در حال بارگذاری ...
گفتگوی ایران تئاتر با داریوش مودبیان در سالروز تولدش

جادوی صحنه از کودکی مرا اسیر خود کرد

داریوش مودبیان: هنگامی که من  شاید تنها ۶ سال داشتم مرا برای نخستین بار به تئاتر برد. آن نمایش را به خوبی به یاد می آورم؛ یک آداپتاسیون از کار مولیر بود به نام «عاشق گیج». واقعیت این است که جادوی صحنه و آنچه در صحنه نمایش رخ می دهد در ذهن  هر کودک ماندگار می شود.

داریوش مودبیان بازیگر، کارگردان و مترجم تئاتر ، سینما و تلویزیون متولد 15 مهر 1328در تهران است. مودبیان در آستانه هفتاد سالگی همچنان پر انرژی و با انگیزه برای ادامه فعالیت هایش در عرصه هنرهای نمایشی است و از این جهت شخصیتی مثال زدنی است. به بهانه فرارسیدن هفتادمین سالروز تولدش میزبان این هنرمند و شخصیت فرهنگی در ایران تئاتر بودیم و گفتگویی را با او انجام داده ایم که در ادامه از نظرتان می گذرد.

 

شروع فعالیت هنری تان به چه سال هایی برمی گردد؟

اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم در واقع سال 42 بود که فعالیت هنری ام را از رادیو شروع کردم. مثل خیلی از هنرمندان و علاقه‌مندان به فعالیت های هنری از طریق ارتباطات خانوادگی و مجامع هنری و فرهنگی به این سمت و سو کشیده شدم. پدرم به خاطر شرایط زندگی در سال های دهه 20 بود با مجامع فرهنگی در ارتباط بود و هنگامی که من  شاید تنها 6 سال داشتم مرا برای نخستین بار به تئاتر برد. آن نمایش را به خوبی به یاد می آورم؛ یک آداپتاسیون از کار مولیر بود به نام «عاشق گیج». واقعیت این است که جادوی صحنه و آنچه در صحنه نمایش رخ می دهد در ذهن  هر کودک ماندگار می شود.

من از طریق پدرم بیش از همه با دو شخصیت مولیر و سعدی آشنا شدم. کلاس اول ابتدایی پدرم گلستان سعدی را به من داد و تاکید کرد که آن را بخوانم. در سال 42 بعد از اینکه پدرم از دنیا رفت مصمم شدم به سراغ کاری بروم که دوست دارم. هرچند آینده تئاتر در آن زمان مبهم بود و البته هنوز هم هست و با وجود اینکه خانواده ام هم موافق نبودند ولی در تابستان سال 42  کارم را از رادیو شروع کردم. در رادیو هم می نوشتم و هم اجرا می کردم و یک سال پس از این فعالیت ها فرصتی پیش آمد تا وارد عرصه تلویزیون شوم و در تئاترهای تلویزیونی حضور داشتم تا اینکه دوران مدرسه طی شد. در سال 45  هنگامی که در دبیرستان تحصیل می کردم با آقای علی نصیریان و گروه تئاتر مردم آشنا شدم و به عنوان یک عضو کوچک و کارآموز شروع به فعالیت در این گروه کردم. بعد ها این سعادت را داشتم که رسماً به گروه بپیوندم و این همکاری تا امروز همچنان ادامه دارد. گروه تئاتر مردم در حال حاضر وابسته به خانه موزه استاد انتظامی است و استاد خود از اعضای بسیار فعال این گروه بودند. من این سعادت را داشتم که با این گروه بزرگ تئاتر و افراد بزرگی مثل علی نصریان و عزت الله انتظامی همکاری داشته باشم.

 

فعالیت تان در عرصه تئاتر به صورت  حرفه ای از چه زمانی آغاز می شود؟

اگر بخواهیم مقطعی را  برای شروع فعالیت حرفه ای ام مشخص کنیم سال های فعالیت در رادیو بود. من در رادیو خیلی چیزها آموختم. یاد گرفتم که باید به بیان خودم مسلط باشم و واژه هایی که انتخاب می کنم را بسنجم و به قول قدیمی‌ها مزه مزه کنم و ببینم که طعمش چیست و چه تاثیری از نظر مفهومی بر روی شنونده می تواند داشته باشد. رادیو نخستین قدم های من در این عرصه بود و نخستین شناخت جدی من با زبان نمایش و ارتباط گفتاری با شنونده را برایم به دنبال داشت. اینکه  چگونه باید از طریق فضای شنیداری با مخاطب ارتباط برقرار کنیم و شنونده قادر شود هر آن چیزی را که به بیان در می آوریم، حتی خطوط چهره شخصیت ها موقعیت آن ها را در ذهن خود مجسم کند. رادیو تمرکز را به من آموخت؛ تمرکز و سرعت بخشیدن به تولید نمایش که برایم بسیار آموزنده بود و از این جهت هنوز هم خود را وام‌دار رادیو میدانم. خوشبختی من آنجا بود که وقتی وارد عرصه فعالیت های رادیویی شدم دیدم که عرصه برای من به عنوان یک هنرمند جوان باز بود و می دیدم که به جوان هایی که علاقه و استعداد داشتند میدان داده می شد تا استعدادهایشان را بروز دهند. رادیو در آن مقطع برای جوان ها حکم فضایی آموزشی را داشت و من هم خوشبختانه از این آموزش ها بهره‌مند بودم.

 

ورودتان به عرصه تلویزیون به چه شکل آغاز شد؟

در سال 43 مجموعه ای نمایشی که معمولا به شاهنامه رجوع داشت در کانال 3 تلویزیون تولید می شد. فرصتی برایم پیش آمد تا برای نخستین بار در یک نمایش بازی کنم و در آنجا بود که با نمایش تلویزیونی از نزدیک آشنا شدم. پیش از آن یکی دو بار در گردش های علمی مدرسه ما را به بازدید از تلویزیون برده بودند و در این برنامه ها متوجه شدم که علاقه زیادی به فعالیت در تلویزیون  علاقه دارم که بالاخره در سال 43  این فرصت مهیا شد. پیش از آن تماشاگر دائمی نمایش هایی بودم که در اداره هنرهای دراماتیک روی صحنه می رفت. روزهای چهارشنبه یکی از مشتریان پرو پا قرص این نمایش ها بودم  بودم و از آن طریق بود که هم تئاتر را شناختم و هم بزرگانی را که در 5 گروه اصلی اداره هنرهای دراماتیک فعالیت می کردند. بعدها تحقیقاتی هم در زمینه تلویزیون داشتم و مدارکی را جمع آوری و ارائه کردم که متاسفانه بهره برداری لازم از آن صورت نگرفت و هنوز که هنوز است تاریخ تلویزیون به شکل شفاهی روایت می شود و به صورت مکتوب در نیامده است.

 

فعالیت در تلویزیون را همچنان ادامه دادید؟

بعد از این تجربه به واسطه تحصیل در سال های آخر دبیرستان فرصت جدی برای حضور در تلویزیون را کمتر پیدا کردم اما رفت و آمدهایم به رادیو و همینطور اداره هنرهای دراماتیک همچنان ادامه داشت. در  همین مقطع در بعضی از نمایش هایی که گروه های اداره هنرهای دراماتیک اجرا می کردند موقعیتی داشتم تا نقش کوچکی را بازی کنم؛ ضمن اینکه  همزمان باید درس می خواندم و کار هم می کردم. این وضعیت ادامه پیدا کرد تا اینکه سال های 46 و 47 که دیپلمم را گرفتم، دیگر در معرض انتخاب جدی قرار گرفتم که تحصیلاتم را به چه نحو ادامه دهم.  راه های مختلفی پیش رویم بود؛ به هرحال من ریاضی خوانده بودم و دانش آموز خوبی هم در این رشته بودم، اما بالاخره چون علاقه اصلی ام نمایش بود تصمیم نهایی را گرفتم که در دانشکده هنرهای دراماتیک ثبت نام کنم. این دانشکده منتسب  به وزارت فرهنگ و هنر بود و فعالیت گروه های تئاتری در این مرکز برای ما که علاقه مند بودیم هرچه زودتر وارد بازار کار شویم مناسب تر به نظر می رسید. در حین تحصیل در این مرکز امکان این را هم پیدا کردم که در تلویزیون هم حضور بیشتری داشته باشم و به این ترتیب کم کم به عرصه ی حرفه ای نمایش ورود پیدا می کردم.

 

توصیفتان از فعالیت در عرصه هنر و فرهنگ چگونه است؟

من خود را هنرمند نمی خوانم؛ این صفتی است که دیگران باید در انسان تشخیص دهند. هنرمندی جایگاهی رفیع است و هر انسانی به سادگی نمی تواند آن را به خودش نسبت دهد. من هنردوستم، بوده ام، هستم و همچنان خواهم بود. این علاقه از کودکی با من بوده. من نویسنده نیستم ولی کتاب خواندن را بسیار دوست می دارم. کتاب جزو جدایی ناپذیر زندگی من است. من مترجم نیستم ولی آثار زیادی را ترجمه کرده ام. در حقیقت این ها را ترجمه کرده ام تا در کنار همکارانم اجرایشان کنم. ترجمۀ خوب را هم خیلی دوست دارم و از مطالعه ترجمه خوب لذت می برم و بارها می خوانمش. من ترجمه رو از روی ترجمه دیگران یاد گرفتم و این را  همیشه به دانشجویانم وقتی از من می پرسند از کجا شروع کردی همین را می گویم. این مسئله ای است که در بسیاری عرصه های دیگر هم مصداق دارد. به خصوص در زمینه هایی که با تلاش و کوشش فردی و شخصی وابسته است. در حقیقت این خود تو هستی که راه را پیدا می کنی. واقعاً نمیشود به یک نویسنده گفت چگونه می نویسی؟ چون خیلی ساده خواهد گفت؛ می نشینم پشت میز و می‌نویسم. اما اینکه چگونه دست به قلم می بری و اندیشه ها و عواطفت را بر کاغذ جاری می کنی به خودت برمی گردد. در مورد ترجمه مسئله شایدحتی پیچیده تر از این هم باشد، چون تو باید از یک سو زبان خود را هم بگشایی. معتقدم که مترجم در جایگاه خلق مجدد قرار می گیرد و به این ترتیب خود هم به نوعی خالق اثر است ولی چون خلق مجدد میکند باید به زمینه ای مشخص هم رجوع کند که ممکن است دست و پایش را تا اندازه ای هم ببندد.  مترجم می خواهد رسالت خود را در بازگویی اصیل و وفادارانه یک متن ایفا کند ولی واقعیت این است که اساساً به طور مطلق نمی توان به یک اندیشه یا به یک زبان وفادرا ماند.  در هر صورت در همه عرصه هایی که در آن ها قدم گذاشته ام از رادیو، تلویزیون، تئاتر و سینما، همواره علاقه مند و دوست دار شان بوده ام. نمی توانم بگویم به نهایتی در این عرصه ها رسیده ام، بلکه همیشه تجربه کرده ام و این تجربه ها را هم بسیار دوست دارم. با این حال دوست ندارم حسرتخوار گذشته باشم. من در حال زندگی می کنم و چشم به آینده دارم. نخستین ترجمه هایی که از من منتشر شد درسال 48  و با قصه ها و نمایشنامه های کوتاه چخوف بود. در سال های 45 و 46  یعنی هنگامی که در رادیو کار می کردم ترجمه از انگلیسی را آغاز کرده بودم که همزمان با تنظیم رادیویی متن ها برای اجرای رادیویی بود. آنجا از بزرگان نمایش رادیویی یاد گرفتم تنظیم متن چیست.

 

ظاهراً در همین دوره با مطبوعات هم همکاری داشتید.

بله من همزمان با ترجمه نقد هنری هم می نوشتم. نوشتن اندیشه را روان و متعهد می کند. نوشتن انسان را متعهد می کند که درست بیندیشد و  وقتی اندیشه ای را مطرح می کنی باید منتظر بازتاب های آن باشی. در هر حال من شروع کردم به نوشتن نقد و گاهی هم مقالاتی را برای مطبوعات ترجمه می کردم؛ مثل مجله تماشا که نشریه سازمان رادیو و تلویزیون بود. این مجله بخشی ویژه کودکان و نوجوانان داشت که هر شماره در آن مطالبی با عنوان «یادداشت های یک هنر آموز تئاتر» می نوشتم.  خیلی علاقه مند بودم یافته های خودم را در اختیار دیگران بگذارم، حتی همگنان و همسن های خودم. بعد هم برای نشریه نگین می نوشتم و همینطور برای ماهنامه سینما که بخش تئاتر هم داشت و نشریه معتبری بود.

 

این همان مقطعی است که به عنوان دوره شکوفایی تئاتر نوین از آن یاد می کنیم؟

شکل گرفتن آنچه به عنوان دوران شکوفایی تئاتر نوین ایران و در سال های دهه  40  می شناسیم به نظر من بیش از هر چیز مدیون تشکیل گروه های تئاتری بود. آن موقع حتی عمده آموزش های تئاتری هم در گروه ها اتفاق می افتاد. آموزش تئاتر، آداب تئاتری و اخلاق حرفه ای و حتی آموزش فنون بازیگری و حتی نگارش و صحنه پردازی را در خلال فعالیت در گروه ها بود که می آموختیم. در حال حاضر هم یکی از راه های برون رفت از وضعیت فعلی تئاتر را در در تشکیل گروه های حرفه ای تئاتر می دانم.  من هنوز متوجه معنی آنچه امروز اسمش را تئاتر خصوصی گذاشته ایم نمی شوم.  تئاتر در ایران باید دولتی باشد و دولت وظیفه ای را که در قبال حمایت از گروه های تئاتری بر عهده گرفته نباید فراموش کند.

فرصت نخستین تجربه کارگردانی در تلویزیون در سال 1348 برایم پیش آمد. نمایشنامه ای با عنوان «خلق الانسان» نوشتۀ زنده یاد علی بهروز نسب بود که در دانشکده هنرهای دراماتیک با هم آشنا شده بودیم. او که سنش از من بیشتر بود با مجله توفیق همکاری می کرد و داستان و نمایشنامه هم می نوشت. بعد از این تجربه خیلی از نوشته های دیگر او را هم در تلویزیون و سینما کارگردانی کردم.  

 

در آن سال ها همزمانی فعالیت هایتان همچنان ادامه پیدا کرد؟

طی سال هایی که در گروه تئاتر مردم فعالیت داشتم همچنان در دانشکده هنرهای دراماتیک هم رفت و آمد داشتم تا اینکه پایان نامه ام را ارائه دادم و چون به عنوان دانشجوی ممتاز شناخته شدم بورس تحصیلی به من تعلق گرفت.  برای ارزیابی اینکه کدام کشور را برای ادامه تحصیل انتخاب کنم سفرهایی به خارج از کشور داشتم اما بعد از مدتی به ایران برگشتم. در این مقطع تا با آقای نصیریان نمایش « بنگاه تئاترال» را کار کردیم که در جشن هنر شیراز و بعد هم در تهران  روی صحنه رفت. پس از این نمایش هم  در نمایش های بعدی گروه تئاتر مردم  حضور داشتم و علاوه بر این خودم با گروهی که تشکیل داده بودم فعالیت های کوچکی را  در خانه نمایش اداره برنامه های تئاتر دنبال می کردیم.

 

ادامه تحصیلات در فرانسه چه زمینه های تازه ای برای فعالیت هایتان ایجاد کرد؟

بعد از اینکه مدتی مدارس تئاتری کشورهای اروپا را ارزیابی کردم در نهایت در رشته مطالعات تئاتری در سوربن جدید مشغول به تحصیل شدم. این رشته تحصیلی اهمیت و ارزش پژوهش را نزد من بیشتر کرد و از آن پس بود که ترجمه و تالیف در زمینه جریان ها ی تئاتری پیشرو را با جدیت بیشتری دنبال کردم. این پژوهش ها و تالیفات تا امروز هم ادامه دارد و یکی از فعالیت های عمده مرا شامل می شود که مجموعه کتاب های «طنزآوران جهان نمایش» از نتایج این مطالعات و پژوهش ها است و تا کنون 13 جلد از آن منتشر شده است.نگارش این مجموعه همچنان تا امروز ادامه دارد و تقریباً تا جلد بیست و یکم این کتاب یا آماده انتشار دارم که امیدوارم امکان انتشار آن ها نیز  به زودی فراهم شود.

 

و به عنوان سئوال پایانی. علیرغم فعالیت طولانی در همه وجوه و ابعادی که به آن ها اشاره شد، این روزها به چه فعالیتی در عرصه تئاتر فکر می کنید؟

جواب این پرسش خیلی ساده و کوتاه است. همچنان دوست دارم امکان فعالیت و اداره یک گروه حرفه ای تئاتر با همه تعریف های استانداردش برایم فراهم شود. منظورم از گروه حرفه ای مشخص است و بارها اینجا و آنجا درباره اش حرف زده ام. خیلی ساده و خلاصه بخواهم  بگویم منظورم گروهی است که امکان تولید و ارائه آثار نمایشی را بتواند در خود بپروراند و با مخاطب خود به اشتراک بگذارد.

 

 

 




مطالب مرتبط

گفت‌وگو با نویسنده و کارگردان «دور»

وحید نفر: تئاتر باید آینه‌ای برای تماشاگر باشد
گفت‌وگو با نویسنده و کارگردان «دور»

وحید نفر: تئاتر باید آینه‌ای برای تماشاگر باشد

وحید نفر، نویسنده و کارگردان نمایش «دور» با بیان اینکه تئاتر باید آینه‌ای برای تماشاگر باشد، گفت اینکه تماشاگر با رضایت و با یک فضای ذهنی متفاوت از زمانی که وارد سالن شده است، از سالن اجرا خارج شود، از فاکتورهای موفقیت یک نمایش به شمار می‌رود.

|

داریوش مؤدبیان:

نکوداشت نامداران، زمینه‌ساز ارتباط هنرمندان پیشکسوت و نسل جوان است
داریوش مؤدبیان:

نکوداشت نامداران، زمینه‌ساز ارتباط هنرمندان پیشکسوت و نسل جوان است

داریوش مؤدبیان، پیشکسوت عرصه سینما و تئاتر، نکوداشت نامداران عرصه فرهنگ و هنر توسط صندوق اعتباری هنر را فرصت مغتنمی برای آشنایی، معرفی و ایجاد ارتباطات عمیق میان پیشکسوتان هنرمند و نسل جوان دانست.

|

با حضور علی نصیریان و داریوش مودبیان

نشست انتقال تجربه در اردبیل برگزار شد
با حضور علی نصیریان و داریوش مودبیان

نشست انتقال تجربه در اردبیل برگزار شد

علی نصیریان و داریوش مودبیان که برای حضور در همایش تجلیل از 30 نامدار فرهنگی، هنری، سینمایی، قرآنی و رسانه‌ای، میهمان هنرمندان و مردم فرهنگ‌دوست استان اردبیل بودند، با حضور در نشست انتقال تجربه که در فرهنگسرای بانوان اردبیل برگزار شد، با تأکید بر نقش و جایگاه تئاتر در ...

|

گفت‌وگویی به بهانه نشست‌های چخوف‌خوانی

داریوش مودبیان: نمایشنامه‌خوانی ما با اروپایی‌ها فرق دارد
گفت‌وگویی به بهانه نشست‌های چخوف‌خوانی

داریوش مودبیان: نمایشنامه‌خوانی ما با اروپایی‌ها فرق دارد

داریوش مودبیان، می‌گوید نمایشنامه‌خوانی به این شکلی که در ایران به آن پرداخته می‌شود، بیشتر یک نوع نمایش رادیویی است، در حالی‌که در کشورهای اروپایی، متن طوری خوانش می‌شود که تماشاگر هم‌زمان میل به دیدن و شنیدن داشته باشد.

|

نظرات کاربران