بررسی نظام آموزشی تئاتر در گفتوگو با منصور براهیمی، استاد دانشگاه و مترجم
آموزش در ایران خیلی موثر بوده و من هنوز جامعه دانشگاهی تئاتر را به جامعه حرفهایاش ترجیح میدهم و حس میکنم معقولتر و فکورترند .
سمانه سامانی ـ رضا آشفته:
سیدعلی نصر در سال 1318 با داشتن سمت اداری و معاونت وزارت پیشه و هنر و مسئول کمیته سازمان پرورش افکار اقدام به تاسیس هنرستان هنرپیشگی تهران کرد و با دعوت از آگاهان تئاتر به تدوین برنامه درسی به تقلید از برنامه درسی کنسرواتوار هنر دراماتیک پاریس پرداخت و کار را در بخشی از پارک علاءالدوله آغاز کرد.
نخستین موسسه آموزش عالی هنرهای نمایشی نیز دانشکده هنرهای دراماتیک است. اداره کل هنرهای زیبای کشور به منظور تربیت کارشناس و هنرمند در رشتههای گوناگون هنری در سال 1329 ش تاسیس شده بود که در سال 1336 ش اداره هنرهای دراماتیک را با هدف راهنمایی علاقمندان به هنرهای نمایشی، پرورش هنرمندان نمایش، ترویج هنر از طریق مدرسهها و آموزشگاهها، ایجاد هنرستانها و تدریس اصول و فنون نمایشنامهنویسی و بازیگری، اجرای آثار برجسته نمایشی، ترتیب مسابقه سالانه، تالیف و ترجمه نمایشنامه، تشکیل کتابخانههای هنرهای نمایشی و آرشیو نمایش و غیره تاسیس کرد.
اداره هنرهای دراماتیک نیز برای عملی ساختن نیات خود که همانا آشنایی علاقمندان به اصول و مبانی هنرهای نمایشی بود؛ هنرستان آزاد هنرهای نمایشی را تشکیل داد. در سال 1343 ش اداره کل هنرهای زیبای کشور به وزارت فرهنگ و هنر تغییر نام داد و مستقل شد و هنرکده هنرهای دراماتیک در اداره هنرهای دراماتیک شکل گرفت و سپس به دانشکده هنرهای دراماتیک نخستین موسسه عالی آموزشی هنرهای نمایشی تغییر نام داد و هنرستان آزاد هنرهای نمایشی وابسته به این دانشکده شد.
آموزش و نظام آموزشی در تئاتر ایران یکی از مباحثی است که پرداختن به آن میتواند مسائل و زوایای مختلف آن را به ما نشان دهد تا بتواند راهکارهایی برای بهبود وضعیت آن در جامعه یافت.
دانشگاهها محل جریان تفکر نمایشی
منصور براهیمی مترجم و استاد دانشگاه در مورد تاثیر آموزش تئاتر در ورود مدرنیته به ایران میگوید: «آموزش در ایران خیلی موثر بوده و من هنوز جامعه دانشگاهی تئاتر را به جامعه حرفهایاش ترجیح میدهم و حس میکنم معقولتر و فکورترند با توجه به همه نقایصی که وجود دارد، به نظر من هر جا فضا آکادمیکتر میشود جدیتی هم بوجود میآید و وقتی فضا حرفهای میشود همه چیز مبتذل میشود چرا که حرفهایهای ما فکر میکنند تنها باید مخاطب جذب کنند ولی این درواقع شاید نیاز ما به حضور است. دانشکده هنرهای دراماتیک و هنرهای زیبا و حتی سوره یا دانشگاه آزاد تاثیر جدی روی تفکر نمایشی در ایران دارند برخلاف حوزههای دیگر هنوز جریان جدی تفکر نمایشی در دانشگاههاست. اگر در حوزههای دیگر فرهنگی مثل سینما جریان اصلی در ناشرهای بیرون از دانشگاههاست و دانشگاه عقبتر از جریان اصلی است اما در مورد تئاتر اینگونه نیست.
قبل از انقلاب دانشگاه هنرهای دراماتیک یک بنیان ارسطویی داشت، خشک و انگلیسیمآب. شیوهای که دکتر مهدی فروغ در انگلیس دنبال کرده بود. متقابلاً دانشکده هنرهای زیبا خیلی آوانگارد بود اما در آن فضای آوانگارد آن دیدگاه غیرنمایشی خیلی رشدکرد؛ فردگرایی و اینکه من دنیا را اینگونه میبینم و این یک پز بود. در شرایط فعلی هم دانشگاههای ما دو عارضه وسیع را تکثیر میکنند یکی از این عوارض دامنگیر کل دانشگاههای ماست. یعنی آموزش عالی ما از جهت حرکت آموزشی خیلی عقب است. آموزش و پرورش ما حتی در مقایسه با پاکستان دارای عقبماندگی است. اما آموزش و پرورش گاهی حتی با تجربههایی که قربانیهای زیادی داشتهاند اما این حسن را داشتهاند که لااقل در حال تجربه کردن است.
در آموزش عالی حدود یک سالی است که دانشگاهها رها شدهاند و ظاهراً فضایی پدید آمده که دانشگاهها خودشان باید فضای علمی خودشان را پیدا کنند. از این لحاظ تحرکی را در فضای دانشکدهها میبینیم اما نگرانی وجود دارد که آنقدر این فاصله زیاد است که معلوم نیست کی میتواند این فاصله را جبران کند.
بزرگترین مانع ساختار آموزش عالی سیستم اداری بسته و خشکی بود که خودشان را به هر رنگ سیاسی در میآوردند و این چند ساله به شدت نظام آموزشی را منجمد کردند و هرجا که تحولی ایجاد شده است به این علت بوده که دست آموزش عالی کوتاه شده است.»
نظام اداری مسلط بر نظام آموزشی
براهیمی درمورد معضلات و بحرانهای نظام آموزشی میگوید:« من هم در آموزش عالی و هم در آموزش و پرورش تدریس کردهام و در مقایسه این دو وزارتخانه باید بگویم که وزارت آموزش و پرورش تا حدی پیشروتر است؛ این وزارتخانه بیشتر خود را با شرایط آموزشی جهان تطبیق داده است.
آموزش و پرورش تغییر روشهای آموزشی، تغییر کتابهای درسی و نظام آموزشی و غیره را مدنظر داشته است. متاسفانه آموزش عالی در امر آموزش تئاتر و سینما از سکون وحشتناکی برخوردار بوده است؛ از جهت مواد درسی، کتابهای درسی، نوع نظام آموزشی و به هیچ وجه با نظام آموزش عالی دنیا هماهنگ نیست.
آموزش عالی به تغییرات جدیای در زمینه نظام آموزشی خود نیاز دارد. باید به لحاظ اجرایی آن قدر این دانشگاهها آزاد باشند تا بتوانند با یکدیگر رقابت کنند.
در عین حال بتوانند خود را با دانشگاههای دنیا برابر کنند. دو دورهای که به عنوان مدیر گروه فعال بودم در ابتداییترین تغییرات موفق نبودم. نظام اداری که در کل بر نظام آموزشی مسلط است همیشه مانع و مشکل ما در آموزش عالی بوده است.»
به هم ریختهگی نظام عمودی و افقی
منصور براهیمی در مورد واحدهای درسی و طرح درس در دانشکدههای تئاتری میگوید:« قبل از انقلاب(هنرهای دراماتیک) ما از یک ساختار غربی استفاده میکردیم. در الگوی غربی معمولاً نظمی وجود دارد؛ نظام عمودی و افقی درسها. این مهم بود که ما 14 واحد تاریخ تئاتر داشتیم(برای ادبیات نمایشی 18 واحد) و ما دارای یک درک تئاتری میشدیم هر چند تدریس آنچنان که باید نبود اما ما دارای یک درک تاریخی از تئاتر بودیم در حالی که امروزه برخی از فارغالتحصیلان ما اسمی از چخوف نشنیدهاند.
در حال حاضر در مصوبه شورای انقلاب فرهنگی عدهای به کلی این نظام را به هم ریختهاند و یک چیز تصادفی محض انجام شد، رشتهها را تفکیک کردند و گرایشی کردند که این کار غلطی بود؛ برای مثال نمایشنامهنویسی یک رشته بود و یا عروسکی که تبدیل به گرایش شدند و بعد نظام عمودی و افقی درسها را بر هم زدند. تاریخ تئاتر، تاریخ ادبیات نمایشی و تحلیل نمایشنامههایمان همزمان بود که درک تاریخی عمیقی به ما میداد اما این همزمانی در حال حاضر از بین رفته است.
شرح درس هم با همین مشکل رو به روست همه چیز به هم ریخته است. دانشجو با مجموعه آدمهایی رو در رو میشود که کاملاً تصادفی هستند، ربطی به هم ندارند. استادانی که تقریباً هیچ طرح درسی ندارند، آموزش عالی از گزینش، اهداف آموزشی، نظام ارزشی، نظام درسی، هم دارای مشکلاتی است که امید است رفع شوند.
انتشارات سمت ناشری است که وظیفهاش تهیه کتب درسی برای دانشگاههاست. شاید این عجیب باشد که تعداد کتابهایی که در زمینه هنر در این انتشارات چاپ شده است در حد انگشتان دو دست هم نیست. این در حالی است که زمان زیادی از تاسیس این انتشارات میگذرد. طی همکاریای که با این انتشارات داشتم حس میکنم که کمبود منبع و کتاب آموزشی مسئله مهمی باشد. برای مثال از زمانی که کتاب فن نمایشنامه نویسی”لاجوس اگری” ترجمه شده سی یا چهل سال میگذرد اما این خیلی دردآور است که هنوز اصول این کتاب مبنای آموزشی ماست و به بسیاری از واحدهای درسی دانشکدههای تئاتری ما شکل میدهد.»
هنر خیلی جای بحث دارد
براهیمی در مورد مبحث پژوهش در میان دانشجویان تئاتر میگوید:« مسئله نپرداختن به تحقیق و پژوهش تنها شامل رشته هنر نمیشود در بقیه رشتهها نیز با کمبود پژوهش و تحقیق مواجه هستیم باید گفت ما تقریباً در کل دانشگاههای ایران به لحاظ آموزش مهارتها و روشهای تحقیق مشکل داریم. تقریباً ما فاقد تحقیق هستیم. این امر در مورد هنر نیز مصداق پیدا میکند. شاید در هنر دلایل مغشوشتر وجود داشته باشد. دلیل عمدهاش این است که این فرض غلط پیش آمده که مباحث هنری غیرقابل تحقیق است. تحقیق یک روش علمی است و هنر به روش علمی تن نمیدهد در حالی که هنر خیلی جای بحث دارد مثلاً تاریخ تئاتر که یک بحث هنری است خیلی به تحقیق علمی تن میدهد و یا هیچ وقت تئاتر سنتی ما به یک مجموعه مدون دست نیافته است و تقریباً هیچ تحقیقی در این زمینه انجام نشده یا خیلی محدود بوده است.»
تنها جزوه خوانها وارد میشوند
منصور براهیمی استاد دانشگاه و مترجم در مورد گزینش دانشجویان در تئاتر میگوید:« زمانی آموزش دانشگاهی وقف نیروی متخصص برای کشور میشد. این جریان در سی یا چهل سال اخیر بود که ما هم در آن تحصیل کردهایم. تقریباً تربیت دانشگاهی نخبهپرور بود. نخبه به این معنا که نخبههای فکری فرهنگی و هنری را انتخاب میکرد. اگر کنکوری در میان نبود که آنها تقریباً موفق میشدند و اگر کنکوری هم در کار بود آنها گزینش میشدند این نخبهها طوری پرورش پیدا میکردند که چرخههای مملکت را بگردانند. در واقع دانشگاه مخصوص نخبههای جامعه بود و به علت عمومی شدن آموزش دانشگاهی که مسئلهای جهانی است و به کشور ما هم از طریق دانشگاه آزاد سرایت کرده این مفهوم دستخوش تغییر شده است. در کشور ما کارشناس و متخصص تربیت میکنند اما نمیتوانند بازار کارش را فراهم کنند. به همین نسبت هم نوع پذیرش از نخبهها به عموم تغییر کرد یعنی پذیرش عمومی شده است. علاوه بر این مسائل مبحث کنکور در حال حاضر در حیطه آموزش عالی جای خاصی برای خود پیدا کرده است که پرداختن به این موضوع که دروازه ورود به آموزش عالی در کشور ماست مهم به نظر میرسد.»
براهیمی در این باره میگوید:« وقتی به سمت سوالهای کنکور میرویم با معیارهای آموزشی و در نظر گرفتن این موضوع که طبقهبندی علوم یک طبقهبندی سه حیطهای است. متوجه میشویم که در این طبقهبندی سه حیطه عاطفی، روانی و شناختی وجود دارد. حیطه عاطفی، حیطه ارزشهاست و این حیطه در حوزه هنری بسیار مهم است که در سیستم کاملاً کنار گذاشته شده است و حتی به آن فکر هم نمیشود.
حیطه روانی ـ حرکتی به حوزهای برمیگردد که برای مثال به بازیگری میگوییم بازی کند و یا از نقاشی میخواهیم نقاشی کند. این مورد در پارهای از درسهای آموزشی مهم است مثلاً درس حرکت، اما شاید در گزینش آنقدر مهم نباشد یعنی در حیطه روانی ـ حرکتی میخواهیم ببینیم آیا ما مهارتهای بدنی ـ ذهنی لازم را برای انجام این تخصص داریم یا نه. این حیطه هم کنار گذاشته شده است هر چند شاید زیاد هم مهم نباشد. مهمترین حیطه، حیطه شناختی است که داریم. اما جای تاسف است که ما در این حیطه 6 طبقه را مشخص میکنیم که از محفوظات مشروع میشود و تا خلاقترین مرحله که ارزشیابی است میرسد و ما سلسله مراتبی از پیچیدگیها را داریم.
در طبقه اول ما دانش و معلومات بسیار مهم است ولی صرف این طبقه بیمعناست. چرا که من در بررسی میخواستم ثابت کنم کل سوالهای آموزش عالی در حیطه اول است و فقط برای سنجش حافظه متقاضی است.
برای دانشجویان هنر نیز حوزه شناختی مهم است ولی جای تاسف است که دو حیطه دیگر را کنار گذاشتیم و در حیطه شناختی هم پائینترین سطح را در نظر گرفتیم و من تقریباً اطمینان دارم تنها 5 یا 6 درصد از سوالهای مربوط به حیطه دوم بود، حتی در دوره دکترا هم سوالها تشریحی بود.
تاسف من این است که با این گزینش انتخابی ما نخبهها رد هستند و دانشجویانی با محفوظاتی وارد کلاس میشوند که تنها جزوه میخوانند.»
١- شیر ژیان، فریده. نمایش سنتی و انعکاس آن در نمایشنامهنویسی معاصر ایران، تهران. انتشارات آن، 13801
2- همشهری تهران، شهریور 1381، گفتوگو با منصور براهیمی، خانه تکانی آموزشی.