در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش نویسنده، نوشته اولریک کواد و کار جو استروگرومن از هلند

موضعگیری در برابر فاشیسم

رضا آشفته: نویسنده دربارۀ آنانی است که با قلم خود به ملت و وطن­شان به دلیل ستایش از هیتلر و فاشیسم اظهار ندامت و پشیمانی می­کنند.


این نمایش عروسکی به دلیل استفادۀ خلاقه و نوآورانه از یک عروسک غول آسا توانست شگفتی مخاطب ایرانی را جلب کند . ما در جشنوارهای پیشین شاهد حضور عروسکهای غول آسایی بودیم که بر دوش عروسک گردان سوار می شد و این گونه به حرکت در محیط باز واداشته می شد اما این بار این عروسک غول آسا هم از داخل توسط یک عروسک گردان و هم از بیرون توسط کنترل از راه دور گرداننده می شد. بنابراین عروسکی کاملا متفاوت بود و از آن کارکرد متفاوتی نیز متبلور می شد.

نویسنده دربارۀ مردگانی است که در خانۀ دختری دانشجو که دارد پایان نامه می­نویسد، احضار شده اند. سه نویسندۀ نروژی در برابر فاشیسم آلمان،هر یک به دلیلی موضع­­گیری کرده­اند و حالا دختر دانشجو انگار که اینان را احضار کرده باشد و هر کدام در قوارۀ متفاوتی از یک عروسک در صحنه نمایان خواهند شد. یک عروسک گردان دو عروسک را به شیوۀ بونراکو می گرداند و برایشان صداسازی می کند.

ما در ابتدا یک دیوار کاغذی و در وسط صحنه نیز یک چیزی شبیه به غول را که در داخل کاغذ پنهان است، می بینیم. بعد دختر که دارد در آن گوشه می­نویسد و فکر می­کند، دیده می­شود. او به سراغ عروسک نویسنده ای می رود که از حد معمول کوچکتر است، او ناخواسته و به هوای حفظ و نگهداری نروژ از هجوم آلمان نازی، در روزنامه مقالاتی را در ستایش هیتلر می نویسد اما نمی داند که این نوشته پس از مرگش چالش برانگیز خواهد شد و باید که در برابرش اعلام موضع کند هر چند که او دلایلی برای جلوگیری از هجوم آلمان می آورد اما مردم اروپا یکپارچه در برابر هیتلر موضع گرفته اند و از او بیزاری می جویند و این نویسنده نیز نمی تواند پاسخگوی حس و حال آن روزهای خود باشد با آنکه اکنون مرده است و زیر خاک به سر می برد.

دومی مرد بلند قدی است که گرسنگی کشیده و در فقر و مسکنت به سختی روزگار سپری کرده است اما نتوانسته تن به شرایط غیر عادی بدهد و یا دربارۀ دیگران مجیز گویی کند. او در اشر معمولی اما بالا بلندتر از زن به نمایش در می آید و تکنیک نیم تنه دارد که زن با او درگیر می شود و انگار که زنان حضور پیوسته ای در زندگی اش دارند. اما این مرد نیز دچار هوسرانی های رایج است و جلوتر از دماغ خودش را ندیده است بنابراین برای مردم نیز حرکت مقتدرانه ای را بروز نداده است.

سومی همان مرد غول پیکر است که کاغذ می خورد و چشمش را از شدت گرسنگی از کاسه درمی آورد و می خورد... اما هنوز هم ناراحت است که شرایط سختی را بر خانواده اش تحمیل کرده است و انگار او نویسندۀ بر حقی است و با آن که مرده اما امروز در انظار عموم شبیه به یک غول غیر قابل تصور است.

سه نویسنده که هر یک دیدگاهی داشته اند و امروز در نظر مردم نسبت به کنش ها و افعال عمومی شان شکل و شمایل متفاوتی دارند. انگار هر چه آنها مستقل تر و در واقع باورمندانه حضور داشته اند، در روزگار پس از خود از شکل و باور زیباتری برخوردار خواهند بود چون بازتاب عمل شان در آینده تمایز دهنده میزان حضورشان در میان ملت است و هر چه تاثیراتشان سازگارتر است با زمانه، بر این حضور می­توان تصور حقیقی تری را مشاهده کرد.

جو استروگرومن بر آن است با تکنیک­های عروسکی ای که در جهان ما نوآورانه تر به شمار می آیند؛ شگفتی ساز باشد و در این راه می کوشد که چه در عروسک گردانی و چه در ساخت عروسک پیشتاز باشد و واقعا همین طور است چون آن زن عروسک گردان بسیار موفق است و عروسک غول آسا نیز بسیار جلب توجه می کند با آنکه با کمترین حرکت ممکن گردانده می شود. مشت دستش باز می شود، لب خوانی می کند و چشمهایش باز و بسته می شود. ما او را به شکل سر، سینه و یک دست و به شکل خوابیده بر زمین خواهیم دید. اما در همین حد نیز می تواند تاثیرگذار باشد چون برای نخستین بار است که چنین پدیدۀ نوظهوری در صحنه تئاتر ایران به نمایش درآمده است.

در این نمایش شاید هنوز بشود روی متن که به شیوۀ روایت گرایانه نقل می شود، خرده گرفت که جا دارد روی آن همچنان کار کرد که بشود از این ایده سمت و سوی بهتری گرفت برای آنکه بشود تاثیرگذارانه تر اندیشه را به مخاطب القا کرد. به هر روی می دانیم که نمایش اندیشه را قربانی شکل نکرده است چون در اروپا و به ویژه در آلمان، اتریش، سوییس و هلند اندیشه از طریق تئاتر فاصله گذارانه و روایی (اپیک) اصل و اساس بوده و همچنان بر این راه اصرار دارند. به هر تقدیر در جایی که فلسفه بارز باشد تئاتر همچنان در وفاداری به آن سعی می کند در مسیر درست بازنمایی اندیشه بکوشد. این هم از آن نکاتی است که می تواند تئاتر ما را متوجۀ شکل درست و بهره مند از اندیشه گرداند. نکته ای که بی گدار و بی دلیل از سوی برخی کارگردانان ما انکار و اجتناب می شود. در واقع این ناپرهیزی است که نخواهیم با تئاتر اندیشه ورزانه مواجه شویم.

در نمایش نویسنده، اینکه به تاریخ معاصر نقبی زده می شود و یکی از وحشتناک ترین دوره ها را مرور می کند؛ می تواند بسترساز اندیشه ای تعمیم یافته باشد که چنین حال و هوایی این روزها در خاورمیانه حضور پر رنگی دارد و تبعیض و تکبر و تعصب کورکورانه عاملی برای برهم  ریختن نظم عمومی شده است و این غافلان روزگار عناوینی چون داعش، طالبان، القاعده و مانند اینها به خود می دهند و حتا برخی از سرکردگان دولتها نیز به انحای مختلف در این بازی ویرانگر حضور مشمئزکننده ای دارند.

به هر تقدیر، نویسنده ما را متوجۀ اکنون خودمان می کند که از گردونۀ راستی ها پا بیرون نگذاریم و به زمانه و انسان وفادار بمانیم که شاید در آینده با هر نوع خطایی بشود این گونه خوار و نادم در مقابل دیگران نتوان پاسخگوی احوالاتمان باشیم.




نظرات کاربران