نگاهی به اجرای این فصل را با من بخوان با موسیقی مجید انتظامی و طراحی و کارگردانی حسین پارسایی
مجید انتظامی و حسین پارسایی برای رسیدن به نتیجهای تأثیرگذار و جذاب در رابطه با موضوع و همچنین به بهانه درگیر کردن هر چه بیشتر مخاطب با هدف مورد نظرشان داستانهایی آشنا را محور اجرا قرار دادهاند که در پنج قطعه، پنج فیلم شاخص حوزه مقاومت را با پرداختی نمایشی و موسیقایی بستر روایت قرار میدهند.
مهدی نصیری:
موسیقی و نمایش دو زبان هنریاند که بر پایه ترتیب و آرایش نشانهها، مفاهیم را تولید میکنند و آنها را به دریافت کننده منتقل میکنند. این دو حوزه از منظر نشانه شناختی، باوجود تفاوتهایی که دارند، به هم نزدیکاند و به اشتراک گذاشتن و همنشینی نشانهها در میانشان میتواند به وحدت و کلیتی هدفمند و یکپارچه در عرصه اجرا منجر شود.
پس از موفقیت سمفونی"رسول عشق و امید" با همکاری"سید مهدی شجاعی" و"لوریس چکناواریان" اجرای ترکیبی موسیقی نمایشی"این فصل را با من بخوان" با حضور"مجید انتظامی" در مقام رهبر ارکستر سمفونیک و حسین پارسایی در مقام کارگردان بخش نمایشی، دومین تجربه در زمینه اجرای نمایش موسیقایی است که امسال در تالار وحدت روی صحنه رفته است. در واقع اجرای این سمفونی حاصل همراهی دو حوزه اجرایی هنر- یعنی موسیقی و نمایش- است.
"این فصل را با من بخوان" را میتوان نمایشی موزیکال مفهومی دانست که بر پایه اشتراکات نشانه شناختیِ مفهوم و اهداف موضوعی، روایتی یکپارچه و پیوسته را ارائه میدهد. در این اجرا تم"مقاومت و ایثار" در بستر موضوعی جنگ تحمیلی مطرح شده و به نمایش گذاشته میشود. مجید انتظامی و حسین پارسایی برای رسیدن به نتیجهای تأثیرگذار و جذاب در رابطه با موضوع و همچنین به بهانه درگیر کردن هر چه بیشتر مخاطب با هدف مورد نظرشان داستانهایی آشنا را محور اجرا قرار دادهاند که در پنج قطعه، پنج فیلم شاخص حوزه مقاومت را با پرداختی نمایشی و موسیقایی بستر روایت قرار میدهند.
مهمترین ویژگیای که در روایت این پنج قطعه رعایت شده، پیوستگی و امتداد زمانی بر پایه محوریت موضوعی است. در واقع درکلیت اجرا تم و موضوعی واحد انتخاب شده و در بستر چند روایت پیوسته استمرار و بسط پیدا میکند. نخستین قطعه نمایشی- موسیقایی این اجرا که با بخشهایی از موسیقی فیلم"روز واقعه" همراه است، با این جمله آغاز میشود:«کیست یاریدهندهای که مرا یاری کند؟» و به قیام امام حسین(ع) و شهادت ایشان و یارانش در صحرای کربلا پرداخته که در پایان آن(اسارت زنان)، به ورود زن راوی با یک کودک(سرزمین خورشید)، در قطعه دوم، پیوند میخورد.
در واقع قطعه نخست پشتوانه ارزشی، اعتباری و محتوایی است که اهمیت و ارزش رویدادهای قطعات بعدی را تضمین میکند و به آنها اعتبار میبخشد. در قطعات بعدی اجرا بر اساس پیوستگی زمانی و محوریت موضوع؛ شروع جنگ تحمیلی تا آزادسازی خرمشهر(سرزمین خورشید)، مجروحان بعد از جنگ(از کرخ تا راین)، اسرا و آزادگان(بوی پیراهن یوسف) و بازماندگان جنگ تحمیلی(آژانس شیشهای) را با همراهی موسیقی و حرکات پرداخت میکند و با جذابیت زیباشناسانهای نمایش میدهد که حاصل هماهنگی محتوای موضوع با فرم اجراست.
هماهنگی و همراهی موسیقی با نمایش و کنار هم قرار گرفتن نشانههای موسیقایی و نمایشی در کلیت اجرا مهمترین ویژگیای است که در"این فصل را..." به صورت اجرایی هدفمند پرشور و خوشساخت نمود یافته است.
هر چند که دو حوزه متفاوت اجرا(موسیقی و نمایش) در بخشهایی از کار ممکن است موقتاً از هم پیشی بگیرند و قابلیتها و ظرفیتهایشان را در همراهی با حوزه دیگر به گونهای شاخصتر به نمایش بگذارند، در هر صورت مجموعه نمایش به گونهای است که نمیتوان یکی از دو حوزه را مستقل از دیگری و بدون در نظر گرفتن ارزشهای عرصه دیگر بررسی کرد. در واقع اجرا حاصل هماهنگی، همراهی و همنشینی موسیقی و نمایش است؛ نمایش، موسیقی را معنا میکند و موسیقی به تعریف نمایش میپردازد.
درضمن، صرفنظر از همه ویژگیها باید به این نکته توجه کرد که نمایش در زمینه همراهی با موسیقی و نشان دادن ارزش و اهمیتاش نسبت به موسیقی کار به مراتب سختتری را در پیش دارد. حسین پارسایی، در مقام کارگردان نمایش، از طرفی با سبقههای ذهنی و پیشینه تصویری ذهن تماشاگر در مورد فیلمها مواجه است و باید نمایشاش را با همه این تصاویر جایگزین کند و از طرف دیگر در رابطه با موسیقی که خواه ناخواه همچون عنصری مهم و موثر از این تصاویر و داستانها آشناییزدایی میکند نیز باید کار ویژههای نمایشیاش را داشته باشد.
شگرد مناسبی که پارسایی برای رسیدن به این نتیجه انتخاب کرده است، همراهی با داستانهای آشنا در ابتدای هر قطعه است که در وهله نخست موضعگیری تماشاگر به پیشینههای ذهنی را از بین میبرد و همه این تصاویر ذهنی را در انطباق با نمایش به اشتراک میگذارد. بعد از این اجرا، از قالبهای آشنا خارج شده و کلیتی متفاوت و نمایشی را به تماش میگذارد.
در واقع هر یک از دو حوزه موسیقی و نمایش با اینکه تم و هدف مشترکی دارند، با کار ویژهها و وظایف متفاوتی در اجرا قرار گرفتهاند. در ابتدای اجرای موسیقی نقش حالت دهنده دارد و به صورت مقدماتی به فضا سازی نسبی اجرا بر اساس موضوع کمک میکند. در ادامه فرم حرکت و نمایش با موسیقی همراه میشود و با آشناییزدایی از موضوع، تصویری ذهنی از حرکت و رفتار مورد نظر را بهوجود میآورد. هر چند تصاویر مربوط به موضوعات بلافاصله پس از آغاز موسیقی و آشنازدایی از آن در ذهن تماشاگر شکل میگیرد، حضور نمایش در این محدوده علاوه بر تقویت پیشینههای تصویری موجود به جانشینی نشانههایی جدید با آنها نیز منجر میشود. در هر قطعه اجرا پس از فضاسازی مقدماتی و سپس آشناییزدایی و تقویت پیشینههای ذهنی تماشاگر، موسیقی و نمایش به گونهای هماهنگ و هم جهت و در راستای هم قرار میگیرند. این دو شیوه همزمان با تکمیل فضاسازی، موضوع و حرکت رفتاری را تقویت میکنند و وسعت میبخشند.
"این فصل را با من بخوان" در زمینه برقراری ارتباط با مخاطبان اجرای موفقی است. هر چه از زمان اجرا میگذرد، اشتیاق تماشاگر برای دخالت در رویدادهای صحنه افزایش پیدا میکند.
شرکت و درگیری مخاطب در هر قطعه سمفونی نسبت به قطعه قبلی افزایش مییابد. تا آنجا که تلاش انتظامی و پارسایی برای این درگیرسازی و ارتباط موثر در قطعه پایانی، سمفونی ایثار، به نتیجه میرسد.
نمایش در ابتدای قطعه پایانی(ایثار) با اصرار بازیگرش، مهتاب نصیرپور، تماشاگر را به پاسخگویی و واکنش در برابر سؤالات وادار میکند. در ادامه ارتباط تماشاگر به صورت حسی و درونی و نیز با مشارکت بیرونی و همراهیاش با نمایش تکمیل میشود. گروه نمایش حسین پارسایی و گروه موسیقی مجید انتظامی برای رسیدن به این همراهی مستقیم و مشترک بارها و بارها وارد محدوده حضور تماشاگران میشوند. استفاده از بالکن، ردیف نخست صندلیها و مقابل آوانسن، ورود و خروج بازیگر از درهای مختلف و... حضور گروه اجرایی در میان تماشاگران را به دفعات تکرار میکند و اشتراک حسی میان آنان را در سراسر اجرا به گونهای هدفمند و تأثیرگذار وسعت میبخشد.