در حال بارگذاری ...
بازیگر نمایش وقتی خروس غلط می‌خواند:

فضای سورئال برایم جذاب بود

نمایش «وقتی خروس غلط می‌خواند» به واسطه ساختار ، موضوع و جنسش نمایش متفاوتی است و بازی در این نمایش کار دشواری به نظر می رسد و آناهیتا درگاهی با درک درست از فضا و مختصات دو نقشی که بازی می کند تلاش در خور تقدیری در ارائه بازی استاندارد و موفقی از خودش انجام می دهد.

آناهیتا درگاهی بازیگر، نقاش و تهیه کننده دارای مدرک کارشناس ارشد نقاشی از دانشگاه هنر تهران است. این هنرمند مستعد و جوان تئاتر در سال‌های اخیر دوران موفقی را در کارش سپری می‌کند و با بازی در فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» به کارگردانی فرزاد مؤتمن و نمایش «سه خواهر» به کارگردانی محمد حسن معجونی و نمایش – کنسرت ده سال تنهایی توانمندی‌های بازیگری‌اش را نشان داد و سال قبل هم در نمایش «در انتظار آدولف» در نقش یک زن طبقه متوسط فرانسوی بازی مؤثری از خودش ارائه کرد. وی تاکنون سه نمایشگاه انفرادی در کاخ نیاوران و گالری سیحون و فرمانیه برپا کرده است. همچنین درگاهی در سه نمایشگاه گروهی در موزه هنرهای زیبا کاخ سعد آباد، گالری کمال‌الملک و جم آرت گالری دوبی شرکت داشته است. وقتی «خروس غلط  می‌خواند» آخرین اثر علی شمس بهمن ماه در سالن استاد سمندریان مجموعه ایرانشهر اجرا می‌شود. داستان این نمایش در روایتی غیرخطی و سیال ذهن روایت می‌شود و مربوط به زندگی پادشاهی است که پس از کشورگشایی‌های فراوان و قتل عام‌های بسیار و فتح و فتوحات خشونت‌آمیز و وحشیانه در جهان تصمیم می‌گیرد با استفاده از تکنولوژی سفر به گذشته، خودش را در جوانی مجبور به خودکشی کند تا این لوپ بی‌وقفه از حرکت بازایستد. در نمایش «وقتی خروس غلط می‌خواند»، حسین پاکدل، مارال فرجاد، بانیپال شومون، سام کبودوند، آناهیتا درگاهی و امیر باباشهابی بازی دارند. با آناهیتا درگاهی در باره بازیش در این نمایش گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

 

 

نمایش «وقتی خروس غلط می‌خواند» نمایش متفاوتی در تئاتر ما محسوب می‌شود. زمانی که بازی در این نمایش پیشنهاد شد چقدر به چالش‌های آن فکر کردید؟

تا به حال تجربه بازی در این نوع نمایش‌ها را نداشتم و برای من ایفای این نقش پر از هیجان و چالش بود. روزی که به دفتر کارگردان رفتم و متن را خواندم با نقش نامتعارفی روبه رو شدم و متوجه شدم باید نقش یک کشور (فینقیه) را بازی کنم. کاراکتری که فوق‌العاده عجیب و غریب بود و اطلاعی از نوع میزانسن و شیوه اجرایی نمایش نداشتم. نکته جالب توجه سورئال بودن فضای نمایش نامه بود و با آن ارتباط برقرار کردم. بعد از صحبت کردن با کارگردان متوجه شدم که دقیقاً می‌داند چه چیزی می‌خواهد و خیالم راحت شد.

 

در بازی شما در بخش چهارم نمایش و مواجهتان با ماژور در موقعیتی که سوار بر اسب هستید. حفظ تعادل و  تمرکز روی بازی کار بسیار دشواری به نظر می‌رسد؟

بله، حال و هوای عجیبی داشت و خوشحالم که توانستم از پس ایفای این دو نقش متفاوت در نمایش بربیایم و فضای فانتزی و سورئال نمایش واقعاً برایم موقعیت‌های جذابی را به وجود آورده است. دیدن نمایش هم برای مخاطب چالش‌هایی را به وجود می‌آورد.

 

شما را اغلب مخاطبان قبل از اینکه یک بازیگر باشید به عنوان یک نقاش می‌شناسند. چقدر اعتقاد دارید میزانسن های نمایش ویژگی‌های نقاشی را در درون خودشان دارند؟

 با نظرتان موافقم و حتی شخصیت فنیقیه را که بازی می‌کنم نقاشی کردم و دقیقاً او را در قالب یک کشور دیدم و حضور سنگینش در روی صحنه را حس کردم. یکی از صحنه‌های اثرگذار مرتبط است یا فریبکاری فنیقیه که تلاش می‌کند ماژور را فریب بدهد و او را تشویق و ترغیب به فتح کشوری می‌کند. تمام صحنه‌های این نمایش آوانگارد است و بیننده باید با پس زمینه و درک درست به دیدن نمایش بیاید و معتقدم مخاطبی که نگاه جدی به تئاتر دارد بعد از دیدن نمایش مسائل جدیدی را کشف می‌کند.

 

به طور حتم دیدن نمایش برای مخاطب عام نمی تواند جذابیتی داشته باشد و با آن ارتباطی برقرار کند؟

همینطور است و باید با بک گراند و شناخت لازم به دیدن نمایش برود . برای من بازیگر نمایش هم بازی هرشبه حالم را بهتر می کند .


نوع لباس و گریم هم به بازی بهتر شما کمک می‌کند؟

 بله، گریم و لباس در این نمایش کارکردهای متفاوتی دارد و حتی تک‌تک دیالوگ‌هایی را بیان می‌کنم درباره‌شان باور کامل دارم.

 

دیالوگ‌های نمایش چندان متعارف نیست و بیانش با ریتم درست کار دشواری به نظر می‌رسد؟

بیان اغلب دیالوگ‌های نمایش به واسطه ادبیاتی که در اثر وجود دارد کار سختی است و گفتن این دیالوگ‌های سنگین هم برایم جذاب بود.

 

اغلب بازیگران نمایش به جز شما و بانیپال سابقه همکاری با علی شمس را داشتند. آیا برای هماهنگ شدن با فضای نمایش کار دشوارتری نسبت به سایر بازیگران نداشتید؟

در وهله اول قصد نداشتم در نیمه دوم سال نمایشی را بازی کنم. اما متن درخشان نمایش مجابم کرد که از تصمیم فاصله بگیرم و با تلاش خودم را با بچه‌های گروه هماهنگ کردم.

 

در بخش چهارم نمایش شما در قالب نیمه زنانه ماژور بازی دارید. نقشی که زوایای آشکار و پنهان زیادی دارد؟

سوئیچ کردن مختصات نقش برایم در این قسمت نمایش فوق‌العاده حائز اهمیت بود و قرار بود با نوع گفتار و رفتار دیگری سوای نقشم اولم بازی کنم. این شخصیت قدرتی در بیانش دارد که بتواند روی ماژور تأثیر گذار باشد و در مدت چهار ماه تمرینات نمایش تمام تلاشم را انجام دادم تا با اتود زدن‌های مختلف بتوانم در قالب این نقش فرو بروم. همانطوری که در بالا اشاره کردم بازی در این بخش و جایی که سوار اسب هستم به واسطه حضور شخصیت ماژور که قصد دارد سر اسب را بالا نگه دارد هر لحظه ممکن بود تعادلم بر هم بخورد و سقوط کنم و این هیجان و استرس را هر شب در اجرا دارم و در ضمن می‌بایست جلو و عقب هم می‌رفتم. بنابراین من در این صحنه باید روی چهار پنج موضوع تمرکز می‌کردم و در ضمن باید بتوانم عروسک (اسب) را در روی بدنم مدیریت کنم و در عین با تمرکز کامل روبه روی ماژور این دیالوگ‌های حساس را هم مطرح کنم.  


در این موقعیت نقش بازیگران روبه رو بسیار حساس است؟

 خوشبختانه در این نمایش بازیگران خوب و درجه یکی حضور داشتند و به من کمک کردند.

 

آیا در تمرینات طولانی مدت نمایش بازیگران ایده‌هایی ارائه کردند که کارگردان در فضای نمایش آن را مورد استفاده قرار بدهد؟

علی شمس در ذهنش تمام لحظات نمایش را طراحی کرده بود و بنابراین تغییرات کلی در متن انجام نشد و فقط چند تغییر درباره نوع میزانسن ها به وجود آمد.

 

گفت‌وگو از احمد محمد اسماعیلی

 




نظرات کاربران