در حال بارگذاری ...
بازخوانی زندگی صحابه نوجوان پیامبر

اولین مسافر اربعین سوژه ای برای یک نمایش دیدنی

ایران تئاتر:دانستن این موضوع که جابرابن عبدالله انصاری صحابه پیامبر اولین زائر در اربعین شهادت امام حسین شده و بازخوانی زندگی طولانی کسی که زمان امامت محمد باقر (ع) را درک کرده ، زمینه خوبی برای خلق یک درام دیدنی است.

داستانی که تا کنون در تجربه هایی موضوع تعزیه شده است اما این شخصیت جذابیت های زیادی برای تبدیل شده به محور یک نمایش حرفه ای و پرمخاطب را دارد .

روایت از این قرار است که در واقعة کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام ، جابربن عبداللّه از پیرمردان مدینه ، و نگران ذریة رسول خدا بود. امام حسین در مقام احتجاج با لشکریان عبیداللّه بن زیاد، جابر را از جمله شاهدان سخن خود معرفی کرده است [۱۲]. در اربعین شهادت امام حسین ، جابر اولین زائر قبر امام بود. که عطیه عوفی او را در این سفر همراهی می نمود. [۱۳] با توجه به جایگاه رفیع او در بین مسلمانان به عنوان صحابی بزرگ پیامبر اکرم (ص) زیارت او حاوی پیام ویژه تایید قیام امام حسین علیه السلام و اهتمام به زیارت آن حضرت بوده است.

 

روایت عطیّه
در کتاب بشارة المصطفى چگونگی این زیارت به نقل از عطیّه عوفى چنین آمده است:همراه جابر بن عبداللّه انصارى، براى زیارت قبر حسین بن على بن ابى طالب علیه السلام حرکت کردیم. هنگامى که به کربلا رسیدیم، جابر به کرانه فرات، نزدیک شد و غسل کرد و پیراهن و ردایى به تن کرد و کیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت، جز آن که ذکر خداى متعال گفت تا این که به قبر، نزدیک شد و  گفت: دست مرا بر قبر بگذار. چون دست او را بر قبر گذاشتم، بیهوش بر روى قبر افتاد.
کمی آب بر او پاشیدم و هنگامى که به هوش آمد، سه بار گفت: اى حسین! آنگاه گفت: دوست، پاسخ دوست را نمى دهد؟! سپس گفت: چگونه پاسخ دهى، در حالى که خون رگهایت را بر میان شانه ها و پشتت ریختند و میان سر و پیکرت، جدایى انداختند؟! گواهى مى دهم که تو، فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند هم پیمان تقوا و چکیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب کسایى و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه، سَرور زنانى؟! و چگونه چنین نباشى در حالى که از دست سَرور پیامبران غذا خورده اى و در دامان تقواپیشگان، پرورش یافته اى و از سینه ایمان شیر نوشیده اى و با اسلام، تو را از شیر گرفته اند.
پاک زیستى و پاک رفتى؛ اما دلهاى مؤمنان، در فراق تو خوش نیست، بى آن که در این تردیدى رود که همه اینها به خیرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد! و گواهى مى دهم که تو بر همان روشى رفتى که برادرت یحیى بن زکریّا رفت. آنگاه جابر، دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: سلام بر شما، اى روح هایى که گرداگردِ حسین فرود آمده، همراهش شدید! گواهى مى دهم که نماز را به پا داشتید و زکات دادید و به نیکى فرمان دادید و از زشتى، بازداشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید.
سوگند به آن که محمّد را به حق برانگیخت، در آنچه به آن درآمدید با شما شریک هستیم. به جابر گفتم: اى جابر! چگونه [با آنان شریک باشیم]، با آن که ما نه به درّه اى فرود آمدیم و نه از کوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم، در حالى که اینان سرهایشان از پیکر، جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟! جابر گفت: اى عطیّه! شنیدم که حبیبم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: «هر کس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى شود و هر کس کارِ کسانى را دوست داشته باشد، در کارشان شریک مى شود» و سوگند به آن که محمّد را به حق به پیامبرى برانگیخت نیّت من و همراهانم همان است که حسین علیه السلام و یارانش بر آن رفته اند.[۱۴]


نسب جابرابن عبدالله
جدّ وی ، عَمروبن حرام بن کعب بن غَنْم بود و نسبتش به خَزْرَج می رسید [۱]. پدرِ جابر پیش از هجرت پیامبر اکرم به یثرب ، مسلمان شد و در بیعت عَقَبة دوم با رسول خدا پیمان بست و جزو دوازده نقیبی شد که پیامبر آنان را به نمایندگی قبایلشان بر گزید. وی در غزوة بدر حضور داشت و در غزوه احد به شهادت رسید [۲] کنیة جابر، به سبب نام فرزندانش ، در منابع به صورتهای گوناگون آمده ، اما از میان آنها کنیة ابوعبداللّه صحیح تر دانسته شده است [۳].
جابر در زمان پیامبر اکرم (ص)
اولین آگاهی ما از زندگی جابر، حضور او با پدرش در بیعت عقبة دوم در سال سیزدهم بعثت است . وی کم سال ترین ناظرِ بیعت اوسیان و خزرجیان با پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم بود [۴]. باتوجه به سال مرگ و مدت عمرش احتمالاً در آن زمان حدود شانزده سال داشته است .

 

حضور در غزوات
پس از هجرت پیامبر اکرم از مکه به مدینه ، جابر از جوانانی بود که در بیشتر غزوه ها و سریّه ها حضور داشت و فقط در غزوة بدر و احد غایب بود (ابن قتیبه ، همانجا). عذر حضور نیافتن جابر در این دو غزوه ، اطاعت از پدرش بود که او را سرپرست خانوادة پرجمعیت خود کرده بود [۵]. غزوة حمراءالاسد، که در سال چهارم هجرت و در پی غزوه احد رخ داد، اولین تجربة جنگی جابر بود. به فرمودة پیامبر اکرم ، فقط شرکت کنندگان در غزوة احد اجازه همراهی با آن حضرت را در این مأموریت نظامی داشتند، اما جابر تنها کسی بود که به رغم غایب بودن در غزوة احد، در این جنگ شرکت کرد، زیرا رسول اکرم عذر وی را پذیرفت [۶].
در سال سوم هجرت و پیش از غزوة ذاتُ الرَقاع ، جابر با بیوه ای به نام سُهَیْمه ، دختر مسعودبن اوس ، ازدواج کرد تا بتواند پس از شهادت پدرش ، از نُه خواهر خود بهتر سرپرستی کند [۷]. در این هنگام جابر با مشکلات مالی دست به گریبان بود و دیونی از پدر خود برعهده داشت . چندی بعد در راه بازگشت از غزوة ذات الرقاع (سال چهارم هجرت ) پیامبر اکرم جویای حال جابر شد و آبرومندانه مشکل مالی او را برطرف و برای وی استغفار کرد [۸] با مرور تاریخ مغازی رسول خدا، معلوم می شود که جابر سهم چشمگیر و برجسته ای در آنها نداشته است . وی جوان مؤمنی بود که همراه دیگر مجاهدان در برخی غزوه ها به همراه پیامبر می جنگید و بعدها گزارشگر برخی از غزوه ها شد. شمار غزوه هایی که جابر در آنها حضور داشت به اختلاف ذکر شده است . به گزارش خود او، از 27 غزوة پیامبر در نوزده غزوه شرکت داشته است [۹]. جابر در برخی از سریّه ها نیز حضور داشته و در بارة آنها گزارش داده است [۳]


جابر در دوران خلفای
پس از درگذشت آن حضرت، جابر اعتبار خود را حفظ کرد، اما برخلاف شماری از اصحاب، به مشارکت در فعالیتهای سیاسی و نظامی آن روزگار علاقه‌مند نبود و بیشتر در همان مدینه ثبات داشت؛ تنها می دانیم که به روزگار عمر وی از سوی خلیفه به عنوان «عریف»[۱۰] و نمایندۀ قبیله‌ای از انصار که بدان تعلق داشت، برگـزیده شد. بر اساس آنچه در منابع امامـی شهرت دارد، جـابر در کنار سلمان و ابوذر در شمار 6 یا 7 تن از صحابه است که در جریان سقیفه، نسبت به امام علی (ع) و شناختن حق امامت و جانشینی پیامبر (ص) برای آن حضرت، به وی وفادار ماندند.
جابر در شمار نخستین بیعت‌کنندگان با امام علی (ع) به خلافت بود و در جنگ صفین در رکاب آن حضرت به جنگ با معاویه برخاست در آستانۀ شهادت آن حضرت، آنگاه که در 40ق بسر بن ارطاة از سوی معاویه به مدینه تاخت و مردم را به بیعت معاویه فراخواند، این امر را «بیعت ضلال» خواند و رفتار معاویه با مردم مدینه را به نقد گرفت، و در سفری که به شام داشت، با وی برخوردی انتقادی کرد و صلۀ او را نپذیرفت [۱۱]


جابر و امام سجاد
در آغاز امامت امام سجاد یاران وی انگشت شمار بودند و جابر نیز از اندک یاران آن امام بود و به سبب سالخوردگی از تعقیب حجاج بن یوسف در امان مانده بود[۳]


جابر و امام محمد باقر(ع)
ماجرای ملاقات جابربن عبداللّه با امام باقر در منابع گزارش شده است [۱۵]. جابر از پیامبر اکرم شنیده بود که تو چندان عمر می کنی که فرزندی از ذریة من و همنام من را ملاقات می کنی ، او شکافندة علم (یَبْقَرُالعلم بَقْراً) است ، پس سلام مرا به او برسان [۱۶]. جابر پیوسته در پی یافتن این فرزند بود تا جایی که در مسجد مدینه صدا می کرد: «یا باقَرالعلم »، سرانجام روزی محمدبن علی را یافت و سخن پیامبر را یادآور شد، کودک را بوسید و سلام پیامبر را به او رساند [۱۷].
نام جابر در نقل احادیث مشهور شیعی آمده است ، از جمله در نقل حدیث غدیر [۱۸]، حدیث ثقلین [۱۹]، حدیث «انامدینة العلم و علیٌ بابها»[۲۰]، حدیث «منزلت»[۲۱]، حدیث «ردّ شمس »[۲۲] و حدیث «سدّالابواب » [۲۳]. همچنین وی راوی احادیثی بوده که در آن رسول خدا امامان پس از خود را نام برده [۲۴] و نیز ویژگیهای حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را شناسانده است [۲۵].
حدیث لوح از جمله احادیث مشهور است که جابر آن را روایت کرده و نامهای دوازده امام جانشین پیامبر در آن آمده است [۳]


جابربن عبداللّه در منابع امامیه
شخصیت جابر در منابع رجالی امامیه محترم و تأیید شده است . وی از اصحاب ائمه ،از امام علی تا امام باقر علیهم السلام ، دانسته شده است[۲۶] اما باید توجه داشت که جابر در زمان امامت امام سجاد از دنیا رفت و امام باقر هنگام مرگ جابر، در دورة کودکی یا نوجوانی به سر می برد؛ از این رو، نمی توان جابر را از اصحاب امام باقر دانست [۲۷]. در برخی منابع رجالی آمده است که جابر، به دلیل شهرت روایات در مدحش ، نیازی به توثیق ندارد [۲۸]. کَشّی از رجال شناسان شیعه، جابر را از اعضای گروهی دانسته است که فدایی حضرت علی و همواره گوش به فرمان آن حضرت بودند. این گروه به «شُرطة الخمیس » شهرت داشتند.
در نگاه جابر، حضرت علی چنان مقامی داشت که در زمان حیات پیامبر اکرم ، میزان حق تلقی می شد و منافقان را با بغض داشتن به او می شناختند [۲۹]. جابر از کوچه های مدینه می گذشت و در مجالس انصار شرکت می جست و به ایشان نصیحت می کرد که فرزندان خود را با دوستی علی علیه السلام تربیت کنند و می گفت آن کس که علی را بهترین خلق خدا نداند، ناسپاسی کرده است [۳۰]. سخن معروف جابر در بارة حضرت علی («علیٌّ خیرالبشر»)، الهام بخش مؤلف شیعی به نام جعفربن احمد قمی شد تا در کتابش به نام نوادر الاثر فی علیّ خیرالبشر ، ثلث روایات خود را از جابر نقل کند[۳]


شخصیت علمی جابر
جابر از آن گروه صحابه ای است که احادیث فراوانی از پیامبر اکرم نقل کرده است ؛ از این رو، او را حافظ سنّت نبوی و مُکْثِر در حدیث خوانده اند. در منابع روایی و سیره و تاریخ ، به روایات جابر استناد بسیار شده و روایات وی مورد توجه مذاهب اسلامی بوده است . جابر در حوزة احکام فقهی صاحب رأی بوده و فتوا می داده و از این رو، ذهبی [۳۱] او را مجتهد و فقیه خوانده است .
جابر چندان جویای یافتن معارف دینی بود که برای شنیدن بی واسطة حدیث پیامبر از یکی از صحابه ، به شام سفر کرد این شوق ، جابر را در پایان عمر بر آن داشت که چندی مجاور خانه خدا شود تا احادیثی بشنود.
جابر در مسجد نبوی حلقة درس داشت و حدیث املا می کرد و شماری از تابعین از وی علم می آموختند و حدیث او را می نوشتند [۳۲].
از جابر افراد فراوانی حدیث نقل کرده اند. از مشهورترین راویان حدیث از جابر، سعیدبن مُسیِّب ، حسن بن محمدبن حنفیه ، عطاءبن أبی رباح ، مجاهدبن جَبر، عمروبن دینارمکی ، عامربن شَراحیل شعبی ، و حسن بصری بودند [۳۳].
از امامان شیعه ، امام باقر، و نیز امام صادق و امام کاظم به نقل از امام باقر، چند حدیث نبوی از جابربن عبداللّه نقل کرده اند [۳۴]
بر اساس طبقه بندی ابن سعد در الطبقات الکبیر ، جابر جزو «اصحاب مفتی و مقتدا» یا «اهل العلم و الفتوا» قرار نگرفته اما ذهبی [۳۵] از او با عنوان «مفتی مدینه » یاد کرده است . باتوجه به آرای فقهی و فتواهای جابر، دیدگاه ابن حزم که وی را از مفتیان متوسط صحابه دانسته است ، موجه به نظر می رسد. روایات فقهی جابر که در کتابهای چهارگانة شیعه آمده ، اندک است. شیخ طوسی در کتاب الخلاف ، در مواردی آرای فقهی جابر را نقل کرده است.
در تفسیر قرآن کریم ، از جابر روایات بسیاری نقل شده که در منابع تفسیری به آنها استناد گردیده است. آرای تفسیری جابر در باره برخی آیات قرآن ، همسو با دیدگاه تفسیری شیعه است.[۳]


فرزندان و نسل جابر
از فرزندان جابر، از عبدالرحمان ، محمد ( رجوع کنید به همانجا)، محمود، عبداللّه [۳۶] و عقیل [۳۷] یاد شده است . از وجود افرادی منتسب به جابر در افریقیه [۳۸] و بخارا [۳۹] گزارشهایی در دست است . در ایران نیز عده ای از نسل او هستند که مشهورترین ایشان شیخ مرتضی انصاری ، فقیه و اصولی بزرگ شیعه در دوران معاصر، بود [۳]


وفات
جابر در پایان عمر خود، یک سال در جوار خانة خدا در مکه زیست . در آن مدت ، بزرگانی از تابعین ، مانند عطاءبن ابی رَباح و عمروبن دینار، با وی دیدار کردند. جابر در اواخر عمر نابینا شد. وی در مدینه درگذشت[۴۰]. مِزّی ([۴۱] روایتهایی در بارة سال وفات جابر آورده است که هریک تاریخ متفاوتی را، بین سالهای 68 تا 79، ذکر کرده اند و در یک خبر، به نقل از جمعی از مورخان و محدّثان ، از وفات جابر در سال 78 و در 94 سالگی سخن گفته و اشاره کرده است که اَبان بن عثمان ، والی مدینه ، بر وی نماز گزارد[۳]

 

پانویس
1•    ( رجوع کنید به ابن سعد، ج 3، قسم 2، ص 104ـ105؛ ابن عساکر، ج 11، ص 208)
2•    بلاذری، ج 1، ص 286؛ ابن عساکر، ج 11، ص 208، 211؛ قس ابن حَبّان ، ص 30 که از حضور عبداللّه و فرزندش جابر در بیعتِ عقبة اول و دوم سخن گفته است.  
3•    دانشنامه جهان اسلام، مدخل"جابربن عبدالله انصاری، از احمد بادکوبه هزاوه  
4•    ابن قُتَیبَه ، ص 307؛ ذهبی ، ج 3، ص 192 
5•    (ذهبی ، ج 3، ص 191) 
6•    ( رجوع کنید به ابن سعد، ج 2، قسم 1، ص 34؛ بلاذری ، ج 1، ص 402ـ403)   
7•    ( رجوع کنید به ابن سعد، ج 8، ص 248؛ ابن کثیر، ج 4، ص 99ـ100)   
8•    (ابن سعد، ج 2، قسم 1، ص 43ـ44).   
9•    (ابن عساکر، ج 11، ص 214، 216ـ217، قس ص 219 که در آن به شرکت جابر در شانزده غزوه اشاره کرده است ) 
10•    عریف فردی از قبیله بود که خلیفه وی را به ریاست قبیله یا طایفه منصوب می کرد و او رابط خلیفه و افراد قبیله به شمار می آمد.(دانشنامه جهان اسلام، مدخل جابر بن عبدالله انصاری)
11•    دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد 17، مدخل "جابر بن عبدالله انصاری" از احمد پاکتچی  
12•    ( رجوع کنید به مفید، ج 2، ص 97؛ ابن اثیر، 1385ـ1386، ج 4، ص 62)  
13•    طوسی ، مصباح ، ص 787؛ نیز رجوع کنید به عمادالدین طبری ، ص 74ـ 75.؛منتهى الآمال، ج 1، حوادث اربعین؛ نفس المهموم ص 322؛ بحارالانوار، ج 98، ص 328.  
14•    محمد محمدی ری شهری و همکاران، دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ترجمه عبدالهادی مسعودی، ج8، ص387   
15•    (از جمله رجوع کنید به ابن سعد، ج 5، ص 164)
16•    ( رجوع کنید به کلینی ، ج 1، ص 304، 450ـ469؛ مفید، ج 2، ص 159) 
17•    کشی ، ص 41ـ42؛ نیز رجوع کنید به کلینی ، ج 1، ص 469ـ470؛ ابن عساکر، ج 54، ص 275ـ276  
18•    رجوع کنید به امینی ، ج 1، ص 57ـ60   
19•    (صفّار قمی ، ص 414)   
20•    رجوع کنید به ابن شهر آشوب ، ج 2، ص 34   
21•    رجوع کنید به ابن بابویه ، 1361 ش ، ص 74
22•    رجوع کنید به مفید، ج 1، ص 345ـ346 
23•    رجوع کنید به ابن شهر آشوب ، ج 2، ص 189ـ190   
24•    رجوع کنید به ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 1، ص 258ـ259؛ ابن شهر آشوب ، ج 1، ص 282
25•    رجوع کنید به ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 1، ص 253، 286، 288  
26•    ( رجوع کنید بهبرقی ، ص 3، 7ـ9؛ طوسی ، رجال ، ص 59، 93، 99، 111، 129)   
27•    ( رجوع کنید به خوئی ، ج 4، ص 16؛ تستری ، ج 2، ص 519 ـ521)  
28•    ( رجوع کنید بهمازندرانی حائری ، ج 2، ص 212؛ خوئی ، ج 4، ص 12، 15)
29•    (کشی ، ص 40ـ41؛ نیز رجوع کنید به ابن عساکر، ج 42، ص 284)
30•    (همان ، ص 44)
31•    (ج 3، ص 189)  
32•    رجوع کنید به ابن عساکر، ج 11، ص 233؛ خطیب بغدادی ، 1974، ص 104؛ ابن حجر عسقلانی ، ج 1، ص 435  
33•    برای آگاهی از فهرست کامل راویان حدیث از جابر رجوع کنید به مزّی ، ج 4، ص 444ـ 448؛ واثقی ، ص 108ـ 118  
34•    برای نمونه رجوع کنید به ابن اشعث کوفی ، ص 22، 44، 47؛ کلینی ، ج 1، ص 532، ج 2، ص 373، ج 3، ص 233ـ234، ج 5، ص 528 ـ 529، ج 8، ص 144، 168ـ169؛ ابن بابویه ، 1404، ج 1، ص 47، ج 2، ص 74.  
35•    (ج 3، ص 190) 
36•    ( رجوع کنید به ابن حَزْم ، جمهرة انساب ، ص 359)
37•    ( رجوع کنید به مِزّی ، ج 4، ص 446)  
38•    (تونس امروزی ؛ رجوع کنید به ابن حزم ، جمهرة انساب ، همانجا)
39•    ( رجوع کنید به ابن اثیر، 1385ـ1386، ج 10، ص 545)  
40•    ذهبی ، سیر ، ج 3، ص 191ـ192
41.    ج 4، ص 453ـ545

 

منابع
•    حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال قسمت اول، باب اول: در تاریخ حضرت خاتم الانبیاء
•    دانشنامه جهان اسلام مدخل"جابربن عبدالله انصاری، از احمد بادکوبه هزاوه.
•    جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.
•    دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد 17، مدخل "جابر بن عبدالله انصاری" از احمد پاکتچی
•    محمد محمدی ری شهری و همکاران، دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ترجمه عبدالهادی مسعودی

 

  •  




نظرات کاربران