در حال بارگذاری ...
نقد نمایش «دیوار» به به کارگردانی حامد رحیمی نصر و نادر علیمردانی

تصویری جهان‌شمول از غلبه انسان بر ترس

ایران تئاتر- سید علی تدین صدوقی : نمایش « دیوار» تلاشی صادقانه در طرح موضوعی مبتلابه همه انسان‌‌‌ها؛ یعنی میل غلبه بر ترس‌ها و حرکت و پیشرفت و رهایی است.

شاید بتوان گفت در قرن اخیر با ظهور علمی به نام روانشناسی و پیشرفت و تأثیرگذاری آن،  به خصیصه درمان‌گری تئاتر توجه بیشتری شده و ابعاد مختلف آن مورد توجه قرار گرفته است . ارسطو اولین شخصی بود که جذابیت این هنر نمایشی را مورد تحلیل و بررسی قرار داد و گفت: «زمانی که آدمیان گرد هم می‌آیند تا نمایشی را تماشا کنند، ناخواسته با قهرمانان نمایش پیوند می‌یابند و همان‌طور که بازیگران در صحنه نمایش با ناملایمات سرنوشت به پیکار می‌پردازند، تماشاگران نیز در پیکاری درونی درگیر می‌شوند که از خلال این فرآیند مفهوم همسان‌سازی یا هم‌ذات‌پنداری شکل می‌گیرد و نتیجه آن پالایش و صیقل یافتن روح تماشاگران است.

در اوایل قرن بیستم، " دکتر ژاکوپ لوی مورنو " اساس نظریه سایکودرام را در وین بنیان گذاشت و آن را علم کشف حقیقت نامید. شاخه‌اى که امروز با عنوان کلى «نمایش روانشناختى» (سایکودرام) شناخته می‌شود. 
اگرچه تصور عمومى از تئاتر، اجراى نمایش بر صحنه و براى تماشاگر است اما واقعیت این است که از حدود دهه سوم قرن بیستم، شکل دیگرى از نمایش پا به عرصه گذاشت که تماشاگر در آن جایى نداشت؛ نمایشى که ابداع آن را به ابتکارات خاص «مورنو» نسبت می‌دهند.

در سایکودرام تماشاگرى در کار نیست و یک گروه به بازی‌های نمایشى در جمع خود و براى خود می‌پردازد که موضوع آن زندگى و تمایلات خود گروه بازیگران است. ویژگى دیگر و بسیار خاص این نوع نمایش، نتیجه و کاربرد خاص آن است؛ کاربردى که اگر نتوان گفت در اجراى نمایش صحنه‌اى و براى تماشاگر به کلى غایب است، ابعاد و تعریف آن با اینگونه نمایش شباهتى ندارد و به عبارتى نتیجه حاصل از این نمایش از جنس و جوهر ویژه خود برخوردار است،. نتیجه اى که اولاً مستقیماً متوجه همان بازیگرانى است که در جمع خود بازى می‌کنند و ضمناً نتیجه اى از جنس دستاوردهایى است که روانشناسى به دنبال آن است. اصطلاح فارسى «نمایش روانشناختى» برابرنهادى آزاد براى سایکودرام (psychodrama) است، این واژه انگلیسى تا مدت‌ها (حتى گاهى امروزه) به «تئاتردرمانى» یا «نمایش‌درمانى» ترجمه شده است. اما واقعیت این است که «نمایش درمانى» فقط جزء و شاخه‌اى در درون این مفهوم است. خود این واژه اشاره اى مستقیم یا تخصصى به «نمایش درمانى» ندارد و ترکیبى ساده از دو واژه عام «نمایش» و «روان» (روان _ نمایش) است.

به این ترتیب باید گفت  «واژه «تئاتردرمانى» در مقابل «سایکودرام» تا حدودى نارسا است؛ چرا که «سایکودرام» تنها به بیماران محدود نمی‌شود، بلکه این پدیده در موقعیت‌های آموزشى، مشاوره ازدواج و مشکلات مراکز صنعتى نیز به کار می‌آید. همچنین این شیوه در بسیارى زمینه‌های مشاوره و نیز آنچه که امروز به عنوان «مهارت‌های رفتارى» شناخته می‌شود و نیز توسعه و شکوفایى عواملى مثل احساس، ادراک، شناخت و تخیل برنامه‌های اساسى دارد؛ضمن آنکه تفریح و تفننى است که در بازسازى آرامش و تعادل روانى به خوبى مؤثر است. از همین رو «سایکودرام» بسیار فراتر از حوزه «نمایش درمانى» است.

«نمایش درمانى» از روش شناسى تخصصى و خاص خود برخوردار است و جلسات آن را کارگردانى که متخصص روانشناسى بالینى و یا متخصص در گرایشى که روانشناسى شخصیت زمینه اصلى آن است هدایت می‌کند. او البته باید در زمینه نمایش نیز از شناخت تخصصى لازم برخوردار باشد و مانند کارگردان هنرى تئاتر، توان مقدمه چینى و برانگیختن درون بازیگر و ایجاد میل و شوق به بازى خلاق را داشته باشد.

او باید رفتارها، معانى نهفته و عواطف را به زبان نمایشى (دراماتیک) بشناسد و اتفاقات زنده و فى‌البداهه جریان بازى را به شکلى خلاق جزیى از بازى و نمایشى کند که با هدفى درمانى جریان دارد .به عبارت دیگر باید با کالبدشناسى رویدادها که طى آن هدفى روانشناختى با زبانى نمایشى دنبال می‌شود آشنایى کافى داشته باشد و در همه این زمینه‌ها دستیار یا دستیاران خود را به خوبى به‌کار گیرد.
از جهتى دیگر این بازی‌های نمایشى عرصه‌اى براى برون‌ریزى هیجان‌ها به عنوان یکى از نیازهاى زیستن است، زیرا عواطف، غرایز و نیروهاى درونى ما چنان زایش و انباشتگى پربارى دارند که فعالیت‌های عادى زیستن نمی‌تواند آن‌ها را به خوبى آزاد کند و تعادل لذت بخش و آرام کننده‌اى بسازد.این شیوه در حقیقت با رهاسازى فرد در دنیایى از شعر و ترانه، حرکت، بازى و نمایش مانند فعالیت‌های دیگرى همچون ورزش، تفریح، آثار هنرى، هم‌صحبتى (که به خصوص زن‌ان از آن بهره می‌برند)، از جمله بسترهاى لذت‌بخش رهاسازى هیجان‌ها است. این برنامه نمایشى در محدوده ماهیت و تعریف خود سهمى از این نقش را برآورده می‌کند.  
در مجموع تئاتر درمانی تلفیقی از هنر تئاتر و دانش روان‌شناسی است که روی بیما­رهای جسمی تاثیرمستقیم ندارد، مگر بیماری‌هایی که ریشه روان­- ­تنی یا ریشه تمارض داشته باشند؛ یعنی فرد به دلیل مشکلات و مسائل روحی و روانی‌­اش خود را بیمار نشان دهد.سایکو درام مستقیماً روی روان انسان تاثیرمی گذارد و دریک محیط امن و دربسته امکان تمرین زندگی را فراهم می‌آورد تا بیماران موقعیت­­‌هایی را تجربه کنند که در زندگی واقعی  تجربه آن امکان‌پذیر نیست؛ تجربیاتی که اگر در زندگی واقعی روی دهد ممکن است برای اشخاص عواقب سنگینی را به همراه داشته باشد. آدمی که دچار اختلال خلقی یا عصبی، پرخاشگر، خجالتی و کم‌رو یا حتی پرحرف است، مشکلاتش را از طریق تئاتردرمانی قابل حل است. در واقع تئاتر درمانی بر بیماری‌های پیشرفته روانی که نمی‌توان ریشه آن را پیدا کرد بسیار مؤثر است.  البته با کمی دقت تفاوت‌های بسیاری بین تئاتر درمانی و سایکو درام هست؛ به این معنی که درسایکودرام کارگردان به صورت گفتگو وارد عمل می‌شود و بیشتر سؤال می‌پرسد و با تکنیک‌های خاص سعی در بهبود بیمار دارد. اما در تئاتر درمانی، کارگردان بیشتر فضا می‌سازد و درمانجو را از طریق فضاهایی که ایجاد می‌کند به عکس‌العمل وا می‌دارد. تئاتردرمانی، حافظه هیجانی و احساسی افراد را که در نیمکره راست مغز واقع شده در صحنه به همراه نیمکره چپ که واقعیت‌های روزمره و منطقی است، وارد بازی می‌کند. در واقع سایکو‌درام محل تلاقی نیمکره راست و نیمکره چپ مغز است که این مساله یعنی بازی دادن نیمکره راست مغز باعث شده که این نوع شیوه روان‌درمانی نسبت به سایر روان‌درمانی‌ها برتری داشته باشد. 

نمایش " دیوار" به نویسندگی غفور شکوری اصل و به کارگردانی حامد رحیمی اصل و نادر علیمردانی در بروشور،  به عنوان یک نمایش سایکودرام معرفی شده است؛ حال آنکه به واسطه تعاریف بالا و با کمی اغماض فقط می‌توان در حوزه تئاتر سایکودرام به بررسی این نمایش نشست . چرا که شاخصه‌ها وعناصر تئاتر سایکودرام بیش از مواردی است که در روند این نمایش شاهد آن هستیم .  

حتی در جاهایی نمایش به نوعی نقض غرض نیز می‌کند؛ مثلاً زمانی که بازیگر نقش " مرد " می‌بیند که "سرباز " از نوعی ترس درونی و خودخواسته رنج می‌برد، سعی در رهایی سرباز از این رنج و نقیصه درونی  که او را می‌آزارد دارد ؛ اما در نیمه‌های راه دیگر موضوع را رها کرده وبه مشکل خود می‌پردازد؛ یعنی پیدا کردن شراب و رفتن از آن دخمه ، طوری که حتی پا را فراتر گذاشته و با سرباز درگیر می‌شود .

در واقع خود " مرد " نیز از نقیصه  روحی و روانی‌ای که تأثیر نامناسبی بر جسم  و جان او گذاشته یعنی اعتیاد شدید به الکل در رنج است؛ و می دانیم اصولاً چنین فردی به لحاظ پزشکی و عقلانی و روانشناسی خود نیاز به کمک فوری دارد و نمی‌تواند  به کسی که از یک بیماری روانی مانند ترس رنج می‌برد کمک کند .  

وقتی عدم دسترسی به شراب مرد را عصبی کرده و به مرز جنون کشانده، می‌بینیم که به سرباز حمله می‌کند تا اسلحه وسپس پالتوی او را بگیرد و با کمال تعجب موفق هم می‌شود و از آن دخمه می‌گریزد که این حتی نتیجه عکس هم می‌دهد؛ یعنی  استفاده از ضعف و ترس و بیماری روانی افرادی چون این سرباز و برداشتن وسایل او یعنی پالتو و... رها کردنش و رفتن به راه خود . سرباز نیز با ترس خود تنها می‌ماند و در نهایت تیر می‌خورد و یا  به عبارت دقیق‌تر خود را در معرض هدف تیر دشمن قرار می‌دهد و می‌میرد .

فضا و موقعیت نمایش در جنگ می‌گذرد، البته هیچ اشاره‌ای به زمان و مکان جنگ نمی‌شود. نمایش به نوعی لازمان و لامکان است تا اینگونه به جهان شمولی دست یابد و این یکی از نقاط قوت نمایش است .در اینجا جنگ در واقع می‌تواند یک نشانه باشد. ما صداهای بمب باران و تیر اندازی وسپس آمبولانس را می‌شنویم . ترس سرباز باعث شده که از جبهه فرار کند؛ همان ترسی که موجب شده برای اثبات شجاعتش به جبهه بیاید. " مرد " اما می‌گوید بازیگر تئاتر است. او به ظاهر شجاع می‌نماید اما ترس‌های پنهان خود را دارد . پناه بردن به الکل هم شاید راه فراری برای ترس‌هایش باشد؛ همانگونه که جنگ یک نشانه از جنگ دائمی انسان با زندگی است؛ تو گویی زندگی سراسر جنگ است و ترس که در نهایت باید با آن روبرو بشویم .  فرار کردن و گوشه عزلت گزیدن و خود را پنهان کردن دردی را دوا نمی‌کند؛ چنانچه هر آن‌گاه که از این رویارویی وحشت داشته باشیم و به جنگ مشکلات و مصائب  زندگی نرویم ، در نهایت به توهم ومالیخولیا خواهیم رسید و این ترس ما را از پای در خواهد آورد.

سرباز در واقع توسط ترسش است که کشته می‌شود نه به دست دشمن. این ترس اوست که موجب مرگش می‌گردد؛ ترسی که او را مجبور کرده تا خود را دریک دخمه یا زیر زمین زندانی کند. او در واقع توان رویارویی با واقعیت ، با خود و با ترس‌هایش را ندارد  و همین موجب شده که نتواند با دشمن مقابله کند. هر چند که سرباز از کودکی‌اش و ترس از رعد وبرق می‌گوید و مادرش که او را هماره از رعد و برق و آسمان غرش می‌ترسانده وهم او بوده که تخم ترس را در درون سرباز کاشته است . اما اینکه می‌گوید در زندگی مشترک با همسرش او نیز ترسش را به تمسخر می‌گرفته و در میهمانی‌های خانوادگی و دوستانه راجع به ترس او صحبت می‌کرده‌اند و به سرباز می‌خندیده‌اند و یا بچه‌اش نیر او را به تمسخر می‌گرفته، و همه این‌ها موجب شده که برای اثبات شجاعتش به جبهه بیاید کمی دور از ذهن می‌نماید .

نمایش به همین دلایل الکن است و به لحاظ شخصیت‌پردازی‌ها و دیگر پرداخت‌ها در کلیت اثر نیز ضعیف می‌نماید؛ چرا که داستانی را که تعریف می‌کند  به نوعی تصنعی است. در واقع رد پای نویسنده و ساختگی بودن سرگذشت سرباز برای به دست دادن دلیل جهت فرار از ترس برای اثبات شجاعتش و آمدن به جبهه  کاملاً  مشهود است. سرگذشت شخصیت‌ها باید بر اساس روابط علی ومعلولی در راستای شخصیت‌پردازی‌ها وخواست متن و شخصیت‌ها برابر با  منطق دراماتیک  از دل قصه برآید نه آنکه ساخته وپرداخته شود. این به مانند آن است که بخواهیم یک یا چند دلیل به ظاهر منطقی برای ترس سرباز و آمدنش به جبهه بتراشیم. پرواضح است که کمتر زن و فرزندی نقیصه- در اینجا بخوانید ترس - همسر و یا پدر خود را در جمع  فامیل و دوستان بازگو می‌نماید و موجبات تمسخر او را فراهم می‌آورد ؛ مگر آنکه دلایل محکم و منطقی و دراماتیکی در پس آن  نهفته باشد که در اینجا  البته اینگونه نیست . این چندان منطقی وملموس و واقعی به نظر نمی‌رسد.

اما از نقاط قوت این نمایش باید به نکاتی اشاره کرد. شاید کنایه از دیوار در واقع افکار و ترس‌های خود ما باشد که چونان دیواری مانع حرکت و پیشرفت ما می‌شود .نمایش تلاش صادقانه‌ای است جهت طرح موضوعی که مبتلابه همه انسان‌هاست ؛ یعنی غلبه بر ترس‌هایمان از هرنوع  و ایضاً دیوار و سد نساختن از این‌ها بر سر راه زندگی و حرکت و پیشرفت  و آزادی و رهایی. چرا که اگر اینگونه شود، مورد انواع سوء استفادها وظلم ها واقع خواهیم شد؛ چه فردی ، چه اجتماعی ، چه سیاسی ، چه  فکری و فرهنگی و اعتقادی. نمایش از ریتم درونی و بیرونی خوبی برخوردار است  و به همین دلیل زمان آن مطلوب به نظر می‌رسد. بازی‌ها هم نسبتاً روان و قابل باور هستند؛ هرچند که در جاهایی باید نوع لحن ، آکسان‌گذاری‌ها و بیان مورد توجه بیشتری قرار گیرد .

البته شاید اگر کارگردان خود یکی از نقش‌ها را بازی نمی‌کرد بهتر می‌توانست به شخصیت‌پردازی‌ها ، رفتار ، کنش و واکنش ، تحولات حسی ، بیان و ... دیگر ابعاد  و عناصر دراماتیک توجه نماید .در هر حال نمایش دیوار واجد لایه‌های زیر متن و اجرا نیز هست که در ذهن مخاطب ایجاد پرسش می‌نماید . مبحث سایکودرام نیز تا حدودی در کار مطرح می‌شود؛  هرچند که تقریباً از نیمه‌های نمایش به بعد رها می‌گردد . اما طرح موضع نیز خود از شجاعت و اندیشه خاصی برخوردار است .به نویسنده ، کارگردانان و گروه خسته نباشید می‌گویم .

 




نظرات کاربران