در حال بارگذاری ...
نگاهی دقیق به زندگی هنری جواد انصافی به بهانه زادروز هنرمند

دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست
پسته راخون می‌شود دل، تا لبی خندان کند

ایران تئاتر -محمّد اسدی نژاد* : نمایش روحوضی یا سیاه بازی از نمایش های سنتی ایران است که ریشه در آب و خاک این مرز و بوم دارد و یکی از تلاشگران این سبکِ نمایشی که بسیار کوشید تا سیاه بازی ایرانی استوار بماند جواد انصافی است.

در این مقاله سعی شده علاوه بر زندگی هنری او به بررسی شیوه اجرایی، تحولات و تأثیراتی که بر نمایش های شادی آور ایرانی گذاشته بپردازیم.

تحولاتی همچون بهره گیری از سیاه زن در صحنه نمایش، پررنگ نمودن نقش موسیقی در نمایش سیاه بازی، بهره وری از بازیگران معلول و نابینا در هنر سیاه بازی، تئاتر درمانگری به شیوه ی سیاه بازی، تلفیق تکنیک های مختلف نمایش ایرانی در قالب سیاه بازی، خلق عبدلی و اوستا و...

جوادانصافی متولد (۲۷اردیبهشت۱۳۳۰) در تهران، منطقه ی سلطنت آباد (پاسداران فعلی) نویسنده، بازیگر  نویسنده، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون است. دانشجوی انصرافی دانشگاه هنر، فوق دیپلم راه و ساختمان و همچنین دارای مدرک درجه یک هنری (معادل دکترا) می باشد.

 خانواده اش معتقد و مذهبی بودند و با افکاری روشن ، برخلاف نسل های پیش از خود مانعی برای حضور فرزندان شان در عرصه های هنری قائل نبودند. برادر بزرگتر او که بعنوان دستیار آپاراتچی در سینماهای آن زمان مشغول به کار بود  او را به سینما می برد تا فیلم و تئاترهایی که آنجا اجرا می شد را از  نزدیک ببیند. علاوه بر آن، دیدن نمایش های شادی آور زنانه در محافل خاص، در کنار مادر و همچنین تماشای سیاه بازی با همراهی پدر در جشن ها، از همان اوان کودکی از او ذهنی خلاق و جستجوگر ساخت.

 آن روزها که اکثر خانه ها بدون دیوار و توسط باغچه از هم جدا می شدند و همین امر باعث ایجاد صمیمیت و ارتباط بیشتر بین افراد محله و بچه ها بود. خانه و محله ی سلطنت آباد نیز از این امر مستثنی نبود، به طوری که جواد انصافی دوستان و  بچه های محله را دور خود جمع می کرد و با نبوغ خاصی که داشت برایشان قصه می گفت. داستان هایی که غالباً بداهه و تراوشِ تخیل و ذهن خلاقش بود، چرا که اگر ساعتی بعد درخواست می شد که فلان قصه را مجدد تعریف کند، نمی توانست. 

سوابق این قضایا و استعدادها، شرایط حضور و شرکت او را برای اجرای نمایش در مدرسه، به واسطه ی برادر بزرگش، قبل از ورود به سن تحصیل مهیا کرد. 

در دوران دانش آموزی در زمینه ی تئاتر، سرود و قصه گویی فعالیت مستمر و پررنگ در مدرسه داشت و در میان هم سن و سالانش شهره بود در دوران متوسطه وارد دبیرستان فردوسی شد و دیپلم علوم طبیعی(تجربی) را را از آن جا گرفت اما از همان ابتدا ذهن و علاقه اش او را به سمت و سوی هنر و ادبیات سوق می داد.

 

کسانی که بیشترین تاثیر را در شکل گیری شخصیت هنری جواد انصافی داشتند

معلمانِ انصافی که از آن میان می توان به دبیر زبان او، خانم خواجه نوری و آقای یزدانی، دبیر ریاضی اشاره کرد.

خانم خواجه نوری، علاوه بر اینکه دبیر زبان بود نمایشنامه هایی می نوشت که غالباً بر اساس پژوهش های تاریخی نگاشته می شد و در این راستا روش تحقیق و تفکر، راجع به موضوعات مختلف را به انصافی آموخت که ماحصلِ آن آموزه ها، نمایشی درخصوص « انقلاب سفید» را رقم زد که انصافی با توجه به پیشینه ای که از کودکی  و مقطع دبستان داشت و همچنین تماشای نمایش های شاد؛ منجر به ایفای نقش کمدی او، در این اجرا

شد. استقبال و تشویق بی حد از این نمایش، درس بزرگی به انصافی داد که « قبل از گام برداشتن در هر کاری باید خوب فکر کند و افکارش را آنالیز نماید.» این همان خصوصیتی  بود که خواجه نوری از آن برخوردار بود و به انصافی نیز آموخت. 

دومین معلمی که نقش مهمی در شکل گیری شخصیت هنری انصافی داشت آقای یزدانی بود که از شیفتگان تئاتر بوده، و دستی بر هنر گریم نیز داشته است. درسی که او به انصافی آموخت روش ها ی دیگر پژوهش، و  چگونه اقتباس کردن و الهام گرفتن از متون بود که سبب شد تا او خلاصه نویسی و متحول کردن متون نمایشی و  داستانی را بیاموزد. از این مقطع به بعد ذهن انصافی به جنبش در آمد و سرآغاز راهی شد که کمتر حرف بزند و بیشتر بیندیشد و با جسارت مضاعفی، گام های  بزرگ تری بردارد.

شاید یکی از نخستین ساختارشکنی هایی که او انجام داد این بود که متناسب با نقش هایش که غالباً کاسب کارانه بود، با شعر و آواز از میان تماشاگران به صحنه می آمد. چرا که معتقد است « ما بازیگریم و بازی می کنیم و راهروی سالنِ نمایش می تواند فرضی بر خیابان باشد که نقش، ایجاب می کند برای جذب مشتری باید راه رفت و فریاد زد.»

( با شعر و آواز) دل دارم ... جگر دارم... قلوه دارم... 

اشعار و حرکت های نمایشی او موجب تشویق تماشاچیان می شد و این تشویق ها بر شور و هیجانش می افزود.  از آن جایی که آموخته بود ابتدا باید اندیشه کرد و سپس گام برداشت پس نمایشی تنظیم نمود که در آن بذله گویی ها و الفاظ شیرینی نثار ورزشکاران می شد، تا جاییکه تربیت بدنی وقت، به او سفارشِ نمایش داد، بنابراین توانست نخستین گام های حرفه ای خود را در سال1350 بردارد و با هنر نمایش به درآمد زایی برسد. 

 

کمدین هایی که انصافی از آن ها الهام گرفت

 انصافی، افتخار و جسارت سیاه بازی را در ابتدا به خود نمی داد و به سمت و سوی نمایش هایی حرکت می کرد که بتواند لحظات شاد و مفرحی را برای تماشاگران رقم بزند.

او حتی در نمایش های جدی، از مزاح و شوخی، غافل نمی شد و شیرین بازی را چاشنی کار خود می کرد، از این رو از دو کمدین بزرگ آن زمان، رضا ارحام صدر و تقی ظهوری(هنرمندان درگذشته) الهام گرفت.

مروری کوتاه بر شخصیت حقیقی و هنری رضا ارحام صدر و تقی ظهوری و تاثیرشان بر هنر انصافی 

تقی ظهوری به گفته ی پرویز خطیبی « بسیار انسان پاکی  بود ؛ در ایام ماه رمضان پیش از رفتن به صحنه  با نان و پنیر افطار می کرد.»

ظهوری در ایفای نقش ها  در زندگی عادی، بسیار زبل، تند و سریع بود، در راه رفتن گام های بلند بر می داشت، گویی کسی دنبال اوست و همین خصیصه ها در نقش هایش نیز سرایت می کرد و لحظات شادی می آفرید. 

و اما رضا ارحام صدر؛ از کمدین های بزرگ تاریخ تئاتر ایران، بویژه اصفهان محسوب می شد.

بهره گیری از لهجه ی اصفهانی و لحن گیرای ارحام صدر، با حاضرجوابی های هوشمندانه اش، نمونه ای بود که نظیرش کمتر در تاریخ نمایش ما یافت می شود. او موقعیت را خوب می شناخت و می دانست که کی و کجا باید مزه پرانی کند و تیکه های نغز به کار برد، که این خلاقیت ها، نه تنها به سوژه و روند نمایش نامه آسیب نمی زد بلکه سبب خنده و ذوق بیشتر تماشاچیان می‌شد. 

مهدی ممیزان در خاطرات خود نقل می کند: " شهرت ارحام فقط مرهون بازی هایش نبود، بلکه اخلاق انسانی او نیز اسباب پیشرفتش را فراهم آورد."

انصافی ، چابکی و زبلی را از ظهوری گرفت و با ویژگی های کمدی ارحام صدر، ادغام نمود. همچنین با استفاده از لهجه ی ترکی، تیپ جدیدی که مختص خودش بود برای نمایش کمدی، ابداع کرد که بعدها در رادیو، به نام « آقای قرضی» به شهرت رسید.

 

فعالیت های هنری انصافی در دوران خدمت سربازی

انصافی در سال ۱۳۵۱ عازم سربازی شد و به خدمت در سپاه بهداشتِ بخش مرکزی شهرستان ماکو که به مرز بازرگان، معروف بود درآمد. اما از فعالیت هنری کناره نگرفت و در دوران سربازی هم توفنده پیش رفت و نمایشی، کمدی- انتقادی تنظیم نمود که خبر موفقیتش به ارومیه رسید.

 رئیس سپاه بهداشت ارومیه از او دعوت کرد تا در آنجا به ادامه ی خدمت بپردازد. انصافی با پذیرفتن این دعوت، ضمن خدمت در سپاه بهداشت ارومیه، با همکاری هنرمندان آن شهر، در کاخ جوانان ارومیه به اجرای نمایش های وزین و ارزشمند پرداخت. 

 

 

نگاهی اجمالی به عناوین و موضوع نمایشنامه ها و عوامل موفقیت جواد انصافی

انصافی در ارومیه به گروه نمایشی غلامرضا عزیزی پیوست . نخستین نمایشنامه ای که درکاخ جوانان ارومیه توسط آنها بر سکو رفت نمایش‌ از" پا نیفتاده ها "از کتاب "پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت" به نویسندگی غلامحسین ساعدی بود. این نمایشنامه به وقایع مردم تبریز در دوره ی مشروطه اشاره داشت. اگرچه این نمایشنامه، درام و جدی بود اما انصافی به دلیل تسلطی که در نقش های کمدی داشت ایفاگر نقش گزمه شد تا تماشاگران لحظه های شادتری را تجربه کنند، البته توانمندی او موجب شد که در دو نقش گزمه( کمدی)  و شجاع الدوله ظاهر شود. 

« خیبر»  نام نمایشنامه ی بعدی آن ها بود. نمایشنامه ای قهوه خانه ای، که این سبک اجرایی، توسط اسماعیل خلج و محمود استاد محمد، مرسوم شده بود. 

ماجرای نمایشنامه در چهاردیواری قهوه خانه ای رخ می دهد. خیبر لوطی و معتمد محله، که در نزد اهالی محل از احترام خاصی برخوردار بود. حاجی که عازم سفر حج است دخترش را به لوطی می سپارد اما نزدیک ترین دوست خیبر به او خیانت می کند و ... 

نمایشنامه نوشته ی عزیزی، به اقتباس از قلم نویسندگان تهرانی بود که مشابه این آثار را  در ادبیات کهن هم داریم مثل "خاتون پرده نشین" از عطار نیشابوری و در ادبیات نمایشی، "شبات" از اسماعیل خلج. 

انصافی با تکنولوژی و تحولات جامعه پیش رفت و یکی از این تحولات در آثار نمایشی، اقتباس از داستان ها بود که او نیز از این شگرد بی بهره نبود و از کتاب های هفته، داستانی « به نام پسر» را انتخاب نمود و به کمک عزیزی آن را دراماتیزه کرد و در کاخ جوانان ارومیه و بعدها، کاخ جوانان تهران روی صحنه برد. 

بعد از پایان خدمت سربازی به تهران بازگشت و برای اجرای نمایشنامه ها دست به کار شد، نمایش هایش در کاخ جوانان مرکزی، واقع در سه راه ضرابخانه و دانشگاه کامپیوتر روی صحنه رفت که همه ی آن ها از محتوای طنز اجتماعی برخوردار بودند و به شیوه ی نمایش ایرانی اجرا شدند. 

از عوامل موفقیت انصافی پرداختن به مسائل روز جامعه و دغدغه های مردم بود که فریاد تلخ آنان را با زبان طنز، به گوش کسانی که به خواب رفته، یا خود را به خواب زده بودند می رساند.

یکی از این دغدغه ها و مشکلات، فرهنگ آپارتمان نشینی بود که در آن روزها پدیده ای نو به حساب می آمد. انصافی نمایشی تحت عنوان « مشکل آپارتمان » را در کاخ جوانان مرکزی به روی صحنه برد. در این نمایش، به مشکلات آپارتمان نشینی از جمله؛ سر و صدای ساکنان آپارتمان، اختلاف فرهنگ ها، مشکلات ایمنی و ... پرداخته شده بود که با طنزی ماهرانه به نویسندگی و کارگردانی جواد انصافی در خرداد ۱۳۵۴ روی صحنه رفت و بازیگرانی چون سهیلا امیر اخلاقی، شعله ریحانلو، حمید فدوی، بیژن ثقه الاسلامی، خسرو قربانی، احمد آهسته، عبدالعلی کمالی و... حضور داشتند. 

«کلاس هنرپیشگی»  نمایشنامه ی کمدی دیگری بود که توسط انصافی تهیه و زیر نظر او هم تمرین شده بود.

در دوره ای بود که اکثر جوانان وطن سودای بازیگری را در سر می پروراندند از این رو عده ای سودجو به اسم کلاس های هنرپیشگی با وعده های دروغین، دست به دریوزگی و کلاهبرداری می زدند. 

انصافی با هدف آگاه سازی مردم از این کلاس ها و به سخره کشیدن این افراد منفعت طلب،  نمایش را با موفقیت اجرا نمود که اگر از توانمندی او و گروه هنرمندش بخواهیم سخنی بگوییم می توان به این نکته اشاره داشت که در شبی از اجراها، برق منطقه قطع گردید ولی بازیگران به بازی خود ادامه دادند و تماشاگران مشتاق، نیز تا آخرین لحظه، در سالن نشستند.

بازیگران، به قدری بازی را طبیعی جلوه دادند که هیچ کدام از تماشاگران باور نمی کردند که قطع برق مربوط به خارج از برنامه است و این نشان از توانایی و قدرت گروه انصافی داشت.

 

منشأ  توانمندی و آگاهی 

اگر از نقش معلمان، بویژه دو معلمی که در توضیحات قبلی به آنها پرداختیم بگذریم، به کاخ جوانان می رسیم که بر شخصیت هنری و تفکر انصافی تأثیر بسزایی داشتند.

این نمایش ها بدون چون و چرا جلسات تحلیل و نقد و بررسی را به همراه داشت که ذهن را به جنبش در می آورد، پس هنرمند برای اینکه در مواجهه با سؤالات و نقد ها حرفی برای گفتن داشته باشد مجبور بود تا پیرامون فعالیت هایش مطالعه کند و به تفکر بپردازد. 

نگاه دلسوزانه ی او نسبت به دوستانش باعث می شد که آن ها را نیز وادار کند تا مانند خودش، رشد فکری داشته باشند. انصافی به اعضای گروهش کتاب امانت می داد و به نوبت، این کتاب ها را بین آن ها تقسیم می نمود و در روزی معین جلسه ای برگزار می شد تا نتیجه ی مطالعات شان سنجیده شود و به تحلیل و نقد و بررسی کتاب ها بپردازند. 

آنها گروهی به تماشای تئاتر های متعدد می نشستند و درباره ی اجراها کنکاش می کردند و تلاش داشتند که در حرفه ی خود، بهترین باشند.

بازیگران گروه انصافی، گرچه در تاریخ نمایش، مهجور ماندند اما توانمندی و نقش های شان در تاریخ تئاتر سنتی بویژه نمایش های شادی آور، انکار ناپذیر است. 

نمایش های کُلفت کره ای، سیزیف و مرگ، مسافران، عمو زنجیر باف، مطرود، رضا بیک ایمانوردی، یکشب در مهمان خانه ، کوچه هردنبیل، قاتل کیست، صفر و حضر و ... از مجموعه کارهای گروه انصافی و قبل از ورودشان به گروه سیاه بازی بود که اغلب آن ها مشکلات مردم را به زبانی طنز بیان می کردند. 

 

ورود به عرصه سیاه بازی

انصافی که از کودکی دلباخته ی سیاه بازی بود در طی این سال ها به پژوهش، پیرامون شخصیت سیاه پرداخت و در خلال اجراهایش با بزرگان سیاه بازی ایران، حشر و نشر داشت تا به خواسته هایش برسد. در این ایام او هرگز به خود اجازه نداد تا لباس سرخ سیاه را بر تن کند چرا که معتقد بود هنوز مسائل زیادی هست که نیاموخته و باید بر معلوماتش بیفزاید. تا اینکه در سال ۱۳۵۳ به این باور رسید که باید تغییر مسیر دهد و از کمدی های سپید انتقادی به سیاه بازی روی بیاورد و گام هایی محکم و موثق در این راه بردارد. اما قبل از اینکه به فعالیت های سیاه بازی او بپردازیم نگاهی گذرا داشته باشیم درباره ی « تاریخچه ی سیاه بازی» که  انصافی درباره آن تحقیق کرده است :

قدمت این سبک اجرایی به دوران قبل از اسلام بر می گردد. در کاراکتر« سمک عیار»  و داستان ها و متون کهن، نشانه هایی از زیر و بم سیاه بازی را می توان یافت. پس از طلوع اسلام، آن طور که از شواهد و قراین برمی آید، سیاه بازی در دوران غزنویان تجدید حیات یافت. 

نمونه ی بارز آن کاراکتر « تلخک یا طلحک» در دربار غزنویان است. 

در دوره ی صفویه به دلیل جریان خاص اجتماعی و سیاسی، سیاه بازی افول می کند، در عوض نمایش تعزیه اوج می گیرد و جایگزین سیاه بازی می گردد. در زمان قاجار، این شیوه ی نمایشی رونق دوباره می یابد و انواع نمایش سیاه بازی شکل می گیرد. در آن ایام معروف ترین سیاه باز، فردی است  بنام «کریم» معروف به«کریم شیره ای» که در دربار ناصرالدین شاه رفت و آمد داشت و به دلیل افشاگری هایش در مورد درباریان و نیز مسائل اجتماعی روز، درباریان ناصرالدین شاه از او حساب می بردند و از نیش زبان او در امان نبوده اند.

زبان سیاه بازی اصیل در قالب و فرم کمدی که به اعتباری برملا کردن اسرار پشت پرده و افشاگری مسائل سیاسی-اجتماعی و روز جامعه است که  در دوره ی رضاخان به دلیل اختناق حاکم بر جامعه، بریده شد. 

اما از آنجایی که هنر همواره مفر خود را می یابد نمایشگران آگاه و باسواد زمان و مکان را شکستند و مسائل انتقادی را به دوران پادشاهان قبل مربوط ساختند و در این میان به تدریج رقص و آواز و موسیقی هم به سیاه بازی تحمیل شد و عده دیگری از نمایشگران بیشتر بر جنبه سرگرمی آن پای فشاری داشتند و تا حدودی از هدف و محتوای اصلی خود فاصله گرفت.

رفته رفته بازیگران زن هم جسارت پیدا کردند در کنار مردان به صحنه بیایند که تا قبل از آن، مردها نقش زن را بازی می کردند که به آنان « زن پوش» می گفتند. 

در اواخر دوره رضاشاه برادران مؤید گروهی تشکیل می دهند و نام خانوادگی خود را برای گروه برمی گزینند. بدین ترتیب گروه « مؤید» یکه تاز گروه های بسیار مجرب و قوی در تاریخ سیاه بازی ایران است. حسین توفیق که بعدها روزنامه ی توفیق را بنیان نهاد در این گروه همکاری داشت.

آن‌ها در نمایش های خود به طرح مسائل اجتماعی روز می پرداختند. این گروه داستان های قدیمی را  بازسازی و به روز کردند و مجددا به اجرا در آوردند. 

در گروه مؤید سه تن بودند که در بازه های مختلف زمانی، سیاه می شدند و بسیار معروف و ورزیده بودند به نام های : ذبیح الله ماهری، مهدی مصری و سید حسین یوسفی.

انصافی در سال هایی که هنوز به ایفای نقش های کمدی می پرداخت و پا به دایره ی سیاه بازی نگذاشته بود به دفعات با این افراد به گفتگو نشست و به این یقین رسید که گروه مؤید و کسانی که در کنار آنان کار کردند به شیوه ی اجرای سیاه بازی واقف ترند وصحیح تر از سایرین به اصول آن عمل می کنند و بر این اندیشه استوار شد که سیاه نمایش، عشق زمینی ندارد و نمی توان آن را با پول و مال و جاه و مقام خرید. 

سیاه نمایش، گران ترین فرد در تاریخ ادبیات نمایشی ایران است و به همین دلیل اسامی ای که برای این شخصیت انتخاب می شود برگرفته از اشیاء قیمتی است. مانند یاقوت؛ گرانبها و به مانند الماس؛ درخشان است و خجسته و مبارک است در صحنه ی نمایش، آزادی را فریاد می زند و عشق و دوستی را با شادمانی رواج می دهد. او با زبان برنده ای که دارد از هیچ کس، جز خدای خویش هراس ندارد و با هوشیاری و عاقبت اندیشی تیغ نقدی بر مسائل روز جامعه می کشد و دست آدم های بدذات را رو می کند و با آن ها می جنگد.

تحقیقات انصافی آنقدر گسترده شد که بالاخره به خود اجازه داد تا لباس سرخ سیاه را بر تن کند و سیاوش زمانه اش باشد که جز به حق و راستی نگوید و نپوید، حتی اگر به قیمت بر باد دادن سر باشد.

 

اما یکی از تفاوت های انصافی با سیاه بازان قبل و حتی پس از او، آناتومی بدنی  اوست...

تمام بازیگرانی که نقش سیاه را بازی کردند دارای جثه ای ضعیف بودند (لاغر و غالباً قدی کوتاه) و با این ویژگی ها قادر بودند حرکاتی آکروباتیک نیز انجام دهند به عنوان مثال: در نمایشی ارباب، وقتی به سر سیاه می زند و سیاه به زمین می افتد به مثابه ی گلوله برفی تا جلوی صحنه غلت می خورد و این حرکت نیازمند نحیف بودن بدن است که مهدی مصری این فن را انجام می داد. و گاهاً این حرکات، آفریننده ی لحظاتی کمیک برای تماشاچی می شد. اما انصافی به دلیل اینکه چهارشانه بود و با سایر بازیگران سیاه متفاوت؛ حرکات آکروباتیک را در تفکرش ریخت و از تفکر به زبان و کلامش انتقال داد و موقعیت های طنز بسیار، به گونه ای دیگر خلق نمود.

 

 

ایفای نقش سیاه، توسط زن

انصافی با این اندیشه ها، نخستین نمایش سیاه بازی را به نام « ما را مس کنید» نوشته ی ناصر ایرانی، با مختصر تغییراتی روی متن، در کاخ مرکزی جوانان، کاخ مهر جوانان و در درمانگاه کانون سپاهیان، با اجراهای متعدد روی صحنه برد.

بازیگران این نمایش: نازی اسکندرزاده، معصومه حاج حسینی، جواد انصافی، محمدحسین امیدوار، عبدالعلی کمالی، خسرو قربانی، احمد آهسته و ناصر محمدی بودند. 

« ما را مس کنید» که بر مبنای شعر « از طلا بودن پشیمان گشته ایم/  مرحمت فرموده، ما را مس کنید» نوشته شده بود، را می توان نخستین نمایش سیاه بازی قلمداد کرد که دو سیاه باز در آن حضور داشتند به نام های مبارک و تبارک، که به عنوان زوج، ایفای نقش می کردند و برای نخستین بار در تاریخ سیاه بازی، یک زن، صورت سیاه کرد، سیاه شد و سرخ پوشید.

حضور سیاه زن که تا آن زمان بر صحنه ی نمایش بی سابقه بود موجب انتقادهای بسیاری شد، اما انصافی از قبل فکر همه جا را کرده بود و بی گدار به آب نمی زد.

 هدف او از این ساختارشکنی، « نشان دادن اهمیت، و برابری نقش زن و مرد در اجرای نمایش ها بود.

حضور سیاه زن، خودش تبلیغی بود برای اجرای انصافی که حتی هنرمندان مشهور زمان را به تماشای تئاتر بکشاند که شاهد این اثر باشند و قضاوتی بر دسترنج انصافی داشته باشند. این نمایش با  فضایی طنزآمیز پیام مهمی منتقل کرد که در شب پایانی اجرا با فریاد "باز هم به اینجا بیایید! " با حضور 300 دختر سپاهی دانش که حاکی از موفقیت و تأثیر این اثر نمایشی بود به پایان رسید.

موفقیت" ما را مس کنید، " انصافی را وادار کرد که اثر بعدی در قالب سیاه بازی را خودش بنویسد. او سبک نمایشنامه نویسی اش را به صورت سوژه ای و کارگاهی توصیف می کند و می گوید: " قصه ای را در حد چند صحفه می نوشت و در تمرین ها با تبادل اندیشه و خرد جمعی زیر نظر خودش،  تبدیل به نمایشنامه می شد." این شیوه نه تنها باعث تقویت تفکر افراد می شد بلکه اساس نمایش های ایرانی، سنتی بودن آن است که انصافی بر سنت ها، پای می فشرد اما تئاتر ایران به سمت و سویی دیگر و  برخلاف جهت افکار او حرکت می کرد.  

قبل از اینکه به دومین تحول انصافی در ساختار سیاه بازی بپردازیم لازم است کمی از وضعیت فرهنگی ایران در آن سال ها را شرح دهم : 

« دهه ی چهل به بعد دوران سبزینگی و رشد فرهنگی و اوج شکوفایی تئاتر در ایران به شمار می رود. چرا که جوان هایی با اندیشه هایی جدید و تحصیلات آکادمیک تئاتری پا به میدان گذاشتند که اکثر آنان به جای تقویت بنیه ی امکانات تئاتر ایرانی و روی پا خود ایستادن،  از تئاتر غرب تغذیه می کردند و اندک کسانی هم که پاسدار تئاتر ایرانی بودند به نمایش های سیاه بازی، سخیف می نگریستند و بر اجرای تئاترهایی تکیه زدند که از طنز و شادی دور بود، و اصطلاح تئاتر روشنفکری رواج پیدا کرد.

آن سال ها شرایط سیاسی- اجتماعی کشور به گونه ای بود که اگر شاعری شعر می سرود از اشعارش برداشت سیاسی می شد و این تفکر و نگاه سیاسی به همه چیز و همه کس روانه بود و فعالیت هنرمندان تئاتر را سخت تر می کرد. از سوی دیگر تئاتر غرب بر تئاتر سنتی چیره شده بود و روشنفکران کمتر به نمایش های شادی آور توجه داشتند و اگر نمایشی به سبک سیاه بازی نوشته یا اجرا می شد با انتقادات بسیاری مواجه بود.»

 

بهره گیری از هنرهای مختلف نمایشی و زن پوش سیاه

در سال ۱۳۵۵ انصافی دومین نمایش سیاه بازی خود به نام « دیوار کوتاه» را بر سکو برد. 

این نمایش با تلفیق هنر قصه گویی، سیاه بازی و حضور زن پوش سیاه( مردی که در نقش زن بازی می کند) شکل جدیدی از اجرای سیاه بازی را پیش گرفت.

دیوار کوتاه، شکایت آدم هایی را حکایت می کند که به جای حکمی عادلانه از نزد سلطان با ناعدالتی مواجه می شوند و در نهایت مجبورند که خودشان عدالت را برای خود اجرا نمایند چرا که کسی جوابگوی مشکلات و درگیری های آنان نیست. این نمایش، علاوه بر تاریخ مذکور درجشن های آبان همان سال اجرا شد و با توجه به محتوای سیاسی که داشت خشم یکی از منتقدین و روشنفکران را برانگیخت. او که خبرنگار جشن های آبان بود به هنر سیاه بازی حمله ور شد تا شخصیت و هنر جواد انصافی را زیر سؤال ببرد.گمان داشت در نمایش، مقامات مملکتی مورد انتقاد و توهین قرار گرفته اند، از این رو با انصافی به مجادله پرداخت. 

انصافی از تمام تحقیقات و مطالعات خود بهره گرفت تا خشم او را فرو نشاند و متقاعدش کند. پس بحث را به موضوعات عرفانی کشاند و صحبت از تخت سلطنت در نمایش کرد که کسی لیاقت نشستن بر تخت  را دارد که حرمت آن را مانند سلیمان نبی نگه دارد چرا که حضرت سلیمان پادشاهی عادل بوده است.

گفته های انصافی چنان بر روح و جان خبرنگار نشست و تأثیر گذاشت که نه تنها نقدی نوشته نشد بلکه تعاریف زیادی با تیتر « حرمت تخت سلیمان» بر صحفه ی روزنامه، نقش بست.

« نمایشی که از لحاظ محتوایی پربار بوده و از چند داستان مشهور ایرانی و برخی آداب و رسوم استفاده شده، همچنین به دور از گفتگوهای مبتذل و ملال انگیز بوده؛ نمایشی در خور توجه ارائه داده اند.» این نمایش در  جشنواره های مختلفی چون جشنواره کاخ جوانان و جشنواره کمدی ها جوایز بسیاری کسب کرد.

 بهره گیری از روش های مختلف هنری در نمایش های بعدی انصافی تکمیل تر شد و علاوه بر قصه گویی، هنر نقالی نیز به آن اضافه گشت. ضمن این که موسیقی در نمایش نقش پررنگ تری داشت.

 

 فراگیری هنر موسیقی

موسیقی و آواز، عناصر جدایی ناپذیر نمایش‌های ایرانی هستند اما به تدریج در برخی دسته های نمایشی با ظهور سبک ها و شیوه های جدید از جمله: استفاده از وسایل الکترونیکی و رعایت صرفه جویی و سادگی در اجراها، حضور موسیقی و نوازندگان در کنار نمایشگران، کم رونق شد. 

آن سال ها انصافی نیروی تازه نفسی در هنر سیاه بازی بود و سعی در فراگیری هنرهای متفاوت و دست یافتن به موفقیت بیشتر داشت. به همین دلیل تصمیم گرفت برای آنکه عنصر موسیقی را در آثار نمایشی خود به درستی انجام دهد در کلاس های موسیقی اسماعیل مهرتاش، شرکت کند  تا هم علم آن را بیاموزد و هم در محضر این استاد توانمند، شاگردی کند. 

اسماعیل مهرتاش که بود؟اسماعیل مهرتاش (۱۳۵۹_۱۲۸۳ تهران ) موسیقیدان، ایرانی بود.

مهرتاش در سال ۱۳۰۵ "جامعه ی باربد" را تأسیس کرد که در آن جا تار می‌نواخت و تصنیف می‌ساخت و آواز و ردیف موسیقی و فن بیان هنرپیشگی را آموزش می‌داد.

وی در زمینه ی نمایشنامه نیز فعالیت داشت و نمایش هایی تا پیش از ایجاد "جامعه باربد" در منازل اجرا می‌کرد.از شاگردان اسماعیل مهرتاش در موسیقی، می‌توان عبدالوهاب شهیدی، اشرف السادات مرتضایی ( مرضیه)، ملوک ضرابی، جمال وفایی، محمد منتشری، محمدرضا شجریان  و ... را نام برد. همچنین هنرپیشگانی چون محمدعلی کشاورز، عزت‌الله انتظامی، علی نصیریان و رسول نجفیان، جواد انصافی نزد او آموزش دیده‌اند.

انصافی هرگز نمی خواست موسیقیدان یا خواننده شود. هدف او از شرکت در کلاس های مهرتاش این بود که وزن، موسیقی و آوازهای نمایشی خود را صحیح و به درستی اجرا نماید، و زمانی که مهرتاش متوجه هدف او شد نه تنها خاطرش مکدر نگشت بلکه زمان بیشتری را صرف یادگیری فنون موسیقی برای انصافی کرد چرا که به او گفته بود: "خوشحالم که برای خودت و هنرت ارزش قائل هستی و می خواهی با علم موسیقی دستگاه ها نیز آشنا شوی، و بیشتر خوشحالم که تا این حد برای تماشاگرت ارزش قائلی و برایش سنگ تمام می گذاری."

او نزدیک به دوسال در کلاس های مهرتاش تمام دستگاه های موسیقی را آموخت تا جایی که می توانست مرکب خوانی کند. در همین ایام به پیشنهاد انصافی به مناسبت پنجاهمین سالگرد تئاتر جامعه باربد جشن عظیمی برگزار شد که مهرتاش اپرت لیلی و مجنون (نمایشی که در آن موسیقی و آواز، به بازی و حرکات نمایشی ارجحیت دارد) را تنظیم کرد و قرار بود هنرمندانی که پنجاه سال گذشته در "جامعه باربد" ایفای نقش داشتند در این اثر بازی کنند که به دلیل فوت بعضی از آن ها، انصافی به جای یکی از آنان ایفای نقش کرد و بدین ترتیب شیوه های مختلف اجرای موسیقی و تأثیرگذاری موسیقی در نمایش را پد بود که تاثیر بسیاری در یادگیری علم موسیقی او به همراه داشت.

 با توضیحات ذکر شده در می یابیم که انصافی نه تنها یک هنرمند تئاتر، بلکه موسیقی را به خوبی می شناسد تا جایی که در نمایش « عشق رنگی» که سومین اثر سیاه بازی اوست نه تنها موسیقی، همچون دهه های گذشته در نمایش ها اجرای زنده داشت بلکه تمامی هنرمندان، قسمتی از نمایش را با آوازه خوانی پیش می بردند.

ارتباط بازیگران و نوازندگان، نیز صحنه های طنز بوجود می آورد و در برخی اوقات انصافی خود، نوازندگان را به بازی می گرفت. مثلاً پادشاه رو به گروه موزیک کرده و می گوید: «گفتم کافی ست، دیگر موزیک نیاز نیست» اما به محض اینکه شروع به صحبت می کند صدای موزیک حرف او را قطع می‌کند. دوباره پادشاه رو به آن ها کرده و می گوید: «گفتم کافی ست»  این صحنه آنقدر تکرار می شود تا یکی از اعضای گروه موسیقی بگوید « خودت گفتی هر موقع سیاه شروع به رقصیدن کرد شما بنوازید» و در این زمان پادشاه متوجه حضور سیاه می شود که برای سر به سر گذاشتن پادشاه است که به هنگام صحبت او، شروع به رقصیدن می کند تا گروه موسیقی بنوازنند. 

در یکی از نمایش های انصافی به نام "عشق رنگی" فراز و نشیب موسیقی به دفعات دیده می شود به طوری که در لحظه هایی از نمایش، بازیگران می بایست خیلی تند و سریع حرکتی را انجام دهند و به پیروی آن، تمپوی موسیقی زیاد می شد و یا در صحنه ای عاشقانه از نمایش حرکت آهسته ی بازیگران با موسیقی ملایم و تمپوی پایین پیش می رفت که خود جذابیت و تحولی در موسیقی نمایش، تا آن زمان بود.

همان طور که نقش موسیقی درنمایش های شادی اور ایرانی از اهمیت بالایی برخوردار است در نمایش های انصافی نیز موسیقی در اشکال مختلف اجرا می شود. مثلاً شکلی از موسیقی هست که مطلوب جامعه موسیقی نیست اما موزون بودن آن نشان بر موسیقی حاکم دارد « کسبی خوانی»   است.

قسمتی از کسبی خوانی و معرفی شغل ها، در اواخر دهه ی چهل، توسط اسماعیل مهرتاش تهیه و تنظیم شد که خوانندگان بسیاری، چون محمد منتشری و محمد رضا شجریان آن ها را اجرا نمودند. قسمت دیگری را  انصافی جمع آوری و در کتابی با همین عنوان به چاپ رسانده که برخی، در نمایش هایی چون نوروز پیروز، قاضی و جوحی، شب یلدا و... اجرا شده است. 

بعنوان نمونه کسبی خوانی « چاقاله و گوجه فروش» از مجموعه کسبی خوانی هایی ست که انصافی در نمایش قاضی و جوحی اجرا کرده است:

بادوم سبز آوردم * چاقاله بادوم آوردم 

نوبرونه، بدو بدو بدو * چه ارزونه، بدو بدو بدو 

گوجه سبز ترشه * گوجه نوبرونه 

مال شهر برقونه * هرکی نخوره ندونه 

( گوجۀ من برقونه، بدو که چقدر ارزونه) (2)

اشاره دیگری که می توان در نوع موسیقی نمایش های انصافی داشت، تحول دعوای سیاه است. از آن جایی که دعوا هرگز روی خوش نداشته پس آن را با کمک موسیقی به صورت کمدی اجرا کرد. 

به این روش که بزرگ جمع، وسط دعوا می آید و با ناراحتی و نصیحت گونه، رو به آن ها با آوا می گوید : 

بزرگ جمع: هی پا پا پا هو پا پا پا بارام بابا بارام بابا بوم با با با بوم با با بوم بی با بو بی بارابارا -

حاضرین که در ظاهر از بزرگ جمع ترسیده اند فریاد می زنند

- بله! بله! 

بزرگ جمع: دا دی دو دا بارام بام 

حاضرین: بله! بله! -

پس با این آوا، آن ها را از دعوا و درگیری بازمی دارد و جمع را به صلح و دوستی دعوت می نماید.

این شیوه با موسیقی و تغییر آهنگ به همراه آوا، از ابداعات خود انصافی بوده که در نمایش چله زری و عمو چله جون اجرا شده است. 

جواد انصافی از هنرمندانی ست که موسیقی در آثارش به وضوح دیده می شود و از موسیقی بهره های مختلف و فراوانی گرفته مثل تبدیل حرف به شعر، خواندن شعرهای ریتمیک، تبدیل حرکت معمولی به رقص، دعوا با آوا مانند دعواهای قبیله ای، خواندن فکر طرف با گروه کر، کمدی خوانی و... که برخی از آن ها از ابداعات خود انصافی در نمایش های سیاه بازی است.

 

سیاه بازی در پارک ها، متناسب با موضوعات و اتفاقات روز جامعه

خاستگاه اجرای سیاه بازی اغلب در مراسم های عروسی، شیرینی خوران و ختنه سوران ها بوده که در گذشته های دور، حوض خانه ها را با الوار می پوشاندند و فرشی روی آن می گستراندند تا نمایشگران بر روی آن به اجرای نمایش بپردازند که به نمایش های "روحوضی" یا "تختِ حوضی" شهره شد. اما در گذر زمان و توجه غربی ها به این هنر، این سبک نمایشی پا به صحنه گذاشت و ارج و قربی دگرگونه پیدا کرد. 

در سال های نخستین بعد از انقلاب، تلویزیون اقدام به پخش چند نمایش سیاه بازی نمود که اثار نامطلوبی بر این هنر وزین گذاشت. در پی خدشه دار کردن هنر و هنرمندان این سبک نمایشی،به فرمایش آیت الله خامنه ای در راستای بهبود حرکت و خط مشی تئاتر روحوضی مقرر شد که این نوع نمایش تا اجرای مناسب آن، بر روی صحنه نرود. دستور آقای خامنه ای برای انصافی مصادف شد با موارد ذیل : 

-  حضور او در کلاس های خانم خجسته کیا و آموختن تئاتر بوآل  در باغ فردوس 

- بمباران شدن تهران توسط دشمن بعثی 

در همین ایام؛ انصافی با نگارش نمایش« بمب» به منظور جلب توجه مردم به رسالت حقیقی تئاتر سیاه بازی، برای نخستین بار تصمیم به اجرای مناسب آن در خیابان ها و پارک های ملت، لاله، شهر، آزادی و نیاوران و... گرفت، تا به مسئولین اثبات کند گرچه بزعم عده ای سیاه بازی، نمایشی مستهجن است اما می توان آن را به درستی اجرا کرد به طوریکه هم دارای مفاهیم غنی انسانی و هم سرگرم کننده و شادی آفرین باشد.

 او سیاه بازی را از حالت هزل و هجو درآورد و به آن روح طنز بخشید و از سطح سوژه های روحوضی به کیفیت مسائل ملی ارتقاء داد. 

سیاه انصافی در نمایش « بمب» مردم را به وحدت و ایثار برای تداوم انقلاب دعوت می کرد. 

انصافی کارمند مخابرات بود و می گفت: « نه در اندیشه ی مادیات بودم و نه کسب شهرت، بلکه هدفم نشان دادن ارزش حقیقی سیاه بازی به کسانی بود که نسبت به این هنر فخیم، نگاه سخیف داشتند.»  

او تصمیم داشت که با این هنر و به یاری مردم بتواند گروه های متعددی تشکیل دهد تا سیاه بازی از رونق افتاده را دوباره رواج دهد چرا که معتقد بود «یک برنامه ی پرمحتوای نمایشی، بیشتر از یک راهپیمایی اثربخش است.»

 

شخصیت سیاه و نقش آن در قصه ها و نمایش های انصافی 

 قصه ی «بمب » مربوط به دشمن خارجی، آمریکاست که امکانات توطئه را فراهم می کند، و محتکر، ساواکی و قاچاقچی عاملان این توطئه هستند که به مشکلات و نارسایی ها دامن زده و آشوب و نارضایتی به پا می کنند تا صحنه را برای مداخله ی دشمن خارجی مهیا سازند که در مکانی بمب گذاشته شود، اما سیاه که مظهر محرومان جامعه است به کمک مردم، توطئه ی دشمن داخلی و خارجی را نقش بر آب می کند.

این نمایش انتقادی بود از قشر سرمایه دار، که در میان تماشاگران، این افراد حضور داشتند و با پول هرکاری، حتی با جان آدم ها بازی می کردند. این تئاتر به آن ها گوشزد می کرد که اگر دست از احتکار و سودجویی غیراخلاقی برندارند با مردم محروم که در نمایش، سیاه است روبه رو می شوند و به وسیله ی آن ها از پا در خواهند آمد. 

این نمایش بعدها به دعوت مدیر تئاتر شهر در این سالن نیز اجراهای متعددی داشت.

یکی دیگر از ویژگی های انصافی این است که آثارش بامسائل روز اجتماع مطابقت داشت.

 بعد از اجراهای موفق « بمب » می توان به  نمایش « دام» اشاره کرد که حکایت از جنگ تحمیلی عراق بر ایران داشت. انصافی در «دام» نشان می دهد که سیاه، نمایش یک احمق نیست بلکه انسان هوشیار، مثبت و آگاهی دهنده ای است که به دفاع از مکتب و آب و خاک خود می پردازد، و آلوده ی روابط استکباری و استضعافی ( رابطه ی نوکر و اربابی) نمی شود. 

این نمایش ها نخستین نمایش های سیاه بازی بعد از انقلاب بود که پس از حساسیت های مسئولان از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران ضبط و پخش شد.

 نمایش دام به زبان های عربی و کردی ترجمه و مورد استقبال عرب زبانان نیز قرار گرفت. 

و به همین ترتیب در سایر آثار انصافی از آن سال ها، گرچه چهارچوب کارها سیاه بازی بود اما در آن ها پیام هایی عمیق تر و والاتر وجود داشت که خط مشی و ایدئولوژی نوینی را در تئاتر سیاه بازی پایه ریزی کرد. بعد از بمب و دام به وجدان بیدار، صندوق، شهر وارونه، طلبکاران، انسان یا دیو و ... می توان اشاره داشت. 

پس از اجراهای موفقیت آمیز گروه انصافی، از سوی شهرداری تهران به آن ها پیشنهاد می شود که به منظور کاهش مشکلات شهروندی و مسایل شهری و رعایت بهداشت محیط و حفظ و حراست از فضای سبز و آموزش های لازم برای کودکان، نمایش هایی طراحی و تنظیم کنند تا ضمن آموزش به مردم به ویژه کودکان، کمکی نیز در رفع نقایص باشد.

گروه هنری انصافی نخستین گروهی بود که با اجرای این نمایش ها توانست ضمن ایجاد فضایی شاد برای مردم در پارک ها، آموزش هایی برای رعایت مسائل شهری دهد تا کمکی به رفع نارسایی ها کند. 

این تجربه، با تلفیق انواع دیگر نمایش های ایرانی، دستاویز نمایشی به نام « مبارک و طلسم شاهزاده » شد که در حکایتی ساده، دلپذیر و افسانه وار با بهره گیری از گونه های مختلف نمایش سنتی همچون: سیاه بازی، نقالی، پرده خوانی، ضربی خوانی، بحرطویل خوانی؛ خیمه شب بازی، تلاش داشت تا کودکان و نوجوانان را با نمایش های آئینی – سنتی پیوند دهد. 

 

بهره گیری از معلولین ذهنی، نابینایان و سالمندان در هنر سیاه بازی

روح پژوهشگرانه ی انصافی او را وادار می کرد تا در لابه لای کارهایش تحقیقی هم درباره قشرهای مختلف اجتماع انجام دهد.  او پس از شش ماه، ارتباط نزدیکی با کودکان عقب افتاده ذهنی و جسمی گرفت و نمایش هایی برای آنان اجرا نمود که تأثیر مثبتی بر روح و روان آن ها داشت. نمایشی که بعد از تمرین های مکرر، زیر نظر انصافی توسط خود آنها اجرا شد. 

همین شیوه را در سال های بعد با  تحقیق در بین زندانیان کمتر از 18 سال در طول چند ماه با اجرای تئاتر سیاه بازی ادامه داد که در آن نکته های ظریف انسانی_اجتماعی با چاشنی شادی و نصایح مطرح می گردید و پس از این اجراها، کودکان بزهکار زیر نظر انصافی تشویق به اجرای نمایش می شدند. 

تجربه ی تئاتر سیاه بازی برای سالمندان نیز از دیگر تجربیات انصافی بود که نتیجه ی روانی – اجتماعی با ارزشی از کودکستان تا خانه سالمندان را برای او به ارمغان آورد. 

تئاتر « اتفاق» نوشته و اجرای انصافی، درخشش مجدد جرقه ی زندگی برای سالمندان بود و پیامی رسا و امیدبخش به همراه داشت برای آنان که ناامیدی در وجودشان لانه کرده بود. 

در سال های نخست دهه ی شصت، انصافی به اتفاق همسرش ( فروغ یزدان عاشوری) وقت خود را صرف تحقیق بر روی زندگی نابینایان کرد  و نتیجه اش منجر به اجرای تئاترهای مختلف توسط گروه نابینایان شد که می توان به نمایش « امید» اشاره داشت. این نمایش زمینه ی شرکت این گروه را در جشنواره ی تئاتر فجر  فراهم نمود. از پیامدهای درخشان این حرکت می توان به موفقیت پنج نفر از نابینایان در راه‌یابی به دانشگاه ها و پذیرفته شدن یکی از آنان به عنوان مسئول رادیویی نابینایان اشاره کرد.

انصافی با تحقیق و اجرای تئاتر برای کودکان معلول ذهنی، زندانیان زیر 18 سال، سالمندان و نابینایان، ثابت کرد که بسیاری از انگیزه ها و حرکت ها را می توان توسط اجرای درست تئاتر به ویژه تئاتر سیاه بازی در قشر آسیب پذیر جامعه ایجاد کرد.

 

خلق شخصیت عبدلی و اوستا 

به دلیل برداشت های نادرست از سیاه که اکثریتِ عوام آن را برده ای سیاه پوست می پنداشتند، انصافی بر آن شد تا برای از بین بردن تفکر تبعیض نژادی، به کمک آقایان محمد اورزی و صادق عبداللهی شخصیتی به نام عبدلی را خلق کند که مانند جوحی، بهلول و ملانصرالدین چهره ی سفید داشت.

عبدلی در واقع همان سیاهِ سیاه بازی است. عبدلی طوری در قالب سفید اجرا شد که تمام ویژگی های سیاه در آن حفظ گردید، حتی انصافی سعی داشت که عبدلی را در قالب نمایش های درباری و شاه بازی در قاب تلویزیون ظاهر کند اما با مخالفت مسئولان مواجه شد. به همین دلیل ابتدا او را به همراه اوستا وارد حجره های قدیمی کرد، پس از آن دیوارهایی که عبدلی در آن محصور شده بود را شکست و او را وارد شرکت های جدید و خانه های امروز کرد. اما عبدلی و اوستا ریشه در نمایش های اصیل ایرانی دارند که یکی نهاد پاکی و دیگری نهاد شر و بدخواهی است، در نهایت این نیکی و بدی ست که در کنار هم ارزش خوبی را مشخص می کند. 

       داستان های عبدلی و اوستا بسیار مردمی، ساده و در عین حال دارای محتوا و مفاهیم عمیق انسانی بود که می توان به عنوان یکی از محبوب ترین نمایش های تلویزیونی در تاریخ تلویزیون ایران در سال های بعد از انقلاب به آن اشاره داشت. « عبدلی برگ زرینی در تاریخ ادبیات نمایشی ایران به شمار می رود». 

«عبدلی و اوستا» طی دو سال،  شب ها بعد از خبر ساعت ۰۰ : ۲۱ از شبکه یک سیما پخش می شد. پس از آن  به دلیل سفارش اجراهای فرمایشی و نااخلاقی های مسئولان وقت، انصافی از ادامه کار انصراف داد. 

بعد از آن اسدلی و اوستا با هنرمندی مجید افشار و خشایار راد ساخته شد، اما به محبوبیت عبدلی و اوستا نرسید و مورد پسند مردم قرار نگرفت، پس مجدد از انصافی و امیر  پارسی، برای ساخت و پخش  مجموعه نمایش های عبدلی و اوستا دعوت شد اما علت عدم پخش و توقف این مجموعه همچنان در هاله ای از ابهام است.

انصافی در اعیاد ملی- مذهبی، برنامه های صبح جمعه، کوی نشاط، برنامه صبحگاهی شبکه پنج تهران و همچنین در برنامه های رادیویی، به همراه یار دیرینه اش امیر پارسی، همچنان به عبدلی وفادار هستند و با عنوان کردن مسائل روز جامعه، دغدغه های مردم را در قالب طنز بیان می کنند.

اما شخصیت عبدلی و اوستا به حدی تاثیر گذار بود که بسیاری، در جشن های ملی-مذهبی، اعم از دهه ی فجر (در مدارس و مساجد) اعیاد شعبانیه و جشنواره های دانش آموزی، از مجموعه نمایش های آن (عبدلی و اوستا)کپی کردند و اجرا نمودند.

 

 بهره گیری از پژوهش های آیینی و آداب و رسوم مردم در سیاه بازی

جواد انصافی طی سال های اخیر سعی کرد بخشی از وقت خود را صرف تحقیق و پژوهش در زمینه ی آیین و سنت های ایران زمین، و رسم و رسوم نوروز، شب یلدا، چهارشنبه سوری و همچنین درباره ی انواع میوه ها چون سیب، انار، مرکبات و ... نماید که قسمت هایی از این مطالعات به صورت کتاب، چاپ و روانه ی بازار شده است. از هر کدام از این پژوهش ها نمایشنامه ای با پشتوانه ی علمی استخراج شد که اجراهای قابل توجهی نیز داشته اند. 

نمایش « عمو نوروز و حاجی فیروز» تلفیقی از هنر سیاه بازی و نمایش سنتی با آیین های نوروزی است که کارکرد آموزشی هم دارد مانند آموزش و روشن نمایی در خصوص چند و چون این مراسم و سنت ها، خاستگاه و چیستی آن ها و  به طورخلاصه این نمایش، در صدد نمایان کردن، آموزش و چگونگی شکل گیری سنت های نوروزی است.

از دیگر نمایش های او که نتیجه ی پژوهش، درباره ی آداب و رسوم مردم بوده و به سکوی اجرا رفت نمایش «چله زری و عمو چله جون» است.

این نمایش که مربوط به شب یلداست به آیین سنتی منطقه ی لرستان در شب چله می پردازد. در لرستان دو کودک زیر نه سال، دختر با نام (چله زری) و پسر، (عمو چله جون) را طی مراسمی انتخاب می کردند. 

چله زری سنبل سرما و عموچله جون فردای سرما است. پیامهای مختلفی درباره شب چله در داستان نهفته است.

انصافی از آداب و رسوم سایر شهرها در نمایش بهره گرفت و طی چهار سال پژوهش، مطالبی را عنوان کرد که به گفته ی صاحب نظران تا قبل از او، کسی به این موضوعات نپرداخته بود. مثلا می گویند: "در شب یلدا  باید غذای سبک خورد." درحالی که ما این باور را از چهار هزار سال پیش در آیین شب یلدا داشته‌ایم و انصافی از این باورها وام گرفت و پیام هایی با طنز شیرین، در دل نمایش جای داد.

 

اولین های تلویزیونی

 همانطور که پیش تر اشاره شد انصافی خود را به صحنه ی تئاتر یا اجراهای خیابانی و حتی به هنر وزین سیاه بازی محدود نکرد، بلکه او با خلق شخصیت عبدلی که سیاه بازی سپید بود توانست به قلمرو تلویزیون نیز راه پیدا کند و علاوه بر اجرای مجموعه نمایش های عبدلی، دارای عنوان چند « اولین» در تلویزیون است که همه ی آن ها طنز بوده و بار کمدی دارند.

 

یکم: میان پرده های کمدی

« زیر ذره بین» اولین میان پرده ی کمدی تلویزیونی بود که با آیتم های کوتاه نمایشی، مسائل اجتماعی و

می کرد. زمان این میان پرده ها بین سه تا ده دقیقه بود که از شبکه یک سیما به  روزمره را با زبانی طنز بیان

تعداد سیزده میان پرده تهیه شد. 

 

دوم: سریال دهه فجر

«حسام الدوله » یا «حسام الدوله بی خبر» اولین سریالی بود که در ایام دهه ی فجر پخش گردید و پس از آن، سریال های دهه فجری مرسوم شد. 

 داستان، درباره ی شخصیتی خیالی به نام حسام الدوله است که در سال ۱۳۵۶ بر اثر حادثه ای به کما می رود و بعد از چهار سال به هوش می آید و از ماجرای انقلاب و مهاجرت خانواده اش به خارج از کشور چیزی نمی داند.

 تضاد ذهنیت قبل و بعد از انقلاب، قالب اصلی این مجموعه است که در شش قسمت در سال ۱۳۶۳ از شبکه یک سیما پخش گردید. 

 

سوم: شوخی با برنامه های تلویزیونی 

هفت طنز نیم ساعته به نویسندگی مشترک علی سمنانی و جواد انصافی برای نوروز ۱۳۶۴ ساخته شد، که در آن برای نخستین بار با برنامه هایی چون: اخبار، ورزش و مردم، آشپزی، سریال کج خیال و دیدنی ها، شوخى می شد و طنز موفقی به همراه داشت. 

 

چهارم: میان پرده های تروکاژی

«با زبان بی زبانی» سریال میان پرده ای کوتاه که دارای فضایی طنزآمیز است توسط انصافی در ۲۶ قسمت از گروه اجتماعی شبکه پخش شد. این سریال میان پرده ای که هر قسمت آن ۲ تا ۵ دقیقه بود در مورد مسائل مختلف اجتماعی و زندگی شهرنشینی، در قالب و شکل طنز اجرا شد.

زبان بی زبانی، ایفای نقش می کنند. داستان سریال این گونه بود که سوای بازیگران، اجسام نیز با به فرض مثال اگر راننده ای می خواست خلافی انجام دهد چراغ قرمز، کلاچ و دنده ی ماشین به  حرف می آمدند و او را از ارتکاب به این جرم، نهی می کردند.

 

نتیجه ی فعالیت ها

جواد انصافی از معدود هنرمندانی است که در طول نیم قرن فعالیت هنری خود توانست بیشترین تاثیر را در حفظ آیین ها و بقای فرهنگ غنی ایرانی داشته باشد.

در دورانی که حساسیت ها به "سیاه بازی" شدت گرفت و مانع معرفی حقیقی این هنر وزین، به مردم می شد او با خلق شخصیت سپید عبدلی، و همچنین نگارش کتاب هایی در حیطه ی آموزش سیاه بازی و نمایش شادی آور ایرانی از جمله: سیاه بازی از نگاه سیاه باز، نمایش های شادی آور زنانه و صدها مقاله ی پژوهشی دیگر، اثبات کرد که مشکلات و موانع نمی توانند سد راه اهدافش باشند بلکه منجنیق پرتابی خواهند شد برای دستیابی به خواسته های طراحی شده و هدفمندش، که هر بار خلق آثار ارزشمند او مُهر تاییدی بر آن زد.

زمانی که میهن در تهاجم بیگانه بود او با آثاری چون: بمب، دام، نمک و نمکدان، به مبارزه با دشمن برخاست و او را تحقیر نمود و به سخره گرفت.

خلق آثاربدیع، ایفای نقش های کمیک و طنز، حساسیت در محتوا و اجرای نمایش ها، تلفیق انواع مختلف نمایشی و پرداختن به مسائل روز جامعه و مردم مداری و .. همواره باعث ماندگاری آثار و موفقیت جواد انصافی بوده تا جایی که موفق شد مدرک درجه یک هنری در رشته سیاه بازی را از آنِ خود کند.

فعالیت های جواد انصافی آن چنان وسیع و گسترده است که در این مجال و مقال نمی گنجد و هر چه از چشمه ی جوشان هنرش بنوشیم سیراب نخواهیم شد، به ناچار به این مختصر اکتفا می شود.

 

با تشکر از سرکار خانم زهرا سعادت که در ویرایش و بازنویسی این مقاله به من یاری رساندند.

*محمّد اسدی نژاد ؛ پژوهشگر حوزه نمایش و فعال عرصه ی خیمه شب بازی

منابع و مأخذ

کتاب ها:

1. خطیبی. پرویز – خطیبی. فیروزه – خاطراتی از هنرمندان – آمریکا- بنیاد فرهنگی خطیبی - 1994

2. انصافی. جواد – سیاه بازی از نگاه یک سیاه - اصفهان - حجت - 1376

3. شیخی. پیمان – خاطره بازی پیشکسوتان تئاتر –تهران – غنچه – 1397

4. کوشان. ناصر – تاریخ تئاتر در اصفهان – آتروپات – 1379

5. مخصوصی. بهروز – درآمدی بر تاریخ نمایش – افراز – 1390 

6. حامد سقایان. مهدی – ریختارهای نمایش ایرانی – جهاد دانشگاهی - 1378

 

مصاحبه ها:

1. جواد انصافی- بتاریخ 26/6/1400 . نویسنده، کارگردان، پژوهشگر حوزه نمایش های ایرانی و نمایشگر نمایش های شادی آور

2. فروغ بهمن پور – بتاریخ 13/7/1400 . نویسنده و پژوهشگر حوزه موسیقی 

 

مطبوعات: 

1. اطلاعات -  شماره های : 14210 - 14282

2. کاخ جوانان( دوهفتگی) : تاریخ های: سیزدهم خرداد 1354 - بیست و هفتم دیماه 1354 – هفدهم آذرماه 1354 - 

3. جشن فرهنگ و هنر– هشتم و نهم آبان ماه 1355

4. کیهان – تاریخ های: بیست و یکم آبان 1354- هشتم آبان 1355 – یازدهم خرداد 1356 – بیست و هشتم اسفند 1358 – دوم بهمن 1359 – بیست و چهارم اسفند 1361– دوازدهم اریبهشت 1369

5. جوانان امروز – نهم تیرماه 1359 – هفدهم اسفند 1374

6. جوانان – سال چهاردهم– سوم بهمن ماه 1367 

7. صبح آزادگان – بیستم بهمن ماه 1359 – صحفه 6

8. سروش – سیزدهم بهمن ماه 1363 – بیست و هفتم اسفند 1363 – ششم مهرماه 1364 -  پنجم مهرماه 1365 – هشتم اسفند 1366 

9. همشهری ( نشریه داخلی شهرداری) آبان ماه 1369

10. رسالت – سیزدهم اردیبهشت 1369- بیست وهشتم بهمن 1386

11. پیک آزادی – شانزدهم خرداد 1373

 

سایت ها:

1. ایران تئاتر – حضور بر تولدت استاد ( یادداشت محمّد اسدی نژاد به بهانه زادروز « جواد انصافی» ) –بیست و هفتم اردیبهشت 1395

2. خبرگزاری شبستان - «چله زری وعموچله جون»با همراهی تمام اعضای یک خانواده ‌روی صحنه رفت – هفتم شهریور 1394




نظرات کاربران