گذری بر مسیر پر پیچ و خم مرکز تئاتر حرفه ای کشور:
از کافه شهرداری تا تئاتر شهر
ایران تئاتر_علی رحیمی:امروز مصادف با آغاز فعالیت مدرن ترین مرکز تئاتر کشور است. مجموعه ای که از دل کافه شهرداری، همان باغ وسیع و خاطره انگیز دهه های ۲۰-۳۰ بیرون زد و محفلی برای گرد هم آمدن ها و خاطره ساختن ها شد.
ایران تئاتر: اگر پای صحبت قدیمی های تهران بنشینی و از کافه شهرداری بپرسی؛ بی شک خیلی از آنها کافه شهرداری را به یاد دارند. باغی بسیار وسیع با استخری بزرگ در وسط آن که در 28 مرداد 1311 به دستور دولت وقت در خیابان انقلاب نبش چهار راه ولیعصر و به عنوان دومین تفرجگاه تهران ساخته شد و به واسطه هوای آزاد و مصفا، موسیقی زنده، سیرک و بندبازی و ... پاتوق قشر وسیعی از مردم بود.
می گویند این کافه شهرداری آنقدر خوش مسیر بود که خارجیها فکر میکردند اینجا بهترین مکان برای تاسیس یک هتل بزرگ خواهد بود. حتی چند گروه سرمایه گذار از کشورهای ایتالیا، فرانسه و آمریکا پیشنهاد ساخت یک هتل لوکس 400 اتاقه را نیز به شهرداری داده بودند؛ اما انگار قرار بود این کافه همچنان محل گردهم آمدن ها و خاطره ساختن باشد. به همین دلیل است که در میان ایده های مختلف، ایده ساخت تماشاخانه که در آن روزگار با به حاشیه رفتن سالن هایی مثل تئاتر سعدی، تئاتر تهران، تئاتر هنر، کمبود ظرفیت تالارهای سنگلج و در کنار همه آن میل و رغبتی که مردم با حضور نسل جدید هنرمندان همچون آربی آوانسیان، عباس نعلبندیان، اکبر رادی، علی نصیریان، غلامحسین ساعدی، بهرام بیضایی، بیژن مفید، پرویز صیاد و ... به تئاتر پیدا کردند، در نگاه مسئولان قوت گرفت و منوچهر پیروز شهردار تهران مجاب شد کافه شهرداری را به محفل هنردوستان و عاشقان تئاتر تبدیل کند.
آغازی بر یک تحول
در سال 1346 نقشه ساخت یک مجموعه تئاتری توسط امیرعلی سردار افخمی و بیژن انصاری دو تن از معماران پیشروی ایران در بستری به مساحت 5هزار و 600 متر و با زیربنای 3هزار متر طراحی شد.
طرح ساختمان به شکل یک دایره با قطر تقریبی 34 متر و ارتفاع 15 متر با الهام از برج طغرل ارائه شد و معماران تلاش کردند با تلفیقی از معماری دوره ایلخانیان و معماری سالن های نمایش یونان و روم قدیم، ایده ای منحصر به فرد را در معرض دید عموم قرار دهند. ضمن آنکه برای پاسداشت هنر ایرانی، ترکیبی از آجر و کاشی در برنامه قرار گرفت. استفاده از آجرهای برجسته که در دوره های مختلف به ویژه ایلخانیان مرسوم بود و بهره گیری از ستون های قرینه به سبک ستون های تخت جمشید دور این ساختمان مدور نیز بر پایه همین تفکر بود.
کار ساخت این مجموعه منحصر به فرد که بسیاری آن را شبیه تالار سخنرانی بِکمن موسسه فناوری کالیفرنیا (سالنی ویژه برگزاری رویدادهای عمومی از جمله اجرای نمایش، موسیقی، پرفورمنسهای هنری، سخنرانیها، پخش فیلم و رویدادهای سرگرمکننده) می دانند، 5 سال به طول انجامید و در سال 1351 با اجرای نمایش «باغ آلبالو» اثر ارزنده آنتوان چخوف روسی به کارگردانی آربی آوانسیان و بازی فهیمه راستکار، داریوش فرهنگ، سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی، پرویز پورحسینی، شکوه نجم آبادی، مهوش افشارپناه، فریده سپاه منصور و….رسما گشایش یافت.
مدیریت تئاتر شهر
تئاتر شهر در سال 1351 زیر نظر دفتر جشن هنر شیراز کار خود را آغاز کرد. در آن سال فرخ غفاری رئیس این دفتر، شهرزاد مهدوی را به عنوان اولین مدیر تئاتر شهر انتخاب کرد.
پس از مدتی تئاتر شهر به رادیو و تلویزیون ملی ایران سپرده شد و از سال 1355 دکتر علی رفیعی که پس از گذراندن تحصیلات هنری خود در فرانسه به ایران آمده بود، مدیریت تئاتر شهر را برعهده گرفت.
دکتر رفیعی اقدامات خوبی برای برطرف کردن بخشی از ایرادات تماشاخانه اصلی تئاترشهر انجام داد اما به خواست مدیران وقت رادیو و تلویزیون ملی استعفا داد و ناهید مهدوی تا پیش آغاز انقلاب جانشین او شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تئاترشهر برای مدتی در بلاتکلیفی به سر برد و فعالیتی نداشت، تا اینکه در سال 1359 شورای انقلاب تئاتر شهر را در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار داد و نادر خوشدل به عنوان اولین مدیر پس از انقلاب معرفی شد.
پس از خوشدل، تا سال 1364، 5 نفر (میرمحمود موسوی، صادق هاتفی، مهدی حجت، محمدرضا آلمحمد و سید مهدی میر دانش) مدیریت تئاتر شهر را برعهده گرفتند و خیلی زود جایشان را به دیگری دادند تا در نهایت در سال 64 مجید جعفری به عنوان ماندگارترین مدیران تئاتر شهر انتخاب شود.
حسین پاکدل دیگر مدیر تئاتر شهر بود که از سال 1377تا اواخر سال 1382 در تئاتر شهر ماند. در دوران او تئاترشهر شاهد تغییراتی شد که برای جامعه تئاتری آن روزگار خوشایند و مطلوب بود.
مجید شریف خدایی، حسین پارسایی، شهریار رشیدعلیپور، حسین راضی، مهرداد رایانی مخصوص، محمد حیدری، سیدصادق موسوی، اتابک نادری، پریسا مقتدی و پیمان شریعتی افرادی بودند که از سال ۷۸ تا ۹۷ مدیریت تئاتر شهر را برعهده گرفتند تا به امروز که سعید اسدی بر صندلی مدیریت این مجموعه تکیه زده است.
در مسیر تحول
آنچه در سال 1351 افتتاح شد در حقیقیت تماشاخانه اصلی تئاتر شهر بود که در به نوعی بزرگترین و قدیمی ترین بخش این مجموعه محسوب می شود. این تالار گنجایش 579 تماشاگر را دارد و با صحنه ای به عمق 16 متر و عرض 14 متر برای اجرای نمایش های پر پرسوناژ پیش بینی شده است و برای آن تجهیزاتی همچون صحنه گردان الکتریکی، آسانسور دکور، سیستم آویزهای بالا رونده برای دکور، دهانه متحرک صحنه، پرده و امکانات سینمایی، دستگاههای کنترلکننده و ... پیش بینی شده بود.
در سال 1354 آوانسیان با همکاری صدرالدین زاهد، سوسن تسلیمی و فردوس کاویانی سالنی با ظرفیت حدود 120 نفر را برای اجرای نمایش های تجربی طراحی کرد. این تماشاخانه که در طبقه زیرین، پشت ساختمان اصلی ساخته و به افتخار پنجاهمین سال فعالیت تئاتری لُرِتا افتتاح شد، به این دلیل که امکان اجرای نمایش در چهار طرف یا دو طرف یا رودررو امکان پذیر است چهارسو نام گرفت.
یک سال بعد دکتر علی رفیعی که تازه از فرانسه به کشور آمده بود، تلاش کرد در مسیر کیفی سازی، اولین تغییرات را بر بدنه تماشاخانه اصلی ایجاد کند. برطرف کردن بخشی از ایرادات آکوستیک تماشاخانه اصلی تئاترشهر و پیشنهاد تهیه مکعب هایی برای نصب بر دیوار این تماشاخانه از جمله اقدامات دوران مدیریت ایشان است.
از آن سال به بعد تئاتر شهر چند سالی ایستا بود و از پویایی مجدد، در سال 1359 با تدبیر مدیریت وقت تحول دیگر بر آن ایجاد شد. در این سال مرکز مطالعات مجموعه که نامش را از شهید حسین قشقایی از نویسندگان و کارگردانان جوان عرصه تئاتر پیش از انقلاب به عاریه گرفته و برای تمرین گروههای نمایشی ساخته شده بود، به تماشاخانه ای برای نمایش های ایرانی- سنتی تبدیل شد. این تماشاخانه به دلیل مشکلات فنی چهار مرتبه با تغییر معماری همراه بود و امروزه ظرفیتی در حدود 150 نفر دارد.
در سال 1365 و در دوران مدیریت مجید جعفری در طبقه دوم تئاتر شهر، سالن دیگری با عنوان تالار شماره 2 یا تالار کوچک ساخته شد و نمایش های خوبی نیز در آن به اجرا در آمد.
در همان سال سالن شماره 3 نیز در طبقه سوم تئاتر شهر که به عنوان رستوران رادیو و تلویزیون مورد استفاده قرار می گرفت، ساخته شد. سالنی که حدود یکسال عمر کرد و بعد از آن تبدیل به کتابخانه و مرکز اسناد تخصصی تئاتر گردید.
در دوران مدیریت حسین پاکدل که بسیاری از آن به نیکی یاد می کنند، تلاش شد تا بر گستره تالارهای تئاتر شهر افزوده شود. سالن خورشید نخستین مکانی بود که به تماشاخانه تبدیل گشت. این سالن که پیش از این به عنوان موتورخانه و انبار مورد استفاده قرار می گرفت، در سال 1377 و همزمان با وصل شدن گاز شهری، تغییر کاربری داد و با اجرای نمایش سیاه ها رسما کار خود را آغاز کرد؛ هرچند در سال 92 تبدیل به کافه تریا و سالن انتظار تماشاخانه سایه مجموعه تئاترشهر شد.
در بهمن ماه همان سال کارگاه نجاری تئاتر شهر نیز تغییر کاربری داد و از دل آن تماشاخانه سایه با عمق ۱۰ متر، عرض ۸/۵ متر و ارتفاع ۲۰/۴ متری و قدرت پذیرش 103 مخاطب راه اندازی شد.
سومین تماشاخانه ای که در دوره مدیریت حسین پاکدل افتتاح شد سالن نو بود که بین تماشاخانه چهارسو و قشقایی قرار داشت و درگذشته انبار کالا بود. این تماشاخانه با نمایش کرگدن وحید رهبانی افتتاح شد و گرچه با استقبال خوبی روبرو بود اما بعد از مدتی دیگر بهره برداری نشد.
پس از تماشاخانه نو، در سال 1383 آتیلا پسیانی طرح راه اندازی کارگاه نمایش را ارائه داد. طرحی که با پیگیری های حسین پارسایی و همت صفری خیلی زود به بار نشست. این کارگاه که مختص آثار نمایشی تجربی است و در هر اجرا پذیرای 40 نفر می باشد، اولین بار با اجرای نمایش زمین صفر به کارگردانی آتیلا پسیانی راه اندازی شد.
با گذر از این سال، زمزمه های بازسازی در تئاتر شهر و ایجاد نغییرات اساسی به گوش رسید. زمزمه های بازسازی به دوران مدیریت حسین پارسایی در سال 1385 باز می گردد. در آن سال، بهروز غریب پور با سابقهای طولانی در زمینه احداث اماکن شناخته شده فرهنگی مثل فرهنگسرای بهمن و تماشاخانه ایرانشهر به عنوان مسوول پروژه بازسازی تئاترشهر معرفی شد اما پس از مدتی در یک تغییر ناگهانی که غریب پور آن را شبیه به کودتا عنوان می کند، او برکنار و بنیاد رودکی جایگزین می شود. بازسازی تا سال 1386 ادامه می یابد. در همان سال تالار شماره 2 نیز تغییر کاربری داد به سالن کنفرانس تبدیل شد.
پس از پایان دوره بازسازی، بهرام بیضایی که قرار بود نمایش افرا را به عنوان اولین نمایش پس از یک دوره تعطیلی در تئاتر شهر به روی صحنه ببرد، با انتقاد از روند بازسازی ها، راهروهای تئاتر شهر را شبیه چلوکبابی ها خواند و نمایش را به تالار وحدت برد.
وی در نشست رسانهای نمایش افرا که شرح کاملتر آن در شماره ١٥٩٧ روزنامه «اعتماد» به تاریخ ٣/١١/٨٦ آمده است، گفت: «در حال حاضر راهروهای تئاترشهر شبیه چلوکبابیها شده است و اصلا لزومی نداشت دیوارها چنین تغییراتی کنند. تئاترشهر نیازمند پروژکتور، امکانات نوری و تجهیزات صوتی بود زیرا تجهیزات آن به ٣٠ سال قبل تعلق داشته و از آن زمان تاکنون تغییری نکرده است، درحالی که باید وسایل و امکانات آن بهروز میشد.»
پس از آن روند بازسازی زیر ذره بین رفت و مسائل ریزتری از دل آن بیرون آمد. مثلا خبرگزاری ایسنا در آن زمان در شرح وضعیت بازسازی تئاتر شهر نوشت: «علاوه بر سنگهای بیتناسب کار شده بر کف و دیوار راهروها، صندلی تالارها نیز ثابت شده بود و دیگر امکان چینش متحرک آنها وجود نداشت اما این تنها مشکل صندلیها نبود، بلکه جای صندلیهای تئاترشهر با صندلیهای کهنه فرهنگسرای نیاوران عوض شد!» تمام این اتفاقها در حالی رخ داد که مسوولان آن زمان هیچ اشارهای به ارقام هزینه شده نکردند.
بازسازی ها بار دیگر از سر گرفته شد و در مرحله دوم تلاش شد تا تغییرات بنیادی بر وضعیت تئاتر شهر به ویژه در بحث مسائل فنی و تکنیکی داده شود.
چند کوچه فاصله داریم تا پیاده روی فرهنگی؟
تئاتر شهر را که قدم می زنی ناخودآگاه به یاد وعده ای می افتی که تحت عنوان «پیاده روی فرهنگی» سالهاست زمزمه می شود. نگاهها را به اطراف می اندازی، مترو و زیرگذری که از دل پارکینیگ عمومی تئاتر شهر بیرون زده، دستفروش هایی که سالهاست چهار راه را در تصرف خود درآورده اند، ساختمان بدون و مناره و گنبد حاشیه آن که عنوان «مسجد و مجتمع فرهنگی ولیعصر» بر خود دارد، پاتوق هایی که هیچ شباهتی با فرهنگ و هنر ندارند و ... همه و همه یک سوال را به ذهن مخاطب می آورد: ای کاش تا تدابیری نیز برای ظاهر این محدود فرهنگی نیز اتخاذ شود تا علاقه مندان و هنردوستان بتوانند در محیط آرام و صمیمی فرهنگ و هنر بتوانند لحظاتی به یاد ماندنی و خاطره ساز ایجاد کنند.
چند کوچه فاصله داریم تا پیاده روی فرهنگی؟
علی رحیمی