در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با آرزو خرم‌نیا کارگردان نمایش «اسمش این نیست»

عنصر زبان و ادبیات انسان‌ها محور تغییر هستند

ایران تئاتر: رفتارهای انسان‌ها در دوره معاصر و اکنون دچار پیچیدگی‌ها، کمبودها و داشته‌هایی است که از هر منظر می‌توان آنها را مورد تحلیل و واکاوی قرار داد. رفتارهایی که هر کدام به عمل و انجامی منجر می‌شود که تاثیرات متمایزی را رقم می‌زنند. زبان و ادبیات از دیگر مواردی که با رفتار بشر همخوانی مشخصی دارد، زیرا انسان در هر شرایط به جهت ارتباط و بروز درون خود به آنها نیاز دارد.

آرزو خرم‌نیا در نمایش «این اسمش نیست» سعی دارد تا جهان را به شکل چند وجهی مورد بررسی قرار بدهد که از این طریق بتواند شرایط انسان را در مواجهه با عناصر کاربردی در نحوه ارتباط گرفتن با یکدیگر نمایان کند. او در این راستا تمرکز خود را بر تاثیرات زبان بنا نهاده تا بتواند رفتار انسان‌ها را در موقعیت‌های مختلف کشف و عیان سازد. تاکیدی که قادر خواهد بود حرف‌های بسیاری برای گفتن داشته باشد. نمایش‌های «خاطرات هنرپیشه نقش دوم»، «نمی‌دونم فردا چی می‌شه»، «او فقط خسته بود»، «ساعت 6»، «مراسم قطع دست در اسپوکن» و فیلم‌های کوتاه «آپلود» و «بگو مرد من» جزو آثاری هستند که این کارگردان بعنوان بازیگر در آنها حضور داشته است. حال این بازیگر در مقام کارگردان آثاری چون «نمی‌دونم چی می‌شه»، «سایکوسیس 4:48» و «اسمش این نیست» را تولید کرده است. حال به بهانه اجرای نمایش «اسمش این نیست» در تئاتر هامون ساعت 17:30 تا اواخر آذرماه روی صحنه است با وی گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

تاثیرات تئاتر دانشگاهی چه مزایایی را می‌تواند برای نمایش‌هایی که به اجرا عموم در می‌آیند با خود به همراه داشته باشد؟ حال این لازمه در زمان اکنون از سوی هنرمندان این حوزه تا چه اندازه جدی گرفته می‌شود؟

خلاقیت‌ها و ویژگی‌های آثار تئاتر دانشگاهی زمانی که در جشنواره‌ها دیده می‌شود خاصیت‌های مختص به خود را دارند و زمانی که به اجرا عموم می‌آیند شرایط دیگری را رقم می‌زنند. حال دانشجوها در محیط‌های دانشگاهی در جوی قرار دارند که مطلع نیستند زمانی که اثرشان به اجرای عموم می‌آید چه اتفاق‌هایی رخ می‌دهد. البته برای بنده وضعیت این چنین است که با کسب تجربه‌های مختلف همیشه به دنبال واکنش‌های متمایزی هستم. خوشبختانه گاهی این موضوع و تمهیدات متفاوت در ابتدا یا انتهای اثری پیش می‌آید که از سوی اساتید و هنرمندان مورد استقبال می‌گیرد.   

علت آنکه این گونه از تئاتر برای تولید دچار نوسان‌های گوناگون است بیشتر به بحث آموزش مربوط می‌شود و یا خودباوری هنرمندان جوان که می‌خواهند با تجربه و توانایی‌هایشان خود را به اثبات برسانند دلیل این موضوع است؟

نوسان‌های موجود در تولید آثار تئاتر دانشگاهی از نگاه بنده هم به بحث آموزش مربوط می‌شود و نیز به هنرمندان جوان که اثری را روی صحنه می‌آورند و اتفاق‌هایی که در جهان امروز رخ می‌دهد. به هر حال در زمان اکنون عده‌ای از هنرمندان قادر هستند برای کسب تجربه و دیدن آثار نمایشی به کشورهای دیگر سفر کنند و سایرین نیز می‌توانند با رجوع به سایت‌هایی چون «یوتیوپ» تجربه‌های جدید در جهان را ببینند. لذا این موضوع سبب می‌شود تا هنرمندان جوان نیز نوسان‌های موجود را در سراسر جهان شاهد باشند.

مخاطبی که به تماشای نمایشی می‌نشیند نیاز دارد که با اثری مناسب همراه با جزئیات فکر شده در آن نمایش روبرو شود تا بتواند درک درستی را در ذهنش حاصل کند. حال تصور می‌کنید این اتفاق در روزهایی که سالن‌ها آثار زیادی را روی صحنه دارند اتفاق می‌افتد؟

باید اشاره کنم اینکه سالن‌های نمایش آثار زیادی را روی صحنه دارند یک بحث است و آنکه گروه‌های نمایشی که در راس آن کارگردان، تهیه‌کننده و یا هر عنوانی قرار دارد حرفی دیگر. لذا هر شخص در یک گروه نمایشی باید خود را موظف بداند که تمامی جزئیات و کارها را به درستی هدایت کند تا بتواند با مخاطب ارتباط خوبی بگیرد. در واقع بخشی از این تصمیم مربوط به یک گروه است که تا چه اندازه خود را نسبت به مخاطب متعهد بداند و نه سالن‌ها. بنابراین از منظر دیگر موضوع انتخاب مخاطب پیش می‌آید که به تماشای کدام نمایش بنشینند.

جهان متن نمایش «اسمش این نیست» کاملا متمرکز بر دنیای معاصر و حتی اکنون است که در آن اتفاق‌ها هر کدام با دیدگاه و باوری از سوی شخصیت‌ها رخ می‌دهد. علت این تمرکز در اثر بیشتر تحت تاثیر نقد جهان انسان‌ها صورت می‌گیرد و یا صرفا این تصمیم به جهت شفاف‌سازی ذات واقع‌گرا در ساختار اصلی اثر رخ داده است؟

بله، همان‌طور که اشاره دارید جهان متن نمایش بیشتر متمرکز بر دنیا و انسان معاصر است، منتهی جهان متن شاید بیشتر از آنکه بخواهد از یک دنیای دیگری به این موضوع نگاه اندازد تاکیدش بر آن است که از درون خود این جهان را به تماشا بنشیند. لذا با این دانسته دو فضایی موجود در اثر از یکدیگر جدا شده‌اند که مخاطب آن را می‌بیند به اندازه‌ای است که با فاصله‌ای کوتاه تمایز بین شخصیت‌ها نمایان است. با این توضیح که شخصیت‌ها در مواقعی بنابر فاصله کوتاه در روایت با یکدیگر آشنا بوده و نام کوچک یکدیگر را صدا می‌زنند و با در نظر گرفتن این فاصله از زاویه دیگر  به شکل دیگری خود و سایرین خطاب می‌کنند.

ضرورت آنکه که در این نمایش قصد دارید انسان امروز با تاکید از طریق رفتارها، اعمال و باورهایش مورد قضاوت قرار بگیرد گویای آن است که جهان اکنون رو به زوال رفته و یا آنکه کم رنگ شدن هویت در جوامع بشری پیش آمده است؟ دغدغه شما بعنوان کارگردان این اثر به کدام موضوع نزدیک است؟

بله. باید اشاره داشته باشم که این موضوع انسان امروز همراه با خصوصیات مختلف نه تنها دغدغه بنده، بلکه دغدغه تمامی هنرمندان است با توجه به در نظر گرفتن ظهور و آغاز مدرنیته یک افسردگی دسته جمعی را شاهد هستند که هر روزه بیشتر می‌شود بخصوص در جهان سوم به دلیل مسائل چون جنگ و... که احساس می‌شوند. با این توضیح که سر منشا این موضوع از اوایل قرن بیستم به وجود آمدند که در هنرهای اروپا و هنر مدرن قابل رویت بود. لذا در آن زمان هنرها به سویی هدایت شدند که گویای جنون، شکست بودند که قابل کنترل نیستند. لذا در مورد عنصر قضاوت نمی‌توانم ادعایی داشته باشم، زیرا هر شخص می‌تواند برداشت خودش را داشته باشد. حال نکاتی چون زوال، شکست، آشفتگی و جنون در این اثر نمایان بود که بخشی از خواستگاهم تلقی می‌شد و از ابتدا با در نظر گرفتن نظمی به تدریج به سوی آشفتگی و شکستن سوق پیدا می‌کند.

عنصر ارتباط یکی از مهمترین کارکردهای جهان اثر است که سعی دارد با پیش آوردن شرایط متفاوت شخصیت‌ها را ترغیب به کنش و واکنش نسبت به یکدیگر و یا جهان پیرامونشان کند. اهمیت این تصمیم چه تاثیری در روند شکل‌گیری هدف نمایش دارد؟

عناصر ارتباط و کنش و واکنش در روند تمرین‌ها و شکل‌گیری جهان نمایش پیش آمد تا به شکل‌های مختلفی جزئیات را در کنار یکدیگر قرار بدهیم که بتوانیم بر حسب بازخوردهای جدید نکات دیگری را متوجه شویم. لذا می‌توانم به نکته‌ای دیگری در اثر اشاره داشته باشم که متوجه تاثیرات شکل مختلف بیان کردن ادبیات است. حال باید مختص به تاثیر به عنصر زبان و شکل بیان نیز اشاره کنم، زیرا بیشترین شکل ارتباط بین انسان‌ها زبان است و این عنصر بعنوان یکی از کاربردهای مهم در جهان نمایش به شمار می‌آید.

خرده پیرنگ‌های طراحی شده در جهان متن این نمایش به شکل موازی پیش می‌روند که هر کدام از آنها موقعیت‌های مکانی را همراه با شخصیت‌ها گاهی از داخل (خانه) به خارج (اجتماع) و در زمانی از خارج (اجتماع) به داخل (خانه) نشان می‌دهد. آیا این تصمیم به معنای آن است که این افراد به شکل موازی دچار رفتارهای مشابه و یا تکراری با باورهای متفاوت شده‌اند؟

بله، در جهان متن از موارد تکرار، تشابه همراه با باورهای متفاوت و موازی جهت پیش رفتن خرده پیرنگ‌ها استفاده شده است. حال دلیل این تصمیم به دیدگاهی مربوط است که بر اساس مشاهدات آنها را به تصویر کشیده‌ام. لذا این دیدگاه نیز تحت تاثیر رفتارهای متفاوت انسان‌ها در جامعه است که روزانه شاهد آنها خواهیم بود که در زمانی نیازمند هستند و در وقتی دیگر مانع از رفع نیاز می‌شوند و این تناقض بیانگر دلیل استفاده از عناصر فوق در اثر است.

لحن اثر گاهی برگرفته از جملات و کلمات شاعرانه و فیلسوفانه است و در هنگامی به اصلاحات روز و رفتارهای عامیانه همچون بازی پانتومیم تغییر جهت می‌دهد. آیا دلیل چنین رویکردی می‌تواند با رفتار هر شخصیت این نمایش گویای نامتعادل بودن زبانی واحد برای بیان باشد؟

لحن گفتار در جهان نمایش برگرفته از یک رفتار عامدانه است، زیرا بنده قصدم آن بود که از این طریق مخاطب را متوجه تاثیرات زبان و بیان کنم. حال یکی از دلایل این موضوع هم آن است که در جهان اکنون هر انسان با تجربه یک ذائقه حسی و درونی چون موسیقی و یا هر عنصری شبیه آن فضایی را در درونش شکل می‌دهد که احساس می‌کند نسبت به سایرین متمایز است در حالی که زمان‌های دیگر بر خلاف آن باور رفتار می‌کند. در واقع بنده درباره این موضوع در اثر صحبت می‌کنم که تا چه اندازه وجوه شخصیت یک انسان به شکل ادبیات و زبان او وابسته است.   

شخصیت‌پردازی در این نمایش به گونه‌ای طراحی شده است که شخصیت‌ها در ازای قرار گرفتن در موقعیت و نمایش دادن دغدغه‌هایشان از خود کنش و واکنش نشان می‌دهند تا بتوانند از این طریق منظور خود را به سایرین منتقل کنند. علت این برون‌ریزی در ذهن شخصیت‌ها تحت تاثیر چیست؟ آنها با چه معیاری یکدیگر را نفی می‌کنند و یا می‌پذیرند؟

شخصیت پردازی‌های این اثر بنابر روند طول زمان تمرین‌ها به وجود آمده است و در ادامه آنکه هر آنچه که در ذهن مخاطب شکل بگیرد بنده ترجیح می‌دهم به همان شکل باقی بماند. در واقع این تصمیم به آن جهت است که اثر بتواند حرف و دیدگاه خود را بیان کند.

داشته‌های روانشناسی اجتماعی و کشف در جهان این نمایش چه مقدار مورد استفاده قرار گرفته تا شخصیت‌ها بتوانند بنابر داشته‌های درونی خود نسبت به مسائل امروز خواسته‌های خود را نمایان کنند؟ آیا در این راستا نکاتی را مدنظر داشته‌اید؟

به طور حتم داشته‌های روانشناسی اجتماعی و عنصر کشف در شکل و جهان نمایش مورد استفاده قرار گرفته و تاثیراتی را با خود به همراه داشته است. به طور مثال در زمانی که شخصیت‌ها اعداد را اعلام می‌کنند و از جای خود بلند می‌شوند و یا هنگامی که ازدحام بعد از مدتی به نظم مطلقی می‌رسد که در نهایت آن نظم به آشفتگی و شلخته بودن منتهی می‌شود گویای وجود این مسائل در جهان نمایش است.

تصویرسازی‌های به کار گرفته شده در این اثر به رفتارهایی از هر شخصیت اشاره دارد که در آن هذیان‌گویی، تهی بودن و تنهایی به وضوح مشخص است و هر شخصیت تلاش دارد تا با فراموش کردن آنها و یا به تاخیر انداختن راهی برای جبران پیدا کند. تصور می‌کنید آنها تا این اندازه جهان را خاکستری می‌بینند؟ مخاطب با این دیدگاه چگونه بایدهمذات‌پنداری کند؟

بنده جهان را پر از رنگ می‌بینم همان‌طور که در طراحی لباس شخصیت‌ها شاهد هستیم. با این توضیح که لباس شخصیت‌ها در زمانی رنگ‌های خنثی دارد و در هنگامی دیگر صحنه مملو از رنگ‌های قرمز، زرشکی، زرد و... است. حال این رنگ‌ها در تعریف رنگ‌شناسی زمانی که با یکدیگر ادغام شوند در نهایت به رنگ خاکستری فام‌دار تبدیل خواهند شد. بنده در واقع جهان انسانها را این‌گونه تعریف می‌دهم که آنها موقعی می‌توانند کنار یکدیگر دیده شوند و یا در زمانی دیده نشوند. لذا سعی کرده‌ام در این نمایش تا جایی که امکان دارد به نکاتی که قابل توجه است اشاره کنم.

آیا این ترکیب هم راستایی روزمرگی‌ها با اتفاق‌های جهان اکنون است که هویت انسان را مورد قضاوت قرار می‌دهد و یا شخصیت‌ها قصد دارند با رفتارهای خود از چیزهایی که در زندگیشان وجود دارد فرار کنند؟

نکته‌ای که به آنها اشاره داشته‌اید شاید بر حسب موقعیت‌های مکانی داخلی و خارجی نوعی روزمرگی همراه داشته باشد، زیرا اعمال روزانه نیز تحت تاثیر آنها است، اما الزاما معنایش آن نیست که رفتارها را مورد قضاوت قرار بدهیم.

حال تصور می‌کنید با وجود خرده پیرنگ‌ها، شرح روایت جامعه امروزی مخاطب در مقام شاهد است یا قاضی؟ میزانسن‌ها تحت تاثیر کدامیک از این دوعنوان است؟

مخاطب به باور بنده همیشه بعنوان شاهد تلقی می‌شود، اماخودش می‌تواند انتخاب کند که شاهد باشد یا قاضی. میزانسن‌ها تحت تاثیر هیچ کدام از این دو عنوان نیست. در واقع ما موضوعی را تصویرسازی می‌کنیم و چیزی که نیاز داریم آن است که مخاطب زمانی که از سالن بیرون می‌رود تازه اجرا برایش شروع شود و با آن زندگی کند. حال این روند در روزهای آینده برایش ادامه پیدا کند زمانی که فروشنده‌ای را در مترو می‌بیند، پانتومیم بازی می‌کند، وقتی موزیکی را می‌شنود، هنگامی که مطلبی در فضای مجازی قرار می‌دهد، شعر می‌خواند و... بنابراین این اجرا می‌تواند سبب شود که مخاطب نکاتی پیرامون خود را کمی دقیق‌تر ببیند.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی

 

عکس از پریچهر ژیان




مطالب مرتبط

کارگردان «حواس‌تون به پیرزن‌هایی که از تنهایی پوسیده‌ان باشه» مطرح کرد

انسان‌کشی در بستر یک کمدی سیاه
کارگردان «حواس‌تون به پیرزن‌هایی که از تنهایی پوسیده‌ان باشه» مطرح کرد

انسان‌کشی در بستر یک کمدی سیاه

امیرارسلان خالویی، کارگردان «حواس‌تون به پیرزن‌هایی که از تنهایی پوسیده‌ان باشه» را اثری فارغ از تکرار با تکیه بر مضامینی همچون انسان‌کشی، نسل‌کشی و آسیب‌های اجتماعی دانست که به سراغ دغدغه‌های انسان معاصر رفته و اعتراض خود را در بستر کمدی سیاه به شکلی مدرن به نمایش ...

|

به میزبانی سالن تئاتر «هامون»

«لانگ شات» برای چهارمین بار به صحنه می‌رود
به میزبانی سالن تئاتر «هامون»

«لانگ شات» برای چهارمین بار به صحنه می‌رود

نمایش «لانگ شات» به کارگردانی محمدرضا مالکی پس از اجرای موفقیت‌آمیز فصل سوم اجراهای خود در تالار سایه تئاتر شهر، طی روزهای پیش روی برای چهارمین بار در تماشاخانه «هامون» روی صحنه خواهد رفت.

|

نظرات کاربران