در حال بارگذاری ...
...

وقتی اجرای"تقدیر نفرین شده لیدی مکبث" به پایان می‌رسد، بار سنگین متن بر کارگردانی و بازیگری سوار می‌شود. یعنی تلاش‌های کلامی نویسنده هنوز هم در صحنه به جلال و جبروت خاص خود نزدیک نشده است.

وقتی اجرای"تقدیر نفرین شده لیدی مکبث" به پایان می‌رسد، بار سنگین متن بر کارگردانی و بازیگری سوار می‌شود. یعنی تلاش‌های کلامی نویسنده هنوز هم در صحنه به جلال و جبروت خاص خود نزدیک نشده است.

رضا آشفته:
عزت‌الله مهرآوران کارگردان و نمایشنامه‌نویس این روزها در تالار خانه نمایش، یک نمایش به زبان ارمنی اجرا می‌کند.
این تغییر زبان فارسی به ارمنی بسیار شگفت انگیز است که ‌در تهران یک کارگردان به زبانی غیر زبان مادری‌اش کار بکند. اگر قرار بود که این اتفاق برای جامعه اقلیت ارمنی‌های تهران بیفتد، خواه نا خواه این نمایش هم باید در یکی از تالارهای وابسته به همین جامعه اجرا می‌شد. البته این حرکت منوط به همین یک زبان نیست، او در صدد است همین نمایش"تقدیر نفرین شده لیدی مکبث" را به زبان‌های انگلیسی، ایتالیایی و فرانسه هم اجرا کند. چرا؟!
او در این باره اعتقاد دارد که توانمندی‌های زبان فارسی در ترجمه به زبان‌های بیگانه را جست‌وجو می‌کند، او روش بالعکس را در مقابل ترجمه از زبان‌های بیگانه به فارسی پیش روی گرفته ‌تا در این رویارویی بین دو زبان، بر زبان خودی(فارسی) مسلط‌تر شود. او که آگاهانه به این بازی تن داده است، می‌داند که زبان عنصر وجود خلق یک متن دراماتیک است، حتی در ارائه بی‌کلام‌ترین متن‌ها هم باز کلمات نقش توصیفی و تشریحی آن را بر دوش خواهند گرفت. به هر تقدیر زبان حرف اول را در جریان‌های ادبی و استقرار هنرهای کلامی بر عهده خواهد داشت. از سوی دیگر در ترجمه کلمات از یک زبان به زبان دیگر، با توجه به جنسیت کلمات که برگرفته از فرهنگ کوچه و بازار است، در ترجمه به زبان بیگانه گاهی با لحظه‌های غریب و نا‌آشنا روبه‌رو خواهد شد. در آن لحظات مترجم حق دارد که یا حذف کند یا کلمه را با توجه به معادل‌های فرهنگ خود ترجمه کند. مهرآوران از محمد قاضی به عنوان مترجمی یاد می‌کند که گویی در ترجمه‌هایش یک متن اورژینال برای زبان فارسی خلق کرده است. او به دنبال یافتن این بده بستان‌های کلامی است و در واقع به دنبال کشف امکانات و پتانسیل‌های موجود زبانی است تا به عنوان یک عنصر والا در خدمت متن نمایشی قرار گیرد.
متن
وقتی اجرای"تقدیر نفرین شده لیدی مکبث" به پایان می‌رسد، بار سنگین متن بر کارگردانی و بازیگری سوار می‌شود. یعنی تلاش‌های کلامی نویسنده هنوز هم در صحنه به جلال و جبروت خاص خود نزدیک نشده است. متن جسورانه است، مهرآوران خیلی با سعه صدر و اعتماد به نفس رو در روی شکسپیر، نمایشنامه‌نویس بی یال و کوپال انگلیسی عصر الیزابتی می‌نشیند و او را کاملاً به لحاظ معنایی تصحیح می‌کند.
یک بازیگر تئاتر در حین تمرین‌های نمایش مکبث، تحت تأثیر نقش لیدی مکبث بیمار روحی و روانی می‌شود. او که با قرص‌های آرامبخش بهبود نمی‌یابد، به جنگ علیه این وضعیت برمی‌خیزد، این بازیگر می‌داند که باید لیدی مکبث را بازی کند تا بتواند خود را از این مخمصه روحی نجات دهد.
¬در این جا فکری مقابل فکر دیگر قرار می‌گیرد، اگر در مکبث شکسپیر، باید لیدی مکبث بانی انحراف مکبث در به قتل رساندن دانکن باشد، در متن مهرآوران، لیدی مکبث روح شیطانی خود را کنار می‌گذارد و ‌مکبث را دیگر به قتل وانمی‌دارد. این نوع تفسیر نوعی بازخوانی غیر وابسته را به رخ می‌کشاند یا نوعی نقد در بازنگری به یک موقعیت استراتژیک است.
مهرآوران این موقعیت را در زبان‌های دیگر جست‌وجو می‌کند تا دایره واژگان را در ایجاد یک بستر عاشقانه گسترش دهد. نوعی بازی جهان شمولانه برای درک بهتر هستی که در دل یک متن و در حاشیه یک متن کهنه به وقوع می‌پیوندد.
بازیگری
مهرآوران برای آن که در زبان‌های دیگر، متن خود را به کرسی بنشاند، به سراغ دانشجویان زبان‌های خارجی رفته است. در اجرای ارمنی هم از آدینه سوکیاسیان فارغ‌التحصیل رشته معماری رفته است. او که در فضای حرفه‌ای برای اولین بار به صحنه می‌آید، از استعداد و پتانسیل لازم برای ورود به بازیگری برخوردار است. دست کم به لحاظ صدا و بدن از چنین امتیازی برخوردار است. این بازیگر در جریان بازی خود، از بیانی با تنالیته‌های متفاوت بهره می‌برد و از دست‌ها و چشم‌ها هم بهترین بهره را می‌برد. می‌توان درد را در چشم‌هایش دید و عصیان او علیه خود و انحرافات درونی‌اش را در فیگورهای بدن و حرکات دست مشاهده کرد. او آن قدر جنب‌وجوش دارد تا بحران روحی یک زن بیچاره و رسیدن به مرحله بهبودی را تصویر کند. اما این تصویرسازی یا القای حس از یک نقص اصلی ضربه خورده است. شاید این مشکل از طرف عزت‌الله مهرآوران باشد. او که سال‌ها تجربه کاری دارد. راه رفتن در هنر تئاتر و حتی زندگی روزمره یک رکن اساسی است. حتی در دنیای امروز روانشناسان براساس نحوه راه رفتن آدم‌ها، پی به هویت و رمز و رازهای درونی آنان می‌برند. حتی انواع بیماری‌ها نیز در تیک‌های وارد در راه رفتن نمود می‌یابد. این بازیگر الان مریض روحی و روانی است. از سوی دیگر او می‌خواهد نقش لیدی مکبث را بازی کند. لیدی مکبثی که بر جریان عصبی و فعل و انفعالات منفی درون خود غلبه می‌کند و با استواری تمام راهی پر از عشق و سرشار از زندگی را پیش پای خود قرار می‌دهد. از همه مهمتر یک آدم به نام آرینه سوکیاسیان قرا است در این موقعیت نقش این خانم بازیگر و لیدی مکبث متفاوتی را ارائه کند. بنابراین سه نوع راه رفتن متفاوت باید در صحنه بروز پیدا کند. از آن جا که بیان بدن ملاک و معیار شکل گیری اجرای"تقدیر نفرین شده لیدی مکبث" است، چاره‌ای هم جز پذیرش این نکته به عنوان یک رکن اساسی نیست. بنابراین بازیگر در زمینه یافتن این راه رفتن‌ها همچنان باید تمرین داده شود. در این صورت تمام آن فیگورهای القاگر از توانمندی و بار زیبایی شناسی قوی‌تری برخوردار خواهند شد.
یک نکته دیگر هم که مربوط به خود بازیگر می‌شود، استفاده از میمیک‌های چهره است. آرینه سوکیاسیان در ساخت و ساز میمیک‌های خود متکی بر حرکات لب‌های خود است، در حالی که در این بازی می‌توان از تک تک نقاط صورت بهره زیباتری برد. پیشانی و خطوط آن، گونه‌ها، ابروها، بینی، زبان، گوش‌ها، چانه و شقیقه‌ها. هر یک از این نقاط می‌تواند در صورت تقویت القاگر حس‌ها و مفاهیم متفاوتی باشد. کار و تسلط بر این نقاط نیز وظیفه بازیگر است که کوتاهی از آن، بار مسئولیت چشم‌ها و لب‌ها و آواها را بالاتر خواهد برد.

کارگردانی
مهرآوران در رفتن به سراغ زبان‌های بیگانه چاره‌ای جز رویکردی به بیان بدنی ندارد. بازیگر باید با فیگورها، حرکت‌ها، مکث‌ها و ژست‌های تصویری در القای مفاهیم، حس‌ها و موقعیت پیشگامی کند. در این جا صدا به عنوان یک رکن مکمل به یک رقص زیبا فراخوانده می‌شود.
برای آن که بدن و بیان بدنی بیشتر نمود عینی بیابد، بهتر است که در یک فضای خالی و با حداقل امکانات لازم، بازیگر به یک مجادله و کنکاش فراخوانده شود. آن چه در صحنه دیده می‌شود، یک میله برای نصب سرم، یک تخت، یک صندلی و یک کیسه است. در کیسه متن و شنل قرمز و کلاهی است. زن با پوشیدن شنل در نقش لیدی مکبث فرو می‌رود و دیگر از آن وجوه معمولی‌تر یک بازیگر در این لحظات خبری نیست. صندلی بیانگر قدرت است و جایگاه پادشاهی. لیدی مکبث با لذت و شهوت درگیر با صندلی می‌شود و بعدها بر این احساس خود غلبه می‌کند. تخت، نشان از ناتوانی و فرود بدنی و ضعف درونی و بر هم ریختگی روانی این بازیگر دارد.
کیسه، بیانگر درونیات زن بازیگر است. اما میله و سرم در خدمت اجرا قرار نمی‌گیرد، باید به آن هم به عنوان یک عنصر کاربردی فکر شود. علاوه بر این موارد، نور به عنوان یک رکن در خدمت اجراست. نور ابتدایی آبی است، بعد با یک نور زرد و در نقطه اوج با یک نور قرمز و سرآخر با قطع نورها و ایجاد یک نور کمرنگ برای خروج بازیگر از موقعیت بیمارستان روبه‌رو می‌شویم. این ترکیب بندی نورها هم در خدمت اجراست، تا علاوه بر بازیگر نور هم به عنوان یک عنصر فعال در القای لحظات خاص این موقعیت به کار گرفته شود.