پستمدرنیستها حرفشان این است که جهانی فکر کنید و محلی عمل کنید؛ در حالی که در عالم نمایش و تئاتر ما، این محلی عمل کردن به فراموشی سپرده شده است.
پستمدرنیستها حرفشان این است که جهانی فکر کنید و محلی عمل کنید؛ در حالی که در عالم نمایش و تئاتر ما، این محلی عمل کردن به فراموشی سپرده شده است.
سارا برومند:
در پیشینه تئاتر آئینی ـ سنتی ما مبحث نقل و نقالی از جایگاه ویژهای برخوردار است و با هدف ترویج آداب و سنن فرهنگ ما شکل گرفته است. مهدی فقیه که دانش آموخته رشته نمایش در مقطع کارشناسی ارشد است و مقوله تئاتر و هنر را با نقالی در روستاها آغاز کرده، پس از سالها در سیزدهمین جشنواره نمایشهای آئینی ـ سنتی نقالی میکند. نقلی که شاید در همین جشنواره با این وسعت نیز آن گونه که شایسته است مجال عرض اندام نمییابد.
عرصه نقل و نقالی با وجود رسانههای نو به فراموشی سپرده شد، شما چطور به سمت این عرصه متمایل شدید و آن را تجربه کردید؟
من در ابتدای دهه 40 با جمعی از دوستان تصمیم گرفتیم برای نقالی به روستاهایی برویم که ساکنان آن با نمایش آشنا نبودند و آن را از نزدیک ندیده بودند. به این نحو آنان را با این مسئله آشنا کنیم. استاد اصلی من در نقالی، استاد سنگتراش بود. من به اینگونه کارها علاقه بسیار دارم زیرا مردم نیز تمایل بسیاری به نقل و نقالی دارند و زمانی که نقل میخوانم، مردم سراپاگوش میشوند. اصلاً این نوع نمایشها که ریشه در فرهنگ و آداب و سنن ما دارند، از لحاظ ارزشی جایگاه خاصی دارند و از سوی دیگر، من این نوع نمایش را به نمایش دیگر ترجیح میدهم. اصلاً اکسپرسیونیستها، امپرسیونیستها و در دوران معاصر نیز پستمدرنیستها حرفشان این است که جهانی فکر کنید و محلی عمل کنید؛ در حالی که در عالم نمایش و تئاتر ما، این محلی عمل کردن به فراموشی سپرده شده است. ما در تئاتر به اندوختهها و داشتههای فرهنگیمان توجهی نداریم و کاملاً آنها را فراموش کردهایم و به تئاترهای غربی و غیر بومی رو آوردهایم. داشتههای تئاتر و آداب و سنن نمایشی ما در برههای گم شد. همچنین ما ذخایر غنی عرفانی ـ داستانی داریم که میتوانیم با بهرهگیری از آنها به زبان و شکل ویژهای از نمایش ملی و شرقی دست پیدا کنیم.
آیا ما هنوز هم به همان شیوه سنتی قهوهخانهای مقوله نقالی را داریم و نقالهایی هستند که در قهوهخانهها نقل اجرا کنند؟
نه متأسفانه، در دورهای پیرانی آمدند و نقالی کردند؛ با تغییر شکل قهوهخانهها و تغییر اهداف نمایشی قهوهخانهای، مقوله نقل از بین رفت و این پیران هم مردند و تلویزیونها جای نقالها را در قهوهخانهها گرفتند و دیگر از مبحث نقالی، پردهخوانی و تعزیه ماند؛ اصل این قضیه به محاق فراموشی رفت. نقالی مقولهای مردمی بود که از میان مردم سر برآورد و از سوی مردم نیز حمایت میشود.
در اغلب کشورها آداب و رسوم و فرهنگ نمایشی ملی با رشد فرهنگ و ارتباط با فرهنگهای دیگر از بین نمیرود بلکه آداپته میشود و به نگاهی امروزی و همخوان با دنیای معاصر به اجرا درمیآید، چرا این اتفاق در مورد نقالی رخ نداد؟
هر کسی وظیفهای دارد، ما هم مراکز فرهنگی بسیاری داریم و سیاستگذاران فرهنگی ما برای دوره چهار ساله فرهنگگذاری میکنند، برنامهریزی میکنند و برای حفظ، نگهداری و رشد فرهنگ بومی و ملی برنامههایی را تدوین میکنند. در عرصههای اقتصادی، صنعتی، سیاسی و اجتماعی تا حدی با این روند روبهروییم، اما انگار مقوله فرهنگ جایگاه خود را از دست داده و چنین توجهی به آن نمیشود. مسئولان فرهنگی باید به این امر توجه داشته باشند و فرهنگ و هنر ملی و بومی را با شرایط روز هماهنگ کنند. فکر میکنم کل این قضیه به مسئولان و برنامهریزان فرهنگی برمیگردد و آنان باید به فکر این مقوله باشند؛ امثال من عمله فرهنگ و هنریم.
همان طور که اشاره کردید، نقالی در قهوهخانهها با آمدن رادیو و تلویزیون کنار گذاشته شد. چرا با آمدن این رسانهها، نقالی و نقالان به رادیو و تلویزیون نیامدند تا از فراموش شدنشان جلوگیری شود؟
من سال گذشته در ماه رمضان در پاریس نقالی داشتم. ما از ساعت 7 بعدازظهر تا 5 صبح برنامه داشتیم که از تلویزیون پخش میشد. در این برنامه 6 نفر از فرانسه نقل میگفتند و فقط من از ایران بودم؛ هر 20 دقیقه این نقلها را یک نفر میخواند. در آن جا با فرهنگسازی و روشهای خاص تبلیغی مردم را به سالنهای تئاتر و سینما میکشانند؛ یا آنان را پای برنامههای تلویزیونی مینشانند و توجهی نیز به تفکرات مختلف و متفاوت آنان ندارند؛ اولین هدفشان ایجاد روابط اجتماعی میان مردم است. در همان شب حدود 165 هزار نفر آن برنامه نقل را در فواصل زمانی مختلف دیده بودند. شما به همین جشنواره فعلی نگاه کنید که چقدر تماشاگر به تئاترشهر میآید چقدر جوان علاقهمند هست، پس تماشاگر داریم. اگر آنچه به این مردم عرضه کنیم، پر مفهوم باشد آنان به صورت خودجوش از این عرصه استقبال میکنند؛ مردم ما آگاهند. اگر تئاتر ما مهجور مانده است، از کم کاری خود ماست.
درباره برنامه نقالی در فرانسه صحبت کنید. این برنامه به چه نحوی بود؟ نقالی فرانسویها به زبان فرانسوی بود یا به فارسی نقل میشد؟
نه این برنامه به زبان فارسی بود. ابتدا مقدمهای به زبان فرانسوی گفته میشد و سپس نقلها اجرا میشد. یکی از این فرانسویها میگفت:«مهمترین مسئلهای که اسطوره ایرانی بهخصوص در شاهنامه دارد، مسئله عرفان است.» من نمیخواهم از فرانسه و فرانسویها بگویم ولی فرانسویها بیش از ما به فرهنگ و عرفا و شعرای ما اشراف و ارادت دارند.