در حال بارگذاری ...
...

با یدالله آقاعباسی و مسعود دلخواه در جلسه پژوهشی تئاتر تجربی

تئاتر تجربی موضوع جدیدی نیست. در یک قرن اخیر این موضوع به طور مداوم مطرح بوده و به آن نگاه جدیدی شده است. در ایران(چه پیش و چه پس از انقلاب) تئاتر تجربی، نه به شکل یک جریان مهم تئاتری، بلکه در قالب تجربه‌های پراکنده مطرح بوده است.

رضا آشفته:
تئاتر تجربی موضوع جدیدی نیست. در یک قرن اخیر این موضوع به طور مداوم مطرح بوده و به آن نگاه جدیدی شده است. در ایران(چه پیش و چه پس از انقلاب) تئاتر تجربی، نه به شکل یک جریان مهم تئاتری، بلکه در قالب تجربه‌های پراکنده مطرح بوده است.
مسعود دلخواه کارگردان و استاد دانشگاه با بیان مطلب فوق، سومین جلسه از همایش‌های انتشارات نمایش را با موضوع تئاتر تجربی در ایران آغاز کرد و پس از آن نوبت به یدالله آقاعباسی پژوهشگر و استاد دانشگاه رسید. وی در این خصوص گفت:«چرا به طور مرتب درباره تئاتر تجربی بحث می‌شود؟ شاید به دلیل حساسیتی است که برای تئاتر تجربی وجود دارد. تئاتر تجربی یا اکسپریمنتال‌ از دو ویژگی عمده برخوردار است: یکی آزمایش و دیگری پژوهش‌. در مقابلِ آن کلمه اکسپریمنت وجود دارد که از دو ویژگی فرآیند و نتیجه برخوردار است. هر اثر هنری یک تجربه است، ولی لزوماً یک اکسپریمنت نیست. تجربه‌ها یا به نتیجه می‌رسند یا نمی‌رسند. در عین حال، تجربه در کلیات یا جزئیات، ساختارشکن است. هر تجربه‌ در اولین مرتبه به انواع یک کار تازه و نوآورانه می‌پردازد و پس از آن به مرور زمان تبدیل به سنت و شیوه متداول می‌شود که پیرو هم پیدا می‌کند.»
آقاعباسی صحبت‌هایش را با ذکر یک مثال ادامه داد و گفت:«ممکن است‌ کسی بگوید من‌‌ خواب‌هایم را داستان می‌کنم. اگر پیش از این چنین اتفاقی نیفتاده باشد، این یک تجربه است.» وی توضیح داد:«تارکوفسکی هم براساس خواب‌هایش فیلم می‌ساخت یا بخش‌هایی از آثارش، برگرفته از خواب‌هایش بود. لال بازی‌های غلامحسین ساعدی هم به لحاظ موضوع، نوآورانه و خلاقه است. او این‌ها را از جای خاصی نیاورده، بنابراین یک تجربه در کنار تجربه‌های دیگرش است.»
این استاد دانشگاه در ادامه با برشمردن ویژگی‌های تئاتر تجربی گفت:«این نوع تئاتر با پژوهش و آموزش سر و کار دارد. اگر در کشورهای کمونیستی، افرادی مانند گروتفسکی ‌می‌گفتند که ما می‌خواهیم دور هم جمع شویم و کار معنوی ‌کنیم، چنین اجازه‌ای به آن‌ها داده نمی‌شد، در نتیجه می‌گفتند‌ ما می‌خواهیم کار تئاتر انجام دهیم. مجوز می‌گرفتند و تحت عنوان آزمایشگاه چنین مجوز کاری برای آنان صادر می‌شد. تئاتر آزمایشگاهی نیاز به تماشاگر ندارد؛ مگر برای آزمایش. بارابا و گروتفسکی بدون نیاز به تماشاگر در آزمایشگاه‌های خود به کسب تجربه‌های تازه می‌پرداختند. بنابراین دومین ویژگی نداشتن تماشاگر یا نیاز به تماشاگر اندک است. سوم این که این گروه‌ها و افراد شرایط کار خودشان را به خوبی شناخته‌اند. چهارم این که از مراحلی گذشته‌اند و به انتها رسیده‌اند. پس با چنین رویکردی جوانان هم در صورت نابغه بودن، می‌توانند بدون ملاحظه سنی در ردیف تجربه‌گرایان قرار گیرند. بارابا در دانمارک و همچنین پیتر بروک(که شکسپیرین است) در انگلستان با چنین رویکردی کار می‌کردند. آن‌ها نیاز به جایی داشتند که فقط کار کنند؛ بی آن که به طور مسلم بخواهند نتیجه‌ای را ارائه کنند. یکی از دوستان‌ بروک به وی پیشنهاد کار کرد و بروک هم از او خواست که با دریافت‌ بودجه و بی آن که تحت فشار باشد، کاری را به آن‌ها ارائه کند. او وارد یک کار تجربی شد و به ‌تجربه‌های درخشان دست یافت.»
وی درباره آگوستو بوال گفت:«او با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف، موفق به ایجاد تحول شده، شکل‌ها را شکسته و عوض کرده است. او در مرحله اول، به مطالعه استانیسلاوسکی می‌پردازد، در مرحله دوم یک تئاتر شهری و کارگری را همزمان با دوره ملی گرایی در برزیلِ نوپا راه‌اندازی می‌کند. سوم به ملی شدن متن‌های کلاسیک می‌پردازد، مثلاً مهر گیاه ماکیا‌ولی را با نظم کاری سیاسی و تار‌توف مولیر را بی هیچ تغییری به عنوان یک نمونه ریاکاری مذهبی به کار می‌برد. در مرحله چهارم متن‌های موزیکال را کار می‌کند و با این کار، نگاه هستی شناسانه‌ را کنار می‌زند و با دیدگاه کاملاً زمینی‌ کار می‌کند. این کار را خطراتی تهدید می‌کند، اما او استادانه از پس این کار برمی‌آید. این تهدید همانا هرج و مرج است. پنجم این که همه این افراد صادقانه به دنبال هدف مشخصی بوده‌اند. آگوستو بوال در مقایسه تئاتر با فوتبال می‌گوید که جای عوض کردن قواعد در تئاتر تجربی است. بارابا هم در کتاب فرهنگ مردم شناختی تئاتر به حال تئاتر شرق غبطه می‌خورد؛ چون ساختاری مدو‌ن‌ و رمزگشایی شده دارد، در حالی که در تئاتر غرب بازیگر بدون هیچ محدودیتی کار می‌کند. واقع بینی در تمیز واقعیت‌های فرهنگی جوامع مختلف نقش مؤثری دارد‌. بعضی‌ها بیشتر به کلمه و بعضی‌های دیگر بیشتر به تصویر اهمیت می‌دهند و در هر حال باید تفاوت‌های فرهنگی را شناخت. آرتو در اجرای قطعه‌ای از طاعون شروع کرد به توهین کردن به تماشاگران. او فقط دعوت شده بود که درباره طاعون سخنرانی کند، نه این که بخواهد آن را اجرا کند و این اجرا منجر به خروج تماشاگران از سالن تئاتر شد. ششم این که ارتباط با تماشاگر کمتر از مشخصه‌ها و هدف‌های گروه‌های آزمایشگاهی و تجربی است. ‌تماشاگران کارگاه بارابا‌ زیر 60 نفر بودند. در حالی که وقتی به مرحله عمل و اجرا می‌رسید، گاهی با مشتاقان زیادی روبه‌رو می‌شد. مثلاً 5000 نفر برای دیدن یکی از آثار مارک راینهارت و 15 هزار نفر به دیدن آثار پیتر شومان رفته‌اند.»
یدالله آقاعباسی در نتیجه‌گیری از بحث خود گفت:«همه آثار هنری نوعی تجربه هستند و نمی‌‌توانند پشت سپر تئاتر تجربی قرار بگیرند. با آن که در دورترین نقاط کشورمان برخی از گروه‌ها مدعی کار تئاتر تجربی هستند، اما در وهله اول باید بدانیم که هنوز تئاتر نداریم تا چه رسد به تئاتر تجربی یا تئاتر ملی. در صورتی که جای نقد تئاتر خالی است، اگر نقد تئاتر باشد می‌توان با جرأت از بروز چنین پیشامدهایی جلوگیری کرد. در صورتی که در نقدهای امروز با دوستی و دشمنی یک کار را بالا یا پایین می‌بریم.»
دکتر دلخواه در مورد افراد شاخص و الگوهای تئاتر تجربی در یک قرن اخیر به نام‌های مه‌یر هولد، آنتونن آرتو، برتولت برشت، گروتفسکی و پیتر بروک اشاره کرد و در ادامه از گروه‌های تئاتر زنده، تئاتر باز در آمریکا، Of برادوی وF و Of برادوی در نیویو‌‌رک نام برد.
دکتر دلخواه اعتقاد دارد که در تئاتر تجربی در وهله اول سنت شکنی و مرزشکنی صورت می‌گیرد و از شناخته‌ها عبور می‌کند و به ناشناخته‌ها می‌رسد. چنانچه گروتفسکی رابرت ویلسون و آرین منوشکین با چنین دیدگاهی کار کرده‌اند. دوم این که با آگاهی به تجربیات گذشته، یک گروه حرفه‌ای به سراغ تئاتر تجربی می‌رود. یک کارگردان تجربه‌گرا بر تجربه‌های گذشته واقف و آگاه است. سوم این که "خلاقیت" ملاک و جزء لاینفک تئاتر تجربی است. تعریف خلاقیت را از زبان یک معلم روستایی در تلویزیون شنیدم که می‌گفت: "خلاقیت رفتن یک راه نرفته است یا رفتن در یک راه رفته با یک نگاه نو‌. " چهارم این که همه گروه‌های تئاتر تجربی هدفمند عمل می‌کنند. مطمئناً هیچ یک از این افراد اگر هدف گم باشد، همین طور(بی هدف) کار تجربی نمی‌کنند.»
آقاعباسی از فعالیت‌های آربی آوانسیان به عنوان نمونه‌هایی از تئاتر تجربی در کشورمان نام برد و گفت:«آن‌ها در یک محل مشخصی کارهایی را تولید می‌کردند و زمان اجرا تماشاگران با این هدف به سالن پا می‌گذاشتند که با یک تئاتر غیر متعارف روبه‌رو شوند، اما این امر به آن معنا نبود که بخواهد در مورد چیزهایی‌ تحقیق کنند. شاید بیضایی ‌چنین کارهایی ‌کرده باشد. او روی اسطوره‌ها کار می‌کند و این در زمینه متن است، اما در اجرا نشنیده‌ام که کار تجربی کرده باشد.»
دلخواه هم از آربی آوانسیان و فعالیت‌های آنان در تالار چهارسو به عنوان یک گروه تجربی یاد کرد. این گروه زیر نظر شورای چهار نفره متشکل از آربی آوانسیان، سوسن تسلیمی، صدرالدین زاهدی و فردوس کاویانی کار می‌کردند.
آقاعباسی هم ‌‌تأکید کرد‌ که تئاتر برای ما مسأله جدیدی است و ما هنوز به مرحله آزمایشگاهی نرسیده‌ایم.
دلخواه نیز گفت:«در برخورد با هر پدیده نو، برخی قدرت درک و پذیرش آن را دارند، ‌اما‌ عده‌ای دیگر آن را پس می‌زنند.»