در حال بارگذاری ...
گفت وگو با علی شمس نویسنده و کارگردان نمایش« وقتی خروس غلط می خواند»

تاریخ کانسپ مورد علاقه من است

ایران تئاتر:نمایش «وقتی خروس غلط می‌خواند» یک نمایش اسطوره ای آن هم از جنس یونانیش است و نویسنده در اثرش سفری سیال ذهن در تاریخ از گذشته دور تا به امروز آغاز می کند و شخصیت اصلی این نمایش پادشاهی است که مخاطب را درگیر وهم و رویا و خواب هایش می کند.در این اثر نمایشی نظیر آثار گذشته علی شمس تاکید و توجه او به ادبیات گفتاری دیده می شود .

علی شمس هنرمند نوجوی تئاتری علاوه بر فعالیت‌های مطبوعاتی و اجرایی در حوزه هنر نمایش از سال 1382 تا کنون بیش از ده نمایشنامه تألیف نموده است و در کنار فعالیت به عنوان دستیار کارگردان و بازی در سریال‌های تلویزیونی و نمایش‌های متعددی، بسیاری از نمایشنامه‌های خود را نیز کارگردانی و اجرا کرده است. وی از زمان عزیمتش به ایتالیا جهت ادامه تحصیلات تخصصی در شهر رم علاوه بر برگردان فارسی برخی نمایشنامه‌های ایتالیایی و انتشار دو نمایشنامه «گربه در خون خودش» و «قلعه انسانات» خود به زبان ایتالیایی با اجرای نمایشنامه‌های «خوتای نامک» و «قلعه انسانات» خود در ایتالیا، نقش مؤثری در معرفی هنر نمایش ایران معاصر در ایتالیا ایفاء نموده است. «مدیترانه»، «قلعه انسانات»، «داستان‌های میان رودان»، «شبی از شب‌های تهران» و «شب دشنه‌های بلند» از جمله کارهای موفق کارنامه او محسوب می‌شوند. «وقتی خروس غلط  می‌خواند» آخرین اثر علی شمس بهمن ماه در سالن استاد سمندریان مجموعه ایرانشهر اجرا می‌شود. داستان این نمایش در روایتی غیرخطی و سیال ذهن روایت می‌شود و مربوط به زندگی پادشاهی است که پس از کشورگشایی‌های فراوان و قتل‌عام‌های بسیار و فتح و فتوحات خشونت‌آمیز و وحشیانه در جهان تصمیم می‌گیرد با استفاده از تکنولوژی سفر به گذشته، خودش را در جوانی مجبور به خودکشی کند تا این لوپ بی‌وقفه از حرکت بازایستد. در نمایش «وقتی خروس غلط می‌خواند»، حسین پاکدل، مارال فرجاد، بانیپال شومون، سام کبودوند، آناهیتا درگاهی و امیر باباشهابی بازی دارند. با علی شمس درباره اجرای نمایشش گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

 

 

با مروری اجمالی به نمایش‌هایی که اجرا کرده‌اید به این نکته می‌رسیم که نمایش‌هایی با هویت ایرانی و سنتی، میکرو تئاتر و اسطوره‌ای با ویژگی‌های ایران  باستان روی صحنه برده‌اید و در این نمایش رفتید به سراغ روایت اسطوره‌ای تاریخ کهن یونان باستان. آیا بر اساس حس و حال و شرایط بیرونی نمایش نامه‌های خودتان را روی صحنه می‌برید و یا اینکه تلاش می‌کنید در این نمایش‌ها یک خط سیر کلی به مخاطب ارائه کنید؟

 ایده برای من تعیین کننده اجرای یک نمایش است. ایده‌ای که مانا و پایدار و جذاب باشد. ایده‌ای که برخلاف مسائل روزمره زیست عمل کند و در عین حال بر آمده از جغرافیا و تاریخی باشد که در آن زندگی می‌کنم.

 

جغرافیایی که در نمایش ارائه می‌کنید ایرانی نیست؟

 بله، اما ریشه‌اش به جغرافیایی‌هایی که من در آن زندگی می‌کنم مرتبط است. تاریخ کانسپ مورد علاقه من است.

 

این علاقه به تاریخ آیا می‌تواند فرم اجرایی و نحو ارتباط مخاطب با نمایش را قربانی کند؟

دغدغه من در این ساحت نیست. مخاطب کارهایم مخاطب فهیمی است که با یک پیش زمینه ذهنی قدرت انکشاف مسائل را دارد.

 

بنابراین مخاطب عامی که می‌رود نمایش‌های کمدی و اجتماعی سطحی که این روزها به مقدار فراوان در سالن‌های مختلف روی صحنه اجرا می‌شوند، مخاطب نمایش شما نیست؟

من تلاش می‌کنم با مخاطبم گفت‌وگویی را آغاز کنم و زمانی که نمایشی را روی صحنه می‌برم گفت‌وگو از جانب من شروع می‌شود. مخاطبی که قادر با همراهی با اثرم باشد می‌تواند از دیدن آن لذت ببرد.


مخاطبی که حتماً باید پیش زمینه ذهنی حداقلی از ادبیات، تاریخ، فلسفه و جهان بینی داشته باشد؟

نمایشم من فقط بین صد نمایشی که ماهانه در سالن‌های پایتخت روی  صحنه می‌رود یک پیشنهاد است. مخاطب با توجه به فید بک‌ها، ذائقه و شناختی که از سبک نوشتاری و نمایش‌های قبلیم دارد می‌تواند انتخاب کند و بیاید نمایش را ببیند. ممکن است مخاطبی بر اثر تصادف وارد سالن بشود و با نمایش ارتباطی برقرار نکند. من هیچ واکنشی نسبت به این نوع مخاطب ندارم. نمایشم ماحصل تفکرات و اندیشه‌هایم در تئاتر است و این برای همه کارگردانی مصداق دارد. مخاطب باید بداند در حین دیدن نمایشم هیچ لقمه ساده هضم و جویده شده‌ای در اختیارش قرار نمی‌گیرد.

 

در اغلب نمایش‌هایی که اجرا کرده‌اید توجه به اشیاء بسیار پر رنگ دیده می‌شوند و جنبه دکوری و اکساسوری ندارند؟

برای اشیاء جایگاه بیشتری از اکساسور بودن قائل هستم و قائل به اوبژه اجرایم در مورد اشیاء هستم و اشیاء را در مقام اجرا گر و بازیگر نگاهشان می‌کنم. اشیاء همان‌قدر اصالت دارند که در ارائه مفاهیم توانا هستند و قدرت انکسار نشانه و تأویل را دارد.

 

دکور و صحنه نمایش حالت مستطیل دارند و در اغلب اجراهایی که دکور این نوعی دارند تماشاگر برای ارتباط بهتر و درگیر شدن با نمایش دو طرف می‌نشیند. اما شما از چنین رویکردی دوری کردید؟

اگر دقت کرده باشد دکور نمایش فاصله زیادی از تماشاگران دارد. زیرا برای بهتر دیدن باید از سوژه فاصله معقولی داشت.

 

مخاطب از لانگ شات باید نمایش را ببیند؟

بله، برای بهتر دیدن هر پدیده ای باید در لانگ شات و چشم انداز نگاهش کرد و موقعی که کانسپ کارم تاریخی است و خشونت ورزی شریرانه تاریخی را مرور می کنم نمی توانم تماشاگر را به اجرا نزدیک کنم. مضاعف براینکه تماشاگر ، مردم ، من ، تو و هرکس دیگری اصولا پدیده ها را امری نزدیک و خانگی نمی بیند. پدیده ها را همیشه از دور و در چشم انداز تصور می کنیم . پدیده واتفاقاتی که ممکن است بیخ گوشمان رخ بدهند . همیشه مرگ برای دیگری است . ما هیچ وقت همذات پنداری با مرگ خودمان نداریم . به همین خاطر ذات آدم همیشه یک فاصله ای بین نسبت خودش وهر پدیده ای قرار می دهد .


استفاده از دیوار شیشه‌ای می‌تواند از منظر زاویه دید مخاطب یک حالت رؤیا دیدن در حین نمایش داشته باشد؟

بله، خواستم تا با استفاده از این دیوار شیشه‌ای از شفافیت چیزها کم کنم و کدر بودن بیشتر به نظر بیاید. درست عین لحظه‌ای که تصور می‌کنیم چشممان کدر شده و یک حالت آب مروارید گونه دارد که اشیاء را محو و گنگ می‌بینیم. یک جورهایی هم حالت خواب و رؤیا دارد. از هر پدیده‌ای تاریخی که زمان می‌گذرد به همین میزان از شفافیتش کاسته می‌شود.

 

اسطوره‌ای که در قالب شخصیت ماژر ارائه می‌کنید برآمده از اساطیر تاریخی یونان باستان است؟

این اسطوره می‌تواند ساتیاری یونانی، دیو در فرهنگ و اساطیر ایرانی هم باشد. اصولاً  به کاربرد میزانسنی  اسطوره در متن و اجرا اعتقاد دارم و در این بحث هیچ فرقی هم میان شرق و غرب قائل نیستم.

 

نود درصد از میزانسن های نمایش دونفره و خلوت هستند و خیلی سینمایی به نظر می‌رسند؟

به یک مینی مالیسیم رفتاری در مواجه بازیگران در صحنه اعتقاد داشتم. این مینی مالیسم به واسطه اوبژه و یا شی‌ء می‌تواند بروز و ظهور پیدا کند. ضرورت کاستن، اصلاح کردن و خلوت کردن یکی از ویژگی‌های اجرایی این نمایش است.

 

گفت‌وگو از احمد محمد اسماعیلی

 

  




نظرات کاربران