در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش ناسور نوشتۀ خیرالله تقیانی پور و کارگردانی افسانه زمانی

ترجمانی از عشق

رضا آشفته : ناسور نمایشی است دربارۀ عشق. در این نمایش  خیرالله تقیانی پور، نویسنده، خواسته در متن تلفیقی بین ساختار درام نویسی غربی و ایرانی ایجاد کند، در آن بخش که الگوی ایرانی را به کار گرفته است، بسیار نکته های در خور تامل آورده و موفق هم می نماید چون در این وادی بسیار کار آزموده است. برای مثال ارائه شبیه خوانی و نقالی در جای جای این اثر آن را زیباتر خواهد کرد. اما در بخش ساختار غربی که در واقع پیکرۀ اصلی متن بر آن بنیان کلاسیک و ارسطویی سوار است حس می شود که شروع به موقعی ندارد و در پرورش ضد قهرمان نیز کم می گذارد و اگر زنان مقصر و نقطۀ مقابل قهرمان اصلی هستند باید بزنگاه و دعوا و مرافعه ها هر یک در لحظه خاص خود معرفی شود. یعنی همان نقاط عطف و اوج ضروری معلوم باشد. بنابراین متن به لحاظ ساختار، آن کارکرد نمایشی و موثر خود را ندارد با آنکه داستان و پیرنگ قابل ملاحظه ای دارد و ما از دیدن ذبیح (با بازی علیرضا آرا) اهل موسیقی و نمایش در این موقعیت بسیار لذت می بریم چون او می آید که دگرگونی و حال خوش را با خود به خانه ای بیاورد که در آن بیماری روح و روان موج می زند و خاتون، بانوی مطرب (نسیم ادبی) که در این خانه اعیانی کار می کند، به تنهایی از پس ایجاد این حال خوش برنخواهد آمد. ذبیح به نام یک مظرب پا به خانه می گذارد و ماه منیر (گیتی قاسمی) هم می پذیردش چون زبردست است و می تواند حال خوش را بسازد!

ناسور می خواهد از عشق بگوید اما انگار ترجمان درستی از آن نیست و البته که سکوت پری (رویا میرعلمی) می تواند بیانگر چنین حس و حالی باشد اما آنکه مدعی است خاتون است که با همکاری اش، ماه منیر مادر پری و خانم منزل اعیانی و اشرافی موفق می شود ذبیح را که سرچشمۀ عشق و جنون است به نظامیان ضد مشروطه تحویل دهد. در حالی که این مشروطه خواه هنرمند و با فرهنگ به خاتون که برایش ایثار کرده و مادری، پناه آورده است و از بد حادثه پری دختر این خانه که در حالت روان نژندی و افسردگی است، درس و مشق آواز و ساز از ذبیح طلب می کند و از او می آموزد و در این بازی بی قاعده دل می بازد اما اشراف که دلبستۀ رعیت جماعت نباید بشوند و آن هم مطرب جماعت که به دیدۀ آنان، مطربان در پایین سطح ممکن قرار دارند. از آن بدتر اینکه این مطرب و مزقونچی اهل سیاست است که در صف مشروطه خواهان -نقطۀ مقابل سلطنت طلبان- قرار دارد و همین بهتر که از این خانه رانده شود که پری، دختر خانه از این هوایی شدن و دلباختگی دست بردارد.

داستان یک بده و بستان فرهنگی و هنری است که در آن عشق عنصر برجسته ای است برای ایجاد حال و هوایی انسانی تر... اما گاهی به خطا می روند و از عشق ابزاری می سازند برای نابودی. چنانچه ترجمان خاتون از عشق و هم سازی خود با داستان ذلیخا و یوسف فقط یک داستان است و در واقعیت راه به جایی نمی برد اگر می برد که حال و روزش با به به زندان افتادن ذبیح ویران نمی شد. در حالیکه پری عاشق تر است و در این بازی فقط دلسپرده است و درنگ اش شورانگیز و شیداتر است. در فراق یار این دیوانگی است که فضای تهی از معشوق را مخدوش و مشوش می گرداند.

فکر می کنم اصرار بر آن است که در این بازی بی قاعده خاتون هم عاشق باشد که نیست؛ در خیانت و ناسازگاری که عشقی نمی ماند. اگر بود که چنین نمی شد. مسیر او با ذلیخا همخوان نیست و هر یک مسیر متناقضی را طی طریق می کنند اما سکوت پری نشانه خوشایندی و باورپذیری برای دگرگونی و عاشق شدن است و  دل را می سوزاند که در این بازی بی رحم از او محبوب به اشتباه دریغ شده است.

افسانه زمانی کارگردانی است با دغدغه های موثر که در آن فرهنگ و هنر ایرانی نشانه رفته و به دنبال بیان هویتی است که در این دورۀ گذار از سنت به مدرن آماج بلایای بی تفکری واقع شده است. او می خواهد با ارائه یک اجرای موثر تحت لوای عناصر و مختصات تئاتر ملی ما را به قلمرو هویت بکشاند چون هنر بیش از هر چیزی می تواند بیداری را در یک ملت ممکن سازد که نسبت به نشانه های هویتی حساس باشند که در نبودن این نشانه ها با یک فضای بیگانه که در ایجاد روان پریشی و هویت باختگی تاثیرگذار است، مواجه خواهیم شد.

او به موسیقی و نمایش ایرانی در ناسور بیشتر از هر عنصر دیگری توجه نشان می دهد که خواه ناخواه در آن ادبیات و شعر هم واسطه می شوند که بتوانیم فضایی حسی و در خور تامل را به تماشا بنشینیم. ذبیح و خاتون مطرب و نمایشگر ایرانی هستند. آنها اهل نوازندگی و خواندن هستند و مسلط بر تعزیه خوانی، نقالی و نمایش روحوضی . بنابراین هم در سوگ و هم در سرور پیش دستی خواهند کرد اما خود نیز گاهی دچار بلایایی خواهند شد که درآن درد و رنج مضاعفی بر آنها وارد خواهد شد.

ما در این نمایش لذت خواهیم برد دستکم برای شنیدن موسیقی و آواز و همچنین از بازی هایی که ما را متاثر خواهد کرد چنانچه نسیم ادبی در نقش خاتون بسیار هنرمندی می کند که مثل اسپند بر آتش جلز و ولز یک دلداده را رخ نمایی می کند که بیشتر به خطا می رود و رسم عاشقی را به درستی انجام نمی دهد. او می توانست در برابر خواستۀ باطل ماه منیر مقاومت نشان دهد و برای مثال ذبیح را همان طور که پناه داده بود، بی پناهش کند و فراری اش دهد به جای آن که گرفتار گزمه های شبش کند. رویا میرعلمی هم در سکوت و افسردگی به دنبال شور است و این حس های متفاوت را در غلیان احساس و جوش و خروشش نمایان می سازد و در نهایت هم سکوت اختیار می کند و دلشکستگی را نمایان می سازد. علیرضا آرا نیز ذبیح را چنان بازی می کند که یک نوازنده و خوانندۀ دلنشین بازی شده باشد و به ارتباطی زیبا منجر شود. الهه شه پرست و گیتی قاسمی هم خوب هستند اما کمتر از آن توش و توان همیشگی شان و شاید هم انتظاری بیش از یک لال بازی برای شه پرست و یک خانم مقتدر برای گیتی قاسمی نباشد و البته این هم همان انتظارات پایینی است که یک بازیگر را درگیر رفتارهای کلیشه مانند خواهد کرد و گاهی شکستن این انتظارات اولیه است که موجبات خلاقیت را فراهم خواهد کرد.

هنگامی که نمایش ناسور را از روبرو دیدم به دلیل استفاده از چوب و به کار گرفتن آن در یک فضای تاریخی  سنتی حس کردم همه چیز کامل است. اما دوستی که از سمت چپ کار را دیده بود اصلا متوجۀ بسیاری از حرکات و میزانسن ها نشده بود بنابراین این دکور بیشتر در دو سوی دیگر مانع از جذب مخاطب شده است و از سوی دیگر در مرکز ثقل نمایش هم یک صندوق است که همۀ بازی ها در آن ابزار و اسبابش حضور دارد. در این چهارچوب مکعب مستطیل این صندوق که منشا صندوق بازی است به درستی به تماشا در نمی آید. همچنین نمایش های ایرانی شکل مینیمالیستی تری را در صحنه آرایی و ارائه فضای خالی در پیش خواهند گرفت. بنابراین برجسته سازی فضا با دکور چندان هم قابلیت های نمایشی آن را برایمان جلوه گر نخواهد کرد.




مطالب مرتبط

نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست
نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست

رضا آشفته: نمایش «فردریک» نوشته امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی که آذر و دی در سالن اصلی تئاتر شهر میزبان مخاطبان است، درباره تئاتر و به شیوه پسامدرن است که در آن زندگی یک بازیگر قرن نوزدهم فرانسه ...

|

نظرات کاربران