نقد نمایش «آن شرلی با موهای خیلی قرمز» به کارگردانی امیربهاور اکبرپور
ساختن یک جغرافیای مثالی

ایران تئاتر-بهروز فایقیان: نمایش «آن شرلی با موهای خیلی قرمز با تمرکز بر یک جغرافیای مثالی موفق میشود تا اشتراکات درونی انسانها را در قالب کنشهای دراماتیک به تصویر بکشد.
«آن شرلی با موهای خیلی قرمز» به کارگردانی امیربهاور اکبرپور نمایشی از دانشجویان شهر کرد است که با دوباره نویسی داستان نویسنده کانادایی توسط فراز مهدیان دهکردی سعی دارد تا روایتی متفاوت از آن را ارائه دهد. آنچه از شخصیت آن شرلی در اینجا برجسته شده، قوۀ تخیل بی حد و مرز اوست که خواهی نخواهی اطرافیانش را تحت تأثیر قرار میدهد و به آنها شهامت میدهد تا مکنونات درونیشان را بی پرواتراز قبل آشکار کنند. ماریلا و متیو خواهر و برادر میان سالی که قصد دارند پسری را به سرپرستی بگیرند که کمک حال آنها باشد، اما پرورشگاه به اشتباه آنه را به نزد آنها میفرستد. داستان نشان میدهد که چطور آنه خود را در میان کاتبرتها و همچنین در میان اهالی شهر جا میکند. این اجرا از داستان« آن شرلی با موهای خیلی قرمز» به وضوح در سطحی فراتر از یک فانتزی ظاهر میشود و به عرصههایی جدی تر و درونی تر پا میگذارد.
شخصیت متفاوت و بی آلایش دخترک موقرمز هر چه پیش تر میرویم بر نفوذ ناخودآگاهانه اش بر رفتار آدمها میافزاید و لایههای دیگری از روان و دغدغههای آنها را به میان میکشد. نمایش به درستی و با تمرکز بر یک جغرافیای مثالی موفق میشود تا اشتراکات درونی انسانهایی را که ممکن است اینجا و در هر کجای جهان که باشند در قالب کنشهای دراماتیک به تصویر بکشد. وجه تجربی این اجرا ابعاد بیشتری به ویژگیهای رفتاری و روانشناسی شخصیتها بخشیده و جابه جاییهایی که به شکل رفت و برگشتی میان آنها جریان پیدا میکند، درام را از یک روایت خطی متمایز میکند. درونمایه اصلی متن که بر تأثیر ورود تفکرات تازه به جهان افکار تثبیت شده میپردازد در این جابه جاییها که در نهایت به درک بیشتر آدمها از یکیدیگر منجر میشود، تصویر قابل قبولی یافته است.
ماریلا و متیو کاتبرت، خواهر و برادری مزرعهدار هستند که هیچ کدام ازدواج نکرده و بچهای ندارند. ماریلا چهرهای عبوس دارد اما مثل برادرش قلبی رئوف دارد. آنها صاحبان مزرعۀ گرین گیبلز هستند و چون هردوی آنها پا به سن گذاشتهاند تصمیم میگیرند سرپرستی پسر بچه نوجوانی را به عهده بگیرند تا در کارهای مزرعه به آنها کمک کند. اما کسی که مسئولیت داشته یتیم مورد نظر را از یتیمخانه بیاورد، به اشتباه دختر بچهای را که در سه ماهگی والدینش را از دست داده، به گرین گیبلز میآورد. بنابراین، آن شرلی در آنجا ماندگار میشود و به جای کمک به متیو در کشاورزی، به ماریلا در خانهداری کمک میکند. در داستان اصلی متیو و خواهرش قرار است به جای «آنه شرلی» یک پسر بچه را به سرپرستی بپذیرند اما «آنه» می آید و دچار مشکلاتی می شود و در نهایت به مدرسه میرود و ازدواج می کند، اما در این خوانش از داستان اصلی این پذیرفته شدن یا نشدن او در خانواده کاتبرت است که دستم کم کنش های اصلی در ابتدای نمایش را شکل می دهد. «آنه شرلی» دختر یتیمی است با موهای قرمز، که به طور اشتباهی به نزد «متیو» و «ماریلا کاتبرت» فرستاده شده است. ماریلا و متیو خواهر و برادر میان سالی هستند که مزرعهای به نام «گرین گیبلز» در جزیرۀ «پرینس ادوارد» دارند و قصد داشتند پسری را به سرپرستی بگیرند که کمک حال آنها باشد، اما پرورشگاه به اشتباه آنه را به نزد آنها میفرستد. کلیت متن اصلی داستان روایت مسیر دشواری است که طی آن دخترک موفق می شود خود را در میان کاتبرتها و همچنین در مدرسه و میان اهالی شهر اثبات کند.
آنه در این داستان به وضوح حضوری قهرمانی دارد و همه مسائل حول این شخصیت است که شکل می گیرد. نمایش اما از روایت خطی این داستان پرهیز می کند؛ طوری که علیرغم محوری بودن شخصیت آنه ، جابه جایی روایت ها میان دیگر شخصیت ها مسیر دیگری در دریافت داستان از سوی مخاطب را دنبال می کند. در نمایش می بینید که وقتی «آنه» جای شخص دیگری می ایستد، تصمیمی علیه خودش می گیرد. در انتهای نمایش که کاراکترها به سرعت جا به جا می شوند، یک نفر قرار است قربانی شود؛ در وهله اول مهم نیست چه کسی قربانی می شود و تا پایان هم به نظر می رسد اهمیتی ندارد که کدام یک از این چهار کاراکتر قرار است قربانی شوند، اما در پایان برای اینکه یک نشانه گذاری برای مخاطب شکل بگیرد،«آنه» است که قربانی می شود. آنه باهوش است و قوۀ تخیل بی حد و مرزی دارد و با اینکه ظاهرش و بخصوص رنگ موهایش گاهی باعث آزار خودش میشود اما با امید به آیندهای روشن و تلاش و پشتکار ثابت کرده که زیبایی سیرت از زیبایی صورت مهمتر است. گاهی برخوردهایش کمی خشن میشود که ناشی از تربیت دوران یتیم خانه است اما سعی میکند با مهربانی به استقبال زندگی جدید برود. هرچند برای ورود به این دنیای تازه باید سختیهای بسیاری را پشت سر بگذارد، ولی آینده در نظرش آنقدر زیبا و امید بخش است که برای رسیدن به آن، با هر مشکلی کنار میآید و با هر شرایطی سازگار میشود.