کارگردان نمایش مذکور، خیلی ساده به صحنه پردازی نمایش میپردازد. او تنها عناصری را روی صحنه میآورد که برخاسته ازمتن است. نه چیزی اضافه و نه چیزی کم میکند. شخصیتها شامل یک روباه، یک شاهین و یک درخت است؛
کارگردان نمایش مذکور، خیلی ساده به صحنه پردازی نمایش میپردازد. او تنها عناصری را روی صحنه میآورد که برخاسته ازمتن است. نه چیزی اضافه و نه چیزی کم میکند. شخصیتها شامل یک روباه، یک شاهین و یک درخت است؛
نوشته: هومن نجفیان
دیباچه:
هدف این نوشته پرداختن به این نکته است که تماشاگر چگونه از تئاتر لذت می برد این نکته در این نوشته در فضای تئاتر کودک و نوجوان طرح شود و آن را به موازات نقد نمایش"روباه بلا، درخت تنها" پیگیری میکنیم.
الف ) چه چیزی را تماشا میکنیم؟
اولین تعبیری که از واژه تئاتر در ذهن انسان نقش میبندد، فعل تماشا کردن است. ما به تئاتر میرویم تا چیزی را تماشا کنیم. اما آن چیز چیست؟ پیدا کردن آن بسیار مهم است. زیرا تا زمانی که آن را پیدا نکنیم کارگردانی تئاتر امری بیهوده است.
شاید در تئاتر بزرگسال تماشای درون، عریانی روح وکشف حقیقت ناپیدای انسان، بهانه خوبی برای کارگردانی تئاتر باشد.
درتئاتر بزرگسال یک شخصیت ممکن است مدتها روی صندلی بنشیند وتا پایان تئاتر از روی صندلی بلند نشود اما لذت تماشای تئاتر به شما منتقل شود.
تئاتر بزرگسال ممکن است فاقد صحنه آرایی و رنگ پردازی و... باشد اما لذتبخش نیز باشد.
اما کودکان و نوجوانان اینگونه به جهان نگاه نمیکنند؛ برای آنان، تنها چیزی اهمیت دارد که قابل رویت باشد.
درنتیجه موظفیم برای کارگردانی تئاتر کودک و نوجوان به لذت پیدای جهان توجه کنیم و سعی کنیم تئاتر مزه شکلات و بستی قیفی بگیرد. اما متأسفانه تئاتر کودک در کشور ما دچار بحران بیلذتی شده است.
ب )چه چیزی زیباست؟
کودکان زیبایی را دوست دارند و به آن توجه میکنند اما آیا آنچه برای بزرگسالان زیباست برای کودکان نیز ارزشهای زیباییشناسانه دارد؟
به این نکته توجه فرمایید:
درتئاتر "روباه بلا..." ناگهان یک میکروفن از بالای سن به داخل صحنه افتاد و روباه با برداشتن آن شروع به آوازخوانی کرد به همین سادگی؛ و این یعنی تئاتر کودک ونوجوان.
شاید بپرسید که چرا میکروفن باید از بالای سن به داخل صحنه پرتاب شود؟ اما تماشاگران این سئوال را از خودشان نپرسیدند و با دیدن این صحنه کیف کردند.
آنان حتی از خودشان نپرسیدند که آن میکروفن تا حالا کجا بود وچرا بدون مقدمه افتاد پایین.
حتی نپرسیدند اگر روباه با میکروفن به صحنه میآمد چه اتفاقی میافتاد.
تفاوت تئاتر کودک و نوجوان با تئاتر بزرگسال به همین سادگی است. نکاتی که برای تماشاگر بزرگسال اهمیت دارد برای تماشاگر کودک و نوجوان بیمعناست وآنچه برای کودکان سرخوشی میآورد برای بزرگسالان کمجاذبه است.
کارگردانی کودک و نوجوان یعنی کشف این نکته که کودک از چه نکاتی لذت میبرند.
ج ) چه چیزی با معناست؟
کارگردان نمایش مذکور، خیلی ساده به صحنه پردازی نمایش میپردازد. او تنها عناصری را روی صحنه میآورد که برخاسته ازمتن است.
نه چیزی اضافه و نه چیزی کم میکند. شخصیتها شامل یک روباه، یک شاهین و یک درخت است؛ وکارگردان فقط همین شخصیتها را روی صحنه میآورد. تماشاگر به جز حرکت بازیگران چند تکه چوب ویک کیف دستی چیز دیگری را نمیبیند. یک صحنه تاریک و تعدادی آدم. کارگردان با این ساده سازی توانمندی بصری صحنه را تقلیل میدهد.
اما این تقلیل تنها در نمایش بزرگسال کاربرد دارد. زیرا در برخی از نمایش بزرگسالان، اجزای صحنه به سود کنش نمایش حذف میشود.
زیرا هنگامی که در نمایش، کنش درونی میشود، به عنوان مثال بازیها شکل زیر پوستی به خود میگیرد. حرکات بیرونی محدود میشود، سکوت نمایش پر رنگ میشود و...
حذف عناصر زائد صحنه، باعث بر جسته سازی کنش میشود؛ بنابراین، حذف و ساده سازی در آن گونه نمایشها کاربرد دارد. اما این استراتژی کوچکترین ارتباطی با تئاتر کودک ندارد.
درتئاتر کودک بازیگر اقتدار خود را از دست میدهد و کنش او فاقد اهمیت میشود. گاهی اوقات یک عروسک بیجان بهترین بازیگر روی صحنه است وتماشاگر به جای توجه به استاد بازیگر به یک تکه پارچه توجه میکند.
در نتیجه تئاتر بیچیز وبازیگر محور، با تئاتر کودک ونوجوان مغایرت دارد.(مواردی که این قاعده را نقض کند بسیار محدود است) اما متاسفانه، تئاتر حاضر تنها بازیگر محور است واز سایر عناصرتئاتری بهره چندانی نمیبرد.
تئاتر کودک ونوجوان تئاتر کارگردان محور است نه بازیگر محور. زیرا کارگردان تنوع بصری نمایش را پدید میآورد ریتم نمایش را دردست دارد و.... در نتیجه بازیگر اگر هم در تئاتر نقشآفرینی کند مانند عروسک در دست کارگردان است.
ازسوی دیگر، تئاتر کودک تئاتر ذهنی نیست بلکه کاملاً عینی است. تئاتر کودک از رئالسیم محض فراتر میرود و به مرز فانتزی می رسد . بنابراین، حرکت به سوی ذهنیت ضربه مهلکی به تئاتر میزند.
به این صحنه توجه فرمایید"بازیگر نمایش ابتدا یک نقاب آبی را روی زمین میگذارد و سپس ماسک قرمزی را از صورت برمیدارد و دیا لوگ خود را آغاز میکند او رو به نقاب آبی میگوید:"ای چشمه "و..:. بازیگر با همان لحن دیالوگش را ادامه میدهد.
کودکی که درکنار من نشسته بود از مادرش پرسید."ماما ن اون آبیه چیه؟" و ما در جواب داد "چشمه."
کودکان نمیتوانند نشانهها را شناسایی کنند؛ کارگردان باید ابتدا نشانهها را تبیین کند. نکته دیگر آنکه در تئاتر کودک و نوجوان تا آنجا که ممکن است باید هر بازیگر تنها یک نقش را بازی کند چون تماشاگران نمیتوانند با تکنیک فاصلهگذاری به آسانی ارتباط برقرار کنند. اما بازیگر نمایش حاضر در این صحنه هم زمان نقش"چشمه" و"شاهین"،"گرگ" را ایفا میکند. به عبارتی، بازیگر نمایش همزمان چند نقش را ایفا کرد.
ا- مجید امیری(بازیگر نمایش) درنقش گرگ
2- گرگ بازیگر درنقش چشمه
3- گرگ بازیگر درنقش شاهین
این شکل نمایش در نمایش، ذهن کودک و نوجوان را مشوش میکند. این استراتژی بیانگر تفکر بازیگر محور است که پیشتر به کاستیهای آن اشاره شد.
د)چه چیزی دوست داشتنی است؟
ذهنیت کارگردان نمایش حاضر میان فانتزی و واقعیت سرگردان است. به عنوان مثال، مشخص نیست که چرا روباه میتواند با تلفن همراه صحبت کند وآواز بخواند اما درخت ناگزیر است از ابتدا تا پایان نمایش روی یک نقط بایستد و درنهایت چند قدم جلو وعقب برود. علت محدودیتهای حرکتی درخت چیست؟ تنها علت موجه این بیحرکتی چند پارگی ذهن کارگردان میان رئالیست و فانتزی است. ذهنیت رئالیست کارگردان به او اجازه نمیدهد که درخت بنشیند، بدود و....چون کارگردان فکر میکند درخت باید بایستد اما وقتی منطق رفتاری گرگ براساس جهان واقعی نیست چرا رفتار درخت باید به واقعگرایی نزدیک بشود.
در نمایش حاضر کارگردان به روباه آزادی رفتاری بیشتری داده است وآن را محدود نکرده اما درخت محدود است درنتیجه گرگ جذاب تر از درخت است. نمایش زمانی جذاب می شود که درخت برای مدتی از کنش نمایش حذف میشود و روباه صحنه را دردست میگیرد.
روباه در لحظاتی هوشیارانه کنش صحنه را متوقف میکند و با تماشاگران به گفتوگو میپردازد .
شوخی "آنتن تلویزیون و تلفن همراه" که گرگ با تماشاگران کودک میکند، یکی از نقاط عطف نمایش به شمار میآید؛ چون این شوخی باعث دعوت تماشاگران کودک به صحنه نمایش میشود.
در این شوخی، روباه از کودکان تماشاگر میخواهد که آنتن تلویزیون اورا در دست بگیرند تا بتواند از طریق تلفن همراه با مادربزرگش گفتوگو کند. روباه، کودکان را بازی میدهد و میگوید آنتن را محکم نگه دارید وکودکان به گفته او توجه میکنند و باردیگر روباه میگوید شما آنتن را محکم نگه نداشتید بنابراین تلفن همراهم آنتن نداد.
این شوخی ابداع کارگردان نیست اما بجا از آن استفاده میکند.
روباه برخلاف درخت یک شخصیت معاصر است (آواز میخواند، ضبط صوت و تلفن همراه دارد و..) بنابراین، به فضای ذهنی کودکان نزدیکتراست؛ علاوه بر این، او بدجنس دوست داشتنی است کودکان شخصیتهای بدجنس پرتحرک و بامزه را از شخصیتهای آرامانگرا که حرفهای آموزنده میزنند بیشتر دوست دارند.
سخن پایانی:
تئاتر کودکان زمانی لذت بخش است که بتوانیم جواب پرسشهای خود را پیدا کنیم و دریابیم.
الف ) چه چیزی را تماشا میکنیم؟
ب ) چه چیزی زیباست؟
ج ) چه چیزی با معناست؟
د )چه چیزی دوست داشتنی است؟
نویسنده این متن معتقد است این پرسشها را باید از دریچه کودک پاسخ گوییم نه با استدلال فرد بزرگسال؛ و تا زمانی که نتوانیم پاسخ آن را بیابیم تئاتر کودک دچار بحران بیلذتی است.