نمایش بر دغدغههای درونی پرسوناژها تأکید بسیار دارد و بخشی را که به عشق و مهرورزی مربوط میشود، در حد و قواره ساختار اثر به طور نسبی خوب به بیان درمیآورد تا جایی که تماشاگر میتواند از آن نتیجهگیری کند.
نمایش بر دغدغههای درونی پرسوناژها تأکید بسیار دارد و بخشی را که به عشق و مهرورزی مربوط میشود، در حد و قواره ساختار اثر به طور نسبی خوب به بیان درمیآورد تا جایی که تماشاگر میتواند از آن نتیجهگیری کند.
حسن پارسایی:
نمایشهای ایرانی از این ویژگی برخوردارند که"بوده"ها و"شده"های جامعه ما را به صورت دادههایی دراماتیک که از وجوه فرهنگی ـ اجتماعی و حتی زیبایی شناختی معینی برخوردارند، به مخاطب ارائه میدهند. ممکن است ظاهراً چنین به نظر برسد که نمایشهای روحوضی، تعزیه و پردهخوانی یا قهوهخانهای به سبب محدودیتی که همواره در انتخاب تمهایشان داشتهاند، ظرفیت و پتانسیل پرداختن به مسائل دیگر را ندارند، اما این تصور غلط و غیر واقعی است. همه اشکال و ژانرهای نمایشی همانند بقیه پدیدهها و موضوعات جامعه ظرفیت قابل توجهی برای تغییرپذیری و تکوین دارند، فقط بستگی دارد که چگونه از این اشکال نمایشی استفاده شود.
از آن جایی که هنر نمایش حتی هنگامی که از الگوهای پیشین استفاده میکند، باز هم تا حدی بر تجربه و اقدام عملی و عینی استوار است. چنانچه نویسنده از این محدوده فراتر برود و نگاهی هم به حال و آینده داشته باشد، استفاده از هر کدام از این ژانرهای نمایشی ایرانی او را ملزم میکند با رویکردی تازه، تجربههای پیشین را ارتقاء بخشد و در ساختار فنی و درونمایه موضوعی اثر تحولاتی ایجاد کند؛ یعنی نمایشهای ایرانی را از شاکلههای تکراری و شناخته شده آن تا حدی بهدرآورد و آن را متناسب با زمان و شرایط اجتماعی به خدمت تمها و تعاریف نمایشی جدید دربیاورد.
نمایشهای ایرانی ارتباط عمیقشان را با فرهنگ و اعتقادات و شرایط زندگی مردم به اثبات رساندهاند و اکنون میتوانند با رو آوردن به موضوعات حماسی زندگی مردم، علاوه بر شاهنامهخوانی، پرداختن به مصائب زندگی مردم و شخصیتهای بزرگ، علاوه بر روایت مصیبتنامهها، و تأکید بر انتقاد اجتماعی و نشان دادن موقعیتهای تنشزا و کنشمند و علتیابی و علتجویی تنگناهای انسان به منظور آسیبشناسی اوضاع جامعه مطرح باشند؛ همانگونه که در انواع نمایشها در دنیا مرسوم است. یعنی با پردهخوانی و پردهنمایی پرده زندگی مردم، تحولی بنیادین در حوزه نمایشهای سنتی ایجاد کنند.
نمایش قهوهخانهای"رویاهای رام نشده" به نویسندگی ایوب آقاخانی و کارگردانی سیاوش تهمورث توانسته است با رویکردی تجربی در این رابطه قدمی فراتر بردارد. در این نمایش به جای نقالی و پردهخوانی و استفاده از نقاشیهای دیواری و پردهای برای بیان یک روایت حماسی یا تراژیک، از این نقاشیها برای فضاسازی و زمینهسازی فرهنگی و معرفی محیط نشانهمند قهوهخانه استفاده میشود تا در کنار آن به موضوعی مهمتر بپردازد. این حوادث و موضوعات مهمتر همان شرایط موجود و ناتورالیستی تصویر شده خود جامعه است که در آن به قرینه پرسوناژها، حوادث، مصائب و صحنههای احتمالی مهرورزانه در تابلوهای قهوهخانه، با آدمهای واقعی گرفتار، حوادثی دردناکتر، فاجعههایی به مراتب تلختر و در همان حال مهرورزیهایی بسیار عمیقتر روبهروییم؛ که بخشهایی از آن ممکن است معادلهایی از زندگی تماشاگران نیزباشد. نمایش در اصل نگاهی قیاسی و کلی به موضوع دارد، اما در شیوه معرفی پرسوناژها از نگرش استقرایی بهره میگیرد. به عبارت دیگر، در همان حال که نگرشِ کلی غالب است به صورت انفرادی و دو یا چند نفره به درددلها و موقعیت پرسوناژها میپردازد و نوع حضورشان را اول جداگانه نشان میدهد.
نمایش بر دغدغههای درونی پرسوناژها تأکید بسیار دارد و بخشی را که به عشق و مهرورزی مربوط میشود، در حد و قواره ساختار اثر به طور نسبی خوب به بیان درمیآورد تا جایی که تماشاگر میتواند از آن نتیجهگیری کند. اما بخشی که وجه سیاسی دارد و به منزله واقعیتهای تلخ جامعه مطرح میشود تا پایان نمایش همچنان به صورت "گره ناگشوده" باقی میماند. تماشاگر نمیداند آن زنی که قرار است با تعریفی سیاسی به محل بیاید و مدارکی ارائه دهد چرا نمیآید و چه سرنوشتی پیدا میکند.
رویکرد ایوب آقاخانی به متن، ناتورالیستی است و در جاهایی که به آن اشاره شد نارساست و در جاهایی نیز ویژگیهای خاص خود را دارد. او در کل توانسته مضمون نمایش قهوهخانهای را تا حدی ارتقاء بخشد. محیط قهوهخانه را به نماد اجتماعی از خود جامعه تبدیل کند و از دردها و دغدغههای مردم، گاهی عمیق و گاهی هم اشارهوار، حرف بزند.
نمایش"رویاهای رام نشده" نوشته ایوب آقاخانی و به کارگردانی سیاوش تهمورث نشان میدهد که ژانر نمایش قهوهخانهای ظرفیت پرداختن به موضوعات بسیار جدی اجتماعی، اعم از ملودرام و سیاسی، را نیز دارد. ضمن آن که پرسوناژها به سبب زبان، لحن، نوع واژگان، دیالوگ و حتی رفتار به طبقات و اقشار اجتماعی مورد نظری که به عنوان الگوهایی از آن به درون متن راه یافتهاند، انتساب پیدا کردهاند و برای تماشاگر باورپذیرند.
سیاوش تهمورث که کارگردانی نمایش را بر عهده دارد، خودش نیز یکی از بازیگران است. او نقش حاشیهای نمایش را برای خود برگزیده و نقشهای اصلی را به بازیگران داده است. این کار او در مقام کارگردان قابل ستایش است. نقش خود را بسیار درست بازی میکند چون به تناسب محل و وجوه فرهنگی خاص قهوهخانهاش نقش و بازی او در مقام قهوهچی درونگرا، حادثه دیده، کم حرف، آرام و متفکر به دل تماشاگر مینشیند.
او میزانسنها را که شامل جایگیریها، جابهجاییها و رودروییهای معین است به تناسب درونمایه نمایش خوب شکل داده و سعی کرده از همه فضای صحنه استفاده کند و متناسب با متن وجوه نشانهمند و دلالتگر"حوض" و یکی از"صندلی"ها را هم به مخاطب انتقال دهد. حضور نوبتی متحرک و"حضور زمینهای ثابت" برخی پرسوناژها و نیز حضور جمعی همه در پایان نمایش، اجرای اثر را معنادار، کنشمند و دلالتگر کرده و این یکی از ویژگیهای تأمل برانگیز نمایش محسوب میشود.
طراحی صحنه نیز به میزانسنها کمک کرده و قرار گرفتن"حوض" در جلو صحنه، بین تماشاگران و پرسوناژها، ابتکاری زیبا و معنادار است. نور که همواره با رفتن پرسوناژها از صحنه، میرود و با آمدن آنان برمیگردد، گویی به معنای خود این آدمهاست. ضمناً در لحظاتی هم که به شکل موضعی به کار گرفته میشود، جنبههای عاطفی صحنه را تعمیق میبخشد. موسیقی ایرانی با تصنیف"منتظرت بودم" به حال و هوای غمگنانه و پر از ناکامی نمایش کمک بسیاری کرده است.
بازی بعضی از بازیگران از جمله محمد حاتمی، شهرام عبدلی و حمید ابراهیمی، کمی اغراقآمیز است. برخی نیز در همان حد و نیاز نمایش ظاهر میشوند از آن جملهاند: ایرج راد، رحیم نوروزی، محمد اسکندری، نسیم ادبی، محمد پورحسن، علی سلیمانی سرنسری، مجتبی رفیعی، رامین راستاد و علاء حسینی. میتوان گفت بازیگران به طور نسبی موفق میشوند خود را به تماشاگر بباورانند.
لباس و شاکله ظاهری پرسوناژها که نوعی سادگی نسبی را به نمایش میگذارد، با نقشهای واقعگرایانه آنها تناسب دارد.
نمایش"رویاهای رام نشده" به نویسندگی ایوب آقاخانی و کارگردانی سیاوش تهمورث به منزله نمایشی قهوهخانهای، به جای نقالی و پردهخوانی با مضمونهای رایج، به پردهنمایی پردههای تراژیک درون آدمها میپردازد و به گونهای تمثیلی و نمادین وضعیت روحی و روانی مردم را نشان میدهد. این نمایش به علت بازی بازیگران و میزانسنهای مناسب قهوهخانهای و نیز بهسبب پرداختن نوبتی و مرحلهای به موقعیتهای جداگانه آدمها و سپس همپوشی و تجمیع نهایی آنها در قاببندی کل صحنه، اجرایی دلنشین و دیدنی است.