در حال بارگذاری ...
...

در طول نگارش متن اصرار داشتم آن دغدغه همیشگی‌ام را حفظ کنم، نگاهی اجتماعی ـ انتقادی به وضعیت قشر پایین جامعه، قشری که گاهی مجبور می‌شود پا را از خط قرمزها فراتر بگذارد و حتی بی‌راهه هم برود.

در طول نگارش متن اصرار داشتم آن دغدغه همیشگی‌ام را حفظ کنم، نگاهی اجتماعی ـ انتقادی به وضعیت قشر پایین جامعه، قشری که گاهی مجبور می‌شود پا را از خط قرمزها فراتر بگذارد و حتی بی‌راهه هم برود.

دو سال از نوشتن نمایشنامه"زیرزمین" می‌گذرد و اجرای بچه‌های تربت حیدریه در خانه نمایش چندمین اجرای متفاوتی است که از این نمایشنامه می‌بینم. حالا که به گذشته و آن روزهای اولی که می‌خواستم"زیرزمین" را بنویسم فکر می‌کنم می‌بینم همه چیز برایم از یک تاریکی آغاز شد؛ ماندگار در تاریکی سعی می‌کند شمعی را روشن کند، کبریت خیس است او تلاش می‌کند و حرف می‌زند. همه چیز از این جا آغاز شد، برادر و خواهری که 15 سال از مرگ پدر و مادرشان می‌گذرد و آنان همچنان با هم در خانه سرهنگ، صاحب اصلی خانه که از مملکت فرار کرده است، زندگی می‌کنند.
کل نمایشنامه با دو شخصیت حاضر و چهار شخصیت غایب پیش می‌رود، چهار شخصیتی که اهمیتشان برای من به هیچ وجه کمتر از دو شخصیت حاضر نبود. "سرهنگ"، "اسمال آقا"، "شهلا" و"صدای مرد". سه تن از این چهار شخصیت برای ماندگار مثلثی را تشکیل داده‌اند که بی‌وجود آن‌ها ماندگار یعنی هیچ. شهلا به عنوان کسی که مدتی زنش بوده و بعد تنهایش گذاشته است. سرهنگ به عنوان مالک خانه قدیمی که بالاخره برمی‌گردد و اسمال آقا به عنوان کسی که همه حرف‌ها، راه‌ها و کارها به او ختم می‌شود.
زیرزمینی که هم اکنون در خانه نمایش اجرا می‌شود کمی با اصل آن متفاوت است. گروه اجرایی بنا به دلایلی"صدای مرد" را حذف کرده‌اند و این به نظرم کلیت شخصیت صفورا را زیر سؤال می‌برد و شاید مخاطب را سردرگم کند. به هر حال من برای نظر گروه احترام قائلم.
در طول نگارش متن اصرار داشتم آن دغدغه همیشگی‌ام را حفظ کنم، نگاهی اجتماعی ـ انتقادی به وضعیت قشر پایین جامعه، قشری که گاهی مجبور می‌شود پا را از خط قرمزها فراتر بگذارد و حتی بی‌راهه هم برود.
این نمایشنامه تاکنون در جشنواره‌های مختلفی اجرا شده است که توضیحی در این باره را لازم می‌دانم؛ من در این عمر کوتاه نمایشنامه‌نویسی‌ام، از 1378 تاکنون، یاد گرفته‌ام که برای خوشایند دبیر هیچ جشنواره‌ای نمایشنامه ننویسم. نگاهم به زن و وضعیت زنان همین است که در نمایشنامه‌هایم از جمله"زیرزمین" به آن‌ پرداخته‌ام. به جایزه و تشویق دل خوش نکرده‌ام اگر جایی، جشنواره‌ای، ارگانی، سازمانی کارم را نپسندد نه تنها ناراحت نمی‌شوم که خوشحال هم می‌شوم چرا که اصلاً من برای آن بزرگواران نمی‌نویسم که حالا به جایزه و تقدیرشان فکر کنم. من به وجه ادبیاتی نمایشنامه بیشتر اعتقاد دارم تا اجرای صحنه‌ای آن(ناچارم اعتقاد داشته باشم) با همین تفکر است که حالا می‌نویسم و انبار می‌کنم ‌برای فرداهای دیگر، سال‌های دیگر و روزگار دیگر. نشان دادن آدم‌های مفلوک و سرخورده در قالب نمایشنامه‌های بی‌ارزش برایم جذاب‌تر است تا ... با هیچ جشنواره‌ای مشکل ندارم حتی جشنواره‌هایی که به قامت ادبیات نمایشی این مرز و بوم توهین می‌کنند.