نگاهى به جهان نمایشى آرین منوشکین
از ابتداى قرن بیستم، هنر تئاتر با سرعت هرچه تمام تر به سمت تجربه گرایى رفت. هنرمندانى چون گریک، برشت، پیسکاتور، آرتور، گروتفسکى و دیگران سعى در آفرینش سبک ها و تئورى هاى جدید در تئاتر کردند. در پى تاثیرات نظریه هاى آرتو، دو جریان تئاترى در فرانسه شکل گرفت.
نام: آرین منوشکین
سال تولد: ۱۹۳۹
محل تولد: فرانسه- از پدرى روس- فرانسوى و مادرى انگلیسى
حرفه: کارگردان تئاتر و سینما/ موسس گروه تئاتر سولى
تحصیلات: تحصیل نیمه کاره در رشته روان شناسى دانشکده آکسفورد
تئاترشناسى: خرده بورژواها (۱۹۶۴)- چنگیزخان (۱۹۶۱)- آشپزخانه (۱۹۶۷)- رویاى نیمه تابستان (۱۹۶۸)- دلقک ها (کارگردانى مشترک با موسکوزو ۱۹۶۹)- ۱۷۸۹ (۱۹۷۰)- ۱۷۹۳ (۱۹۷۲) - عصرطلایى (۱۹۷۵)- مفیستو (۱۹۷۹)- تریلوژى شکسپیر (۸۴-۱۹۸۱)- پادشاه کامبوج (۱۹۸۵)- ایندیاد (۱۹۸۷)- آتریدى ها (۱۹۹۱)- شهر رها شده (۱۹۹۴)- تارتوف (۱۹۹۶).
از ابتداى قرن بیستم، هنر تئاتر با سرعت هرچه تمام تر به سمت تجربه گرایى رفت. هنرمندانى چون گریک، برشت، پیسکاتور، آرتور، گروتفسکى و دیگران سعى در آفرینش سبک ها و تئورى هاى جدید در تئاتر کردند. در پى تاثیرات نظریه هاى آرتو، دو جریان تئاترى در فرانسه شکل گرفت. اول گروه تئاتر پانیک به سرپرستى ژروم ساوارى و دیگرى گروه تئاتر سولى (soleil) به سرپرستى آرین منوشکین (Ariane Mnouchkine). در سال ،۱۹۶۰ گروهى از دانشجویان آوانگارد تئاترى در پى مقابله با آموزش هاى قدیمى تئاتر دانشکده سوربن، نمایشنامه «عروسى خون» لورکارا به روى صحنه بردند که منوشکین طراحى صحنه آن را بر عهده گرفت. در نوامبر ۱۹۶۱ آرین منوشکین به شرق آسیا (هند، ژاپن و کره) سفر کرد و در آنجا به مطالعه شیوه ها و سنت هاى نمایشى خاور دور پرداخت. این سفر تاثیر مهمى در زندگى تئاترى منوشکین گذاشت. چنان که خود بعداً اعتراف کرد که منبع الهام اش تمامى تئاترهاى سنتى دنیا بدون توجه به جغرافیاى آن است. هرچند که منوشکین هند، ژاپن و چین را والدین تئاترى خود مى خواند. در پى بازگشت از آسیا، مجدداً همان گروه دانشجویى را دور هم جمع کرد و گروه تئاتر سولى یا خورشید را بنا نهاد. این نام به دلیل احترام به مینلى، رنوار و چند کارگردان دیگر سینما که ویژگى کارهایشان نور و روشنایى بود، انتخاب شد.گروه سولى با دو اصل ایجاد نوعى زیبایى شناختى متفاوت و پایبندى به اصول اخلاقى سوسیالیستى، شروع به کار و تحقیق در سبک هاى غیرمعمول تئاترى کردند.
منوشکین قانون نامه این گروه را اینگونه بنا نهاد:
«حقوق برابر براى همه، احترام یکسان در کار، احترام عمیق به تماشاچى و پولى که مى گیریم. این پول نباید براى کارهایى که به آن اعتقاد نداریم، خرج شود.»«خرده بورژواها» نوشته ماکسیم گورکى با اقتباسى از آرتور آداموف اولین کارى بود که منوشکین با گروه تئاتر سولى به روى صحنه برد. وى در کارگردانى و هدایت بازیگران به تعلیمات استانیسلاوسکى اعتقاد داشت و نمایش را به شیوه اى کاملاً رئالیستى اجرا کرد. این در حالى است که در همان زمان، یرژى گروتفسکى آزمایشگاه خود را بنا کرده و در حال پى ریزى سبکى جدید با عنوان تئاتر بى چیز بود که در اروپا شدیداً مورد توجه محافل هنرى قرار گرفته بود. ولى منوشکین و گروهش بدون توجه به این حرکت هاى آوانگارد، شیوه ایده آلیستى آمیخته به گرایش هاى سیاسى خود را پى مى گرفتند. کار بعدى منوشکین، نمایش «آشپزخانه» » آرنولد وسکر و «رویاى شب نیمه تابستان» شکسپیر با پرداختى خشن و آیینى بود که در یک سیرک متروکه اجرا شد. از این جا بود که ماسک وارد طراحى گریم کارهاى سولى شد و کم کم نقش مهمى را در اجراهاى این گروه ایفا کرد.
منوشکین در پاسخ به این پرسش که چرا ماسک در کارهایتان نقش بسزایى دارد با جملاتى گنگ دلیل آن را این طور توضیح مى دهد: «ماسک نقش مهمى در دگرگونى دارد. ماسک شى اى است همچون چهره انسان که بسیار واقعى تر از طبیعت است و علامتى براى اندام بازیگر.» کار بعدى منوشکین «دلقک ها» نشان دهنده این بود که منوشکین در کارگردانى تا چه حد همه چیز را برعهده خلاقیت بازیگر مى گذارد. کار در طول تمرین شکل مى گرفت و هرگز با یک هدف از پیش تعیین شده، دست به تمرین نمى زدند. در اجراى این اثر، منوشکین متن را کنار گذاشت و از بازیگران خواست تا با اتکا بر سنت کمدیا دلارته و کابوکى، بداهه سازى کنند. متنى را که بر این اساس به وجود مى آمد، collective مى نامیدند.
این شیوه بداهه سازى و اتکا برخلاقیت، در دهه ۸۰ کمرنگ شد و جاى خود را به متون و میزانسن هاى از پیش تعیین شده کارگردان داد؛ یکى دیگر از تغییر روش هاى چشمگیر منوشکین در تئاتر.تا سال ،۱۹۶۹ گروه مکان ثابتى براى تمرین نداشت ولى بعد از اجراى دلقک ها، انجمن شهر پاریس، انبار متروکى را که در واقع یک کارخانه مهمات سازى قدیمى به نام کارتوشرى بود، در اختیارشان گذاشت. از این رو منوشکین نیز سریعاً شروع به کار بر روى نمایش «۱۷۸۹» کرد که مضمون آن مربوط به سال هاى اولیه انقلاب فرانسه و دلایل ناکامى این انقلاب بود. گرایش منوشکین به آثار سیاسى پس از بازگشت گروه سولى از اتحاد جماهیر شوروى، رخ داد. با اوج گرفتن تظاهرات کارگردان و دانشجویان در فرانسه، تئاتر سولى نیز همگام با این جنبش، نمایش «آشپزخانه» را در کارخانه ها به روى صحنه برد و با کارگران معترض کارخانه هاى سیتروئن، کداک و رنو اعلام همبستگى کرد. زیگفرید ملشینگر در کتاب تاریخ تئاتر سیاسى مى نویسد: «تئاتر سولى در سال ۱۹۷۰ برداشت دیگرى از انقلاب را پیش روى ما گذاشت. این نمایش در یک سالن بزرگ و در پنج سکوى درهم آمیخته اجرا مى شد و با کشتار مارسفلد پایان مى یافت.» بعدتر منوشکین در مصاحبه با ماریا ام دلگادو درباره «۱۷۸۹» نظریاتش را اینگونه بیان کرد: «آن موقع علیه همه چیز بودم ولى بعد از چند سال شروع به درک مسائل کردم. من معلومات تئاترى زیادى نداشتم. به همین دلیل نمى دانستم که دارم قراردادها را زیرپا مى گذارم. «۱۷۸۹» براى من فقط یک آشفته بازار بود.» در این اجرا، تماشاگران آزادانه در پشت صحنه حضور پیدا مى کردند و به تماشاى لباس پوشیدن، گریم و آماده شدن بازیگران مى نشستند. این سنت تا امروز نیز در گروه سولى حفظ شده است.پس از موفقیت اجراى «۱۷۸۹» منوشکین با پرداختن به ادامه حوادث دوران انقلاب تا زمان کودتاى روبسپیر در نمایش «۱۷۹۳» به فرونشاندن عطش سیاسى خود ادامه داد. این اثر نیز مجدداً به شیوه بداهه سازى تهیه شد ولى این بار به دلیل عدم وجود عناصر ناب نمایشى و خلاقیت پیشین گروه، مورد توجه قرار نگرفت. از این مرحله به بعد تئاتر سولى بیشتر به عنوان یک گروه تئاترى با گرایش هاى سیاسى شناخته مى شد. در سال ،۱۹۷۴ منوشکین، بازیگران را مجبور کرد تا به مدت یک سال و چند ماه به تحقیق در نمونه هایى از زندگى کارگران و بداهه پردازى در رابطه با آن بپردازند. حاصل این تحقیقات تبدیل به نمایش «عصر طلایى» شد که ماجراى واقعى زندگى و مرگ کارگرى خارجى را به تصویر مى کشید.براى کار بعدى، منوشکین به سراغ حکومت آلمان نازى رفت و با استفاده از رمان «مفیستو» اثر کلاوس مان، خیانت ها و جاه طلبى هاى انسان را در یک حکومت دیکتاتورى به تصویر کشید.پس از این دوره بود که منوشکین احساس کرد که در حال تکرار خود است و لاجرم به شکسپیر یا به قول خودش، مدرسه تئاتر بازگشت که به اعتقاد وى نوشته هایش بیشتر افسانه اى بودند تا سیاسى. در پى این اقدام از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۴ سه نمایشنامه از شکسپیر را با عناوین: ریچارد دوم، شب پادشاهان و هنرى چهارم به روى صحنه برد.
منوشکین همچنان براستفاده از عناصر نمایشى ژاپنى، هندى، عربى و بعضاً ایرانى اصرار داشت. منتقدان نیز این اجراها را تحت تاثیر آموزش هاى بیومکانیک مه یرهولد و همچنین تئاتر ژاپن دانستند. در اجراى این تریلوژى آنچه بیش از همه جلب توجه مى کرد، طراحى صحنه و لباس بود که البته هر سه اجرا از دکورى واحد بهره مى بردند.در دهه ۸۰ و در پى آشنایى اش با هلن سیکسو، گروه سولى دست به اجراى دو نمایش «تاریخ سخت اما ناتمام نوردوم سیهانوک، پادشاه کامبوج» و «ایندیاد» از این نویسنده، زد.کمى پس از اجراى این دو اثر بود که پیتر بروک نیز «مهاباهاراتا» را اجرا کرد. انگار که نوعى شرق گرایى، اروپا را فرا گرفته بود!منوشکین در سال ،۱۹۹۱ «تریلوژى اشیل» و «ایفى ژنى در اولیس» اثر اوریپید را به روى صحنه برد. همچون کارهاى پیشین اش از اشکال رقص و نمایش هندو به ویژه کاتاگالى- هرچند که منوشکین همیشه منکر استفاده مستقیم از کاتاگالى بوده- استفاده زیادى کرد.در طول این سال ها، اتفاقات زیادى براى گروه تئاتر سولى افتاده است که تحت فشار قراردادن منوشکین براى شرح جزئیات آن بى فایده است چون پاسخى در کار نخواهد بود. گوردون رگوف، پروفسور تئاتر دانشکده ییل، معتقد است که «به کنار نهادن متن، بداهه پردازى و مشارکت بازیگران در ساخت اثر، جاى خود را به لباس، گریم و رقص داده است. امروزه در کارهاى تئاتر سولى اینها بر بازیگرى ارجحیت دارند.»کسى که در ابتداى تاسیس گروه معتقد بود «بازیگر سلطان صحنه است» امروز در پاسخ به چرایى از بین رفتن آن عقیده ها مى گوید: هنر بازیگرى فراموش شده است. دیگر در بازیگرى شاعرانگى و تبدیل حس به یک فرم دیده نمى شود.»در پى همین تغییر عقاید بود که باعث شد، اعضاى مهم گروه مانند فیلیپ لئونارد و فیلیپ فرنسوا گروه را ترک کنند. هرچند که منوشکین به عنوان کارگردان گروه از جایگاه ویژه اى در تئاتر مدرن برخوردار است و آن تعهدات سوسیالیستى هنوز پابرجاست ولى امروزه کارهاى متقدم منوشکین بیشتر به عنوان بیانیه اى سیاسى تلقى مى شوند.تنها یک نگاه اجمالى به نمایشنامه «مفیستو» از کارهاى اجرا شده گروه نشان دهنده شعارزدگى بیش از اندازه این آثار در آن سال هاست. به طور مثال در تابلوى ششم، مى خوانیم: «... آلکس: نمایش تموم شد. مى دونین کیا تو این نمایش بوده ن؟ کاپیتالیست ها! مرگ بر بورژوازى! مرگ بر کاپیتالیسم جهانى! پیش به سوى بریگادهایى با صفوف فشرده!... ما به تئاترى احتیاج داریم که به اندازه اعلامیه هامون موثر باشه.»منوشکین در پاسخ به این سئوال دلگادو که چرا امروز، کارهایتان تا آن اندازه به طور مستقیم سیاسى نیست، مى گوید: ما آن اوایل چپ گرا بودیم ولى کمونیست نبودیم فقط منتظر عدالت و آزادى بودیم. ایدئولوژى مشخصى نداشتیم. فقط آرمانگرا بودیم. فقط ناراضى بودیم.» همان طور که گفته شد، عدم آگاهى منوشکین از قواعد تئاترى در ابتداى کار و هدفمند نبودن گرایش سیاسى گروه، باعث مى شود تا نتوانند امروزه پاسخگوى چرایى آثار اجرا شده متقدم خود باشند. با این حال، این مطالب نمى تواند تاثیر واهمیت آرین منوشکین را به عنوان یکى از مهم کارگردان هاى تئاتر مدرن کم رنگ کند.گروه سولى و منوشکین در این سال ها به تدریج رشد کردند، کامل شدند و البته از نظر سیاسى معتدل تر چرا که دیگر علاقه اى به اجراى تئاتر در کارخانه ها ندارند.منوشکین معتقد است اگر لازم باشد، کارگران خودشان درخواست مى کنند! کارگران عوض شده اند!!آخرین کار منوشکین اجراى نمایش تارتوف اثر مولیر بوده. تئاتر سولى پس از گذشت چهل سال کار مداوم و خلاق همچنان به پیش مى رود.
منوشکین در عرصه سینما سه فیلم را کارگردانى کرده که عبارتند از: ،۱۷۸۹ مولیر و La Nuit