در حال بارگذاری ...
...

یادداشت امید نجوان بر «آینه‌های روبه‌رو» به کارگردانی محمد رحمانیان

برای قدردانی، همین یک نکته کافی‌ست

یادداشت امید نجوان بر «آینه‌های روبه‌رو» به کارگردانی محمد رحمانیان

برای قدردانی، همین یک نکته کافی‌ست

ایران تئاتر: امید نجوان منتقد سینما یادداشتی را درباره «آینه‌های روبه‌رو» در تازه‌ترین شماره ماهنامه فیلم منتشر کرده است. «آینه‌های روبه‌رو» نوشته بهرام بیضایی است که به‌تازگی توسط محمد رحمانیان در تالار وحدت به صحنه رفت.

در متن یادداشت امید نجوان آمده است: شاید بتوان گفت فیلم-تئاتر «آینه‌های روبه‌رو» بیش‌ترین ضربه را از زاویه‌ی انتخاب بازیگر خورده است. بازیگرانی که اگر دوستی‌های قدیمی و ثابت بودن تعدادی از آن‌ها (در کارهای قبلی رحمانیان) را یک عامل مؤثر در این انتخاب ندانیم باید گفت متأسفانه بخش عمده‌ای از آن‌ها نه‌تنها «حسِ» اثر بیضایی را به صحنه منتقل نکرده‌اند بلکه باعث خراب کردن آن شده‌اند.
انتخاب احسان کرمی برای بازی در نقش افتخاری (خواستگار نُزهت) تنها یکی از آن‌ها‌ست. بازیگری که به دلیل خطوط چهره‌ و البته لحن و بیان خاصی که معمولاً در اجراهای خود به کار می‌بَرَد چندان مناسب اجرای این نقش به نظر نمی‌رسد.
اما از آن عجیب‌تر، انتخاب او برای بازی در سن میان‌سالیِ یکی دیگر از شخصیت‌های فرعیِ نمایش (به نام اِبی) است که جدا از دست‌کم و نادیده گرفتنِ هوش مخاطب، هیچ توجیه دیگری نمی‌توان برایش تراشید. شخصیتی که دستِ روزگار او را به دکتر معالجِ خیری قناعت (حبیب رضایی) تبدیل کرده و با صحبت کردن به گویش یزدی (البته حتماً دور از چشم بیضایی!) کمی چاشنی طنز نیز به متن تلخ و چندلایه‌ی «آینه‌های روبه‌رو» افزوده است!
قرائتِ شرح برخی سکانس‌های فیلم‌نامه توسط افراد مختلف (از پرویز پرستویی گرفته تا امین تارخ، حسین عرفانی، مهتاب نصیرپور، میرطاهر مظلومی، محمد بحرانی، بهادر مالکی و رویا تیموریان) و هم‌چنین عدم کاربرد میکروفن در اجرای بعضی صحنه‌ها (که تمهید ارتباط با دیالوگ‌ها را برای تماشاگران دشوار می‌کند) هم از آن‌کاره است که دلیل آن روشن نیست.
درمجموع باید گفت آنچه که تماشای اجرای صحنه‌ایِ «آینه‌های روبه‌رو» را دل‌پذیر و موجه می‌‌سازد ارائه‌ی فرصتی تازه به متن مکتوبی‌ست که نزدیک به چهار دهه از نگارش آن می‌گذرد اما هنوز و همیشه در ذهن نویسنده‌اش زنده و تازه است. اجرایی که شاید هرگز نتواند حس واقعیِ «خالق» متن را منتقل کند اما دست‌کم قابلیت آن را دارد که بر فرضیه‌ی «توقیف» و «تحدید» آثار هنری خط بطلان بکشد؛ و برای قدردانی از چنین اجرایی همین یک نکته کافی‌ست.