نگاهی به نمایش «پرونده شماره 81» به نویسندگی و کارگردانی امیرمحمد مهاجری
علائم تشخیص هویت یک شخصیت چندوجهی در کافه

علائم تشخیص هویت یک شخصیت چندوجهی در کافه 2

علائم تشخیص هویت یک شخصیت چندوجهی در کافه 3

علائم تشخیص هویت یک شخصیت چندوجهی در کافه 4
ایران تئاتر، کیارش وفایی: لزوم فلسفه و دیدگاه بشری در اکثر اوقات حیات میتواند بعنوان یک راهکار قابل تامل تلقی شود. مسیری که در آن با انواع مختلف برخوردها، واکنشها و البته تهدیدها آدمی رو به رو شده و در آنجا است که باید آن فرد خود را برای برخورد با واقعهای تغییر داده یا تسلیم موقعیتی شود یا اینکه... پایانی که تعیین میکند تاثیر ذهن بر وجود یک انسان چگونه رخ میدهد و چه ثمراتی دارد.
دلیل پردازش روزانه انسانها بر روابط و رفتارها برگرفته از اتفاقها و رویدادهایی است که مشخص میکند چه شرایطی برای بازگو کردن حرف و یا انجام عملی مناسب است. حال تفاوتی ندارد که این کنش به کدام جهت خواهد رفت اما این موضوع دارای اهمیت است که ثمره کاری که انجام میشود تاثیرش در روحیه فرد یا جامعهای چه خواهد بود. لذا با این رویکرد باید اذعان داشت که ذهن آدمی جزو مهمترین عناصری به شمار میآید که با قوه تخیل جهان را با چه شکل و ظاهری برای انسان بازسازی میکند. البته در این میان عناصر پیرامون هم در تغییر ذائقه عنوان راهکاری دیگر است تا از آن طریق بتوان علت و معلول را شناسایی کرد. بنابراین ضرورت لحاظ کردن اتفاقها در خط سیر یک داستان یا روایت این است که بدانیم جهان اثر تحت تاثیر چه کالبد یا ساختاری بنا نهاده شده است. عملکردی که در عمق و ریشه آن اثر، قواعد و مقررات توامان با دلایل قابل دفاعی جهت ارائه بهتر معرفی میشوند. لذا یک اثر فرهنگی باید از قابلیتهای گوناگونی برخوردار بوده تا بتواند در یک روایت جزئیات را بر اساس تحلیلی جامع فراهم آورد که برای ذهن مخاطب مثمرثمر باشد. در واقع شکل گیری یک داستان در هر گونهای که ارائه میشود باید از این قانون تبعیت کند با این هدف که یک متن مناسب میتواند باعث تولید یک اثر تامل برانگیز شود در حالی که بدون درک روابط انسانی و عمیق شدن در ارتباطها بدون شک با اثری کج شکل و ظاهری آشفته در تولیدی فرهنگی مواجه خواهیم شد.
نمایش «پرونده شماره 81» اثری است که میکوشد با وام گرفتن از ادبیات طراحی دقیق خود را در ساختار متن و پدید آوردن جزئیات در روایت، با فضایی معمایی و روانشناسانه همراه با نگاهی فلسفی نسبت به رفتارهای آدمی شکل بدهد. ترکیبی که در آن ارتباط انسانها از هزارتوهای کنشمندی برخوردار است به این دلیل که ساختار روایت جذابیت خود را تا انتها از دست ندهد. زیرا با نبود این استدلال امکان دارد در صورت نادیده گرفتن هر جزئی از این تمهید، جریان از مدار خود خارج شده و محتوا بی درنگ به ناکجا آبادی برسد. بنابراین حفظ جزئیات از اصول متن این نمایش است، زیرا در پروراندن و ترتیب دادن موقعیتها حکم اکسیری را دارد که دائم باید در دسترس باشد تا خط سیر داستان روال طبیعی خود را حفظ کند. البته نکته مهم دیگری که در این نمایش از آن استفاده شده حس تخیل است. حسی که به عنوان اهرمی موثر در خلق جهان نمایش کاربرد دارد تا هدف و مفهوم در ساختار کلی نمایان شود. با این توضیح که با قرار گرفتن جزئیاتی چون ارتباط شخصیتها، حس تخیل و البته رفتارهای کنشمند، ما با شخصیتهایی رو به رو میشویم که سراسر وجودشان را خشونت پوشانده است. لذا با این تعریف نمایش در خود عنصر و شاخصی به نام خشونت را لحاظ کرده است تا تاثیرات ذهنی شخصیتها از زاویهای دیگر نیز نمایان شود. اما طراحی موقعیت مکانی یعنی «کافه بار» نیز از مواردی است که برای فضاسازی به این دادهها جان میدهد تا همه چیز را برای باورپذیری مخاطب آماده کند. البته در این میان سبک سورئال که برای این نمایش از سوی نویسنده و کارگردان در نظر گرفته شده مزیتی دیگر است که بر دراماتیک شدن روابط اصرار میوزد با این تحلیل که واکاوی اتفاقهای گذشته از سوی شخصیتها با مرور در ذهن و بازسازی رخدادها مهیا شود.
حال شخصیتها با اتکا بر معمایی بودن فضا به دنبال راهکاری برای کشف و شهود درباره قتلی هستند که در این بین روابط و برون ریزی آنها و تحلیل هر کدام برای بازسازی صحنه جرم موقعیتی را فراهم میآورد تا مخاطب با رضایت این افراد را در نمایش تعقیب کند. لذا فضاسازی در این بخش از نمایش کارکرد مهمی را برعهده دارد زیرا مخاطب باید با شخصیتها در محلهایی از جهان نمایش همراه شود تا بداند خرده روایتها از چه نقطهای آغاز و با چه دلایلی به پایان رسیده است تا بتواند درباره آنها تصمیم گیری کرده و در نهایت به حس کنجکاوی خود پایان دهد.
بنابراین جهان و داشتههای نمایش «پرونده شماره 81» ترکیب واضح و مشخص استفاده درست از فرم و محتوا است که جان اثر در آن رخنه کرده تا میزانسنهای کاربردی اهمیت تولید یک اثر نمایشی را معین کند. دلیل این تحلیل هم آن است که در این اثر بازیگرها توانستهاند با باور درونی خود در کالبد شخصیتها جهانی را به تصویر بکشند که شاید در دقایقی مخاطب نفسش را در سینه حبس نگه دارد و با کشفی آن را بیرون دهد. حال باید یادآور شد مزایای ادبیات و ترکیب شدن آن با دنیای نمایش لازمهای است که در این روزها کمبودش بسیار احساس میشود.
این نمایش تجربی است به طوریکه بازیگر با مخاطب ارتباط برقرار میکند. در کار ما تماشاچی دخالتی ندارد فقط در صحنهها همراه بازیگران است، انگار که به یک موزه آمده است، بین تماشاچی و بازیگر فاصله است به جز قسمتهایی که راوی هست و برای مخاطبان داستانی تعریف میکند.