در حال بارگذاری ...
...

احمد صمیمی در گفت و گو با ایران تئاتر بیان کرد

تراژدی جایی تمام می شود که هنوز ادامه دارد

احمد صمیمی در گفت و گو با ایران تئاتر بیان کرد

تراژدی جایی تمام می شود که هنوز ادامه دارد

ایران تئاتر: نمایش ایست...گاه بعدی اثر اجتماعی است که نگاه موشکافانه ای به روابط درون خانوادگی یک خانواده طبقه متوسط اجتماعی شهرنشین و چالش های موجود بین آنها است. احمد صمیمی کارگردان جوان و مستعد نمایش با درک درست فضای نمایش کارگردانی رئالیستی و ساده، اما موثری ارائه می کند. احمد صمیمی در سال های اخیر حضور موثری در تئاتر داشته است .

احمد صمیمی من تا مرز من٬ بامن حرف نمی‌زنی چرا؟ و مصیبت لوطی وارانه را روی صحنه اجراکرده است.گفتنی است پیش از این نمایش ایست...گاه بعدی در بیست و یکمین جشنواره تئاتر دانشگاهی حضور داشته است. داستان  نمایش درباره خانواده‌ای است که دختر خانواده سر یک تعصب و اشتباه، کشته شده و حال این خانواده هستند که با واکاوی شرایطی که در آن اجازه صحبت کردن به دختر فوت‌شده را نداده‌اند، وضعیت خود را بررسی می‌کنند و با خود و همدیگر روبه رو شده و در نهایت پشیمان می‌شوند. این نمایش توسط هما پارسایی سرشت نگارش شده و بازیگرانش ندا کریمی، ایمان نظیفی، هما پارسائی،‌ احمد صمیمی و امین وحیدی‌پور هستند و سامان خیلیان به عنوان سرپرست گروه، هما پارسایی سرشت به عنوان طراح صحنه و لباس ، خشایار پیر علمی به عنوان طراح پوستر و بروشور، دلارام ترکی به عنوان روابط عمومی و حسن محمدی به عنوان طراح نور با این نمایش همکاری می کنند. با احمد صمیمی در باره اجرای نمایشش گفت وگویی انجام داده ایم.

 

در نمایش شما به عنصر تکرار تاکید می شود و این تکرار در روزگار مدرن به واسطه تنوع مسیرهای ارتباطی دیجیتال در تمام شئونات زندگی به صورت پر رنگی وجود دارد. آیا این تکرار به عنوان یک فرصت تلقی می شود و یا یک چالش بزرگ ؟

برای بهتر دیده شدن موضوعی و یا هر چیز دیگر به سراغ تکرار می روند. این تکرار با تداومش وارد زندگی روزمره ما شده و به تدریج تبدیل به اجبار می شود. برشت به این خاطر از تکرار استفاده می کند تا هرچه بیشتر فاصله و فاصله بین فضای نمایشش با مخاطب ایجاد کند. بنابراین تکرار که از یک حدی می گذرد اذیت کننده می شود. تکرار مدام باعث یکنواختی و تک خطی شدن زندگی می شود. گاهی مواقع تا آخر عمر با این تکرار همراه هستیم؛ علی رغم اینکه می دانیم پیش رویمان چی هست بازهم تکرار می کنیم.

 

با توجه به فضای نمایش ایست...گاه بعدی و اینکه نویسنده اش یک زن است، آیا با اثر زنانه ای مواجه هستیم؟

نویسنده نمایش نگاه زنانه ای در کارش داشت که کمتر در جامعه و کارهای نوشتاری نمایشی می بینیم. نوع نگاه نویسنده به دختر خانواده تا حدی فمینیستی است و در اصل ایشان از حقوق زن ها در این اثر دفاع کرده است.

 

در سال های اخیر وجود چنین نگاه زن محوری در خیلی از فیلم ها در سینما دیده می شود و در تئاتر هم آرام آرام در حال گسترش است؟

درست است؛ در سینما کارگردان های زن اثر گذاری حضور دارند و این نوع نگاه را تسری داده اند. سینما در عین حال مثل تئاتر نیست که مخاطبش محدود باشد و مخاطب گسترده ای دارد. در تئاتر در فرآیند یک اجرای بیست روزه شاید تعداد مخاطبان به هزار نفر هم نرسد. در ضمن با اتمام زمان اجرای نمایش تئاتر پرونده اش بسته می شود؛ اما فیلم اکران شده راهی شبکه نمایش خانگی می شود و مخاطبش افزایش پیدا می کند.

 

آیا قهرمان نمایش دختر خانواده است؟

جنس نمایش ما قهرمان نمایی نیست. در این اثر بیشتری از آنی که درد را بشنویم، تصویرش را می بینیم و تکرار آن است که مخاطب هم احساس درد کشیدن پیدا می کند.

 

تاوان عمل در ادبیات و نمایش تم جذاب و دراماتیکی است؛ به طور مثال در داستان جنایات و مکافات  راسلینکوف مدام با تاوان عملش و قتل پیرزن در تقابل و عذاب است. نمایش این رویکرد برایتان چه ویژگی داشت؟

عملی انجام می شود و مدام در ذهنمان روی درستی و یا نادرستیش کلنجار می رویم. به طور مثال ایکاش این کار را انجام نداده بودیم و شرایط مثل گذشته بود. تا به این قضیه فکر می کنید صورت مسئله می آید جلوی چشمتان و دچار عذاب می شوید. این موقعیت در باره شخصیتی که در سوالتان اشاره کردید مابه ازای خوبی دارد. در فضای نمایش حالت تکرار و موقعیتی فیزیکی که در بازیگران ایجاد می شود متاثر از فضای آرتوری است؛ در کارهای آرتور همیشه عکس و مجسمه وجود دارد و بازیگران در این فضا تصویر دارند.

 

آیا عنصر صدا که مدام جایش در صحنه تغییر پیدا می کند و شناور است به عنوان یک شخصیت هویت دارد؟

در نمایش یک فضای لامکانی و لازمانی وجود دارد و نمی دانیم دقیقا درچه مکانی هستیم. تشخیص بحث صدا و مکان یابی فضای نمایش بر عهده مخاطب است و خاصیت این کار به خاطر وجود همین صدا است که برای مخاطب معنای مختلفی دارد. ممکن است تصور کند که صدای خالق اثر و یا خداوند و یا ابلیس است. نگاه نویسنده هم در این بحث خاص بود و او هم معتقد بود که باید خود مخاطب جمع بندی داشته باشد و اینکه در درون و ذهن مخاطب حس و حالت  این صدا چیست و در پس آن چه چیزی را دیده ای، آیا به وجدانت فکر کردی و آیاهای دیگر. فاصله گذاری هایی که در نمایش شکل می گیرد به واسطه حضور همین صدا است.

 

 آیا در پروسه نوشتن متن با نویسنده مشارکت داشتید و یا با یک متن از قبل نوشته و آماده شده برای اجرا مواجه بودید؟

در شروع هما پارسایی فضای کار را برایم توضیح داد و بر اساس ذهنیات و دغدغه های من متن را نوشت.

 

یکی از نقاط ضعف اغلب تئاترهای اجرا شده پایان ضعیف، کلیشه ای وفکر نشده است. آیا در نمایش ایست...گاه بعدی به پایان بندی به چشم یک عنصر بسیار مهم و کلیدی در ساختار اجرایی نمایش فکر شده است؟

بله، چون بیس نمایش بر عنصر تکرار استوار بود، فکر کردیم در پایان چگونه به این تکرار بپردازیم و بعد از رفتن نور در صحنه پایانی نور جدیدی می آید و شخصیتی با دهانی بسته در صحنه نشسته و صدا هم حضور دارد و دوباره نور می رود و با پایان دیگری مواجه می شویم. البته در اجرای عمومی نمایش به دلیل کمبود امکانات از این پایان استفاده نکردیم  و پایان معلقی را مورد استفاده قرار دادیم. برشت می گوید جایی تراژدی تمام می شود که  هنوز می بینیم ادامه دارد.

 

گفت و گو از احمد محمد اسماعیلی