نگاهی به نمایش «کانفیدنشیال» به کارگردانی سپیده گل تراشنژاد و محسن قصری
همیشه رمزآلود بودن ملاک ابهام و غریبه بودن نیست
ایران تئاتر، کیارش وفایی: رمزآلود بودن جهان هستی این اجازه را به انسان میدهد که خود را برای کشفی بیانتها آماده کرده و جهت تشریح آن به مناظرهای در مقابل سایرین بنشیند تا حرف خود را به اثبات برساند. حال در این مجال گاهی خلق و خوی آدمی این مسیر را در ازای تصمیمی به ناکجا آباد و گاهی به مسیری مشخص سوق میدهد. بنابراین این کنش میتواند واکنشهایی از انواع مختلف و تبعاتی گوناگون باشد.
اهمیت به کشف از سوی انسانها در طول تاریخ این مزیت را با خود به همراه داشته است که رازهای سر به مُهری در ازای کنشی عیان شده و جامعهای در سطح جهان به سایرین معرفی کرده است. البته این نکته تنها مزیت و افتخار با خود به همراه ندارد، بلکه در پارهای از مواقع جهت عکس را پیش گرفته و به سرانجام نا فرجامی که برگرفته از پلیدی است میرسد. لذا باید اشاره داشت که امیال انسانی در برآورده کردن نیازها بسیار کارآمد و تاثیرگذار هستند و به نوعی هدایتگر قلمداد میشوند. جامعه معاصر امروز بر اساس معضلات و مشلاتی که وجود دارد بیشتر از آنکه خوبی و راستی را نمایان کند، تبعات رفتارهای ناشایست و عملکرد اخلاقی انسان را مورد نقد و بررسی قرار میدهد. زیرا مدرنیته در اوج کارآمدی، بشریت را به انزوا، بلند پروازی و حریصانه زندگی کردن ترغیب میکند به شکلی که هر فردی میخواهد در هر زمینهای و با هر روشی حریفان خود از مسیر رقابت خارج کرده و عرصه قدرت برسد. بنابراین جاه طلبی یکی از مهمترین دلایلی است که جنگ، رفتارهای ضد انسانی و رعایت نکردن حقوق بشر را پیش آورده که تا ابد هابیلها و قابیلها برای رویارویی در مقابل یکدیگر وجود داشته باشند.
نمایش «کانفیدنشیال» اثرری است که در آن همه چیز در منطقی بود کاملا رویهای غیرمنطقی و البته غیر واقعگرا دارد. حال در میان این آشفتگیهای نمایان جهان متن سعی دارد با داشتههای خود روالی منظم را پیش بگیرد تا هر یک از عنوانها حرفی برای گفتن داشته باشد. لذا متعادل نبودن اتفاقها در کنار طراحیهای معین شده سعی دارند به نوعی در ابتدا نقش معرف و سپس ملاکی برای تشخیص باشند. بنابراین کنش و واکنشها شکلی دراماتیک به خود میگیرند تا اثر با شاخصهایی مشخص شخصیتها را در راستای روایت خود با تعریف مجزا اما به هم پیوسته در جهان اثر آورده و معرفی کند. همان طور که نام این نمایش بر میآید تمامی اتفاقها در خود شکلی از رازآمیز بودن و مرموز شدن را معنا میکند به شکلی هر یک از شخصیتها در وجود خود بخشی از زندگی را پنهان کردهاند که پیش روی روایت به سوی هدف هر یک از آنها را رمزگشایی میکند. البته قرار گرفتن جهان اثر در ساختاری غیر واقعگرا این قابلیت را پدید میآورد که دادههای دراماتیک با عملکردی آزادانه به خلق موقعیتهای نو بپردازد تا از آن طریق محتوا هم راستا با سایر جزئیات اهمیت خود را بازتاب بدهد. در واقع جهان این اثر بسیار تحت تاثیر محتوا و جهان متن و عملکرد شخصیتها است، زیرا با هر کنش از سوی شخصیتی، شخصیتهای دیگر شروع به واکنش میکنند.
امیال انسانی نیز یکی دیگر از داشتههای درونی شخصیتها به شمار میآید که هر کدام از آنها با تاسی از حسی که در وجودشان نهادینه شده نسبت به جهان پیرامون و خواستههای خود رفتاری را بروز میدهند. لذا در این مجال باتوجه به آنکه جهان اثر در لا زمان و لا مکان از نظر موقعیت مکانی و زمانی تعریف شده هر عنصری میتواند در روند پیشروی موثر و تاثیرگذار باشد. البته این نوع ساختار به طور حتم برگرفته از جهان واقعیت و مناسبتهایی است که گاهی به افسانه و یا حتی خرافه توجه دارد. در واقع جهان این نمایش در ساختار اصلی دادههای خود را بین این دو جهان تقسیم میکند تا نظمی خودخواسته و حتی ناخواسته بین شخصیتها و موقعیتهای نمایشی صورت بگیرد. البته در این میان فضاسازی اثر باتوجه به جزئیاتی که در آن وجود دارد به درک و باورپذیری مخاطب یاری میرساند تا در هزارتوهایی که با رویکردی از رئالیسم جادویی شکل گرفته به بیراه نرود و هم راستا با محتوا و شیوه اجرایی به کشف دنیای رازآلود شخصیتها بپردازد. حال این اتفاق باعث شده است که شخصیتها با قرار گرفتن در جهان اثر از ارتباط با جهانی دیگری منع و در برزخی روزگار خود به گذارنده و دائم در تقلایی برای رها شدن از آن باشند. زیرا ماندگاری و رهایی در جهان غیرمادی مشخصات معلوم و یا زمان مشخصی را نشان نمیدهد، بنابرایت این سرگشتگی و حیرانی به نوعی تاوان و تبعات رفتارهای فردی و در نوع دیگر بیانگر برونریزی شخصیتها به شمار میآید که تحت تاثیر جهان پیرامون آنها است.
لذا با این شکل از طراحی شخصیتها با اتفاقهایی که با آنها روبرو میشوند به جدال پرداخته و نوعی با این رفتار میخواهند جهان پیرامون خود را به چالش دعوت کنند. البته یکی از نکات مهم در این نمایش، طراحی صحنه هوشمندانه و زیرکانه است که جهان متن و جهان اثر را دچار خود کرده تا فضاسازیهای درست و معقولی را در این آشفتگی و برونریزیهای پیاپی شخصیتها به تصویر کشیده شود.خرده پیرنگهای جهان متن در این اثر نیز به نوبه خود و بنابر موقعیتهایی که در آنها تعریف شده انسجامی قابل فهم را پیش آورده تا مخاطب از کنار هم قرار دادن آنها به کلیت ماجرای روایت و نیز هدف نزدیک شده و آن را باور کند. حال در بحث شخصیتپردازیها باید اشاره داشت که طراحی هر یک از شخصیتها بر اساس موقعیتی که آنها در آن واقع شدهاند شکل گرفته و پیش میروند. بنابراین جهان اثر و ساختار اصلی مرکبی از جزئیات به هم پیوسته است که در خود مزیتهایی را برای پرداخت و نمایش دادن محرز میکند.
نمایش «کانفیدنشیال» با جزئیات فراوان خود سعی دارد که اتفاق و ماجرایی را که انسانها پایه گذار آن هستند با شرح رویکردی سیالگونه در جهان اثر به تصویر بکشد تا مخاطب در اوج باورپذیری و شناخت پیدا کردن از شخصیتها در حالت معلقی خود را احساس کند. شاید این طریق و راه مرحلهای از نوآوری در بحث نگارش نمایشنامه و تولید نمایش از سوی کارگردانهای جوان به شمار آید که تبعات آن در آیندهای کوتاه به ثمر بنشیند.
عکس:سارا ثقفی،تیوال