در حال بارگذاری ...

نگاهی به نمایشنامه‌”نقل زنان سنگی” نوشته چیستا یثربی

نویسنده بر آن است تا از عهده بافت، لحن و فضایی در خور یک نقالی برآید و از داستانی می‌گوید که با گذر از تمامی اعصار و زمان‌ها همچنان تمثیل گونه به استقبال شنونده(یا بیننده) می‌آید.

رضا آشفته: چیستا یثربی از همان آغاز و زیر عنوان نمایشنامه”نقل زنان سنگی” در داخل پرانتز می‌آورد: « نمایشنامه‌ای بر اساس نقالی و شیوه‌های نمایش شرقی.»
بنابراین همین صراحت نویسنده باعث می‌شود که خواننده متن از همان ابتدا با روشن‌بینی به قضاوت و داوری پیرامون آن بپردازد. شاید در نبودن چنین نکته‌ای، ایهام آغازین مانع از ارتباط سریع و پویا با متن می‌شد. هر چند در ادامه نویسنده،بر نامیدن آدم‌های نمایشش به عنوان زن نقال 1 و زن نقال 2 تاکید می‌ورزد که باز خواننده با فضایی کهن ـ نقل و نقالی ـ روبروست و وجود همین دو نقال نیز دلیلی محکم برای رودررویی یا چالش آنان بر سر یک موضوع مشخص ـ در اینجا کرکری خواندن برای قدرت نمایی در شغل و حرفه خود ـ است.
مکان هم به اختصار”صحنه” یا”میدان معرکه” معرفی می‌شود. بنابراین پس از این به حضور نقالان و زبان نقل و خود نقل‌ها بر می‌گردد که چگونه از پس ارتباط با مخاطب برآیند. برای آنکه یک نقال قوی، خوش‌ بیان و منعطف می‌تواند لحظه به لحظه نمایش(نقالی) را برای شنونده‌اش پرجاذبه کند. اگر او نتواند از عهده این مهم برآید. اما پیش از حضور نیز نوع چینش کلمات و ارایه زبان و از آن مهم‌تر جنس و لحن روایت می‌تواند تداوم بخش یک ارتباط محکم با نقالی باشد.
یثربی نقالی‌اش را از زبان نقال 1 این گونه آغاز می‌کند.
سه‌شنبه روزی از روز‌های دی ماه
اول خدا ـ دوم حبیب ـ سوم ثناء
سه شنبه روزی از روزهای دی ماه
و من نقال زنی از میان شما
از میان خوابهاتان ـ اشک‌هاتان‌ ـ خنده‌هاتان
من نقال زنی، پیاده از میان سینه‌های شما
از میان قصه‌ها و غصه‌هاتان
سه شنبه روزی از روزهای دی ماه ـ وای مردم؛ به گوش باشید، به هوش باشید، امروز، روز نقل نقالان است. امروز روز جنگ نقالان است!
نویسنده بر آن است تا از عهده بافت، لحن و فضایی در خور یک نقالی برآید و از داستانی می‌گوید که با گذر از تمامی اعصار و زمان‌ها همچنان تمثیل گونه به استقبال شنونده(یا بیننده) می‌آید. بنابراین کرکری خواندن دو نقال نیز از پیش‌ زمینه را برای گرمابخشی در میدان معرکه آماده می‌سازد و کسی در این بازی یک نفر برنده می‌شود و دیگری بازنده و مرده است که نتواند نقل در خور توجهی را به سمع و نظر مخاطبان برساند. به عبارت بهتر از همان ابتدا اشاره‌ای مستقیم به شرایط یک نقل مطلوب می‌شود و توسط نویسنده تاکیدی برای ساختار بخشی و جذابیت متن می‌شود. یثربی تا اینجا ضمن پذیرش الگوهای کهن در نقالی، خط و خطوط آن را با چنین اشاره‌هایی در هم می‌شکند و به ساختاری نو می‌رسد. یکی دیگر از نوآوری‌های متن یثربی نیز استفاده از نقال زن به جای نقال مرد است. برای آنکه در تاریخ نقالی ایران ـ باتوجه به ایرانی بودن نویسنده ـ چنین تکنیکی(بهره‌مندی از زن نقال) به چشم نمی‌آید و همین نو آوری هم هر چند در کارهای قبلی یثربی(طلسم و شعبده) و دیگران در سال‌های اخیر متداول شده است، این بار نیز به عنوان یک تکنیک نو باعث می‌شود که ارزش متن به لحاظ محتوای آن با شرایط و مقتضیات زمانه سازگار شود.
در این متن که دو زن آمده‌اند تا با نقل خود دیگری را از گردونه کاری خارج کنند و موجب مرگ دیگری باشند، سرآخر به جایی می‌رسند که هر دو دوست می‌شوند. هر دو در می‌یابند که همدردند و باید برای ادامه زندگی همسو شوند تا بتوانند با یک نقل ناتمام دیگران را به مکاشفه وا دارند تا بنا به دلخواه خود به آن سمت و سو بدهند. انگاری که این عدم آزادی در انتخاب فرجام روایت نیز ربطی به بی‌فرجامی آثار پست مدرن داشته باشد که هر کس بنا بر ذوق و سلیقه‌اش به پایان دلخواه می‌رسد و یا در مرز تعلیق و ایهام به مکاشفه‌ای ناتمام دل خوش می‌دارد و نمایشنامه این گونه به پایان می‌رسد:
زن 1 : شما تمامش کنید، این نقل ناتمام را... و ببخشایید بر ما، هر آن چه که گفتنی بود و نگفتیم...
(دور می‌شوند و نور تنها سنگ سیاهی را بر صحنه روشن می‌کند و دیگر تنها صدای موسیقی است که به گوش می‌رسد.)
بنابراین در می‌یابیم که یثربی به لحاظ تکنیکی کاملاً پیشرو عمل می‌کند و با گذر زمان و رعایت اصول تکنیکی نوین درباره مساله‌ای حرف می‌زند که همچنان کلاسیک و شاید بهتر است که بگوییم، جاودانه می‌نماید.