنه‌های پایانی است ریتم فوق‌العاده‌ای دارد و تماشاگر را سر ذوق می‌آورد. در دو سوی صحنه بازی در جریان است و دویدن‌های رویا میرعلمی میان دو سوی صحنه و مدیریت دو رخداد نمایشی یکی با مردک جان (شهرام حقیقت‌دوست) و دیگری با هر‌کی‌باش‌خان (حبیب دهقان‌نسب) شوری به نمایش داده است.

-----------------------------------------------------------------------------

(1) بهرام بیضایی، نمایش در ایران

 




مطالب مرتبط

گفت‌وگو با امیر کمالی، کارگردان نمایش «مردگان بی کفن و دفن»

حسرت هنرمندان جوان از ندیدن تئاتر حمید سمندریان و پری صابری
گفت‌وگو با امیر کمالی، کارگردان نمایش «مردگان بی کفن و دفن»

حسرت هنرمندان جوان از ندیدن تئاتر حمید سمندریان و پری صابری

امیر کمالی، کارگردان نمایش «مردگان بی کفن و دفن» می‌گوید تئاتر نوین ایران، همیشه مدیون آثار و فداکاری‌های امثال خانم پری صابری و دیگر هم‌نسلان نجیب شان خواهد بود. اولین اجرای نمایشنامه «مردگان بی کفن‌و‌دفن» در ایران در سال ۴۲ به کارگردانی استاد حمید سمندریان با بازی بانو ...

|

یادداشتی از حسین کیانی بر نمایشنامه جدیدش

امیدوارم «مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزار» ترس مرا از نوشتن مونودرام کمتر کند 
یادداشتی از حسین کیانی بر نمایشنامه جدیدش

امیدوارم «مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزار» ترس مرا از نوشتن مونودرام کمتر کند 

حسین کیانی، نویسنده نمایش «مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزار» که به کارگردانی پسرش کارن کیانی از امروز (پانزدهم فروردین) در تالار مولوی به صحنه می‌رود، یادداشتی منتشر کرده است.

|

تازه‌ترین نمایشنامه حسین کیانی در راه اجرا

«مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز» به تالار مولوی خواهد آمد
تازه‌ترین نمایشنامه حسین کیانی در راه اجرا

«مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز» به تالار مولوی خواهد آمد

نمایش «مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز»، نوشته حسین کیانی، به کارگردانی کارن کیانی و بازی بهروز پناهنده، از پانزدهم فروردین ۱۴۰۳ در سالن کوچک تالار مولوی، روی صحنه خواهد رفت. 

|

نظرات کاربران