فریبرز کریمی در گفتوگو با ایرانتئاتر عنوان کرد
در دنیای هر نمایش فانتزی هم باید بارقههایی از زندگی امروزی باشد
ایرانتئاتر: دینید اینچ با روایتی آغاز می شود که خاطرات نوجوانی کارگردان قصه گو را روایت می کند و با نشان دادن عکسهایی از دوران کودکی بیننده را آماده شنیدن خاطره می کند.
فریبرز کریمی نویسنده، کارگردان و اجراگر نمایش «دینید اینچ» که تا پایان هفته ساعت 18:30 در عمارت روبهرو به صحنه میرود؛ راجع به ایده شکلگیری این نمایش که درباره انسانهایی همقد است توضیخ داد: اجراهای میکروتئاتر را از دورههای اول سال ۹۰ که در فرهنگسرای ارسباران بود؛ دنبال میکردم. ایدههای اجراها در ابتدا بسیار خام بود؛ با گذشت زمان و در سالهای مختلف، پختهتر شد. یک مسئله در این شیوه اجرایی برای من اهمیت دارد؛ چرایی اجرای یک متنی در فرم میکروتئاتر. من مدام فکر میکردم کانسپتی که میخواهم انتخاب کنم و ایدهای که دارم؛ فقط در شیوه اجرایی میکرو قابل اجراست و حتی برای یک اجرای صحنهای مناسب نیست و در این شکل جذاب و درست است؛ بنابراین دنبال این فرم اجرایی جدید بودم. من ایده بازی با سایز و قد را از سالیان پیش داشتم؛ حتی در یک نمایش عروسکیای که چند سال گذشته آن را اجرا کردم. بنابراین تصمیم گرفتم با این ایده جهانی بسازم که همه در آن همقد باشند و این همقدی دلیلی داشته باشد که بتوانم با میکروتئاتر آن را نشان دهم. در واقع نشان دادن جهانی که همه آدمها در آن قدبلند نیستند و طعنهای بزنم که پس میتوانند میکرو باشند. نمیخواستم مانند خیلی از داستانها و نمایشنامههای فانتزی، فقط یک دنیای خیالی بسازم و میخواستم که باورپذیر باشد. در واقع فکر میکنم هر دنیای خیلی فانتزی هم؛ باید بارقههایی از زندگی امروزی در آن باشد تا مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند.
او علت حضور خود در این نمایش به عنوان بازیگر را اینگونه شرح داد: ایده این کار از خود واقعی من شکل گرفت و حالت بیوگرافی پرفورمنس در ابتدای کار وجود دارد؛ من احساس کردم که نباید کسی جز من، نقش را ایفا کند. هرچند که اصولا دوست دارم فقط کارگردان باشم؛ اما در دینید اینچ با توجه به شکل، ایده، فرم و کانسپت اجرایی؛ هم من و هم گروه، تصمیم گرفتیم که اجراگر خود من باشم. در این نمایش، من خود را بازیگر نمیدانم؛ زیرا این کار یک اجراگر دارد و بازیگری به مثابه آن شکلی از بازیگری که در ذهن همه وجود دارد، در این کار وجود ندارد. من تصمیم گرفتم از خودم در این اجرا استفاده کنم؛ از قد خودم و خاطرات واقعیای که از دوران نوجوانی من شروع میشود و بعضی خاطراتی که واقعی نیست؛ اما با واقعیت مخلوط شده است. من سعی میکنم با یک خونگرمی و شروعی متفاوت تماشاگر را با خود در دنیای خیالی همراه کنم و کاراکترهایی را درون آن قرار دهم که مخصوص آن دنیا هستند. استفاده از اشیاء، ایدهای بود که از ابتدا تصمیم گرفتم در کار اجرایی شود و خواستم که آن اشیاء، آشنا باشند و الزاما باید همقد هم میبودند تا بشود نقشها را ایفا کنند.
نویسنده و کارگردان جوان مدهآ درباره تئاترمیکرو گفت: میکروتئاتر: تئاتری است که در سایز میکرو و خیلی کوچک اتفاق میافتد و به راحتی دیده نمیشود؛ بنابراین یا تماشاگر باید خیلی به آن نزدیک شود، یا باید از طریق دوربین به تماشاگر نشان داده شود. در واقع تئاتر باید آنجا اتفاق بیفتد. میکروتئاتر میتواند یک بازیگر یا پرفورمر داشته باشد یا میتواند فقط نریشن باشد؛ اما چیزی که مهم است، این است که باید یک چیزهایی آنجا وجود داشته باشد که کوچک باشند. حال این چیزهای کوچک، میتواند هر چیزی باشد؛ شیء مانند اسباببازی یا چیزهای عادی روزمره، عروسکها یا اشیای کوچک ساخته شده برای اجرا، یا هرچیز کوچک مانند یک نقاشی که در حین کشیده شدن، توسط دوربین نشان داده میشود. مساله مهم زنده بودن آن است که از تئاتر گرفته نشود و تصاویری نباشند که از قبل ضبط شدهاند و در لحظه در سالن تئاتر توسط فیلمبردار یا اجراگر باید گرفته شود و آنجاست که درام در حال اتفاق افتادن است. در اجرای من هم بعد از یک مونولوگ ۸ دقیقهای در ابتدای نمایش، وقتی من وارد دنیای خیالی میشوم؛ آن دنیا یک ماکت است که توسط اتاقکهایی ساخته شده و درون آنها وسایلهایی است که در قالب کاراکتر استفاده میشوند، درام آنجا اتفاق میافتد و توسط دوربین، این تصاویر بر پرده پروژکشن، نشان داده میشوند.
کریمی در ادامه افزود: هر اجرای میکروتئاتر، یک اجرای تجربی محسوب نمی شود. مانند این است که بگوییم به این دلیل که تئاتر عروسکی است، تجربی است. اما این گونه نیست. میکرو تئاتر یک فرم اجرایی است که می تواند در حیطه تئاتر تجربی قرار بگیرد یا نه و من فکر نمی کنم که دینید اینچ خیلی در حیطه تئاتر تجربی قرار بگیرد.
فریبرز کریمی که از عروسکگردانهای تئاتر نیز هست؛ علت انتخاب عمارت روبه رو به عنوان سالن اجرا را بیان کرد: در وهله اول، دینید اینچ، نمایشی تک نفره است و نمی خواستم که سالنی بزرگ برای آن انتخاب کنم. دلیل دیگر شکل اجراست؛ من فکر می کنم این اجرا با توجه به شکل اولیه آن در ابتدا، باید در یک فضای خودمانی شروع شود و نمی خواستم در سالنی باشد که تماشاگر از صحنه خیلی دور است و فاصله زیادی وجود دارد. اما همه اینها به این معنا نیست که این نمایش نمی تواند در سالن های بلک باکس دیگری اجرا شود.
او که از کاندیداهای کارگردانی شانزدهمین جشنواره بینالمللی تئاتر دانشگاهی برای نمایش خرگوش بوده؛ تجربه اجرا در کشورهای دیگر را مثبت دانست و گفت: اجراهایی که با دو نمایش نمی دونم فردا چی میشه و مده آ در فستوال های کشورهای مختلف داشتم، باعث شده تا من خودم را بیشتر در جایگاه مخاطب قرار دهم؛ به این دلیل که وقتی در جایی غیر از ایران اجرا می رویم، مخاطب در حال خواندن زیرنویس است و از آن طریق با تصویری که می بیند ارتباط برقرار می کند و آن را درک می کند؛ یعنی او یک پله از مخاطبی که زبان را متوجه می شود، عقب تر است و این فاصله باعث می شود ذهن مخاطب، تحلیل گرتر بشود. من به تازگی به این فکر می کنم که مخاطب ذهن تحلیل گر دارد؛ اما وقتی همه چیز را به او بگویی دیگر تحلیلی وجود ندارد و اگر او از طریق زبان همه چیز را بفهمد، پس جایگاه تصویر کجاست. این تجربیات باعث شده که با آگاهی، به قسمت بصری تئاتر، اهمیت بیشتری بدهم. من فکر می کنم که زبان و ادبیات در تئاتر یک بخش است و تصویر یک بخش مهم تری است که این دو باید همدیگر را تکمیل کنند. باید به مخاطب این فرصت داده شود تا بتواند به این دو فکر کند و وقتی نمایش پایان می باید؛ هم تصویر و هم ادبیات در ذهنش تاثیرگذار بماند.
کریمی ادامه داد: هم چنین دیدن نمایش های افراد دیگر در فستیوال ها باعث شده تا دغدغه مندتر باشم و متوجه شوم که چقدر آثار می توانند متفاوت باشند. شاید در جشنواره های خودمان، وقتی نمایش ها را می بینیم؛ متوجه می شویم که بعضی از آن ها به لحاظ فرمی یا محتوایی خیلی به هم شبیه هستند. اما در کشورهای دیگر، هنرمندان، شخصی تر و دغدغه مند تر عمل می کنند و باعث می شود که فرم ها و محتواهایشان شبیه به هم نباشد و به دنبال دید و نگاه هنرمندانه خود به جهان هستند و زیبایی شناسی خود را با اعتماد به نفس ارائه می دهند.
بازیگر نمایش زمستان، درباره استفاده از تکنیکهای مختلف در نمایش گفت: تکنیک این نمایش، میطلبد که از تکنیکهای دیگری که در تئاتر و یا حتی سینما وجود دارد؛ استفاده شود. مثلا در این نمایش، با توجه به چیدمان اشیاء و کارارکترها، من در لحظه، یک دکوپاژ ساده با دوربین انجام و به اشیاء میزانسن میدهم و زوایای دوربین را انتخاب میکنم که کلوزآپ باشد یا لانگ شات؛ این یک تکنیک سینمایی است. در شکل دیگر، از تکنیکهای پردهخوانی استفاده کردم. ما در پردهخوانی، یک نقاشی دیواری داریم، که پردهخوان با چوبی، تکهای از نقاشی را نشان داده و روایت میکند؛ در نمایش من قطعهای از ماکت را انتخاب میکنم و راجع به آن روایتی دارم و درام را در آنجا خلق میکنم و بعد به قسمت دیگری میروم. اما در نهایت همه اینها زیر چتر میکروتئاتر قرار میگیرد و با استفاده از تکنولوژی ما میتوانیم تمام این تکنیکها را در کنار هم داشته باشیم.
او در پایان عنوان کرد: در حال آماده سازی اجرای بهارشکنی برای اجرای عموم هستم و این روزها آن را نسبت به قبل تکمیل تر می کنم. بهارشکنی سال 95 یکبار در گالری محسن اجرا رفت و بعد از آن سال 96 در جشنواره تئاتر فجر.