جشنواره نمایش عروسکی تهران- مبارک به روایت حواشی الدوله- 2
از پرواز سیمرغ با بالهای شکسته تا هویت ناتمام
ایران تئاتر– حسین سینجلی: پرواز سیمرغ با بال شکسته، هویت ناتمام یک نمایش، تسخیر پیادهروهای ولیعصر با روپایی و مشکلات فرودگاهی نمایش وانداوالاندا و راز ورودیهای پنهان سالنهای نمایش، از جمله عناوین دومین مطلب حواشی الدوله از هفدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران- مبارک هستند.
این روزها اگر مردی با کلاهی شبیه کلاه ایرج میرزا با سن و سالی بالای 80 سال را در حالیکه پسری 5، 6 ساله را قلم دوش کرده، در اطراف مجموعه تئاترشهر و یا سایر سالنهایی که میزبان نمایشهای هفدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران- مبارک هستند دیدید، بدانید که بعد از من دومین نفری هستید که حواشی الدوله را از نزدیک دیدهاید. چنانچه سوالی داشتید خودتان از او بپرسید. تنها نکتهای که برای من جالب است اینکه این رفیق ما که هیچ خدایی را بنده نیست، پیش نوهاش مثل موش است و دیگر هیچ.
اما از اینها گذشته آخرین مطلب دریافتی از حواشی الدوله درباره جشنواره نمایش عروسکی تهران- مبارک به قرار زیر است:
پرواز سیمرغ با بال شکسته
خداوکیلی بروبچههای فعال در حوزه تئاتر خیابانی زحمتی که برای کارهایشان میکشند یه جورایی دو برابر تئاترهای سالنی است. همین که این جمعیت را در محوطه تئاترشهر بتوانی یک جا جمع کنی و بدون اینکه مزاحمتی برایت ایجاد کنند نمایشی را تا پایان اجرا کنی کم زحمت ندارد. زحمتی که بار اصلی اش بر دوش برو بچه های اجرایی است و بخش قابلی هم بردوش گروه اجرایی. این وسط بدشانس گروهی که به خاطر حادثهای یا مسئلهای ناخواسته در اجرا با مشکلی مواجه شود؛ قطعا زحمتش چند برابر میشود. در اجرای نمایش «زال و سیمرغ» متاسفانه یکی از بالهای سیمرغ در جابجاییهای وسایل شکسته بود و فرصت ترمیم و یا جایگزین کردن نیز برای گروه نبود به همین خاطر آنها مجبور شدند با همان بال شکسته کارشان را اجرا کنند. در این بین هر چند کارگردان در این باره به حاضران توضیحاتی داد اما انصافا توضیح خیلی نتوانست باعث کنترل تکه پرانیهای جمعیت بشود و خلاصه سیمرغ این نمایش با بالی شکسته در محوطه تئاترشهر به پرواز درآمد.
هویت ناتمام یک نمایش
روز گذشته در سومین روز برگزاری جشنواره نمایش عروسکی تهران- مبارک نمایش «هویت» در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران در حالی روی صحنه رفت که بنا به دلیل مشکلاتی که در عروسک این نمایش به وجود امده بود، کارگردان این اثر با اینکه چند میهمان خارجی نیز در میان تماشاگران نشسته بودند، ناگهان وسط اجرا کار را متوقف کرد و توسط مسئولان سالن اعلام شد که این اجرا ادامه پیدا نمیکند. من که هیچ یه جورایی همه تماشاگرها هاج و واج مونده بودن و نهایتا از جناب کارگردان خواستند که بقیه داستان را حداقل تعریف کند که بفهمیم نتیجه کار چه میشود. ولی از شنیدن بقیه داستان توسط جناب کارگردان هم خیلی چیزی دستگیرمان نشد. اما نمیتونم اینو نگم که اگه مثلا متریال خوبی برای عروسک پیدا نشده و یا بودجه کافی برای تهیه قسمتهای رباتیک عروسک نبوده، ربطی به تماشاگر ندارد و طرح این حرفها روی سن اصلا خوشایند نیست. به ویژه آن هم در یک جشنواره بینالمللی. خلاصه که نمایش «هویت» نیمه تمام ماند و تماشاگران هم انگشت به دهان از رفتار آقای کارگردان در سکوت سر به بیابان گذاشتند.
تسخیر پیادهروهای ولیعصر با روپایی
یکی از اتفاقهای جالبی که به نظرم جای تشویق داره حرکت پا به توپ بروبچههاییست که روز گذشته بدون هیچ سروصدایی و تنها با روپایی و پاسکاریهای دیدنی و قیچی برگردونهای باحال و دیدنی، خیلی آروم و بیصدا نظر مردم رو به خودشون جلب کردند و به مرور خیلیا دورشون جمع شدن. این در حالی بود که در قسمت اصلی تعبیه شده در محوطه تئاترشهر نمایشهای بخش فضای باز با سروصدای بلند و جمعیتی دو،سه هزار نفری در حال اجرا بودند. ولی این وسط خیلیا حواسشون به روپاییهای این بروبچههای با استعداد بود!
مشکلات فرودگاهی نمایش وانداوالاندا
بالاخره مشکلات فرودگاهی و گمرکات به حوزه تئاتر هم کشیده شد و دیروز به دلیل دیر ترخیص شدن آکسسوار نمایش «وانداوالاندا» از کشور کرواسی، اجرای نوبت اول این نمایش کنسل شد. البته که با تلاش برگزارکنندگان جشنواره نهایتا وسایل از گمرک به تالار هنر رسید و اجرای دوم با جمعیتی دو برابر که از اجرای اول مانده بودند روی صحنه رفت ولی اخه چرا باید چنین اتفاقی بیفته که مجبور شم اینجا مطرحش کنم! بخدا این اتفاقها زیبنده چنین جشنوارهای نیست.
یک باور بانمک
در نمایش چمدان عجیب عروسک ها و قصه گو با یک بالن کوچک به صحنه می آیند مایش را اجرا می کنند و در انتها با همان بالن از در خروجی می روند. نمایش شاد و جذابی برای بچه ها اجرا شد و در انتها و وقت خروج بالن دو کودک از ردیف های انتهایی تماشاگران با فریاد "نرو"، "نرو" و... به دنبال بالن دویدند. این هم از باور کردن جادوی جان بخشی به عروسک های ساده.
راز ورودیهای پنهان سالنهای نمایش
یکی از اتفاقاتی که به نظر میرسه دیگه در تئاتر ما به ویژه در زمانهای جشنوارهها داره تبدیل به یه راز میشه، پیدا کردن ورودهاییست که یکسری تماشاگر محدود میتونن قبل از اجرا از طریق اون وارد سالنها بشن! مثلا من خودم هر بار که در هر جشنوارهای حتی بعنوان نفر اول صف برای دیدن یک نمایش ایستادم پس از اینکه مسئول سالن اجازه ورود داده، باز دیدم که پیش از من حداقل 10، 15 نفر در صندلیها نشستهاند! حالا اینکه این سالنها درهای مخفی داره یا اینکه بعضی از عوامل اجرا میهمانهای خودشون رو از در پشتی زودتر به سالن میبرند بحثه دیگهای هست که بهش نپردازیم بهتره. اما مسئله درباره سالنهایی مثل پلاتو اجرا و در واقع سالنهای کوچکی است که کل ظرفیت اونها 30نفر بیشتر نیست. در این سالنها واقعا وقتی تماشاگری بلیت خریده و میبینه که پیش از او افرادی با ارتباطهای ویژه جای او نشستند و بعدا مسئولان سالن هم رو در ور یا از پشت بیسیم با برخوردی قهرآمیز میگویند سالن پُر است و جا نداریم و کسی هم نباید اعتراضی بکند، اونوقت نه به من، که به هر آدمی که ذرهای تئاتری باشه برمیخوره و حق داره که صدای اعتراضاش رو بلند هم بکنه. مثلا در اجرای نمایش «بلاند رد هد» و «او» در پلاتو اجرا این اتفاق به شکل ناخوشایندی رخ داد. یعنی پیش از آنکه ورود بدهند، اعلام کردن که سالن پُر است! خُب از اهالی شریف رسانه های که بگذریم اون مخاطبان شریف که در این وانفسای گرانی بلیت خریده بودن نباید بپرسن که چه کسی جای اونها نشسته؟! اصلا وقتی هنوز در سالن باز نشده این افراد چگونه اجازه پیدا میکنند که وارد سالن بشن؟! خلاصه به نظر میرسه این اتفاق از اون اتفاقهایی هست که قبح اش ریخته ولی حداقل عدالت اینه که اونهایی که میهمان عوامل اجرایی هستن هم به همراه سایر تماشاگرا در صف بایستند و با بقیه وارد سالن بشن، نه اینکه زودتر برن و احتمالا جای کسانی بشین که بابت بلیت هزینه کردند.یا اصلا یک اجرای مستقل برای قوم و خویش ها بگذارند.