در حال بارگذاری ...
...

گفت‌وگوی ایران تئاتر به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا (س) با میرنادر مظلومی بازیگر نمایش «آه بر انکار ماه»

درک درست انسانیت فاصله‌ای از عرش تا فرش دارد

ایران تئاتر: ضرورت باورپذیری یکی از عناصر تعیین کننده انسان به شمار می‌آید. کارکردی که سبب می‌شود انسان با درک درست از واقعیت‌ها با مسائل پیش رو برخورد کرده و آن را در وجود خود نهادینه کند. حال این اتفاق درباره بسیاری از موارد تعیین کننده خواهد بود که از میان آنها می‌توان به مسائل دینی، انسانی و اجتماعی اشاره داشت.

میرنادر مظلومی در تازه‌ترین اثری که بعنوان بازیگر در آن حضور دارد در نقشی متفاوت ظاهر شده است. او در نمایش «آه بر انکار ماه» شخصیت «شبث ابن سعدون» را برعهده دارد که از تاریکی و کم آگاهی در اثر محبت خاندان پیامبر اسلام به سوی روشنی و آگاهی رهسپار می‌شود. نگاه متمایز این نمایش درباره شهادت حضرت زهرا (س) لازمه‌ای را پیش آورده است تا مخاطب با درک جهان اثر به باوری نو از این رویداد دردآور مذهبی تاریخی دست پیدا کند و دستاوردی جدید را رقم بزند. از جمله نمایش‌هایی که این بازیگر تاکنون در مقام بازیگر روی صحنه تجربه کرده است باید به «آقا دلبر»، «فین جین»، «غروب روزهای آخر پاییزی»، «تماشاچی محکوم به اعدام»، «صندلی چرمی»، «مردی که از آستینش برف می‌بارید» و «پایان بازی» اشاره داشت. حال به بهانه اجرای نمایش «آه بر انکار ماه» که به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا (س) این روزها در فرهنگسرای ارسباران در ساعت 19:45 روی صحنه می‌رود با این بازیگر گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.  

 

اهمیت آنکه جامعه امروز ایران باید به تماشای نمایشی بنشینند که باورهای درونی آنها اشاره دارد چیست؟

درباره این موضوع باید بگویم هرگز قصد ندارم که تنها از زاویه دینی و مذهبی مسئله را شرح بدهم. بلکه احساسم آن است که روایت‌های تاریخی به نظر بنده که در آن باورهای درونی چون دین وجود دارد برگرفته از بُعد انسان سازی است. لذا مخاطب‌هایی که به تماشای این گونه از نمایش‌ها می‌نشینند را با محتوای خود ترغیب به تفکر و اندیشه می‌کند. زیرا بروز این مسائل سبب می‌شود در جامعه اکنون که متاسفانه بسیاری از موضوع‌ها کم رنگ شده است به باوری نو دعوت کند. حال این شکل از روایت‌ها فاصله‌ای بین خیر و شر را طی می‌کنند تا بتوانند تاثیرگذار شوند، مخصوصا روایت زندگی خاندان اهل بیت و از همه مهمتر زندگی حضرت زهرا (س). بنابراین شرح چنین روایتی در خود مواردی چون انسان‌سازی، محبت، پاکدامنی، شیوه زندگی درست را به تصویر می‌کشد که به طور حتم تاثیر مستقیم و عمیقی بر باور انسان‌های حال حاضر خواهد داشت.  

 

آیا این ضرورت که به آن اشاره دارید بنابر فراهم آوردن یک خواسته فرهنگی است و یا عکس‌العملی که مخاطب را ترغیب به کسب آگاهی بیشتر نسبت به موضوع مطرح شده در نمایش کند؟

نگاه به این موضوع از شاخص‌هایی چون شخصیت، شیوه درست زندگی و تفکر نشات می‌گیرد. بنباراین مجموع این موارد است که در این روایت مدنظر قرار گرفته شده است تا از این طریق بتوانیم به تلفیق این موضوع‌ها اشاره داشته باشیم که در بطن منطق زندگی جریان دارند. زیرا بازگویی این گونه انسان را به نتیجه‌ای قابل تامل و درک هدایت می‌کند که جز وحدانیت خداوند و رضای او نیست. حتی تولید این آثار گاهی باعث ندامت و رفع ناآگاهی افرادی که نابجا قضاوت‌هایی را در ذهن خود شکل داده‌اند نیز خواهد شد که به آن نیز اذعان می‌کنند. در واقع هدف این نمایش تغییر راه انسان و شیوه زندگی او نیست، بلکه هدف آن کسب آگاهی و برخورد با موضوع انسانیت به شکل درست است. همان طور که رضایت خداوند، رضایت خلق او معنا می‌شود.

 

جهان نمایش «آه بر انکار ماه» باتوجه به داشته‌هایی که در بطن خود نهادینه کرده است سعی دارد چه نکاتی را جهت ضرورت مدنظر قرار بدهد؟

همان طور که در قبل اشاره داشته‌ام بحث انسانیت یکی از موارد جهان این نمایش به شمار می‌آید. در واقع این نمایش ساختاری تراژیک دارد، زیرا اتفاق‌هایی که در محله بنی‌هاشم برای خاندان پیامبر رخ داده بیانگر این موضوع است که مسائل غم‌انگیز و دردآوری از سوی انسان‌های آن دوران که در اوج جهالت فکری بوده‌اند به وقوع پیوسته است. از زاویه دیگر باید این طور بیان کنم نادیده گرفتن حقیقت، راستی و بزرگواری این خاندان و روا داشتن ظلم و جور از سوی انسان‌های ناآگاه اوج اتفاق دراماتیک است. لذا نقطه اوج تراژدی در این روایت بر این جمله که در نمایشنامه وجود دارد تاکید می‌کند «شنیدم داستان مردی را که قامتش همچون ماه شده بود و در دل شب ماه به شانه می‌کشید»

 

علت آنکه روایت این اثر از زاویه دید دو شخصیت «شمعون یهودی» و «شبث ابن سعدون» بیان می‌شود چیست؟ آیا این نوع روایت برگرفته از بازتاب نگاه جهت این شخصیت‌ها نسبت به موضوعی واحد است؟

درباره این موضوع باید اشاره داشته باشم که جهان‌بینی و درک نویسنده یعنی «سیدعلی موسویان» تاثیرات قابل توجه‌ای را برای بازیگرهای این نمایش فراهم آورده است. او در این نمایشنامه مسائل را از زاویه دید این دو شخصیت درباره واقعه تلخ و دردناک شهادت حضرت زهرا (س) مورد پرداخت قرار داده است. حال دلیل این پردازش این است که جهان اثر بتواند با تمایزهای ایجاد شده در نوع روایت و بستر آن به شکل غیرمستقیمی به اوج و اصل این مسئله دردآور بپردازد تا بتواند از طریق نگاه این دو شخصیت که در پیرامون این ماجرا بوده‌اند جهان اثر را شکل بدهد. شاید بتوان گفت این شیوه به کارکرد اثر یاری رسانده است تا واقعیت را از زاویه‌ای نو به مخاطب معرفی کند و به نوعی از پوسته و پیرامون به هسته و اوج برسد. در واقع شخصیت‌های «شمعون یهودی» و «شبث ابن سعدون» بعنوان قوه‌های محرک هستند که از زاویه بیرونی به مسائل نگاه می‌کنند.   

 

تغییر در درون و باور این دو شخصیت با درنظر گرفتن اهمیت مسائل و موضوع در ساختار اصلی که همان روایت است کارکردی قابل توجه دارد. آیا تصمیم بیانگر همان کنش دراماتیک تلقی می‌شود؟

بله. تغییر این رویکرد را اگر بخواهیم از زاویه جهان مدرن مورد بررسی قرار دهیم باید بگویم شخصیت‌های پیرامون اتفاق اصلی معرف دو قشر غنی و فقیر هستند. با این توضیح که شخصیت «شمعون یهودی» تجارت می‌کند و شخصیت «شبث ابن سعدون» کسی است که دارایی‌های زندگی‌اش را از دست داده و فقیر شده است. حال تغییر درون وباورهای این دو شخصیت به نظر بنده تحت تاثیر رفتار، محبت و کرامت خاندان پیامبر است که آنها را تا جایی هدایت می‌کند که آنها با حقایق و کردار درست روبرو شده و تغییر دین داده و مسلمان می‌شوند. بنابراین این نکته می‌تواند بعنوان یکی از مهم‌ترین کنش‌های درامایتک در این اثر تلقی شود، زیرا هدف جهان نمایش را تحت تاثیر قرار داده است.

 

جهان‌بینی خود را با چه ساختار و نگاهی در نقش «شبث ابن سعدون» لحاظ کرده‌اید؟ حال این موضوع تا چه اندازه در باورپذیری نقش و رویکرد بازیگری شما در صحنه موثر واقع شده است؟

زاویه دید و جهان‌بینی شخصی بنده نسبت به جهان متن از دو جهت شکل گرفته است. ابتدا زاویه دید فکری‌ام باتوجه به واقعیت تاریخی اثر و دوم اینکه باور قلبی و ارادتم به خاندان اهل بیت است. بنده سعی کرده‌ام در این اثر که نقش «شبث ابن سعدون» را برعهده گرفته و ایفا می‌کنم به گونه‌ای در اثر حضور داشته باشم که بتوانم تغییرهای فکری و روحی این شخصیت را باتوجه به رویارویی آن شخصیت با مسائل و موضوع‌ها به درستی به مخاطب منتقل کنم. زیرا هر انسانی می‌تواند در صورت مواجه شدن با مسائلی مسیر جدیدی را برای جبران و تحول پیش بگیرد. بنده با تحقیق درباره شخصیت «شبث ابن سعدون» در روند روایت‌های تاریخی و واکاوی اتفاق‌های پیرامون کوشیده‌ام از نظر حس و درک جهان متن تحلیل مناسبی را برای ایفای نقش در درونم شکل بدهم تا بتوانم در حد توانم در این تغییر موثر عمل کنم.  

 

موقعیت مکانی باتوجه به اتفاق‌هایی که در آن رخ می‌دهد یکی از لازمه‌های جهان اثر که باعث می‌شود کنش و واکنش شخصیت‌ها شکل بگیرد. دلیل این موضوع از نگاه شما متوجه چه مسائلی بوده است؟

موقعیت مکانی که در این اثر با آن مواجه شده‌ایم به نوعی به شخصیت نمایش اجازه می‌دهد که بتواند درک درستی از جهان پیرامون و فضاسازی اثر کسب کند. در واقع این کنش سبب آن می‌شود که شخصیت از زمان حال جدا شده و به جهان نمایش سفر کند. با این توضیح که موقعیت‌های نمایشی در پیشبرد حس، بیان و انرژی فضایی که شخصیت در آن قرار گرفته موثر هستند تا درک و باورپذیری جدا از مخاطب بر ذهن و درون شخصیت‌های اثر نیز تاثیر بگذارد.

 

تصور می‌کنید تفاوت جهان این نمایش با سایر آثار نمایشی که مضمون و محتوایی دینی مذهبی دارد در چیست؟ آیا این نگاه بیانگر همان تمرکز بر ذات و معنای هدف نمایش است؟

بله. در این اتفاقی که رخ داده است به نکات و شیوه اجرایی نیز اشاره دارد. همان طور که در قبل اشاره داشته‌ام تمایز این نمایش به نوع روایت و پرداخت محتوای آن مربوط است. حال این موضوع از نگاهی دیگر به ساده بودن و اجتناب از پیچیدگی‌ها ارتباط دارد، زیرا مفهوم در این نمایش از اهمیت بالایی برخوردار است تا بتواند درک مخاطب را از مسائل مطرح شده بالاتر برده و نقشه راهی جدید را در اختیارش قرار بدهد.

 

شخصیت‌پردازی نقش «شبث ابن سعدون» چه تفاوت‌هایی با سایر نقش‌های این اثر دارد؟ آیا تفاوت چند وجهی بودن نقش باعث این تمایز است و یا زاویه دید متفاوت جهان متن نسبت به این شخصیت ملاک قرار گرفته است؟

تفاوت شخصیت «شبث این سعدون» با سایر نقش‌هایی که در این نمایش در آن است که او درباره رویارویی با مسائل تحقیق و بررسی می‌کند. بنابراین این شخصیت تلاش دارد که از فردی ناآگاه به شخصی آگاه تبدیل شود تا بتواند به درک درستی از شرایطی که در آن قرار گرفته دست پیدا کند. در واقع ذات این شخصیت نشان دهنده آن است که پس از آگاهی توانسته دچار تغییر شود و به نوعی از تاریکی و جهل در اثر برخورد با خاندان پیامبر به روشنی و یقین برسد.   

 

وقایع تاریخی این اثر تا چه اندازه توانسته جهانی دراماتیک را در ساختار خود شکل بدهد تا برای مخاطب قابل درک و باورپذیر باشد؟

در این نمایش نویسنده، کارگردان و بازیگرها تلاش کرده‌اند که با داشتن اطلاعات کافی مسائل جهان نمایش را با پرداخت درست جهت درک بهتر به واقعیت نزدیک کنند. البته این موضوع با فضاسازی‌های مناسب سبب شده است که آنها نیز باورهای درونی قابل قبولی را کسب نمایند.

 

پایان‌بندی نمایش «آه بر انکار ماه» به نوعی نشان دهنده تغییر و تحول شخصیت‌ها است. علت این موضوع به چه عنوان‌هایی وابسته است؟

درک شرایط، فصای اثر و شاخص‌ باورهای درونی این قابلیت را فراهم آورده تا تغییر و تحول با روایت عجین شود که از آن طریق به ذهن و باور مخاطب انتقال پیدا کند.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی