در حال بارگذاری ...
...

تحقیقات در مورد این نمایش را از دهه 70 شروع کردم و نگارش متن نزدیک به سه ماه‌ طول کشید. من بر این اعتقادم که هنوز بستر مناسبی برای شناخته شدن آئین‌های ایرانی به وجود نیامده است. به نظر من ما با همین آئین‌ها و سنت‌های ایرانی می‌توانیم به تئاتر ملی برسیم.

تحقیقات در مورد این نمایش را از دهه ۷۰ شروع کردم و نگارش متن نزدیک به سه ماه‌ طول کشید. من بر این اعتقادم که هنوز بستر مناسبی برای شناخته شدن آئین‌های ایرانی به وجود نیامده است. به نظر من ما با همین آئین‌ها و سنت‌های ایرانی می‌توانیم به تئاتر ملی برسیم.

سعید احمدوند:
نمایش"چه مه رگه" زندگی روستائیانی را به تصویر می‌کشد که در یک روستای کوچک، همچنان پایبند به مسائل آئینی ـ سنتی‌ا‌ند. آنان هنوز به مرده پرستی می‌پردازند و اصل آدمی را فراموش کرده‌اند.
‌خشکسالی طولانی مدتی در روستاست و چند وقتی است که اصلاً باران نباریده. آنان برای باریدن باران به اجرای مراسم‌های آئینی می‌پردازند. در صورتی که علت خشکسالی، مسئله دیگری است که به آن پی نمی‌برند.
کارگردان نمایش بهمن مرتضوی است که گفت‌وگوی ما را با او می‌خوانید:
نمایش شما با ‌حرکت گروه فرم و بدون کلام آغاز شد که برای مخاطب حالتی گنگ داشت و آنان با این حرکات نمی‌توانستند ارتباط برقرار کنند.
صحنه اول نمایش که همراه با گروه فرم انجام می‌شد، براساس مرده‌پرستی اهالی روستا طراحی شده بود و ما می‌خواستیم بر مرده پرستی اهالی این روستا بیشتر تأکید کنم که هنوز به خرافات اعتقاد دارند و از آن پیروی می‌کنند.
این نوع مرده پرستی بیشتر ‌میان عشایر مرسوم بوده و هنوز هم کم و بیش ‌‌در میان برخی از آنان به چشم می‌خورد. در کل با این حرکت فرم در ابتدای نمایش، می‌خواستم به بی‌ارزشی انسان‌های زنده تأکید کنم و در مقابل این بی‌ارزشی سوءاستفاد کردن از انسان‌های زنده را به تصویر بکشم. در این نمایش شخصیتی به نام پیر خالو داریم که ‌هیچ چیز در زندگی برایش مهم نیست و‌ آدم‌ها برایش ارزشی ندارند. تا جایی که می‌تواند از تمامی مردم روستا بیگاری می‌کشد و به نوعی از همه آنان سوءاستفاده می‌کند تا خودش به چیزهایی که می‌خواهد برسد.»
استفاده از عروسک در نمایش"چه مه رگه" در پیروی از چه منطقی بوده است؟ این عروسک‌ها در آئین‌هایی که به تصویر کشیده‌اید جایی دارد ‌یا این که شما برای زیبایی نمایش از آن‌ها استفاده کرده‌اید؟
ما در این نمایش از دو عروسک استفاده‌کردیم؛ یکی عروسک باران و دیگری عروسک گاو بود. عروسک باران نمادی از عروس باران است که هنوز هم در غرب کشور، از جمله کردستان و لرستان ‌‌اجرا‌ می‌شود. البته ناگفته نماند که این مناطق ‌آداب و رسوم بسیاری دارند که ما فقط در این نمایش فقط به چند نمونه از آن‌ها اشاره کردیم.
عروس باران را هنگامی که باران نمی‌آید، اهالی روستا روی دوش خود می‌گیرند و ‌‌به طرف زمین‌های خشک خود می‌برند و درو تا دور زمین‌های ‌‌می‌چرخانند، بعد لباس‌هایی را که بر تنِ این عروسک‌ است، تکه تکه می‌کنند و روی زمین‌های خود می‌اندازند تا شاید تکه‌های لباس عروس باران موجب بارش باران شود.
در مورد عروسک‌ گاو‌ هم همین طور است. زمانی که باران نمی‌آید، بعضی‌ها اعتقاد دارند که باید یک حیوان را در راه خدا قربانی کرد تا ‌خداوند درِ رحمتش را بر‌ زمین باز کند. در این نمایش یک رسم قربانی کردن نمادین را به تصویر کشیدیم که بین اهالی روستا قرعه می‌شکند و اسم یک نفر به عنوان قربانی شونده درمی‌آید. شخصی که قرعه به نامش درمی‌آید باید کلاه گاو را روی سرش بگذارد و به طرف مقتل برود تا در آن جا آئین قربانی کردن نمادین را اجرا کنند.
ما در یونان باستان هم آئین قربانی کردن گاوها را داریم که از این میان می‌توان به قربانی کردن گاو ماراتن اشاره کرد. آئین قربانی کردن به افسانه‌های باستانی برمی‌گردد. آنان بر این اعتقاد بودند که گاو چون در زمین‌های زراعی راه می‌رود، باعث خراب شدن زمین‌ها می‌شود و دیگر در این زمین‌ها نمی‌توان کشت‌ کرد.
در افسانه‌های باستانی آمده‌ که به یک کلاغ پیغام می‌دادند که برود و روی زمین‌ها بنشیند تا ببیند چه کسی باعث خراب شدن زمین‌ها می‌شود. کلاغ بعد از گذشت مدتی برای اهالی خبر می‌آورده، ‌که گاوی ‌‌روی زمین‌ها راه می‌رود و محصولات آنان را از بین می‌برد و بر همین اساس آنان دست به قربانی کردن گاو می‌زدند.
در نمایش"چه مه رگه" به شخصیت پیر خالو پیشنهاد می‌دهند که گاوش را قربانی کند تا باران ببارد، اما او قبول نمی‌کند و به تظاهر دلبستگی خود را به گاوش نشان می‌دهد. علت این تظاهر دراین شخصیت برای چه چیزی است؟
شخصیت پیر خالو، همان طور که گفته شد، به علت سوءاستفاده‌هایی که از مردم روستا می‌کرد، حاضر نمی‌شود گاوش را قربانی کند، چون از این گاو خرج و مخارج زندگی خود را درمی‌آورد و تنها گاو پیرخالو بود که در آن روستا زنده مانده بود. از این گاو برای تأمین لبنیات، شخم زدن زمین و... استفاده می‌شد. در انتهای نمایش هم‌ می‌بینیم که پیرخالو به سبب قربانی نکردن گاوش، خودش قربانی شد.
شما از ابتدا تا انتهای نمایش مخاطب را با آئین و سنت‌های عشایر آشنا کردید. در ادامه معرفی این آئین‌ها، مراسمی به نام "چراغ گردان" بود که شامل صحنه بسیار کوتاهی بود. در مورد این رسم و آئین توضیح دهید.
یکی دیگر از آئین‌هایی که در بسیاری از مناطق کشورمان به چشم می‌خورد، مراسم چراغ‌ گردان است. این مراسم موقعی اجرا می‌شود که باران نمی‌آید و اهالی روستا برای باریدن باران دست به دعا برمی‌دارند. آنان چراغ‌های نفتی خود را از خانه‌ها بیرون می‌آورند و در زمین‌های خود می‌گردانند. این کار‌ حالت نمادینی از رعد و برق دارد. اهالی روستا با چراغ‌های خود رعد و برق‌های تصنعی درست می‌کنند تا ‌‌خداوند باران رحمتش را ‌روی زمین نازل کند.
یکی دیگر از خرافه‌پرستی‌های این نمایش این بود که شخصیت پیر خالو دلیل خشکسالی را گناهان یکی از زنان روستا می‌دانست و بر این عقیده بود که به سبب گناهان این زن ‌خشکسالی رخ داده است. واقعاً چنین اعتقادی در میان عشایر وجود دارد؟
این گونه خرافه‌پرستی‌ها هنوز در برخی از عشایر به چشم می‌خورد. وقتی پلیدی می‌آید یک جامعه را خراب می‌کند. در این نمایش کسی که خودش را مقدس‌تر از همه می‌داند، گناهکارتر از همه است. پیر خالو تمام پلیدی‌ها را با شایعه پراکنی به وجود آورده بود. در ادامه نمایش مخاطب به این موضوع پی می‌برد که او برای نقص جسمانی دست به این شایعه پراکنی‌ها می‌زند و پشت سر زنان روستا حرف‌هایی می‌زند تا آنان را از دید همسرانشان بیاندازد. پیر خالو ‌‌بیمار روانی است. او بر این اعتقاد است که دورانی را با تمامی زنان روستان گذرانده و از همه آنان سوءاستفاده کرده است. اهالی روستا بعد از مدتی متوجه گناهان پیر خالو می‌شوند و تصمیم می‌گیرند ‌او را به سزای اعمالش برسانند. با کشته شدن پیر خالو‌‌، رحمت خداوند بر اهالی روستا نازل می‌شود و مرگ پیر خالو با آمدن باران مصادف است.
برای نگارش این نمایشنامه چه مراحلی را گذرانده‌اید؟ درباره این آئین‌ و رسوم تحقیقاتی هم انجام داده‌اید؟
تحقیقات گسترده‌ای در مورد آئین‌های مختلف انجام دادم که می‌توان به آئین باران، قربانی کردن، دزدیدن گاو و... اشاره کرد. البته تمامی این تحقیقات را به همراه متن به دبیرخانه ارسال کردم تا شاید بتوان از روی این تحقیقات ‌اطلاعات جدیدی برای مخاطبان تهیه کرد. تحقیقات در مورد این نمایش را از دهه 70 شروع کردم و نگارش متن نزدیک به سه ماه‌ طول کشید. من بر این اعتقادم که هنوز بستر مناسبی برای شناخته شدن آئین‌های ایرانی به وجود نیامده است. به نظر من ما با همین آئین‌ها و سنت‌های ایرانی می‌توانیم به تئاتر ملی برسیم.