گفتوگو با نویسنده، کارگردان و بازیگر نمایش «خنکای ختم خاطره» حاضر در فجر 37
جامعه ما دیگر قهرمانها را دوست ندارد
ایران تئاتر: نمایش«خنکای ختم خاطره» به کارگردانی حمیدرضا آذرنگ روز دوازدهم(۳ اسفند) سیوهفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر ساعت ۱۸ و ۲۰:۴۵ در بخش مسابقه تئاتر بینالملل، مهمان و چهل سالگی انقلاب اسلامی ایران در تالار استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به صحنه می رود٬ به همین بهانه گفتوگو با نویسنده، کارگردان و بازیگر این نمایش را بازنشر می کنیم.
حمیدرضا آذرنگ نام معتبر و آشنایی در حوزه نگارش نمایشنامه، کارگردانی و بازیگری است و در کارهای شاخصش یک نخ تسبیح دیده می شود که او را به عنوان یک هنرمند مولف به مخاطب معرفی می کند. مخاطب در نمایش «خنکای ختم خاطره» در روایتی سیال ذهن که فضا و زمان در هم تنیده می شود وارد فضای زندگی بچه های جنگ و خانواده هایشان می شود. «ترن»، «دو لیتر در دو لیتر صلح»، «افسون معبد سوخته»، «خداحافظی نکردی با نجمه»، «گاریچی»، «اهل قبور»، «مادر مانده»، «اهل قبور»، «رعنا»، «هتلیها»، «زری بانو و کسوف» از جمله کارهای مهم کارنامه نویسندگی، بازیگری و کارگردانی آذرنگ هستند. نمایش «خنکای ختم خاطره» به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا آذرنگ آذر و دی ماه امسال در سالن استاد سمندریان مجموعه ایرانشهر روی صحنه رفته است. آذرنگ برای نگارش نمایشنامه «خنکای ختم خاطره» جایزه نخست نویسندگی در بخش بینالملل بیستوهشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر را دریافت کرده است. «خنکای ختم خاطره» داستان سربازی به نام یوسف است که در کما به سر میبرد، همه چیزش از بین رفته و فقط چشم و دلش سالم ماندهاند. فرشتهای واسطهای آمدن او از عالم برزخ به زمین، دنیای زندگان، میشود. مأموران بنیاد شهید هر چه بیشتر تلاش میکنند تا والدین اصلی یوسف را بیابند، با متقاضیان بیشتری روبرو میشوند و این روند به گونهای فزاینده و بدون پایان تا انتها ادامه مییابد. «خنکای ختم خاطره» زندگی این خانوادهها و مشکلات آنان را به نمایش میگذارد. فاطمه معتمد آریا، حمیدرضا آذرنگ، علی سلیمانی، مرتضی آقا حسینی، مجید رحمتی، امین میری، بهنام شرفی، پریا وزیری، سارا شاهرودیان، امید سلیمی، هیراد آذرنگ، ماهرخ لک (بازیگران)، وحید لک (مجری طرح و مدیرتولید)، رضا مهدیزاده (طراح صحنه)، الهام شعبانی (طراح لباس)، همراز بیان (طراح پوستر)، محمدجواد طالبی (آهنگساز)، محمد گودرزیانی (دستیار کارگردان)، امیرعلی پریز (دستیار دوم کارگردان)، راضیه اسماعیلی (منشی صحنه)، آوا فیاض (مدیر تبلیغات و مشاور رسانهای) و فؤاد خراباتی (مدیر روابط عمومی)، فرزین طاهری (مستندساز) پیام نیکخواه (عکاس) عوامل این نمایش هستند. با حمید رضا آذرنگ در باره اجرای نمایش خنکای ختم خاطره گفتوگویی انجام دادهایم.
با توجه به کیفیت نمایشنامه «خنکای ختم خاطره» که توسط کارگردانهای زیادی روی صحنه اجراشده است؛ این انتظار میرفت که شما زودتر از این به سراغ اجرایش بروید؟
چندی از دوستان به من گفتند چرا به سراغ اجرای این متن رفتی و متن جدیدی را برای اجرا انتخاب نکردی. نکته جالب دیگر این است که عدهای تصور میکنند من دارم دوباره این متن را اجرا میکنم. دوست داشتم که با فاصله از نوشتن متن آن را روی صحنه ببرم و بعد از خواندن دوبارهاش متوجه شدم که اصلاً تاریخمصرف ندارد و میشود در هر زمانی اجرایش کرد. بنمایه اصلی اجرا مربوط به فراموشی است و فراموشی بیماری قرن ما است. ماها خیلی از مسائل را زود فراموش میکنیم و زود هم از یاد میبریم که چه بلایی سرمان آمده است. بنابراین مناسب دیدم که در این مقطع زمانی متن را اجرا کنم.
به فراموشی اشاره کردید. در برخی از موارد این فراموشی خودخواسته هم تلقی میشود؟
همینطور است و در هر مورد امکان خودخواسته بودنش وجود دارد. در جامعه ما به دلیل آنکه مردم کمتر آسیب روانی متحمل شوند خودشان را به فراموشی می سپرند.
آیا پرداختن به جریان سیال ذهن و شکست زمان که در «خنکای ختم خاطره» و برخی از دیگر کارهایتان دیده میشود جنبه زیبا شناسانه دارد و یا در خدمت شکلگیری داستان اثر است؟
داستان نمایش یک موقعیت فرا واقع است و جهان نمایش جهان واقع گرایی نیست. زمانی که از آسمان و جایی که نمیدانیم از کجا است شروع میکنیم با چنین شرایطی مواجه هستیم. سربازی خواسته که به دنیا برگردد و به او اجازه چنین کاری به شرط حرف نزدن داده میشود. بنابراین با قرارداد فراواقعی مواجه هستیم و باید به این ساختار مقید بود. این سیالیت فضای نمایش به نشان دادن چنین موقعیتی کمک کرده است و در تئاتر هم این نوع ساختار، جذابیت دارد. من این نوع ساختار را در کارهای دیگرم نظیر «مادر مانده»، «این کدام پنجشنبه است»، «خیال روی خطوط موازی» و ... مورد استفاده قرار دادهام.
استفاده از روایت خطی کارگردان را خیلی محدود و محصور میکند؟
بله، روایت خطی تمام خواستههایم را نمیتوانست تأمین کند. جریان مینی مالی که اتفاق میافتد و قصهها در موجزترین شکل ممکن روایت میشوند را نمیتوانستم در قالب جریان خطی در نمایش ارائهاش کنم و مجبور بودم بروم به سمت خرده روایت و خرده داستانها که باعث میشد زمان نمایش بیشتر بشود و کار هم از موجز بودن دور میشد.
موقعیت فضای کلی نمایش «خنکای ختم خاطره» یادآور کارهایی نظیر «بهشت بر فراز برلین» است که فرشتهای برای رسیدن به دختر موردنظرش به زمین هبوط پیدا میکند. آیا در زمان نوشتن متن به چنین آثاری رویکرد داشتید؟
بیس و پایه قرارداد اثر من از آسمان شروع نشد. تم اصلی نمایشم فراموشی بود و داستان از روی زمین شروع میشد. منتهی دستمایه کار آسمانی بود و حضور یوسف درام را شکل میداد. سربازی که بعد از سی سال از زیر خاک بیرون کشیده میشود و هنوز قلبش میتپد.
آیا یوسف قهرمان خنکای ختم خاطره است؟
یوسف قهرمان اثرم است. اما قهرمان فراموش شدهای است و هیچکسی به یادش نیست. به نظرم نقد جدی به جامعه وارد است که دیگر قهرمانها را دوست نداریم و قهرمان از قصههایمان حذفشده است. در صورتی که در کهنالگوهای ایرانی و ساختار دراماتیک همه فرهنگها خیلی به قهرمانها پرداخته میشود و به مقوله قهرمانپروری توجه دارند تا بتوانند فرهنگسازی موردنظرشان را انجام بدهند. در جامعه ما با قهرمان و قهرمان سازی زاویه به وجود آمده است.
آیا علت اصلی بروز زاویه با قهرمان سازی به دیدگاه مسئولین فرهنگی برمیگردد. کما اینکه در بعد از پیروزی انقلاب مدیران فرهنگی بحث نشان دادن قهرمان در سینما را ممنوع کردند؟
جریان قهرمانپروری در سینمای قبل از انقلاب حاکم بود و بعد از انقلاب با این نظریه عناد پیدا شد و قهرمان از سینما و آثار نمایشی حذف شد. یکی از دلایل چنین رویکردی حذف بازیگرانی بود که نقش قهرمانها را بازی میکردند. در ادامه جریان قهرمان پردازی نادرست در سینمای جنگ داشتیم که پر از غلو و اغراق بود. بعدها هم قهرمان پروری در سینمای جنگ با چاشنی طنز ضعیف وارد یک جریان سطحی و مبتذل شد.
یوسف قهرمان خنکای ختم خاطره با نگاه درست شما منطبق بر الگوهای ایرانی شکل گرفته است؟
بله و به همین دلیل در داستان نمایش یوسف نه درجه دارد و نه حاجی و نه سید نشانش دادم. فقط با یک لباس خاکی ترسیمش کردم که یک انسان است که فعلی که انجام داده قهرمانش کرده است.
به چه دلیل ساختار اجرایی نمایش را دو سویه انتخاب کردید و بازیگران در فضای بین تماشاگران مشغول بازی هستند؟
اگر قرار بود تماشاگر از روبهرو با نمایش مواجه شود و قاب صحنهای کار کنیم انگاری خواستهایم که مخاطب از زاویه دید ما نمایش را نگاه کند. در حالی که ما دوست داریم تماشاگر از تمام زوایا با نمایش درگیر بشود.
گفتوگو از احمد محمد اسماعیلی