نگاهی به نمایش «دوپامین» به کارگردانی رضا فوادی
انگیزه لازم بودن، غریزه استثنایی یک موجود زنده است که فکر میکند
ایران تئاتر، کیارش وفایی: اجتماع و مردم در سیر تاریخ همیشه منبعی قابل توجه برای پرداخت به مسائل مهمی از جمله تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بوده است. جایگاهی که همیشه این قابلیت را دارا بوده تا اشاره به کنشهای جمعی و یا فردی تعریفی مشخص را ارائه بدهد. تعریفی که در آن لزوم شکل گرفتن اتفاقها دلیل موجهای از هر نظر بوده است.
اصولا واکاوی مسائل موجود در بین جوامع بشری حکم مواد اولیه را برای تولید یک اثر یا محصول دارد، به گونهای که مقدار و خاصیت هر عنوانی با در هم آمیزی موارد آن موضوع لحن مشخصی را تعریف میدهد. حال به دلیل اهمیت اجتماع و کارکردش در بین مردم این رویکرد از قوانین و آدابی برخوردار است که در آن کنشها و واکنشها با پیش آمدن رخدادهایی شکل میگیرد به طوری که این کارکرد قابلیت آن را دارد که شرایط را در برههای از زمان تغییر داده و مسیر آن جامعه را به سوی دیگری هدایت کند. لذا بنابر این دلیل تحلیلگران و مفسران اجتماعی که به چند شاخه تقسیم میشوند تلاش میکنند تا آن اتفاق یا رویداد را از منظر خود مورد بررسی قرار داده و به نتیجهای در جهت رفع مشکل و یا تقویت آن برسند. البته در این میان مقوله فرهنگی نیز قبول مسئولیت کرده و با تولید محصولات خود میکوشد تا از زاویهای فراگیر به مسائل موجود پرداخته و به نوعی آینهای تمام نما در مقابل دیدگان مخاطبهای خود قرار بگیرد. در واقع این کنش فرهنگی در خود زیر مجموعههایی دارد که هم راستا با سوژه اثر پیش میروند تا دلایل نگاه خود را با صحنهای از نمایش و یا سکانسی از فیلم و یا خلق اثری در ساختار هنرهای تجسمی بازگو کنند. لذا اهمیت ساختار فرهنگی با در نظر گرفتن تاریخ، اجتماع و فرهنگ دچار درهم تنیدگی میشود تا این مجال حاصل شود که اثری در جریان دگردیسی خود شرح حالی از جهان پیرامون باشد و نه تاکید بر موضوعی خاص. حال این بررسیها متعلق به برهه خاصی از زمان نیست زیرا این تولید، فرآیندی جهان شمول در طول زمان است که آینده را نیز شامل میشود. آیندهای که مسیر خود را از تبعات و تصمیمهای گذشته و حال وام میگیرد.
نمایش «دوپامین» بیشک اثری اجتماعی انتقادی است که مسیر خود را با واکاوی و زیر ذرهبین قرار دادن مسائل طی میکند تا فارغ از هر گرایش و پند و اندرزی به شرح حال رخدادهای جامعه و مردم اشاره کند. در واقع این اثر کوشیده است که برای جهت فکری خود در مقام قضاوت قرار نگیرد و تنها از طریق شرح اتفاقهایی از زندگی شخصیت خود بعنوان راوی استفاده کرده و ماجراهایی که اجتماع در آن تاثیر مستقیم دارد را نشان بدهد. حال باتوجه به این موضوع ساختار نمایشنامه این اثر را باید از نگاهی انتقادی و از نگاهی انسانی که اجتماع و معضلاتش در هر دو موضوع دخالت دارند قلمداد کرد. شخصیت اصلی این نمایش یعنی «ذبیح» یکی از زخم خوردههای روزگار معاصر خود است که در اثر ندانم کاریهایش سر از بیراهه در آورده و در موقعیت مکانی اثر در بخش «زیرهشت» زندان حضور دارد. حال این تعریف از موقعیت زمان و مکان که شخصیت در آن واقع شده نقطه ابتدایی مسیر نمایش است که مشخص میکند مخاطب در چه جایگاهی قرار خواهد گرفت. لذا اهمیت دراماتیک اثر از لحظه اول با کنشهایی از این شخصیت آغاز میشود که جهان پیرامون خود را لحظه به لحظه شرح میدهد و از اوج و فرودهای خود در زندگی میگوید. شخصیت پردازی در نمایش از نکات قابل توجه است که نویسنده کوشیده تا با استفاده از جهان پیرامون برای این شخصیت فضایی را طراحی کند که پرده از یک سری اتفاقهای جدی جامعه بردارد. در واقع شخصیت اصلی اثر، نماد و نمونهای از بعضی انسانهای زمان حال است که همه چیز را در کسری از ثانیه از دست میدهند و بعد از مدتی برای نداشتههای خود بر سر زمین و زمان فریاد میکشند. در واقع با این داشتهها، جهان نمایش تلاش کرده است تا اثری خوانا و روان را با ارائه جزئیات روی صحنه آورد. البته نباید از این نکته به آسانی گذشت که محتوای مناسب و ترفندهای دراماتیک موجود سبب شده تا شخصیت «ذبیح» برای مخاطب بیشتر باورپذیر شود. زیرا این شخصیت به گونهای بر اساس طراحی میزانسنها برونریزی میکند که مخاطب تصور میکند هر روز از اخبار زندگی این جنس از انسانها در جامعه میشنود و واکنشی در مقابل آن شنیدهها از خود بروز میدهد.
حال در ساختار این برون ریزی، شیوه «مونولوگ» بهترین راهکاری است که این اثر در اختیار گرفته تا بتواند ریتم را براساس آن تنطیم کرده و شدت تاثیر اتفاقها را در خط سیر روایت بیان کند. البته در این تنظیم شرایط هم راستایی دیالوگها و موقعیتها به گونهای اثرگذار هستند، به طوری که شخصیت در ازای حرفهای خود واکنشهای متفاوتی را نشان میدهد تا به شکلی مفهوم نام نمایش یعنی «دوپامین» که همان هسته تمایلات نیازهای حیاتی او است که از طریق آنها انگیزه لازم را به دست میآورد در ذهن مخاطب تداعی معنای درستی را پیدا کند. بنابراین باید اذعان داشت این اثر فارغ از داشتههای دراماتیک خود به بحث روانشناسانه جامعه نیز پرداخته تا بتواند شخصیت خود را بیشتر به ما نزدیک کند. لذا باید این گونه تصور کرد که در جهان اثر، مخاطب در مقام شاهدی واکنشگر قرار دارد. زیرا انتقال دادههای نمایش در مدت زمانی مشخص به سوی به شکل فشنگهای یک تیربار پرتاب میشود.
بنابراین نمایش «دوپامین» اثری کنشگر، اعتراضی و البته برون گرا است که بر خلاف روند جاری اکثر نمایشها، از درون به بیرون پوست اندازی میکند تا بتواند عمق فاجعه را از فرد به جمع که همان جامعه است معرفی کند. لذا در این راستا طراحی صحنه و لباس هم مسیر با موقعیت مکانی است که این فرآیند از قوانین یک درام نشات میگیرد. قوانینی که به ما میگوید شخصیت «ذبیح»، شخصیتی شبه مستند است که نمونه واقعی آن اکنون در زندانی واقع در جنوب کشور روزگار میگذراند و هنوز هم چشم به فردا دارد.