از آن جایی که این نوع نمایش بر دادههای گفتاری و همزمان بر حوادث کمیک تأکید دارد، نمایشی بازیگر محور است و انتقال همه چیز به میزان توانایی بازیگران در اجرای نمایش بستگی دارد.
از آن جایی که این نوع نمایش بر دادههای گفتاری و همزمان بر حوادث کمیک تأکید دارد، نمایشی بازیگر محور است و انتقال همه چیز به میزان توانایی بازیگران در اجرای نمایش بستگی دارد.
حسن پارسایی:
نمایش سیاهبازی قابلیت آن را دارد که به شکلی فراگیر موضوعات اجتماعی و واقعی زندگی را در قالب داستان نمایشی کمیک به کار بگیرد. آن چه که این نمایش را تأثیرگذار کرده، تأکید بر درونمایه و استفاده از همه آن اتفاقات احتمالی است که در گفتار و رفتار پیش میآید و منجر به تناقضات و موقعیتهای کمیک و خندهدار میشود. معمولاً تم اصلی در قالب یک داستان، موضوع محوری نمایش را تشکیل میدهد. اما دادههای فرعی بسیار شامل ضربالمثلها، گفتههای متناقض، خرده روایتهای داستانی، موقعیتهای غیر منتظره، اشتباهات گفتاری و شنیداری و اشاره به واقعیتهای تلخ جامعه به زبان طنز و کنایه ارائه میشود. از دیگر دادههای فرعی میتوان به آشناییزدایی از موضوعات و حتی کلمات و عبارات، وانمودههای رفتاری و گفتاری غیرعمدی، استفاده از بداههگویی و بداههنمایی و بهرهگیری از اعترافات پرسوناژهای مقابل برای محکوم کردن و رسیدن به تناقض تعاملزا اشاره کرد. در کنار همه اینها در نظر داشته باشید، استفاده از لهجههای گوناگون، ژست، میمیک چهره، تغییر صدا، لطیفهگویی و مزاح، بازیهای کلامی تا حد کاریکلماتور، اجرای برخی تصنیفهای معنادار و مورد علاقه مردم، بسیاری عوامل و اجزا و عناصر موضوعی دیگر، همگی ساختار موضوعی نمایش سیاه بازی را شکل میدهند و قابلیتها و ظرفیتهای تردید ناپذیر آن را برای خنداندن تماشاگر به نمایش میگذارند؛ تا جایی که گاه قهقهه بلند تماشاگران را میتوان پشت درهای بسته سالن شنید.
با توجه به این اوصاف باید اقرار کرد که نمایش سنتی سیاهبازی در اصل یک داروی هنری برای علاج غمها و افسردگیهاست. در ضمن قادر است در همه حال جامعه را سر حال و شاداب نگه دارد.
نمایش سیاه بازی"سایه تو سایه" به نویسندگی داود فتحعلیبیگی و کارگردانی علیاصغر راسخراد بر آن است با به کارگیری همه عوامل و عناصر فوق به نمایشی شکل بدهد که موضوع اصلی آن همان موضوع تکراری همیشگی، خواستگاری و ازدواج، است.
متن نمایش گرچه از این لحاظ چیز تازهای ندارند، برای شکل دهی به این موضوع محوری، شیوهها و ابتکارات خاصی را به کارمیگیرد که بیشتر آنها بدیعاند، یعنی اجزا و قسمتهای متن با اندیشمندی و انتخاب زبان و واکنشهای رفتاری تازهای همراه است و تماشاگر را قانع میکند که بنشیند، آن را ببیند و بخندد؛ بنابراین ارزشهای نمایش"سایه تو سایه" به نویسندگی داود فتحعلیبیگی به سبب پرداختن او به موضوع ازدواج نیست؛ زیرا اینها بارها و بارها و به شکلهای گوناگون به نمایش درآمدهاند. ارزشهای کار او در پردازش اجزا و ضمائم قابل توجهی است که در قالب دیالوگها، ژستها، حالات چهره و واکنشهای رفتاری، به طور نسبی حتی از ظرفیت معمول نمایش سیاهبازی هم کمی فراتر میرود واجازه نمیدهد هیچ لحظهای از نمایش بدون دیالوگ، حالت یا اتفاق خندهدار سپری شود؛ یعنی نگاه طنزآمیز فتحعلیبیگی از آغاز تا پایان بر ساختار متن ساری و جاری است.
گرچه در این نوع نمایشها شخصیتپردازی، به جز شخصیت پرسوناژ سیاه، اغلب به طور کامل شکل نمیگیرد، در این نمایش به علت شرطی کردن عادات، دیالوگها و رفتار پرسوناژها، فتحعلیبیگی موفق میشود بعضی از پرسوناژها را شخصیتپردازی کند و همین سبب گیراتر شدن نمایش شده است.
نمایش"سایه تو سایه" طراحی صحنه سادهای دارد که زحمت برای ذهن تحلیلگر و تماشاگر را به زحمت نمیاندازد؛ و چون صحنه حالتی سکو مانند دارد، همان حال وهوای نمایش تخت حوضی را القا میکند. ضمن آن که در نمایش سیاه بازی معمولاً قرار است چیزهایی اعلام شوند و به نمایش درآیند که برای مخاطب وجاهت صحنهای هم داشته باشد. بنابراین، اجرای نمایش روی سکو، سنخیت و ویژگی اثر را حفظ کرده و امکان ورود و خروج بازیگران را هم از همه طرف فراهم کرده است.
میزانسنها نیز دقیقاً براساس همین طراحی صحنه در نظر گرفته شدهاند و جایگیری پرسوناژها با محتوای نمایش همخوانی دارد. نمایش سیاه بازی تأکید زیادی بر گفتار دارد و حتی میکوشد که آن را به دور از هر گونه تعامدی نشان دهد و تماشاگر را مجاب کند که همه نمایش از آغاز تا پایان براساس اتفاقات خود به خودی و بداههگویی و بداههنمایی بازیگران شکل میگیرد، اما واقعیت این است که هیشه متنی وجود دارد که میتوان آن را در هر زمانی با وقایع و شرایط جامعه آدابته کرد، ضمن آن که پارهای از دیالوگها هم اساساً با بداههگویی بر زبان جاری میشوند و در این نمایش هم چنین اتفاقی رخ میدهد؛ اشاره به انرژی هستهای از آنجمله است. گاهی بازیگران به پیشکسوتان نمایش سیاه بازی و نیز به اشخاصی در سالن یا به خود کارگردان اشاره میکنند وحتی از نحوه کارگردانی در قالب طنز و مطایبه ایراد هم میگیرند؛ و با این که این امر سبب ایجاد فاصله با متن و اجرا میشود، در نهایت خودش نیز به متن و اجرا اضافه شده و جزء نمایش میشود.
از آن جایی که این نوع نمایش بر دادههای گفتاری و همزمان بر حوادث کمیک تأکید دارد، نمایشی بازیگر محور است و انتقال همه چیز به میزان توانایی بازیگران در اجرای نمایش بستگی دارد. در این رابطه بازیگر نقش سیاه، بازیگر محوریِ نمایش به شمار میرود. در نمایش"سایه تو سایه" به کارگردانی علیاصغر راسخراد بازیگران با توانایی لازم به ایفای نقش میپردازند. همه آنها همه قابلیتهای فیزیکی و روانی خویش را بهکار میگیرند و با تمام وجودشان روی صحنه بازی میکنند. این ویژگی سبب میشود که درونمایه نمایش به خوبی به تماشاگر انتقال یابد، که بخشی از این موفقیت حاصل توانایی کارگردان در هدایت بازیگران است.
شروع نمایش کمی شتابزده است و صدای خندهها هم که نوعی شعاردهی رفتاری یا زمینهسازی برای کمیک جلوه دادن نمایش است، چندان جالب نیست و تا حدی آزاردهنده هم است؛ اما صدای شیپوری که در اصل ریتم شیپور جمع و برای اعلام آمادگی گروه نواخته میشود، مناسب به نظر میرسد.
گفتنی است که بخشی از صدای پرسوناژها، مخصوصاً هنگام اجرای تصنیفها، از بلندگو پخش میشود و بازیگران تظاهر به بیان آن میکنند.
یکی از ویژگیهای نمایش"سایه تو سایه" تلاش بازیگران برای پارادوکسیکال کردن بعضی حالات و حرکات بدیهی است؛ مثلاً گریههای آنان بسیار خندهدار است. همزمان نیز بعضی موقعیتهای لحظهای متناقض در نمایش پیش میآید که به دیالوگهای غیر منتظره و کمیک میانجامد.
نمایش"سایه تو سایه" به کارگردانی علیاصغر راسخراد در کل موفق میشود به کمک وانمودههای ذهنی، رفتاری و گفتاری و بازیگری خوب بازیگران تماشاگر را برای مدتی طولانی راضی و خندان نگه دارد و زیبایی و جذابیتهای نمایش سیاه بازی را به اثبات برساند.