دستهبندی ایران تئاتر از ژانرشناسی تازهترین اجراهای پایتخت (2)
تجربه بازآفرینی و اقتباسهای آزاد در صحنۀ تماشاخانههای تهران

ایران تئاتر: دسته بندی ژانری آثاری که این روزها در تماشاخانههای تهران روی صحنه رفتهاند، به جز معرفی ژانرهایی که در این مقطع زمانی برای اجرای آثار نمایشی انتخاب شدهاند، شاید پیش از هر چیز در ارتباط گیری بیشتر مخاطبین این آثار برای دنبال کردن گونههای نمایشی مورد علاقهشان سودمند باشد.
آثار نمایشی در جدول این روزهای اجراهای تماشاخانههای پایتخت در چه ژانرهایی تولید شدهاند و چه شیوههایی را برای اجرا دنبال میکنند. تولید آثار نمایشی در ژانرهای مختلف بسته به سلایق کارگردانان تئاتر همواره نسبتی متغیر شمرده میشود. طی گزارشهایی که پیش از این در خصوص دسته بندی ژانری آثاری که این روزها در تماشاخانههای تهران روی صحنه رفتهاند به انتشار رسید، بخشی از ژانرهایی که این آثار نمایشی ذیل آن ارائه شدهاند مرور شد. در بخشی دیگر از این گزارشها دسته بندیهای دیگر نمایشهای روی صحنه مرور میشود.
تراژدیها و بازتعریفهای ژانری
رومولیت به کارگردانی مصطفی کوشکی اقتباسی از رومئو و ژولیت شکسپیر است که با بازنویسی و شیوه اجرایی متفاوت شکل دیگری به خود گرفته است. نمایش رومولیت، برداشتی آزاد از نمایشنامه رومئو و ژولیت است که کارگردان آن، مصطفی کوشکی، با تغییر در سیر روایت و ایجاد فضایی طنز با استفاده از رخدادهای تراژیک نمایشنامه، با حذفواضافههایی در کاراکترها و متن و تغییر مسیر نمایشنامه سعی در خلق فضایی تازه دارد، تا اینگونه دنیای نمایشی خود را خلق کند. در متن اصلی بیداری از خواب و حرکت به سمت واقعیت، خطر اقدامات شتابزده یا قدرت غمانگیز سرنوشت است. هیچکدام از این موارد بهطورکلی درون مایه را تشکیل نمیدهند. اگرچه یک درونمایه کلی نمیتوان برای این اثر یافت، ولی داستان از عناصر موضوعی کوچک و متعددی تشکیل شده است که به صورت پیچیدهای کنار هم قرار گرفتهاند.
«دو روایت از شکسپیر» تلاشی است برای اجرای دو تراژدی هملت و اتللو به فرمی روایی که از شیوههای نمایش ایرانی؛ نقالی و پردهخوانی میآید و ماجرا با زبانی طنز و امروزی از دیدگاه دو شخصیت جانبی، اما تأثیرگذار این دو تراژدی روایت میشود. تأکید روی عنصر نمایش و زیباشناسی شر از ویژگیهای این اجراست که با استفاده از مؤلفههایی نظیر موسیقی سنتی ایرانی تلاش میکند متنهای شکسپیر را با ما و زمانهی ما پیوند دهد. در هر یک از این روایتها یک شخصیت محوری و معمولاً شخصیت شر، قصه را از نگاه خودش روایت میکند. در پایان نمایشنامه هملت از هوراشیو میخواهد که شهر به شهر برود و داستانی که بر او گذشته را برای همه بازگو کند. روایت با فرض اینکه هوراشیو میخواهد توصیۀ هملت را عملی کند در فرضی دیگر در سفرش به نقاط مختلف جهان به ایران امروز میرسد و میخواهد این قصه را برای ایرانیها تعریف کند و به همین منظور از پرده خوانی و نقالی برای بازگوکردن قصهاش استفاده کند.
نمایش «آنتیگون» به کارگردانی علی راضی، بر رویکرد فلسفی وجودشناختی منتسب به جهان «آنتیگون» ژان آنوی تمرکز ندارد. پروتاگونیست نمایش فاقد شوریدگی تراژیک و مبارزهطلبی یک آرمانگرای سازشناپذیر است و در عینحال از ویژگیهای اگزیستانسیالیستی قهرمانی که نسبت به امیدهای واهی زندگی بدبین است و بار انتخاب و طغیاناش را بر دوش میکشد، دور میشود. گویی این نمایشنامه برای شرایط امروز جهان است. سال2018 میلادی و 1397 خورشیدی بهشدت زمان مناسبی برای اجرای این نمایشنامه است. آنتیگون دو نسخه متفاوت دارد؛ یکی نسخه کلاسیکی که سوفوکل، نمایشنامه نویس یونانی نوشته است و دیگری نمایشنامهای که ژان آنوی در اواسط دهه 40میلادی از اثر سوفوکل اقتباس کرده است و علی راضی برای اجرای این نمایش متن دوم را دستمایه قرار داده و برداشت آزادی از آن را به صحنه برده است.
درام های ملهم از تاریخ معاصر ایران
نمایش « پرواز به تاریکی» داستان این نمایش بین فروردین ۱۳۳۷ تا آبان ۱۳۳۸ میگذرد؛ پس از جدایی شاه و ثریا و پیش از ازدواج با فرح. زمانی که بانو پریزاد از فرنگ برمیگردد و با پیشنهاد ازدواج روبهرو میشود. طبق «روزشمار تاریخ ایران؛ از مشورطه تا انقلاب اسلامی» نوشته باقر عاقلی در تاریخ ۲۳ اسفندماه ۱۳۳۶ اعلامیه دربار مبنی بر تصمیم جدایی بین محمدرضا پهلوی و ثریا اسفندیاری بختیاری انتشار یافت. یک ماه بعد شاه، ثریا اسفندیاری را طلاق داد و وزیر دادگستری وقت ماموریت یافت تا اسناد امضا شده طلاق را در آلمان تسلیم ثریا کند. سپس در اول آذرماه سال ۱۳۳۸ مراسم نامزدی شاه و فرح دیبا انجام گرفت و ۲۹ آذر همان سال نیز مراسم عقد و ازدواج برگزار شد. در این نمایشنامه به اتفاقات دیگری پیش از این ماجراها نیز اشاره شده است، از جمله لایحه سازمان اطلاعات و امنیت کشور که در تاریخ ۱۰ بهمن سال ۱۳۳۵ به تصویب مجلس سنا رسید و یک ماه بعد هم با وجود اینکه رضاعلی دیوانبیگی و ابراهیم خواجهنوری از دولت خواستند چنین سازمانی را در ایران تشکیل ندهد، مجلس شورای ملی بدون بحث و مخالفت تشکیل این سازمان را تصویب کرد.
نمایش « خاطرات هنرپیشه نقش دوم» نوشته بهرام بیضایی و به کارگردانی افشین زمانی را میتوان جزو سیاسی- اجتماعیترین متنهای بهرام بیضایی دانست، داستان دو جوان روستایی به نام موهبت و ذوالفقار را بازگو میکند که برای کار به تهران سفر میکنند و در نهایت پس از پیدانکردن شغلی آبرومند، با گروهی مشغول به همکاری میشوند که وظیفهیشان ایجاد سیاهیلشگر برای پیشبرد اهداف حکومت است. اگر جایی قرار است شلوغ شود، اگر جایی قرار است عدهای در سخنرانی شخصی خاص برای او هورا بکشند، اگر قرار است تظاهرات بر علیه کسی که مخالف حکومت است انجام شود یا حتی زمانی که قرار است عدهای را برای تخریب جمعیتی معترض به دل آنها فرستاد، از این افراد استفاده میشود. با گریمهای متفاوت و لباسهای رنگارنگ؛ گاهی در نقش زارع زحمتکش و گاهی در نقش معلم دلسوز و گاهی هم در نقش کارگر مظلوم. بیضایی با چیرهدستی و با استفاده از دانش گسترده خود در زمینه تئاتر، نمایشنامهای را خلق کرده که علاوه بر بار هنری نظیر تکنیکها و شخصیتپردازی و دیالوگنویسی عالی، توانسته از منظر اجتماعی و سیاسی نیز بسیار تأثیرگذار باشد و هیچ جا به سمت شعارزدگی نرود. تصویرکردن مردمی که بهواقع ارزششان همیشه برای حکومتها در حدّ بازیگران نقش دوم است، به زیبایی تصویر شده. هنرپیشههای نقش دومی که صرفاً برای پیشبرد داستان و کمک به شخصیت اصلی برای رسیدن به اهدافش به کار گرفته میشوند. حال خودتان جای داستان بگذارید مقاصد سیاسی و به جای شخصیت اصلی بگذارید حکومت. به نظر نگارنده، این روایت در نمایشنامه بیضایی، به وضوح ارجاعی به وقایع «کودتای ۲۸ مرداد» است.
کمدیها
نمایش « دپوتات» بر اساس نمایشنامه به دنبال دروغگو، نوشته دیمیتری پساتهاس به کارگردانی اتابک نادری به روز بودن شوخیها، طنزپردازیها و کمدیهای رفتار و گفتار را با شرایط امروز جامعه مطابقت میدهد. نادری نمایشش را برای مخاطب امروز تنظیم کرده و از همین روست که نام کشور مفروض در نمایشنامه به راحتی تعمیم پذیر میشود و مخاطب در جریان اجرا، از نقدی که به یک فرد فاسد و پیرامونش، وارد میشود، در واقع گفتهها و نگفتههای خودش را میشنود. نادری سعی کرده نمایشش بی تکلف باشد، دکور و میزانسن را جوری طراحی کرده که مخاطب همگانی به راحتی بتواند با اجرا ارتباط بگیرد.
نمایش کمدی موزیکال "سرآشپز پیشنهاد میکند" که نمایش ملی ایرانی است و در آن از شیوههای نمایشهای آیینی و سنتی به صورت مدرن استفاده شده، قصهی ضحاک شاهنامه است که به دلیل چاقی قصد دارد آزمون ملی آشپزی برگزار کند. این نمایش کمدی گروتسک است که به شکلی موزیکال و همراه با ساز و آواز و در فضایی کمدی اجرا میشود. این کمدی موزیکال نوشته رضا شفیعیان است که توسط «محمد امیر یاراحمدی» بازنویسی شده و به شیوه گروتسک با بهرهمندی از تکنیکهای نمایش ایرانی اجرا میشود.
ژانر کودک و نوجوان
نمایش «راز پروانهها» به کارگردانی حمید ملأ حسینی توسط منوچهر اکبرلو بر مبنای داستانی با عنوان «جراح پروانهها» نوشته میک جکسون نوشته شده ماجرای مردی است که طی مراحل بسیار غریبی به این تصور میرسد که میتواند پروانههای خشک شده را زنده کند! و به دنبال ماجراجویی عجیبی میرود تا ببیند این ماجرا واقعیت دارد یا نه. میک جکسون جا به جا شوخیهای ظریفی هم در داستانهایش به کار میبرد. همانطور که شخصیتهایش بین عقل وجنون در حرکتاند و دنیای داستانهایش بین فانتزی و واقعیت تاب میخورد؛ شما هم به عنوان خوانندههایش میان وحشت و لبخند تاب خواهید خورد. یکی از نقاط قوت داستانهای میک جکسون تصویرسازیهای بسیار جذاب و وجود عناصر گوتیک در آثار اوست. میک جکسون از سال 1995 به طور حرفهای و تمام وقت مشغول نوشتن است و «مرد زیرزمینی» و «پنج پسربچه» هم از دیگر کتابهای اوست.
نمایش« گروفالو» به نویسندگی بهرام جلالی پور و کارگردانی آرش شریف زاده براساس داستانی از جولیادونالدسون برای اجرای نمایشی آماده شده است. « «گروفالو» برگرفته از داستانی اروپایی از جولیا دونالدسون قصه نامآشنایی دارد که براساس داستانی قدیمی از کشور چین است. پدر ومادر بچه موش که از دست تنبلی او خسته شدند، برای پیداکردن گردو او را به جنگل میفرستند. در راه روح پدربزرگ به کمک بچه موش میآید و او با کمک تخیل خود بر حیوانات جنگل پیروز میشود اما در ادامه راه اتفاق بسیار عجیبی میافتد.
داستان گروفالو، نمایشی « زمان شمول » و « مکان شمول » است که تاریخ مصرف ندارد و مخاطب با هر فرهنگی میتواند با آن ارتباط برقرار کند. این داستان به « مفاهیمی والا » نیز میپردازد. الگوی داستانی سفر و آزموده و پخته شدن در سفر و « تحول »، « بازشناسی » و « رنج » کاراکتر قهرمان در گذار از آغاز تا پایان سفر، از دوران گذشته تا کنون مورد توجه بودهاند. در هنر سینما، این الگوی داستانی را در فیلمهای موسوم به « فیلمهای جاده ای » فراوان دیدهایم. یکی از نامورترین داستانهای بهره مند از این الگوی داستانی، داستان « شنل قرمزی » ( یا کلاه قرمزی ) است. نمایش « گروفالو » دارای لایهها، رمزگان، نشانهها و ژرف ساخت نیست .
نمایش «لافکادیو» (شیری که جواب گلوله را با گلوله داد) نوشته شل سیلورستاین داستان شیری است که در بیشه ای بدون هرگونه دغدغه و در کمال آرامش و راحتی زندگی میکند تا اینکه به طور اتفاقی تفنگی به دست میآورد و زندگی او وارد جریاناتی میشود که رفته رفته او را عوض میکند. مایش «لافکادیو» که نوشته شل سیلور استاین و برگردان احمد تیموری است، حکایت شیری است که از دنیای حیوانات دل میکند و به اجتماع انسانها میآید، مثل انسانها لباس میپوشد و غذا میخورد اما پس از مدتی در برزخ بین انسان یا شیر بودن گرفتار میشود.این داستان با موضوع از خودبیگانگی و کشف هویت واقعی و درونمایه روانشناسی- اجتماعی با بیان خودمانی و طنز سیلور استاین، روایت شده است.
نمایش عروسکی موزیکال " هدیه اسرار آمیز» به نویسندگی آتسا شاملو و کارگردانی میثم یوسفی شاهزاده در شب تولدش که مصادف با شب یلداست دستور می دهد که گلهای پامچال سر میز شامش بگذارند.جارچی ها در شهر جار می زنند که هرکس گل پامچال بیاورد،یک سبد طلا جایزه می گیرد.بهار به اجبار نامادری و خواهرش به جنگل فرستاده می شود و به او می گویند تا گل پامچال پیدا نکرده به خانه باز نگردد،اما الان فصل زمستان است و بهار در طوفان راهی جنگل می شود.
نمایش موزیکال «بزک زنگوله پا» به کارگردانی شیرین کاشفی بر اساس قصه عامیانه شنگول، منگول و حبه انگور است که با روایتی متفاوت به نظم و نثر به قلم مرحوم محمود بهادری، فیلم ساز و فیلمبردار عرصه ی مستند سینمای کشور، نگاشته شده است. در این اجرا با رویکردی نوین از فرهنگ و هنر ایران زمین شامل موسیقی، نمایش های شادی آور، تعزیه و... استفاده شده است تا کودکان و فرزندان نسل امروز هم با پیشینه غنی فرهنگی خود آشنا شوند و هم با فضایی برای رشد خلاقیت و تخیلشان رو به رو شوند.
مونولوگ ها و اجراهای تجربی و چند رسانهای
گرونیکا عنوان مونولوگی است که عرفان عشوریون از تابلوی معروف پیکاسو یعنی گرنیکا به عاریه گرفته است. کارگردان در انتخاب این اثر به عنوان نقطه آغاز درام خود تلاش دارد تا تمامی تضادها، نمادها، کنتراستها، نور و ضدنورهای تابلو پیکاسو را با ایده ای خلاقانه به اجرا گذارد.نمایش به شیوه مونولوگ اجرا میشود و در آن بیم، وحشت، درد، مرگ و هرآنچه را که یک جنگ با خود به همراه میآورد را از زبان زنی میشنویم که این حوادث را با پوست و استخوان خود لمس کرده است. بازیگر برای تداعی این موضوع ابتدا بار نمایش را از متن بر اجرا گذاشته و با تفکیک آن به دو بخش گذشته و حال و بهره گیری بسیار مناسب از شیوه سایه بازی و زبان بدن کار را پیش میبرد.
نمایش «مده آ» نوشته هاینر مولر به کارگردانی ناهید حاجی محمدی در اجرایی پست مدرن سرگذشت انسان معاصر را بر اساس تراژدی مدهآ روایت میکند. تلاش کارگردان بر این بوده که بیش از هرچیز فضاهایی شخصی به اثر اضافه کند و از طریق مدیومهای مختلف فضایی را بسازد که متن در درون آن قرار گرفته است. در این اجرا در حقیقت فضایی چندرسانهای متشکل از ویدئو، چیدمان و پرفورمنس شکل گرفته است؛ هرچند همۀ اینها موجب نشده تا عناصر اصلی تئاتر در اجرا نادیده گرفته شوند و کلام و حرکت همچنان به شکلی قدرتمند در این فضا ایفای نقش میکند. با این وجود آنچه که عناصر غیرضروری در تئاتر شمرده میشود در این اجرا کنار گذاشته شده یا در شکلی دیگرگون مورد استفاده قرار گرفته است. برای نمونه در این اجرا چیدمان و فضا جایگزین طراحی صحنه در مفهوم متعارف آن شده است. در این فضا همچنان از آکسسوار صحنه استفاده شده، اما این آکسسوارها هم در حقیقت نقش ابژههایی را بازی میکنند که در خلق فضا و هم در پیشبرد درام نقش بازی میکنند.
نمایش«مخزن» به نویسندگی و کارگردانی جلال تهرانی داستان دو برادر است که در پمپ بنزینی کارمیکنند و پدر آنها قصد دارد با خانواده جدیدش برای همیشه آنها را ترک کند. "مخزن" داستان قتل در حریم خانواده است. دو برادر، خواهر و برادر ناتنی خود را به خونخواهی مادرشان، که دچار خودسوزی شده است، می کشند. پدر به دنبال متوقف کردن این دو برادر است که آن ها مادر ناتنی را هم در ادامه خواهند کشت. همراهی این نمایش با فیلمی که از پشت صحنه آن تهیه شده ویژگی اجرایی متفاوتی را به این اثر بخشیده است. جلال تهرانی نمایشنامه "مخزن" را اوایل سال 77 نوشت. این نمایشنامه در حوزه متنهایی بود که وی آن زمان برای رادیو مینوشت و متنی کوتاه و چهل دقیقهای بود.