در حال بارگذاری ...
فرهاد مهندس‌پور در دومین نشست تخصصی تئاتر فجر

نمایشنامه‌نویسی ایران فاقد سیر منظم و متوالی است

ایران تئاتر:فرهاد مهندس‌پور در دومین نشست از سلسله ‌نشست‌های تخصصی نمایشنامه‌نویسی سی و هفتمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر گفت: در عرصه فعالیت‌های تئاتری در کشور سیر منظم و متوالی را شاهد نیستیم.

به گزارش ایران تئاتر، دومین نشست از سلسله‌نشست‌های تخصصی نمایشنامه‌نویسی سی و هفتمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر، با عنوان «گفت‌و‌گوی کارگردان و نمایشنامه‌نویس امروز ایران؛ پیوستگی‌ها و ناپیوستگی‌ها» سه‌شنبه ۱۱ دی‌ماه با سخنرانی فرهاد مهندس‌پور؛ نویسنده و کارگردان و مدرس دانشگاه و کوروش نریمانی؛ نویسنده و کارگردان تئاتر در سالن مشاهیر مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.

فقدان سیر منظم و متوالی در نمایشنامه‌نویسی ایران

فرهاد مهندس پور در ابتدای سخنانش در این نشست گفت: وقتی در مورد ناپیوستگی جریان‌های نمایشنامه نویسی در ایران صحبت می‌کنیم، باید بگوییم از قضا جای خوشبختی است که جریان به هم پیوسته ای در این عرصه نداشته‌ایم. بین نمایشنامه و تئاتر یا اجرا باید تمایز قائل بود و در دسته بندی‌های جداگانه ای به آن‌ها نگاه کرد. نوع و شکل رویدادی که به آن تئاتر می گوییم نوسان دارد، گذرا است و اساساً نمی‌شود ثبتش کرد، ولی نمایشنامه اتفاقاً چیزی است که باقی می‌ماند. نمایشنامه همیشه دارد چیزی را ثبت می‌کند تا بعدها هم بشود آن را مطالعه کرد. اگر بخواهیم با این نگره پیش برویم، در دوره‌های مختلف، چه در عصر مشروطه که تحولات عظیمی در این عرصه به وجود آمده و نمایشنامه‌های زیادی نوشته شده، متوجه می‌شویم که بعضی از این‌ها آثار درخشانی هستند.

او در خصوص دلایل ناپیوستگی در روند نمایشنامه نویسی در ایران میز تصریح کرد: اساساً در هیچ مقوله و زمینه‌ای دارای یک جریان پیوسته  نبوده‌ایم. تئاتر و هنرهای نمایشی در ایران و به ویژه عرصه نمایشنامه‌نویسی نیز از این قاعده مستثنی نیست که البته این مایه تأسف است که همچنان در عرصه فعالیت‌های تئاتری در کشور سیر منظم و متوالی را شاهد نیستیم. واقعیت این است که تا آگاهی نباشد نمی‌توان مقوله و مسئله‌ای را بیان کرد و تا امری تبیین نشود، نمی‌توان به دنبال ریشه‌یابی آن بود، هر چند ممکن است حداقل پیرامون تئاتر در همین جمعی که در آن حضور داریم، آگاهی وجود داشته باشد، اما ظاهراً آگاهی و آگاهی‌بخشی هیچ‌گاه نهادینه نشده است. شاید تنها دوره ای که می‌توانیم در شکل گیری یک جریان نمایشنامه نویسی از آن یاد کنیم دوره ای است که سازمان پرورش افکار شکل می‌گیرد، اما چند نمایشنامه شاخص در این دوره تولید شده است؛ تقریباً هیچ. در اینجا هم با جریانی مواجه هستیم که تنها از جهت اینکه دستورالعمل‌ها و انتظارات دست اندکاران این نهاد را فراهم می‌کند، می‌تواند ارزشمند تلقی شود. به همین دلایل است که چنین حرکتی نیز در نهایت نمی‌تواند به شکل گیری یک جریان پیوستۀ نمایشنامه نویسی منجر شود.

این مدرس هنرهای نمایشی در ادامه سخنانش با اشاره به جریان‌های مستقل تر نمایشنامه نویسی در ایران، بیان کرد: پیش از انقلاب، در کنار شیوع و رواج نوعی جریان نمایشنامه‌نویسی، آثاری پدید می‌آیند که امثال اسماعیل خلج، بهرام بیضایی، اکبر رادی و... آن‌ها را به رشته تحریر درآورده‌اند و شاخصه همه آن‌ها این است که مورد حمایت خاصی قرار نمی‌گیرند، هر چند که سبک نگارشی و نوع جهان‌بینی آن‌ها نیز چندان شبیه به هم نیست. در چنین شرایطی در حالی که تصور و توقع وجود داشت تا نهاد یا سازمانی جریان‌ساز ایجاد شود و در حوزه نمایشنامه‌نویسی تنوعی پدید آید، اما این تغییر و تحول متکی به دغدغه‌های فردی عده‌ای دگراندیش در حوزه نمایشنامه‌نویسی همچون ساعدی، رادی، بیضایی و... به وجود می‌آید. پس از انقلاب اسلامی، توقفی را در این سیر هدفمند نمایشنامه‌نویسی شاهد هستیم و دلیل عمده آن این است که با توجه به حاکمیت اسلامی و نوع تفکر ارزشی که مسلط بر اوضاع و امور فرهنگی و هنری می‌شود، نمایشنامه‌نویسی از پرداختن به موضوعات اجتماعی و مسائلی که مردم به آن مبتلا هستند، فاصله گرفت و تبدیل به آثار مکتوب نمایشی آرمانی و دربردارنده موضوعات ایدئولوژیک شد.

مهندس پور در ادامه تشریح روند نمایشنامه نویسی ایران در دهه‌های گذشته تشریح کرد: در دهه ۶۰ مجموعه نمایشنامه‌های به رشته تحریر درآمده، غالباً فاقد کشمکشی هستند که ذات یک اثر دراماتیک را تشکیل می‌دهد. در کنار چنین جریانی به ناگاه به ویژه از اوایل دهه ۷۰ جریانی در حوزه نمایشنامه‌نویسی شکل می‌گیرد که طلایه‌داران آن افرادی همچون محمد چرم‌شیر و عبدالحی شماسی هستند  که علاوه بر اینکه هر یک به بخشی از تجربیات نمایشنامه نویسان پیش از خود نظر دارند،  پیرو همان سبک و سیاق نمایشنامه‌نویسان پیش از انقلاب و با وامداری از قلم ایشان سعی در تولید آثار نمایشی تازه‌ای می‌کنند.آثاری که در آن‌ها ردی از قلم ساعدی، بیضایی، رادی و ... را می‌توان مشاهد کرد و این سیر به شکل فراگیرتر به فاصله چند سال بعد در آثار محمد رحمانیان، علیرضا نادری و کوروش نریمانی و ... نیز مشهود است. انگار نوعی زیست ایرانی را در نمایشنامه‌های این موج جدید نمایشنامه‌نویسی ایرانی می‌توان جستجو کرد که البته متأسفانه این سیر با روی کار آمدن دولت نهم و دهم منقطع می‌شود و شاهد هستیم که با افول جریان نمایشنامه‌نویسی برپایه اندیشه و تفکر ایرانی، اغلب فعالان در این حوزه به دنبال شکل دیگر نمایشنامه‌نویسی همچون نمایشنامه‌های اقتباسی از آثار ادبی خارجی، دراماتورژی و بازخوانی آثار نمایشنامه‌نویسان می‌روند.

این کارگردان با سابقه تئاتر در بخش پایانی سخنانش در این نشست نیز به ویژگی‌های پدیده‌های متأخر در نمایشنامه نویسی ایران گفت: وقوع چنین رویدادی  بسیار معنا‌دار است و جریان نمایشنامه‌نویسی ایرانی را در سراشیبی تندی قرار می‌دهد که مابه‌ازای آن ظهور نمایشنامه‌های خارجی و ترجمه‌ای را شاهد هستیم که بسیار هراس‌انگیز است؛ امری که البته مسبوق به سابقه نیز هست و پیش از انقلاب در جریان جشن هنر شیراز هم نمایشنامه‌های خارجی با اقبال خوبی مواجه می‌شوند که از مقطعی مسئولان احساس می‌کنند این رویداد بین‌المللی نیاز به هویت ایرانی دارد و لذا پیشنهاد و سفارش تولید آثار نمایشی ایرانی به چهره‌های سرشناس می‌دهند. نکته مهم و قابل توجه اینکه اساساً هر جا ما یک‌باره متوجه شدیم که چیزی وجود ندارد و خلأ مسئله‌ای احساس شود، این امر به آن معناست که تاکنون برنامه‌ای وجود نداشته است؛ حوزه نمایشنامه‌نویسی در ایران نیز علیرغم همه کوشش‌های به انجام رسیده که اغلب نیز فردی بوده است، تا به امروز بدون طرح و برنامه بوده است و نیازمند آن است که در ادامه برای آن فکری شود تا این عرصه  حداقل تا حدودی از جریان ادبیات نمایشی ترجمه‌ای فاصله گرفته و شاهد تولید آثار نمایشی متناسب با فرهنگ و اصالت ایرانی در آن باشیم.

عدم پیوستگی در جریان نمایشنامه‌نویسی حاصل دولتی بودن تئاتر است

کوروش نریمانی، نویسنده و کارگردان تئاتر سخنران بعدی این نشست بود. نریمانی در ابتدای سخنانش گفت: آنچه لازم می دانم در ادامه سخنان مطرح شده در این نشست عنوان کنم این است که اساساً تئاتر ما تئاتری دولتی است؛ یعنی دولت در این عرصه جای کمپانی‌ها، تهیه کنندگان و گروه‌های تئاتری را گرفته و به همین دلیل هیچکدام از ما نمی‌توانیم ادعا کنیم که یک گروه منسجم تئاتری داشته‌ایم. سیستم تئاتر دولتی ما راه را برای تأسیس کمپانی‌ها و گروه‌های تئاتری مستقل بسته است. دلیل اصلی عدم پیوستگی در جریان نمایشنامه‌نویسی را هم باید همین دولتی بودن تام و تمام تئاتر کشور دانست. در این ارتباط شاید تنها به برپایی کارگاه نمایش در دوره‌ای اشاره کنیم که مقوله ای با عنوان کمپانی تئاتر تا اندازه ای هویت پیدا کرد. تجربه نشان داده است که هر کجا در عرصه تئاتر کشور و تولیداتی از این دست توفیق به دست آمده است، نتیجه یک کار انفرادی بوده، به این معنی که نویسنده و کارگردان فرد واحدی است که البته این نکته را نیز باید به عنوان یک زنگ خطر تلقی کرد و این امر نشان از آن دارد که ما هیچ‌گاه در ایران در هیچ عرصه‌ای نه سیاسی، نه اجتماعی و نه فرهنگی و به ویژه در حوزه تئاتر نتوانسته‌ایم روحیه گروهی و جمعی را تقویت کنیم و از رهگذر انجام یک کار گروهی به اهداف و مقاصد مورد نظر خود برسیم.

این کارگردان تئاتر در ادامه افزود: تا زمانی که گروه تئاتری در اختیار نداشته باشیم، فعالیت مستمر فعالان تئاتری را در هیچیک از حوزه‌ها و از جمله نمایشنامه‌نویسی نمی‌توان مورد رصد و بررسی اصولی و کارآمد قرار داد. پیش از هر چیز یک گروه نمایشی البته اگر ایجاد شود، نیاز به یک مکان ثابت برای انجام امور جاری تئاتری خود دارد، اما در عمل شاهد هستیم که این اتفاق هیچ‌گاه رخ نداده است و به غیر از چند سال اخیر که شاهد تقویت تئاتر خصوصی هستیم، هیچ جریان مستقل تئاتری در قالب گروه و کمپانی تئاتر را شاهد نبوده‌ایم. در دولت نهم و دهم که اساساً به جای این پیوستگی فرهنگی میان شاغلان تئاتر شاهد گسست فرهنگی بودیم و در این اوضاع و احوال وقتی یک فعال تئاتری متوجه می‌شود که متولی تئاتر اصولاً با فعالیت او مشکل دارد، نه اینکه دلسرد شود، بلکه به علامت عصبانیت و انزجار، فعالیت تئاتری خود را متوقف می‌کند؛ امری که متأسفانه اتفاق افتاد و همان معدود تشکل‌هایی که من نام آن‌ها را نمی‌توانم گروه بگذارم، بلکه یک عده فعال تئاتری براساس یک هدف مشخص چند مدتی با هم همکار و همفکر بودند نیز از هم پاشیدند و دیگر به آن انسجام لازم دست پیدا نکردند.

پیام لاریان نویسنده و کارگردان تئاتر اولین سخنران بخش دوم این نشست بود. او در آغاز سخنانش گفت: اینکه چرا نمایشنامه‌های ایرانی به اندازه کافی مورد توجه کارگردانان ما قرار نمی گیرندف باید بگویم تجربه شخصی من این است که پروسۀ بسیار دشواری را برای شناخته شدن به عنوان یک نمایشنامه نویس از سر گذرانده‌ام. ما با تئاتری رویه رو هستیم که هر سال حدود دو هزار دانشجو می‌پذیرد، بنابراین رقابت شدیدتری امروز در جریان است. فکر می‌کنم نمایشنامه و تئاتر در هر حال راهش را باز و خودش را متمایز می‌کند. اما شاید یکی از دلایل عدم اقبال به نمایشنامه‌های ایرانی را بتوان بحث سانسور دانست. در نمایشنامه نویسی ما همه چیز دارد به سمت تک گویی و تک صدایی می‌رود. از سوی دیگر شاید بعضی از ما فکر می‌کنیم که باید نمایشنامه‌هایمان خیلی پرطمطراق و فاخر نوشته شود، و این در حالی است که جریان‌های نوین ادبیات نمایشی جهان از قضا به سمت هایپررئالیسم در حرکت است؛ یعنی شیوه ای در نمایشنامه نویسی که اتفاقاً دغدغه زیبایی و زبان ندارد.

او در ادامه بیان کرد: شاید بشود این نظر را هم مطرح کرد که کارگردانان ما اغلب تمایل دارند متن‌هایی که خود می‌نویسند اجرا کنند. اینجا با پرسشی روبه رو هستیم مبنی بر اینکه آیا به جز چند مورد معدود ما نتوانسته‌ایم نمایشنامه نویسانی تربیت کنیم که آثارشان مدام روی صحنه برود؟  

اشکان خیل نژاد کارگردان تئاتر نیز در بخشی از این نشست به بیان دیدگاه‌های خود درباره نمایشنامه‌های ایرانی پرداخت و گفت: موضوع پیچیدۀ پیوستگی‌ها و ناپیوستگی‌های جریان‌های نمایشنامه نویسی وابسته است به اینکه فرض کنیم ما صاحب نسل‌های مختلف تئاتری هستیم. ما با این پرسش روبه روهستیم که تئاتر ما چگونه قرار است سر و شکل حرفه ای بگیرد. ما به عنوان تولیدکنندگان وکنش گران تئاتر همچنان داریم به این فکر می‌کنیم که در چه سازو کاری می‌توانیم حداقل حقوق خودمان را به عنوان یک جمع بیرونی داشته باشیم.

او در ادامه افزود: در مورد نسبت کارگردانان با نمایشنامه نویسان واقعیت این است که ما پیش فرضی داریم مبنی براینکه یک کارگردان همیشه پیش از هر چیز باید دست به انتخاب یک متن بزند. در چنین پیش فرضی کارگردان سعی می‌کند با یک نمایشنامه یا متن ترجمه شده وارد گفتگو شود و بعد زا آن وارد پروسۀ تمرین شود و بازیگرانش را انتخاب کند. در این مدل کارگردان ابتدا سعی می‌کند صاحب ایده ای شود یا ایده ای را در متنی جستجو کند و بعد دست به تولید آن بزند.  




نظرات کاربران