رابطه قهوهخانه و نمایشهای سنتی
مهمترین حرکت نمایشی در قهوهخانهها نقالی بود. نقالی با کمک پردههای بزرگ نقاشی اجرا میشد که به نقالان برای انتقال مفاهیم داستانهای خود توانایی بیشتری میداد. نقالان میکوشیدند بنا بر موقعیت و شرایط جامعه، روح تازهای در کالبد داستانهای کهن ملی و مذهبی بدمند
رضا آشفته:
سیزدهمین جشنواره بینالمللی نمایشهای آئینی ـ سنتی چند روز پیش پایان یافت. با توجه به اهمیت بخشهای گوناگون این جشنواره، به خصوص بخش قهوهخانه، و رابطه آن با نمایشهای سنتی، مطلب زیر را درباره این موضوع و تاریخچه قهوهخانه در ایران میخوانید.
قهوهخانه در ایران قدمتی 400 ساله دارد و این مکان علاوه بر رفع تشنگی و گرسنگی مردم، مرکزی برای ارتباطات مردمی و ارائه نمایشهای سرگرم کننده بوده است.
همان طور که از اسم قهوهخانه هم برمیآید، در این مکان قهوه برای رفع خستگی و تشنگی تناول میشده که بعدها با ورود چای از هند و کشت آن در گیلان و لاهیجان، چای جانشین قهوه شد. از آن جا که ذائقه ایرانی به چای عادت کرده، همچنان به خوردن چای در قهوهخانهها تأکید داشته، اما هنوز از تبدیل نام قهوهخانه به چایخانه غافل مانده است.
از حبشه تا ایران
حبشه سرزمین کشت قهوه است که میوه درختی به نام بون و بومی منطقه کافا بوده است. این میوه در قرن 9 هجری(15 میلادی) به یمن برده شد و در مکانی به نام بیوت القهوه به صورت جوشانده بین مردم عرضه میشد. به تدریج بیوت القهوه در سرزمین حجاز(مکه)، سوریه و آسیای صغیر(ترکیه) گسترش یافت و در ایران به قهوهخانه مشهور شد. سده دهم قمری(16 میلادی) را زمان دایر شدن قهوهخانه در ایران ثبت کردهاند. در 962 هـ.ق، همزمان با سلطنت شاه طهماسب صفوی در ایران و سلطان سلیمان قانونی در عثمانی، دو نفر، یکی اهل دمشق و دیگری اهل حلب، قهوهخانهای را در استانبول تأسیس کردند که بعدها "مکتب عرفان" نام گرفت و محل تجمع اُدبا و شعرا شد.
قهوهخانه در دوره صفویه
در زمان شاه عباس اول صفوی(1038 ـ 996 ق) اولین قهوهخانه در ایران دایر شد و بر همین مبنا در شهرهای قزوین و اصفهان قهوهخانه تأسیس شد؛ اما مهمترین قهوهخانهها در این دوران در میدان نقش جهان اصفهان ساخته شده بود.
شاه عباس علاقه بسیاری به قهوهخانه داشت. او به آن جا میرفت و با مردم به گفتوگو مینشست و حتی اقدام به تأسیس قهوهخانههای بزرگ و مجلل میکرد تا بتواند از سفیران دولتهای آسیایی و اروپایی در آنجا پذیرایی کند. شاه عباس از این مکان برای تبلیغ استفاده میکرد و از این راه برای مقاصد سیاسی خود بهره میگرفت. شاه عباس در قهوهخانهها به شاعران صله میداد. در آن زمان فعالیتهای درون قهوهخانه به سه دسته تقسیم میشد:
اول شعرخوانی، نقالی و بازیهای مختلف. نقالی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بود برای آن که نقالان با حافظه بینظیر خود علاوه بر متون شاهنامه و مذهبی، به ذکر عالم آرای عباسی، شاه اسماعیل و تاریخ جهانگشای خاقانی میپرداختند و به حکومت صفوی بین مردم مشروعیت میبخشیدند. به عبارت دیگر، این بخش برای حکومت جنبه تبلیغی نیز داشت.
دوم در قهوهخانهها بازیهای مختلفی مانند پیچاز، تخممرغ بازی و شطرنج برگزار میشد.
سوم مردم برای نوشیدن قهوه و کشیدن قلیان و چپق به قهوهخانه میرفتند.
قهوهخانه در دوره قاجاریه
پس از دوران صفویه بازار قهوهخانهها در دوره زندیه و افشاریه با رکود روبهرو شد و پس از روی کار آمدن قاجاریه، دوباره رونق گرفتند. در این دوران نزدیک به 711 قهوهخانه در محلههای مختلف تهران راهاندازی شد که بیشترین آنها، حدود 158 باب، در محله بازار و کمترینشان، 26 باب، در حوالی میدان قزوین و گمرک بود. در این دوره هم کارکرد قهوهخانهها، جنبه سیاسی و ادبی داشت و بزرگان محلهها به رتق و فتق امور مردم میپرداختند. این قهوهخانهها متعلق به لوطیها و پهلوانان و کهنه داشهای مشهور محلهها بود. همچنین، قهوهخانهها در دوره قاجار محل تفریحات طبقات مختلف اجتماعی بود. مثلاً در قهوهخانه یوزباشی در پشت شمسالعماره اعیان و اشراف و شاهزادگان و رجال و سرداران رفت و آمد میکردند و قهوهخانه"تنبل" محل تردد باباشملها، لوطیها و کلاهنمدیها بود.
در همه قهوهخانهها نوشیدن قهوه، و بعدها چای، کشیدن چپق و قلیان از جمله کارهای اصلی بود. در آن جا شعرخوانی و نقالی و بازیهای متنوع نیز برگزار میشد؛ اما این نوع فعالیتها بنابر موقعیت قهوهخانهها متفاوت بود. مثلاً در قهوهخانههای بزرگ شعرخوانی برای گرفتن صله و رقابت تازه کاران و عرضه شعرهای آنان صورت میگرفت؛ اما در قهوهخانههای کوچکتر بازیهایی مانند لنگ بندی(استاد شدن شاگرد)، پادشاه وزیر و ترنابازی(شکل محدودی از پادشاه وزیر) متداول بود.
نقالی در قهوهخانهها
مهمترین حرکت نمایشی در قهوهخانهها نقالی بود. نقالی با کمک پردههای بزرگ نقاشی اجرا میشد که به نقالان برای انتقال مفاهیم داستانهای خود توانایی بیشتری میداد. نقالان میکوشیدند بنا بر موقعیت و شرایط جامعه، روح تازهای در کالبد داستانهای کهن ملی و مذهبی بدمند و نقاشیها هم بازگو کننده دیدگاههای ملی و مذهبی بودند که بعدها سبک این نوع نقاشیها به مکتب نقاشی قهوهخانهای معروف شد.
زمانه سرنوشت محتومی را برای زوال فعالیتهای قهوهخانهها رقم زده است. با ورود صنعت سینما، رادیو و بعدها رسانه فراگیری مانند تلویزیون، تقریباً کار قهوهخانهها از رونق افتاد؛ برای آن که مردم پس از فعالیتهای روزانه یک راست به منزل میروند و پای دستگاه تلویزیون، شبکههای داخلی، ماهواره و حتی ویدئو و دی.وی.دی، مینشینند و با دیدن برنامههای دلخواه وقت خود را پر میکنند. دیگر چندان به این نوع فعالیتهای سرگرم کننده در قهوهخانهها نمیپردازند و به جای نشستن پای نقالان ترجیح میدهند فیلم ببینند یا سری به کنسرتهای موسیقی بزنند.
تلویزیون و احیای قهوهخانهها
دستگاه تلویزیون رسانه ملی و امروزی است که در هر خانهای از طبقات پایین تا بالا یافت میشود و این نشانه تسخیر همه افراد به وسیله این دستگاه توانگر و فراگیر است. این دستگاه آنچه مردم نیاز دارند، به آنان میدهد و آن چه هدف این دستگاه است، از همین طریق به زندگی مردم القاء میشود. با وجود این، آنان نیاز دارند که گاهی اوقات از منزل و خلوت شخصی خود بیرون بیایند و در کنار دیگر افراد جامعه از مشکلات و شادیها و تلخیهای یکدیگر مطلع شوند. کانونهای اجتماعی ـ فرهنگی قهوهخانههای سنتی را احیا و بازسازی کردند تا مردم از این محلها به شکل امروزیتر برای مراودات فرهنگی و ارتباطات عمومی بهرهمند شوند. امروز بخشی از اوقات فراغت مردم در این قهوهخانههای سنتی سپری میشود و آنان با ترانهخوانی، نقالی، شاهنامهخوانی و... سرگرم میشوند.
به همین منظور، در قهوهخانهای که 1327 قهوهخانه آذری در نزدیکی راهآهن خیابان ولیعصر احداث شده بود، در 1327 دوباره احیا و راهاندازی شد. غذای قهوهخانه هنوز هم دیزی سنگی(آبگوشت) است و در این مکان برای حضور یافتن باید از قبل جا رزرو شود. همین دلالت بر استقبال مردم از این فضاها دارد.
افول نقالی
مهمترین اتفاق در انزوای فعالیتهای قهوهخانهای، افول نقالی در ایران است. این هنر اصیل و ایرانی بازگو کننده رشادتهای پهلوانان ایرانی(رستم و سهراب)، عرق ملیگرایانه(آرش، جنگ ایران و توران) و پاکیهای سرشت انسانی(سیاوش در آتش و سیاووشون) بوده است و هنوز هم شنیدن چنین حماسهها و داستانهایی برای روح انسان ایرانی و برای هویت بخشی به خود و نیز پرهیز از بیگانه پرستی یک اصل به شمار میآید. گاهی نیز همین نقالان پردههای نقاشی خود را که مزین به حماسههای مذهبی امام حسین(ع) و یارانش بوده است، نقل میکردند. یعنی بار مذهبی و شیعهگری نیز در این نقلها وجود داشته که دلالت بر حضور مضمونهای اعتقادی مردم داشته است. اگر قهوهخانه محلی برای مراوده علایق و سلیقههای ایرانی بوده است، باید حرمت این مکان فرهنگی با دانستگی بیشتر و به صورت فعال و کاربردی، نه موزهای حفظ و نگه داشته شود و با احیای دوباره قهوهخانهها در حفظ اصالتهای ایرانی بکوشیم.
مطمئناً دستگاه تلویزیون نتوانسته تأثیر دقیق و مؤثر در احیای سنتهای ایرانی داشته باشد و اگر چنین امری از طریق قهوهخانهها محقق میشود، چرا باید از بودن و توسعه و گسترش آن در چهار گوشه کشور مضایقه شود. بر هر ایرانی واجب است که خود را کشف کند و بر پایه هویت ملی و مذهبی در حفظ داشتههای اصیل فرهنگی خود بکوشد.