در حال بارگذاری ...
نقدی بر نمایش لیلیت اثر محمدرضا شاه مرادی

جای خالی دراماتورژ در اتاق بازجویی

ایران تئاتر- علی رحیمی: لیلیت داستان تقابل میان عشق و ایدئولوژی در یک اتاق بازجویی است. اتاقی که جای دراماتورژ در آن خالی است.

دراماتورژی از آن دست تخصص هایی است که تئاتر همواره نیازمند آن است ؛ امروزه بسیاری از کارشناسان معتقدند که در هر اثری در کنار نویسنده و کارگردان، فرد سومی لازم است که ضمن  تحلیل اثر نمایشی در ابعاد مختلف ادبی، جامعه شناختی، زیباشناختی و شخصیت شناختی، نمایشنامه را تا اجرای روی صحنه همراهی کند. این اقدام باعث می شود تا گروه نمایشی، نسبت به سوژه شناخت و درک درست تر و کاملی تر داشته باشد و مخاطب در مواجهه با اثر و اجرا، به دریافت‌ برسد.

اهمیت این مسئله در آثاری که بر موضوعات، موقعیت ها، حوادث و ... خاص متمرکز هستند دوچندان است چرا که عدم درک اثر از سوی گروه نمایشی با عدم انتقال مفاهیم به مخاطب نسبت مستقیم دارد. 

«لیلیت» از آن دست نمایش هایی است که با وجود تلاش ارزنده گروه اجرایی، از نبود دراماتورژی رنج می برد. نمایشی که تلاش دارد در یک فضای خاص به نام «اتاق بازجویی»، در تقابل میان عشق و ایدئولوژی، یک موقعیت داراماتیک را خلق کند.

شاه مردی در کسوت نمایشنامه نویس، محوریت اثر را بر جنگ بوسنی و وقایعی که در دل این جنگ قومیتی اتفاق افتاده متمرکز کرده است. ماموران اطلاعات صربستان به دنبال جوانی هستند که در ماجرای بمب گذاری در یکی از میدان های شهر نقش دارد. آنها پس از حمله به مزرعه خانوادگی این جوان، لیندا خواهرش را دستگیر و در اختیار بازجویان قرار می دهند.

لیندا پس از چند روز شکنجه و بازجویی، در اختیار بازجویی قرار می گیرد که روزگاری به یکدیگر علاقه‌مند بودند اما جنگ داخلی میان صرب‌ها و بوسنی‌ و جدال میان دو ایدئولوژی متفاوت، شرایط این رابطه عاشقانه را به‌ هم ریخته است و حالا یکی در جایگاه بازجو (بورا) و دیگری متهم (لیندا) قرار گرفته است...

شاه مرادی نگاه رئالیستی به ماجرا دارد و تلاش می کند روایت‌هایش را به دور از هرگونه پیچیدگی و تعلیق کاذب بیان ‌کند.

او در کسوت کارگردان نیز به دور از پیچیدگی های فرمی تلاش می کند جهانی قابل باور برای مخاطب خلق کند. او می خواهد در یک فضای مینیمال و با تکیه بر توانایی بازیگران در تنگنای حساسی چون اتاق بازجویی، مخاطب را به تماشای یک جدال جذاب میان ایدئولوژی و عشق دعوت کند. جدالی که در هماره تاریخ وجود داشته و هراز گاهی به پیروزی یکی بر دیگری ختم می شود.

از برآیند شرایط حاکم بر نمایش چنین بر می آید که نمایشنامه نویس تکنیک«پلیس بد- پلیس خوب» را در اتاق بازجویی حکفرما نموده است. روشی شبیه هویج و چماق در سیاست آمریکایی، که در آن، ابتدا پلیس بد به سراغ متهم رفته و از او بازجویی می کند. او با خشونت و بی ادبی، مظنون را می ترساند و اصرار دارد که او گناهکار است تا از او اعتراف بگیرد. وقتی که مظنون اعتراف نمی کند، پلیس خوب وارد کارزار می شود. او پلیس بد را به خاطر روش و تاکتیک خشن و بی ادبانه خود در بازجویی سرزنش کرده و رهبری جلسه بازجویی را با آرامش توام با عطوفت بر عهده می گیرد و ....

«لیلت» داستان دختری است که پس از سوزانده شدن مزرعه پدری، به طرز وحشتناکی دستگیر می شود. در طول مسیر زندان، به او تجاوز شده، در شرایط بسیار بدی زندان بوده و پس از چند روز بازجویی توام با شکنجه و تحقیر (پلیس بد)، در اختیار بورا قرار گرفته است. تصور ما از چنین متهمی در اتاق بازجویی، دختری درمانده و ناتوان، با چهره ای زخمی و خونین و لباس های چرک و پاره است. اما در صحنه، متهم اینگونه ظاهر نمی شود و اگر بازی روان و استفاده مناسب از زبان بدن مهناز رودساز بازیگر نقش لیندا نبود احساس اولیه مخاطب، مواجه با متهمی است که شاید یک ساعت از دستگیری او می گذرد.

دکور صحنه نیز از نبود دراماتورژی مستاصل است چرا که در اتاق بازجویی هیچ وسیله ای بی دلیل استفاده نمی شود و هر ابزاری قرار است در مسیر کشف اطلاعات به بازجو کمک کند. به همین دلیل است که در اتاق بازجویی از یک میز کوتاه استفاده می شود تا تمام حرکات و رفتار متهم تحت نظر بازجو باشد، حتی گهگاه برای اشراف بهتر، بالای سر متهم یک لامپ قرار می دهند. در وسط میز عموما یک پارچ آب قرار می دهند تا بازجو، با دیدن شرایط متهم در حین خوردن آب و تماشای رفتار و سکنات او، به تحلیل شرایطش بپردازد و ...

در لیلیت، صحنه نمایش از سه میز فلزی کنار هم تشکیل شده، که روی آنها یک باتوم –روی میز اول در کنار متهم-، یک لیوان و پارچ آن –وسط میز وسط- و یک شلاق –روی میز سوم و جلوی بازجو- قرار دارد. این چینش بی گمان برای اهالی فن، غیرقابل تصور است چون نه تنها هیچ کمکی به مسیر بازجویی نمی کند بلکه می تواند احتمال درگیری بین متهم و بازجو را –که حالا به نوعی دشمن هم هستند- بالا ببرد و همین مسئله بر دریافت مخاطب از اتاق بازجویی تاثیر منفی دارد و بازجو را در ذهن او، ناشی بازتعریف می کند.

این ذهنیت با ورود بازجو به صحنه، خارج کردن اسلحه خود از غلاف و قرار دادن آن روی میز، باز کردن دستبند دست متهم با وجود حضور ابزاری همچون باتوم؛ شلاق و اسلحه، خوردن آب، پرتاب کردن فندک به سمت متهم برای روشن کردن سیگار و ... تا حدود زیادی به یقین تبدیل می شود.

بازجو در طول نمایش در تقابل بین دو شخصیت عاشق و بازجوست، او می خواهد در نقش یک بازجوی عاشق به صحنه بیابد اما در ایفای نقش هیچ یک از دو شخصیت موفق نیست و در طول نمایش بارها برچسب ناشی از مخاطب می گیرد. چون بی شک او می دانسته متهم کیست. او برای گرفتن اعتراف وارد اتاق بازجویی می شود و می داند که قرار است در نقش پلیس خوب ظاهر شود، اما حرکاتش در طول نمایش اینگونه نیست و در چند مورد از کوره در می رود، روی میز می کوبد، فریاد می زند و حتی به متهم حمله می کند.

او عاشق خوبی هم نیست چون اگر عاشق خوبی بود دیالوگ ها در مسیر حمایت از متهم هدایت می شد، او به متهم حمله ور نمی شد، مدام با سکوت های تکراری جو اتاق بازجویی را اطلاعاتی نمی کرد و حرف هایش را می پذیرفت اما بازجو فقط زمانیکه فهمید مادرش کشته شده و به لیندا تجاوز شده خشمگین و به بازجویان دیگر حمله ور می شود. این حرکت از روی عشق نیست و شاید هر انسانی در مواجهه با این موقعیت، خشمگین شود.

نبود یک سناریوی مشخص برای تحقق هدف داستان که رنگ و بوی مقاومت داشت، استفاده مداوم از چند جمله تکراری همچون چرا خواستی بازجوی من باشی؟(متهم)، سیگاری می کشی؟(بازجو)، برادرت کجاست؟(بازجو) و ... بدون تلاش برای رسیدن به پاسخ، ریتم کند نمایش، داد و فریادههای بازجو و ضربه های ناگهانی روی میز، خنده های مصنوعی و بی دلیل متهم و از همه مهمتر چیرگی متهم بر بازجو در طول جلسه بازجویی که در نهایت داستان منجر به حرکت احساسی بازجو در قتل همکاران می شود همگی نشان از جای خالی و محسوس دراماتورژ داشت تا در نهایت ایده ای که می توانست خالق یک اثر ماندگار شود در مسیر نوشتن و اجرا با چالش روبرو گردد.

بی شک لیلیت با یک دراماتورژی مناسب می تواند اثری جذاب تر و دریافت مفاهیم هستی شناسی آن برای مخاطب راحت تر باشد.

 

 

 




مطالب مرتبط

نقد و نظری بر نمایش «شنگرف» به نویسندگی و کارگردانی علی یداللهی

خوانشی نو و شایسته از داستان سیاوش
نقد و نظری بر نمایش «شنگرف» به نویسندگی و کارگردانی علی یداللهی

خوانشی نو و شایسته از داستان سیاوش

احمدرضا حجارزاده: شاهنامه فردوسی یکی از غنی‌ترین منابع اقتباس داستان‌های ایرانی در قالب هنرهای نمایشی است اما سینما و تئاتر ایران از این مخزن بی‌پایان داستان‌های حماسی، اسطوره و پهلوانی، ...

|

نگاهی به نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و کار «حسین تفنگدار»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
نگاهی به نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و کار «حسین تفنگدار»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

سید علی تدین صدوقی: نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» همان‌گونه که از نامش پیداست، در مورد زنان شاهنامه است تا مردان آن، زیرا حسین تفنگدار در جایگاه نویسنده و کارگردان با این نام‌گذاری درواقع ...

|

نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن
نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن

علیرضا نراقی: با تحولات تئاتر معاصر مفهوم میزانسن به‌مثابه امری بنیادین در هنر نمایش، دچار دگرگونی ماهوی شد. این بدان معنا نیست که میزانسن جایگاه و اهمیت خود را در ظهور یک اجرا از دست داد، بلکه تئاتر ...

|

دومین جلسه نقد و بررسی آثار صحنه‌ای جشنواره 42 برگزار شد

زنان در دوران جنگ، ایرانیزه کردن غیرافراطی و فرهنگ بومی
دومین جلسه نقد و بررسی آثار صحنه‌ای جشنواره 42 برگزار شد

زنان در دوران جنگ، ایرانیزه کردن غیرافراطی و فرهنگ بومی

دومین جلسه نقد و بررسی آثار بخش تئاتر صحنه‌ای جشنواره 42 تئاتر فجر، روز سه‌شنبه سوم بهمن با حضور رضا آشفته، محمدحسن خدایی و عرفان پهلوانی در سالن مشاهیر تئاتر شهر برگزار شد و سه نمایش «ایلخون»، «بدریه» و «کابوس‌نامه اهل هوا» مورد تحلیل قرار گرفتند.

|

نقد و نظری بر نمایش «خانم آقای جرج کلونی» نوشته متین ایزدی و کار مونا صوفی

داستانی دیرهنگام
نقد و نظری بر نمایش «خانم آقای جرج کلونی» نوشته متین ایزدی و کار مونا صوفی

داستانی دیرهنگام

احمدرضا حجارزاده: سال‌هاست خاورمیانه و انبوه حوادث بی‌پایانش به عنوان محور جذابی برای تولید آثار ادبی و تصویری، مورد توجه نویسندگان و کارگردانان سینمای ایران و جهان قرار گرفته است. گرچه چندان ...

|

نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست
نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست

رضا آشفته: نمایش «فردریک» نوشته امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی که آذر و دی در سالن اصلی تئاتر شهر میزبان مخاطبان است، درباره تئاتر و به شیوه پسامدرن است که در آن زندگی یک بازیگر قرن نوزدهم فرانسه ...

|

نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است
نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است

علیرضا نراقی: نمایشنامه «سلام، خداحافظ» نوشته مشهور و بارها اجراشده‌ آثول فوگارد، نویسنده اهل آفریقای جنوبی، مدتی است که به کارگردان شهاب‌الدین حسین‌پور در تالار حافظ به صحنه می‌رود. این ...

|

نظرات کاربران