در حال بارگذاری ...
...

به بهانه‌ی تاسیس کارگاه نمایش به سرپرستی آتیلا پسیانی

این سال‌ها مفهوم تئاتر تجربی به تئاتر دانشجویی بیشتر ختم می‌شد تا دست یافتن به تئاتر تجربی به عنوان شکلی آکادمیک از تئاتر پیشرو و عمدتاً جایگاه تجربه، شکلی دانشجویی به خود گرفت و کمتر گروه‌های حرفه‌ای حاضر و قائل به قبول تجربه‌های جدیدتر و یا اساساً هدف اصلی نوگرایانه‌ی تئاتر تجربی شدند.

روزبه حسینی:
کارگاه نمایش ـ آبان 1383
طرح ایجاد کارگاه نمایش به وسیله‌ی آتیلا پسیانی در تابستان 1383 به شورای مدیریت تئاترشهر ارائه شد و با پیگیری حسین پارسایی و به همت علی صفری و همیاری پرسنل فنی تئاترشهر در آبان 1383 به نتیجه رسید. با افتتاح این استودیوی کوچک، مجموعه تئاترشهر دارای مکانی اختصاصی برای کارگاه‌های تئاتر شد. کارگاه نمایش تالار اجرای تئاتر نیست. اما بعضاً نمایش‌هایی که با مختصات تئاتر تجربی و امکانات اندک از دل کارگاه زائیده می‌شوند، امکان اجرای محدودی در آن خواهند داشت.
”کارگاه نمایش“ در حالی با تلاش یکی از مهمترین باز ماندگان کارگاه آن روزگار ساخته می‌شود، که آن هنگام نوجوانی تجربه پیشه بوده و هنوز در همان پیشه مانده است.
سال‌هایی که کارگاه ساکت بود. سال‌هایی که سکوت کردند. سال‌هایی که به سکوت گماشتند. سال‌هایی که ساکت مردند و رفتند و گاه در رفتن و در سکوت از میان ما و گاه از میان این جهان رفتند، تا پیش از انتشار ویژه‌نامه‌ی”بیژن مفید“ و نیز مقاله‌ی”ناگهان عباس نعلبندیان“ شاید تنها دو سه نفر از اعضاء کارگاه نمایش که این روزها بیشتر شده‌اند، حتی گاه می‌گفتید اسم کارگاه و آدم‌هایش را فراموش کرده‌اند، نامی از یکی از پرشکوه‌ترین و پرتولیدترین ـ کمی و کیفی ـ بضاعت‌های تئاتری ما در مجموعه‌هایی که به عنوان تاریخ تئاتر و نمایش خودمان به انتشار رسیده، یا در گفت‌وگوهای مکتوب و گاه شفاهی با پیشکسوتان تئاترمان، از کارگاه به چشم نمی‌خورد یا در بهترین شکل، به ذکر یک نام یا دو سه خط توضیح بنده می‌شد و بس. اگر پاسخ گفتن به چراهای این نوشته و این صورت مساله‌ها که می‌گویم به این سیاهه می‌کشید که دیگر چرا باید ”طعم گس تولدش“ را باز جشنی بگیریم و قدرش بدانیم. و شاید اگر هر مجالی به دست می‌رسد حرفی درباره‌اش بزنیم تا شاید”صاحب شعوران و بزرگان نشر و انتشار و تصویر و غیره و غیره“ به وسواس کاری و حرکتی در خورتر باشند و این قلم شرمسار بودنش، جان به سکوت و دوباره سکوت نسپارد!
کارگاه نمایش در آخرین سال‌های دهه‌ی چهل و حدود سال 1349 به قول برخی از بازماندگان آن دوران درخشان بر ویرانه‌های ”آتلیه تئاتر“ در ”چهار راه یوسف‌آباد“ به خواست فریدون رهنما، بیژن صفاری، آربی آوانسیان و به گفته‌ی برخی به نیت همکاری”آربی“ و”مفید“ و حمایت تلویزیون ملی آن دوران ساخته شد. سرپرست کارگاه بیژن صفاری و مدیر کارگاه عباس نعلبندیان بود. بگذارید برای نگاهی دقیق‌تر توضیحات بر نوشت یکی از نمایش‌ها ـ که عمدتاً بر تمام برنوشت‌های کارگاه‌ صادق بود ـ را با هم مرور کنیم که برای نسل ما خالی از ضرورت نیست و ما را اندکی د رنظری از دور به فضای مدیریتی و اجرایی برنامه‌های آن یادی می‌دهد:
هدف کارگاه نمایش؛ کمک به نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و طراحان برای خودآزمایی‌ها و تجربه‌هایی به دور از محدودیت‌های متداول حرفه‌ی نمایش
اعضاء شورا؛ بیژن صفاری، آربی آوانسیان، ایرج گرگین، عباس نعلبندیان .
کارگرانان؛ آربی آوانسیان، آشور بنی‌ پال بابلا، اسماعیل خلج، بیژن مفید.
اجرای برنامه‌های کارگاه از منظر مخاطب به سه دسته تقسیم می‌شد: گروه الف: برای اعضا، گروه ب: برای اعضا و میهمانان ایشان. گروه ج: برای اعضا و مهمانان ایشان و دیگران.
کارگاه نمایش به منظور ایجاد رابطه‌یی نزدیکتر با تماشاگران و نیز ایجاد امکان‌های بیشتر برای اجرای برنامه‌های گوناگون عضو می‌پذیرفته است و گاه بدین طریق یک تماشاگر به تدریج به مهمان عضو و حتی بعدها به عضو(به عنوان بازیگر و یا سمت‌های دیگر در پشت صحنه) افزوده می‌شده است. جالب این است که یکی از ویژگی‌های ساده اما بسیار مهم کارگاه و اعضای آن، فعالیت‌ همیشگی‌ ایشان و حقوق ماهیانه‌ی ایشان بوده است. یعنی حتی اگر بازیگری برنامه‌ای در حوزه‌ی بازی برای صحنه در یک ماه در اجرا نداشته است دست کم به عنوان‌هایی مثل دستیار، مسئول صحنه، راهنمای سالن، مسئول گیشه و... به فعالیت‌ و ارتباط دائم خود را با اعضا کارگاه و مجموعه‌ی اجراها و گروه متعلق به آن حفظ می‌کرده است. گاهی بازیگران فعال در کارگاه همزمان در حال تمرین یک نمایش برای اجرا، اجرای یک نمایش روی صحنه و آغاز مراحل دورخوانی و تحلیل نمایشی دیگر بودند.
عمدتاً هر نمایشی ابتدا برای سه کارگردان دیگر کارگاه، سپس برای اعضا و نهایتاً در صورت تایید نظر جمعی به اجرای عمومی می‌رسید؛ که البته این پروسه بیشتر در خصوص نمایش‌های تجربی ـ که البته بیشتر آثار کارگاه هم از این ویژگی‌در حد خود برخوردار بودند ـ اتفاق می‌افتاد.
سه گروه تئاتری در کارگاه نمایش مشغول کار بودند. در گروه تئاتر کوچه اسماعیل خلج به عنوان کارگردان، در گروه تئاتر اهرمن بنی پال به عنوان کارگردان و در گروه بازیگران شهر آربی آوانسیان و بیژن مفید مشترکاً مشغول به کار بودند، اجراها گاه در سالن کارگاه، گاه در تئاتر کوچک و گاه در تئاترشهر به روی صحنه می‌رفتند. گاه برخی بازیگران به صورت همزمان و گاه با اختلاف زمانی اندک در چند نمایش ایفای نقش می‌کردند و در واقع وضعیت اعتبار یک نام، یک گروه مربوط کارگردان آن گروه و سپس بازیگران ویژه‌ی هر نمایش بود که اعضای آن اجرای خاص از آن گروه را مشخص می‌کرد.(هر چند بازیگرانی هم بودند که بعضاً به صورت اخص تنها با یک کارگردان ـ گروه همکاری می‌کردند.) گاه دو نمایش مثل(ترس و نکبت رایش سوم) به کارگردانی بیژن مفید، می‌توانستید انبوهی از نام‌های بزرگ را روی صحنه و در تابلو‌ها و نقش‌های متفاوت ببینید: پرویز پورحسینی، سیاوش تهمورث، رضا رویگری، نسرین رهبری، صدرالدین زاهد، محمدباقر غفاری، فریدون یوسفی، سوسن تسلیمی، فهمیه راستکار، شکوه نجم‌آبادی، فردوس کاویانی، اکبر رحمتی، جمیله ندایی، علی‌رضا مجلّل و خدا رحمت کند رضا ژیان را. اضافه کنید به این نام‌ها: سعید پورصمیمی، هوشنگ توزیع، هوشنگ توکلی، فریبرز سمندرپور، شهره آغداشلو، مرتضی اردستانی، علی جاویدان، فریده سپاه‌منصور، مهتاج نجومی و بسیاری نام‌های بزرگ و آشنای دیگر را که درخشش ایشان از صحنه‌ها به نگاتیو‌های تیره‌ی تصویر پیوسته و هنوز در دل‌ها و یادها جای دارند.
در واقع پدیده‌ی کارگاه نمایش در دهه‌ی چهل و پنجاه از چند منظر قابل ملاحظه و بررسی است که ما به شکلی فهرست‌وار به عنوان خاتمه‌ی این بخش از کارگاه نمایش پیشین از آن یاد می‌کنیم:
الف: روش مدیریت و برنامه‌ریزی هفتگی و ماهیانة کارگاه در قیاس با موقعیت‌های دیگر در همان زمان و اساساً در تاریخ تئاتر ایران، که آن را از دیگران ممتاز و متفاوت می‌کند.
ب: رهبری جریان تفکر”هنر برای هنر“ و زمینه‌ی تعهد نوگرایانه‌ی هنری در اساس شکل‌گیری هر متن و هر اجرا.
پ: سرآمدی و شاید بتوان گفت آغاز جریان جدی اشکال تئاتر آکادمیک تجربی در کنار یکدیگر و تبدیل و تسرّی آن به فضاهای دیگر تئاتری و کانو‌نهای تئاتری پس از خود. (هر چند تغییرات اسباب اجتماعی سیاسی بسیاری چیزها را عقیم کرد و در جای خود نگذاشته، از حرکت و ادامه‌ی جریان جلوگیری کرد.)
ت: تحمل گونه‌های متفاوت و گاه بسیار بد از یکدیگر ـ در حوزه‌ی ژنریک و ساختار و فضا ـ و پدید آوردن فضای تبادل و در نتیجه ایجاد تعادل و تنوع در اشکال گوناگون تئاتر تجربی برای مخاطبان.
ث: پرورش مخاطبان برای گرفتن برگه‌های عضویت دیدار از نمایش‌ها به طور پیوسته.
ج: اعتبار جمعی چهار کارگردان و گروه بازیگران کارگاه در کنار یکدیگر.
چ: نگارش و پدیداری نمایشنامه‌های ماندگار در اجراهای ماندگار و بعضاً انتشار آنان توسط نشر تلویزیون ملی در اثر حلقه‌ی خاص نویسندگانی که دائماً در تاثیر و تاثر نسبت به یکدیگر بوده و به اعتباری هم نفسی ایشان با یکدیگر در نگارش و ویرایش آثار نمایشی‌شان موثر بوده است و نام‌هایی چون بیژن مفید، اسماعیل خلج، بنی پال و عباس نعلبندیان را در یادها نگاه داشته است.
ح: ایجاد یک جریان بزرگ تئاتری و تحریک ناگزیر جریان‌های دیگر در انجمن تئاتر، گروه هنر ملی، اداره تئاتر، لاله‌زار و... با نوع نگاه خاص کارگاه نمایش به حوزه‌ی تئاتر تجربی در نگاهی جزئی‌تر به نوع تناسب فرم و محتوا ، ساختار متن، روش‌های کارگردانی، بازیگری، طراحی و ...
خ- گمان نمی‌کنم فهرست بالا حتی در شمارش ، فهرست کامل که هیچ، فهرستی نسبتا قابل قبول باشدو یقینا این مسوولیت یادگاران آن دوران را افزون می‌کند.
به وسواس بدی انداخته است این نوشته صاحب این نوشته را. به وسواس که ضمن آن که مجال نگارش همه چیز و به کمال به هیچ وجه وجود ندارد، از سوی دیگر ضرورت و هنگام آن است که از همه چیز، چیزی گفته شود و دست کم دری برای گفتن و نوشتن ناگفته‌ها و شنیده‌ها و نانوشته‌ها برای پژوهشگران و دست‌ کم مطالعه‌گران تاریخ و دانش تئاتر باز شود؛ در کوچکی دست کم. گمان می‌کنم بحث باید در جای دیگری و یا شاید در جای دیگری از این نوشته هم دنبال شود. بیاید نگاهی بکنیم به سال‌های پس از پنجاه و هفت و نیز پنجاه و هشت و تلاش‌های دیگر جهت حفظ نام و گاه حفظ یا رشد نام و انگیزه‌های کارگاه و سپس اشاره به بحران سکوت آرام‌ها و کارگاه و تئاتر تجربی که پیش‌تر اشاره‌ای در چند سطر بدان رفت.
پس از انقلاب اتفاق برای بچه‌های کارگاه افتاد. 1ـ کارگردانان: آربی و بنی‌ پال رفتند و هر کدام در جایی دیگرـ فرانسه و آمریکا ـ به کار خود ادامه دادند. بیژن مفید پس از چندی خانه‌نشینی از ایران رفت و در غربت اندکی به کارش ادامه داد و در بستر بیماری در گذشت که نامش زنده هست و صدایش در گوش و دل؛ خلج هم به کار آزاد غیر تئاتری پرداخت تا همین دو سه سال اخیر که در مجال‌هایی گذرا روی صحنه رفت و نمایشنامه‌هایش به زودی و پس از چند دهه بالاخره چاپ و تجدید چاپ خواهد شد. اما بازیگران کارگاه یا رفتند، یا به دیار ابدی شتافتند، یا خانه‌ نشین شدند یا تعداد اندکی از ایشان جذب سینما و تلویزیون شدند و گاهی امکانی کوتاه برای روی صحنه رفتن پیدا می‌کنند.(یادم می‌آید مرحوم ژیان حتی به دلایلی رغبت نداشت تا مدتها راجع به کارگاه حرفی بزند.) اما عباس نعلبندیان که شاید مهمترین و زمزمه‌ی نویسندگی و مدیریت آوانگارد در کارگاه نمایش تا سال مرگش ـ 1368 ـ در خانه‌ نشینی و انزوا روزگار به اتمام رساند. در این سال‌ها بیشتر اخراجیان و آنان که از همان سال‌ها به دلایل سلیقگی و شخصی از کارگاه جدا شدند حرفی از آن روزگار می‌زدند و گاه رغبای ایشان در اداره تئاتر و انجمن تئاتر در ‌یاد از روزهای تماشای نمایش‌هایی همچون پژوهشی، ناگهان و جان نثار و ... حرفی می‌زدند. هر چند در سال‌های اخیر بی‌تردید آتیلا پسیانی تنها کسی بوده که به عنوان جوان‌ترین بازمانده‌ی کارگاه همیشه آماده بحث و مرور فعالیت‌های آن دوران پرشکوه تئاتری در ایران بوده است.
در همان سال‌های اول پس از انقلاب رضا ژیان، تعدادی از جوانان بازیگر در کارگاه و از خارج کارگاه را جمع می‌کند و کارگاه تئاتر تهران را بنیان می‌گذارد که به خصوص به علت موقعیت ایجاد تمرکز برای تمرینات مداوم با ایشان با مجموعه‌های تلویزیونی محله‌ی برو بیا، زیر بازارچه و محله‌ی بهداشت که بیش از نگاه تلویزیونی، از جنبه‌ی نمایشی قابل بحث و گفت‌وگو بودند، سر و سامانی به تجربیات گذشته می‌داد.
در میان این سال‌ها مفهوم تئاتر تجربی به تئاتر دانشجویی بیشتر ختم می‌شد تا دست یافتن به تئاتر تجربی به عنوان شکلی آکادمیک از تئاتر پیشرو و عمدتاً جایگاه تجربه، شکلی دانشجویی به خود گرفت و کمتر گروه‌های حرفه‌ای حاضر و قائل به قبول تجربه‌های جدیدتر و یا اساساً هدف اصلی نوگرایانه‌ی تئاتر تجربی شدند. در این میان شاید گروه بازی و اساساً شاید به خاطر حضور دائم پسیانی به عنوان سرپرست این گروه و بعدها پیوستن حسین عاطفی ـ پیش از جدایی اخیرش از گروه‌ بازی ـ حرکت‌های تئاتر تجربی را دنبال کردند.
اما حدود سال‌های 80 ، 81 که فرهاد مهندس‌پور با نام گروه تئاتر آفتاب بعد از چندین سال دوری از اجراهای صحنه‌ای، پیوند میان گروه تئاتر آفتاب با گروه بازی اتفاق افتاد که مبنای تشکیل کارگاه تئاتر ایران محلی برای تبلور استعدادهای بالقوه جوانان در حوزه‌ی تئاتر تجربه و تجربه‌های نو و متفاوت تئاتری قرار گرفت. چندی بعد رضا حداد، با اجرای نمایشی از نوشته‌های محمد چرم‌شیر به نام”کسی نیست همه‌ی آن داستان‌ها را به یاد آورد“ به نوعی از تئاتر تجربی دست یافت و یکی از پایه‌های کارگاه تئاتر ایران شد. سال گذشته مهندس‌پور از کارگاه جدا شد و نمی‌دانم شاید به خاطر برخی ضوابط و روابط و کمبودهای مربوط به استقرار این کارگاه و... مبنای اهداف و شکل‌گیری آن کارگاه دچار سکون و سکوت شد تا تاسیس کارگاه نمایش در آبان امسال. نام چرم‌شیر را بردم و بگذارید از آن نگذریم. گمان می‌کنم پسیانی، مهندس‌پور، حداد و حتی علی رفیعی به صورت متمرکز و تعداد بسیاری از جوانان اهل تجربه و علاقمند به آغاز کار جدی تئاتری را در تجربیات نوگرای خود بسیار مرهون نام و نوشته و تفکرات چرم‌شیر اند. اما حرف زدن درباره‌ی چرم‌‌شیر که همیشه به من می‌گوید:«این حرف‌هایی که می‌زنی کار عبث و آب در هاون کوبیدن است»، کار سختی است. سخت‌تر از تجربیات نو و خلاقی که اندیشه‌های او در دل نمایشگرانی که گفتم تزریق می‌کند؛ ذهنش جوان است و درخشان‌ترین سال‌های نوشتن و اندیشیدن را تجربه می‌کند و پیرترها را به جوانی و نو بودن وا می‌دارد و جوانان را به حرکت و تجربه؛ اگر بگذارند و دل خونین نباشد. بگذریم...!
وقتی کتاب تئاتر تجربی نوشته‌ی جیمز روزـ اِوَنز را ورق بزنید یا به فهرست تاریخ نگاری‌اش نظری بیفکنید، به عنوانی برخورد می‌کنید که به عنوان حد و مرز مطالعات او مورد نظر قرار گرفته است:« از استانیلا وسکی تا پیتر بروک»؛ جیمز روز در کتاب خود میرهولد، واختانگوف، کریگ، پیسکاتور، آرتو، ویلن، گروتفسکی و بسیاری دیگر را در چارچوب تئاتر تجربی مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. جالب این است که آثار و نظریات و روش‌های اجرایی خاص هر یک از این بزرگان در دانشگاه‌های ما سال‌هاست در مجموعه درس‌هایی نظیر تاریخ تئاتر، مکتب‌ها و روش‌های اجرایی و... در حال تدریس هستند و هیچ گاه اساتید تئاتر به تجربی بودن اساس تفکر این نظریات و روش‌ها توجه نداشته‌اند و عموماً به کارهای دانشجویان به دید آثار تجربی نظر دارند و این تناقض‌ سال‌هاست بر فضای تئاتری و دانشگاهی ما حاکم است. وقتی از پیتر شومان می‌پرسیم این تناقض چه معنایی می‌تواند داشته باشد و اساساً دیدگاه او در خصوص تئاتر تجربی و کارگاهی چیست، می‌گوید:«نوگرایی و فراتر رفتن از تئاتر متداول و سنت‌های حاکم بر تئاتر، مهمترین ویژگی‌ علمی و آکادمیک در فرایند تئاتر تجربی است.»
این در حالی است که بسیاری از بزرگان تئاتر ما در کارگاه‌های علمی به آموزش دانشگاهی مشغولند و معتقدند تئاتر تجربی فراتر از هر تئاتری است و جوانان حق تجربه و گرایش به تئاتر تجربی را ندارند و در بیانیه‌های رسمی خود در هیات بازبینی یا داوری حتی بارها و بارها اعلام می‌کنند و هر چه نسل جوان در انتظار آثار تجربی‌ ایشان می‌مانند، کمتر به نتیجه می‌رسند.
بگذریم؛ هدف از این قسمت در این نوشته، یادآوری موقعیت کلی رویکرد دانشگاهی و علمی در تئاتر و خانواده‌ی تئاتر ما در خصوص تئاتر تجربی بوده، و نه چیز دیگر. پس بگذارید به آینده اندیشه کنیم.
آبان 83 و تاسیس کارگاه نمایش. اینک آنچه پیش روی ما قرار گرفته است محلی است جدی و با پشتوانه‌ی چندین دهه در تفکر موسس آن در خصوص تئاتر تجربی که بناست روند کارگاه‌های تجربی در آن به نتایج و دستاورد‌های گونه‌های متفاوتی از تئاتر تجربی بینجامد.
زمین صفر نمایشی مبتنی بر آیین بوتوی ژاپن و خوابگردها نمایشی مبتنی بر یک کارگاه بازیگری به سرپرستی محمد حاتمی نخستین محصولات این کارگاه بوده است و پس از آن بخش ویژه‌ای در جشنواره‌های تئاتر فجر؛ try out ـ تمرین اجرا ـ در این بخش ویژه نمایشهایی به روی صحنه رفت که عمدتاً از بخش اصلی جشنواره خارج یا به اجرای عموم موکول شده بودند و حالا ما با حدود ده نمایش روبرو بودیم که بخش مهمی از بضاعت جوانان اهل تئاتر تجربی ما در آن حضوری درخشان داشتند و دچار سرنوشتی نزدیک به هم گردیدند. اگر خاطرتان باشد در مرور شکل عملکرد نمایش‌های تجربی در کارگاه نمایش قدیم با همین شکل تمرین ـ اجرا روبرو بودیم که هنر نمایشی پیش از آمادگی برای اجرای عموم این مرحله را باید پشت سر می‌گذاشت و سپس به معرض اجرای اصلی و خارج از اعضا قرار می‌گرفت.
اکنون آنچه به هر آن امید است، فارغ‌ از هر حمایتی ـ که کارگاه در شرایط خاصی شکلی خود گردان به خود گرفته است. برنامه‌ی تمرینات کارگاهی متفاوت در کارگاه نمایش فارغ از شرایط متحمل بر بدنه‌ی اصلی تئاتر در جریان است که در آینده‌ای نه چندان دور انتظار می‌رود با مدیوم کوچکتر و مستقلی از آنچه در باب کارگاه نمایش یاد شد، در آن صورت گیرد. هر چند تئاتر تجربی در این سال‌ها دست ‌خوش ناگورا‌یها و بدانگاری‌های بسیار قرار گرفته است اما امروز کارگاه نمایش رفته رفته تماشاگر خاص خود را پیدا کرده است و تولدِ طعمِ گسِ تجربه را به ما نزدیک می‌کند.
اگر ...