شاهنامهخوانان بسیاری داریم که بیشتر آنان ناشناخته باقی ماندهاند. در همان سالها که شروع به تحقیق درباره نظیرخوانی کرده بودم، در کردستان، گیلان، مازندران و به ویژه شاهرود، شاهنامهخوانان قدرتمندی را ملاقات کردم که در حال حاضر هیچ کدام از آنان در قید حیات نیستند.
شاهنامهخوانان بسیاری داریم که بیشتر آنان ناشناخته باقی ماندهاند. در همان سالها که شروع به تحقیق درباره نظیرخوانی کرده بودم، در کردستان، گیلان، مازندران و به ویژه شاهرود، شاهنامهخوانان قدرتمندی را ملاقات کردم که در حال حاضر هیچ کدام از آنان در قید حیات نیستند.
سعید احمدوند:
عزتالله مهرآوران از کارگردانان و بازیگران نام آشنای تئاتر ایران است. او در سیزدهمین جشنواره بینالمللی آئینی ـ سنتی، با نظیرخوانی"زادروز کیخسرو" در بخش قهوهخانهای این جشنواره شرکت کرده است. به گفته خودش، سبک جدیدی از شاهنامهخوانی را با عنوان نظیرخوانی ابداع کرده و برای دستیابی به این نوع شاهنامهخوانی سفرهای متعددی به شهرها و روستاهای کشور داشته است. او در این سبک از شاهنامهخوانی، از موسیقی و صحنهآرایی استفاده کرده تا بتواند مخاطب را هر چه بیشتر با نظیرخوانی خود همراه سازد و مخاطب نیز بتواند با اجرای او بیشتر ارتباط برقرار کند.
علت ابداع این سبک این بوده که او نتوانسته مانند شاهنامه خوانان بزرگ، شاهنامهخوانی کند، در نتیجه آداب خاصی از شاهنامهخوانی را که نظیرخوانی نام دارد، برای خود برگزیده است.
نظیرخوانی شاهنامه چگونه آئینی است؟
ما در خواندن شاهنامه فردوسی، گمانه زنیهای متعددی دیدهایم. هنرمندان بسیاری به روشهای مختلف و برداشتهای گوناگون از شاهنامه به خواندن آن پرداختهاند. این گمانهزنیها در آئین شاهنامهخوانی بسیار است که هر کس با توجه به سلیقه خود، نامی را برای روش خواندن خود انتخاب میکند.
این نوع شاهنامهخوانیها یا گمانهزنیها در شاهنامهخوانی، قبل از اسلام هم رواج داشته و تا به امروز نسل به نسل و سینه به سینه به ما رسیده است. اما در سالهای پس از اسلام به نقاط مشترک در رفتار، شیوههای نمایشی و گونههای نمایشی در شاهنامهخوانی میرسیم. مثلاً سوگخوانی سیاوش به صورت آئین بوده که از گذشتههای بسیار دور، و به صورت دست جمعی اجرا میشده است.
سوگخوانی سیاوش یا سیاوشخوانی، ابتدا در دربار پادشاهان اجرا میشد، اما با گذشت زمان و با در نظر گرفتن نیاز مردم آن دوران، این نمایش تقریباً عمومی شد تا جایی که مردم کوچه و بازار در اجرای مراسم سیاوش خوانی شرکت کردند.
پس نظیرخوانی از گذشته منتقل نشده است؟
خیر. نظیرخوانی واژهای است که من برای این نوع شاهنامهخوانی انتخاب کردهام و به جرأت میتوانم بگویم که ابداع کننده این نوع شاهنامهخوانی هستم. من در شاهنامه نظیر یا به عبارت دیگر مانندخوانی میکنم، چرا که نمیدانم در گذشته شاهنامه را چگونه میخواندند.
به نظر من در نظیرخوانی شاهنامه میتوان از تمامی عناصر نمایشی مانند موسیقی، حرکات موزون و... استفاده کرد. این عناصر هنگامی که در نظیرخوانی استفاده شوند، به اشعار شاهنامه جان میدهند و آن را برای مخاطب ملموس میکنند در نتیجه، مخاطب به راحتی میتواند با اشعار وزین شاهنامه ارتباط برقرار کند.
برای دستیابی به این نوع شاهنامهخوانی چه مراحلی را پشت سر گذاشتهاید؟
مهمترین اصل برای رسیدن به هر چیزی خود آدمی است. تا کسی چیزی را نخواهد و اراده نداشته باشد به هدف خود برسد، رسیدن به آن غیرممکن است. من برای رسیدن به این گونه شاهنامهخوانی از 1350 تا 1355 تقریباً به 1375 شهر و روستا سفر کردم تا بتوانم با شیوههای متفاوت شاهنامهخوانی در مناطق گوناگون کشور آشنا شوم.
در میان سفرهای متعددی که به شهرها و روستاها داشتم، آئین شاهنامهخوانی ایلات بختیاری، لرستان و خراسان به روشی که مدنظرم بود، نزدیکتر بود.
در این شیوه شاهنامهخوانی، من شاهد التقاطی از بختیاریخوانی، لرستانیخوانی و خراسانیخوانی بودم. در میان بختیاریها شیوه موسیقایی کلام و ترکیب تغزلخوانی و سوگخوانی، جزء بهترینها بود.
در لرستان شاهد تفاوتی در القاء حس شاهنامه خوانی بودم که همراه با موسیقی اجرا میشد. روش خراسانی هم بسیار شبیه به روش لرستانی بود. روش خراسانی با موسیقی اجرا میشد. خراسانیها با کلام موسیقی و آداب خاصی به شاهنامه خوانی میپرداختند.
یعنی بهترین شاهنامه خوانان کشور در این سه منطقه بودند؟
شاهنامهخوانان بسیاری داریم که بیشتر آنان ناشناخته باقی ماندهاند. در همان سالها که شروع به تحقیق درباره نظیرخوانی کرده بودم، در کردستان، گیلان، مازندران و به ویژه شاهرود، شاهنامهخوانان قدرتمندی را ملاقات کردم که در حال حاضر هیچ کدام از آنان در قید حیات نیستند.
از میان شاهنامه خوانانی که ملاقات کردید، شیوه کدامیک از آنان در اجرای شاهنامه خوانی برای شما جالب بود؟
در 1354 در شهر مسجد سلیمان شاهنامه خوانی بود که آخونکار نام داشت. او به شیوه آئینیتر، و با آداب خاصی به شاهنامهخوانی میپرداخت. آخونکار هنگامی که میخواست شروع به شاهنامهخوانی کند، در بلندی مینشست و بالش گرد و درازی را کنار دستش قرار میداد. به جز این، همیشه همراه خود یک دسته ترکه آب دیده میگذاشت. هنگامی که خواندن شاهنامه را شروع میکرد، احساسات عجیبی بروز میداد. گاهی اوقات احساسات او قابل کنترل نبود؛ به صورتی که ترکههای آب دیده را با قدرت تمام بر بالشی که کنارش بود میکوبید. تماشاگرانی هم که برای دیدن شاهنامه خوانی آخونکار آمده بودند، برای این که گرفتار ضربههای ترکههای آخونکار نشوند، دور از او مینشستند.
هدف شما از آوردن این سبک جدید، نظیرخوانی، چه بوده است؟
نظیرخوانی را به احترام کسانی ابداع کردم که هرگز نمیتوانم آن گونه که آنان میخواندند، بخوانم.
البته شاهنامهخوانی را هر کس به شیوه خاص خود اجرا میکند. شیوه خواندن هرکس به احوال و ارادت او به شاهنامه بستگی دارد.
برای شاهنامهخوان شدن، آموختن چه دانشی الزامی است؟
تنها دانشی که شخص شاهنامهخوان باید داشته باشد، فقط و فقط دانش شاهنامه است. کسی که میخواهد به شاهنامهخوانی بپردازد، باید به کل شاهنامه اشراف داشته باشد و بتواند تمامی ابیات آن را معنا و تفسیر کند.
شاهنامه اقیانوسی بیکران است که هر کس با توجه به داشتههای درونی خود بهرهای از آن دارد. من با شاگردی کردن نزد بزرگواران شاهنامهخوان، آدابی را برای شاهنامهخوانی آموختم.
این آداب شامل چه چیزهایی است؟
من در آداب شاهنامهخوانی از ساز، دهل و شکل سازان استفاده کردهام. دراین آداب نوازندگان و صحنه آرایان خانم هستند که تصاویر مخصوص هر قطعه را با توجه به مکان و زمان برای مخاطب میسازند.
اما شما در سالهای پیش با فرمهای جدیدی شاهنامهخوانی میکردید.
من با توجه به نیاز زمان به شاهنامهخوانی میپردازم. به نظر من زمان تعیین کننده همه چیز است. مثلاً زمان به ما میگوید که شاهنامهخوانی را باید با اسکیت انجام دهیم. این مسئله برای من پیش آمده است. مثلاً زمانی در موزه رضا عباسی با سازهای تنبور، دف و صحنهآرایی منحصربه فرد شاهنامه خوانی کردم.
اما در شاهنامه خوانی جشنواره آئینی ـ سنتی، فقط با ضرب شاهنامهخوانی کردید.
من برای شاهنامهخوانی جشنواره، صحنهآرایی خاصی در نظر داشتم اما گروه صحنهآرایی من به عللی نتوانستند به تهران برسند.
میخواستم در شاهنامهخوانی جشنواره آئینی ـ سنتی، با کمک صحنهآرایان رقص پارچه بکنم. این رقص تا حدودی به تصویری کردن شاهنامهخوانی کمک میکرد که متأسفانه تحقق پیدا نکرد.
در نمونهای دیگر از سیاوش خوانی، از پارچههای قرمز استفاده کردم که صحنهآرایان به هنگام کشته شدن سیاوش، این تکه پارچهها را بین تماشاگران تقسیم میکردند.
به نظر شما چه تفاوتی میان نقالی و نظیرخوانی دیده میشود؟
تنها تفاوت و اصلیترین تفاوتی که به وضوح بین این دو مقوله دیده میشود، این است که در نقالی میتوانیم در شاهنامه تصرف کنیم اما در نظیرخوانی و شاهنامه خوانی به هیچ وجه نمیتوان تصرف کرد؛ باید اشعار را همان طور که فردوسی در شاهنامه نوشته، بخوانیم.