گفتوگوی ایران تئاتر با حسین شهبازی کارگردان نمایش «ورود آقایان ممنوع»
تقدیر، ترجمه رفتارهای خود خواسته ما نیست
ایران تئاتر: دلایل بسیاری وجود دارد که مسائل روز جهان و اجتماع روزانه از سوی اجتماع یا جوامع بشری مورد توجه و حتی نقد قرار بگیرد. زاویهای که گاهی در جهت بهبود شرایط و گاهی با تمهیدی برای جلوگیری از زوال کاربردش مشخص خواهد شد. حال در این میان آثار تصویری و نمایشی در چرخه فرهنگی اهمیت بیشتری را شامل میشوند زیرا باور مخاطب در اثر مشاهده کردن تاثیری چند برابر دارد.
حسین شهبازی تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی کارگردانی سینما به اتمام رسانده است. او در مسیر فعالیت هنری خود بازیگری و کارگردانی با حضور در آثار نمایشی و تصویری تجربه کرده تا بتواند حرفی نو برای گفتن داشته باشد. نمایشهای «یک دامان ماه و ستاره»، «نصرت خانم مادرم و نوروز»،«ساقی»، «ترنج»،«ارتفاع»، «ترس و نکبت رایش سوم» و مجموعههای «آخرین بازی»، «پریا» و«سفر در خانه» از جمله آثاری بوده است که این کارگردان به عنوان بازیگر روی صحنه و جلوی دوربین رفته است. وی در ادامه فعالیت خود نمایشهای«هیچی»،«نامهها»،«کلمهها»،«فطرس»،«شاید شبی شوم و شفاف، شیطان»،«سمفونی احمقها»،«زنان بالکان»، «ورود آقایان ممنوع» و فیلمکوتاه «آن مرد آمد» و فیلم نیمه بلند «عروسک فرنگی» را کارگردانی کرده است. حال به بهانه اجرا نمایش «ورود آقایان ممنوع» با این کارگردان گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
رویکردتان برای تولید یک اثر نمایشی که زمینه اجتماعی دارد چیست؟ آیا دلیل خاصی فارغ از دلایل مرسوم این روزها داشتهاید؟
مردم با چیزیهایی ارتباط برقرار میکنند که بتوانند با آن همذات پنداری کنند و به عبارتی برایشان قابل لمس باشد. به طورمثال با تمام احترامی که برای تاریخ قائلم اما یک اثر تاریخی یا حماسی چه چیزی برای ارائه به مردم زمان حال دارد؟ درست است که هر برهه از تاریخ در روزگاری جزئی از زندگی مردم زمانه خودش بوده و قابل لمس تر برای آن زمان اما مخاطب امروزی خواهان چیزهایی است که متعلق به زمانه خودش باشد.
تصورتان از اینکه آثاری چون نمایش «ورود آقایان ممنوع» روی صحنه میآیند چیست؟ آیا این تصمیم میتواند سبب شود که نوع نگاهمان به جامعه و افراد آن عوض شود؟
آرش عباسی نویسنده نمایشنامه «ورود آقایان ممنوع» این نمایشنامه را چندین سال پیش نوشته است و واقعا پرداختن به چنین موضوعاتی در آن برهه از تاریخ شجاعتی مثال زدنی نیاز داشته که خوشبختانه آرش عباسی این جسارت و شجاعت را داشتند. حال در مورد این نمایش باید بگویم اولین بار که این نمایش را خواندم به دلیل موضوعات خاصش جذب آن شدم و به دلیل آنکه چند نمایش و فیلمهای کوتاه ساختم در مورد مشکلات جامعه زنان بوده است باعث شد این نمایش را روی صحنه ببرم. بالاخره پرداختن به موضوعاتی چون همجنسگراها یا رحم اجارهای در کشور ما که هنوز در دوره کلاسیک به سر میبرد سخت است و مشکلات خودش را دارد. لذا زمانی که عکسالعمل مخاطبها را در حین اجرا مشاهده میکنم به این موضوع رسیدهام که برای بسیاری این مسائل حل نشده است و هنوز جز تابوهای اجتماع به حساب میآید.
نمایشهایی که از قالب اجتماعی تولید میشوند گونههای متفاوتی دارد که هر کدام از آنها به نوعی پیام خود را به مخاطب میرسانند. آیا از نگاه شما مخاطب تنها پیام نمایش را دریافت کند کافی است؟
دریافت پیام نمایش خوب است اما به تنهایی کافی نیست. مخاطب باید بعد از دریافت پیام در ذهن خودش این پیام را تجزیه و تحلیل و به عمل تبدیل کند. حال اگر این اتفاق رخ بدهد یعنی آنکه نمایش کار خودش را به خوبی انجام داده است.
دلیل جهت گیری اجتماعی انتقادی این نمایش را در چه میدانید؟ آیا این موضوع تذکری به ندیدن اتفاقها است؟
این نمایش فقط یک حرف دارد، هرکس مشکلاتی دارد و اکثر این اتفاقات و مشکلات هم ناخواسته بوده است. یعنی آنکه شخص در به وجود آمدن این مشکل ارادهای نداشته و نباید به خاطر این اتفاق او را سرکوب یا طرد کرد.
نمایش «ورود آقایان ممنوع» جزو آثار اجتماعی است که در حوزه جامعه زنان نگاه خود را از درون به بیرون بازتاب میدهد. اهمیت این رویکرد چنین برونریزی چیست؟
این یک طغیان برای یک نخواستن، یک خسته شدن و یک فریاد زدن برای فهمیده شدن است. در واقع این جامعه میخواهد در ابتدا دیده شود و میخواهد او هم حق برای بازگویی نیازهای خود داشته باشد.
موقعیت مکانی که برای این نمایش انتخاب شده است به جامعه سنتی تهران معاصر اشاره دارد. اهمیت این موضوع تا چه اندازه در باورپذیری نقش برای بازیگرها و چه مقدار برای مخاطب تاثیر داشته است؟
در نمایشنامه به جغرافیا زیاد اشاره نمیشود و این مشکلات جهان شمول هستند. البته آرش عباسی هم زیاد روی محیط جغرافیایی مانور نداده است تا مخاطب پی ببرد که در هر مکان و طبقهای این مشکلات میتواند وجود داشته باشد. لذا تنها دلیل اینکه میتوان گفت تهران انتخاب شده این است که تهران نماد یک جامعه و به عنوان پایتخت جمعیتی از اقشار و تفکر مختلف در آن زندگی میکنند.
ساختار غیرخطی این اثر که در قالب درامی روایی که مستندی از این قالب است چه مزایایی برای شخصیت پردازی از نگاه شما برای بازیگرهای این نمایش فراهم کرده است؟
برعکس. باید اشاره داشته باشم که این نمایشنامه کاملا به صورت خطی روایت میشود و اپیزودیک بودن یک نمایشنامه دلیل بر غیرخطی بودن آن نیست.
مزایای اینکه موقعیت محور بودن نمایش شخصیتها و نوع بیان دیالوگ را مشخص میکند چیست؟ آیا این کارکرد توانسته است دیدگاه شما را به عنوان کارگردان معرفی کند؟
اول یک نمایشنامهای وجود دارد و کارگردان بعد از مطالعه آن نمایشنامه به یک جمعبندی میرسد و در نهایت دیدگاه خود را در اختیار بازیگرانش میگذارد. در ادامه بازیگر نیز بعد از خواندن نمایشنامه به یک جمع بندی از نگاه خود میرسد و در آخر هر دو به یک جمع بندی نهایی دست پیدا میکنند. البته این روش بنده در کارگردانی است، شاید یک کارگردانی هرگز به این روش اعتقادی نداشته باشد و از نوع بازی تا نوع لحن را با جزئیات به بازیگرهای خود گوشزد کند.
شخصیتهایی که با نقابی روی صحنه میآیند نشان دهنده چه تعریفی هستند و کاربردشان در درامی که بسیاری جدی است چیست؟
نقاب نماد شخصیت است و این شخصیت میتواند من یا شما در جامعه یا هرشخص دیگری باشد و زیر این نقاب ما نمیدانیم چه حسی پنهان است. در واقع این تصمیم باعث میشود تا مخاطب با خود بگوید اگر من در این شرایط قرار داشتم اکنون کدام احساس را در بین خوشحالی، غمگین بودن یا بیتفاوت را تجربه میکردم. در واقع نقابهای ما در این نمایش حسی خنثی دارند و من به عنوان مخاطب باید حس نقاب را مشخص کنم.
آیا نمادگرایی در یک اثری که بسیار حرفهای گزنده دارد و حتی با نگاهی مستند موضوعهای مختلف را شرح میدهد میتواند جایگاهی داشته باشد؟
بله، میتواند داشته باشد. نویسنده یک داستان را در قالب نمایشنامهای مینویسد و من به عنوان کارگردان باید با این نمادها برداشت خودم را از اثر به مخاطب نشان دهم و این نمادها به نوعی در تفهیم حرف نویسنده کمک به برداشت مخاطب میکند.
فرم اجرایی این نمایش را بر چه اساس طراحی کردهاید؟ آیا این طراحی هم تحت تاثیر محتوا است؟
باید بگویم فرم و محتوا مکمل هم هستند و هر دو در راستای انتقال حس حضوری یکسان دارند. البته فرم اجرایی این نمایش کاملا وفادار به محتوای نمایشنامه است و تنها نکاتی که بنده به داستان اضافه کردهام نماد بود. نمادی که در نقد شبه روشنفکری، محافظه کاری و تفکرهای غلط که به انسانیت صدمه زده طراحی شده است.
مهمترین نکتهای که این نمایش به مخاطب منتقل میکند چیست؟ خودتان در مقام کارگردان این موضوع را با چه تمهیدی به مخاطب معرفی میکنید؟
مهمترین نکته درک کردن آدمهای خاص با مشکلات خاص و قضاوت نکردن عجولانه درباره انسانهای اطرافمان است. حال باید بگویم که در هر اپیزود این نمایش ابتدا شخصیتها به خاطر کارهایی که انجام دادهاند سرزنش میشوند اما در انتهای همان اپیزود مخاطب حق را به او می دهد و با این هشدار که به نیازها و دیدگاههای زنان جامعه مان احترام بگذاریم. همچنین باید بگویم با شعری که در آخر نمایش به اجرا گذاشتم سعی در انتقال حس غم و اندوه داشتم و نمیدانم چقدر موفق بودهام.
گفتوگو از کیارش وفایی