در حال بارگذاری ...
...

گزارشی از نخستین جشنواره منطقه‌ای تئاتر ایثار در بجنورد

نخستین جشنواره منطقه‌ای تئاتر ایثار با انتخاب سه نمایش "آوای زمین"، "پوتین‌های پایدار" و "کاغذ،باد" که از ۹ تا ۱۴ دی ماه در بجنورد برگزار شد، به کار خود پایان داد. در این جشنواره منطقه‌ای ۱۱ نمایش از استان‌های خراسان شمالی، خراسان رضوی، مرکزی، گلستان، مازندران و تهران از دوشنبه ۱۵ دی ماه در دو تالارحافظ و گلشن بجنورد اجرا شدند.

رضا آشفته
نخستین جشنواره منطقه‌ای تئاتر ایثار با انتخاب سه نمایش "آوای زمین"، "پوتین‌های پایدار" و "کاغذ،باد" که از 9 تا 14 دی ماه در بجنورد برگزار شد، به کار خود پایان داد.
به گزارش خبرنگار اعزامی سایت ایران تئاتر در این جشنواره منطقه‌ای 11 نمایش از استان‌های خراسان شمالی، خراسان رضوی، مرکزی، گلستان، مازندران و تهران از دوشنبه 15 دی ماه در دو تالارحافظ و گلشن بجنورد اجرا شدند. داوری این منطقه با دکتر قطب‌الدین صادقی، دکتر اردشیر صالحپور و رحمت امینی بود که روزی 3 نمایش را مورد قضاوت قرار می‌دادند.
نمایش ها با استقبال مردم، هنرمندان و مسئولین شهر بجنورد روبرو شد ، ‌و مطبوعات و رادیو و تلویزیون خراسان شمالی نیز در پی تهیه اخبار این جشنواره بودند.
آوای زمین
"آوای زمین" به نویسندگی نیما بیگلریان و کارگردانی مهدی محمدی از شهر خمین، یک اثر خلاقه تئاتری بود. سربازی در میدان جنگ خواب می‌بیند که خانواده‌اش به دنبال او می‌گردند. این سرباز که پدرش را در اثر انفجار بمبی از دست داده، همه امیدش در زندگی مادر و دو خواهرش هستند. یکی از این خواهرها در خارج از کشور است و دومی درصدد خروج از مملکت است. گویا آتش چند بمب این خانه را خراب می‌کند، و مادر و خواهر سرباز از بین می‌روند.
نمایش از خواب سرباز و بعد خروج مرده‌ای از دل یک تپه خاک آغاز می‌شود، نورها به شکل اریب از طرفین می‌تابند. با روشن و خاموش شدن پروژکتورها، میزانسن هم تغییر می‌کند. مادر، خواهر و سرباز مدام در صحنه به شکل سرگردانی حضور دارند. نوعی پریشان حالی بر روابط آنها حاکم است، همه رؤیاها و آرزوهای اینان گویی بر باد رفته است، و جنگ عامل اصلی این برهم ریختگی است.
نمایش آوای زمین، به سمت نوع گروتسک می‌رود. البته ضوابط گروتسک در آن به طور کامل رعایت نشده است برای آن که وجه تراژیک آن بر وجه کمدیش کاملاً غالب است. در صورتی که با برقراری توازن بین تراژدی و کمدی در اثر، گروتسک هم با تأثیر مطلوب‌تری بر تمامیت اثر حاکم می‌شود. در هر صورت در حال حاضر با غالب بودن پریشان‌حالی،‌ تا حدودی از حوصله مخاطب برای دنبال کردن ماجراها و میزانسن‌ها کاسته می‌شود و گویی نوعی تکرار بر اثر حاکمیت دارد که مانع از تداوم یک ارتباط دقیق‌تر می‌شود.
آوای زمین با آن که به لحاظ موضوعی، نکته تازه‌ای را دربر ندارد اما از شیوه اجرایی خلاقه‌ای بهره می‌برد که همین نکته باعث جذاب‌تر شدن اثر می‌شود. این که یک تپه خاک، و تداعی نوعی بازی در شن‌های ساحلی، واسطه یک شکل اجرایی تازه می‌شود، خبر از ذهن فعال و پویای کارگردانی می‌دهد که از کلیشه‌های رایج دور می‌شود و نوعی تجربه‌گرایی خلاقه را بهانه ایجاد یک اجرای مؤثر قرار می‌دهد.
نور، موسیقی و جنب و جوش بازیگران دست در دست هم می‌دهد تا در این شکل اجرایی نوین شاهد برقراری نوعی ضرباهنگ نسبتاً تند و سریع اللحن باشیم. قرار نیست هیچ نکته‌ای در لفافه قرار بگیرد بلکه همه چیز باید در شتابی زودگذر مانع از نوعی ارتباط حسی و عاطفی با شخصیت‌های نمایشی شود. باید به برآیندی منطقی و عقلانی رسید و تماشاگر در این ارتباط فقط به ماجراها توجه نشان می دهد . تصنع حاکم بر روابط صحنه که دلالت بر نوعی تئاتر جاری در صحنه دارد، نوعی فاصله‌گذاری برای پرهیز از همذات پنداری در زمان اجرا ایجاد می‌کند، و در نهایت ارتباط فکری شکل می‌گیرد.
شاید همین نیروی خلاقه عامل ارتباط با تماشاگر می‌شد وکسب جوایز متعدد نیز با چنین نگاهی علنی‌تر و منطقی‌تر جلوه می‌کرد چون دیگر آثار کمتر از چنین رویه‌ای بهره می‌بردند.
پوتین‌های پایدار
"پوتین‌های پایدار" به نویسندگی علی حاتمی نژاد و کارگردانی احسان ابراهیمی از شهر مشهد، بر پایه شیوه نمایشی سایکودراما شکل گرفته بود. رسول پایدار، سردار و مجروح ذهنی جنگ تحمیلی است که در خلوت خود با تعداد زیادی پوتین به یاد مردان حاضر در جنگ زندگی‌اش را ادامه می دهد. او گویی کودکی است که با مرور خاطرات به یک زندگی تلخ و شیرین و در عین حال غیرعادی تن داده است. او را به روانکاوی می‌سپارند تا به شیوه سایکودراما معالجه شود، اما این سردار خود را مجنون می‌داند تا جنون زده، و به همین منوال پیش می‌رود تا پذیرای مرگ و عروج ملکوتی باشد.
نمایش از بیرون از صحنه آغاز می‌شود، از همان ابتدا پیداست که تماشاگران در مراسم سوگواری یک شهید خواهند رفت و با چنین پیش فرضی در صحنه شاهد روابط این سردار با اهل خانه‌اش خواهند بود،‌و بعد طی مراحل درمانی که نتیجه‌ای را دربر نخواهد داشت و در نهایت مرگ و مراسم سوگواری. این مراسم سوگواری در صحنه پایانی از طریق ویدئو پروجکشن پخش می‌شود تا آغاز و پایان یکی و مسیر دایره‌ای شکلی بر صحنه حاکم شود. اینجاست که نمایشی تازه آغاز می‌شود و فکر به آدم‌هایی مشغول می‌شود که بر اثر جراحات ناشی از جنگ زندگی سختی را پیش روی دارند و به تدریج بی آنکه نفعی از زندگی مادی خود ببرند،‌ به سوی مرگ پا می‌گذارند.
در صحنه، پخش تصویر سردار و گفت و گویش با ستاره چندان منطقی جلوه نمی‌کرد. حتی حضور خانواده سردار در صحنه‌ای که او سخنرانی می‌کرد، با چالش در خور توجهی همراه نمی‌شد،‌هر چند این صحنه دلالت بر گمراهی و کور بودن مسیر افراد این خانواده می‌کرد.
طراحی صحنه نیز دربرگیرنده چند محیط متفاوت بود و در هر لحظه اتفاق متفاوتی می‌افتاد که از زمان و مکان‌های متعدد عبور می‌کرد. این صحنه شکل آیینی، واقعی و ذهنی را دربر می‌گرفت و تنوع شکلی و اجرایی را برای نمایش تداعی می‌بخشید.
پوتین‌های پایدار و شیوه سایکودراما در آن، یادآور اجرای نمایش "شنا در آتش" رضا صابری بود که در نیمه دهه 70 یکبار دیگر این نمایشنامه‌نویس مشهدی را در اوج قرار داد.
کاغذ، باد
نمایش "کاغذ،باد" به نویسندگی صحرا رمضانیان و حامد امانپور و کارگردانی عباس جانفدا اثری ذهنی و اکسپرسیونیستی بود. یک نویسنده و عکاس دوران جنگ تحمیلی که دچار ضعف جسمانی و روحانی است، پس از طی دوره درمانی با بریدن از اجتماع به کوهستان پناه می‌برد. حالا ارسال نامه‌هایی به خانواده‌های مفقودالاثرها باعث نگرانی مسئولان بنیاد شهید شده است تا در این باره کنکاش کنند. مسئولان به این نویسنده بریده از اجتماع شک دارند و او را مورد بازجویی قرار می‌دهند. غافل از این که روزی یکی از این نامه‌ها که خبر از شهادت می‌دهد، به دست این نویسنده خواهد رسید. مردی چتر به دست حامل این نامه‌هاست که خبر عروج آسمانی مردان جنگ تحمیلی را به آنان و خانواده‌هایشان ابلاغ می‌کند.
با توجه به آن که نمایش در فضایی سیال می‌گذشت، در اجرا نیاز به ریتمی خوش آهنگ‌تر داشت که این سیالیت را تداعی بخشد. استفاده از سطح‌های مدور و شیبدار، حضور پررنگ‌تر موسیقی، و جلوگیری از تقطیع‌های مکرر زمینه‌ساز ضرباهنگ سریع‌تر می‌شد که در اجرای فعلی از آن غفلت شده بود.
نمایشنامه به مسایلی می‌پرداخت که بسیار تازه جلوه می‌کرد، ‌این که مسولان بنیاد شهید مورد انتقاد قرار گرفته بودند، از جمله مسایل جسورانه در متن بود که ارزش و اعبتار محتوایی آن را مضاعف می‌گردانید، در غیر این صورت متن در بازگویی مسایل و معضلات با لحن خنثی و بی‌طرفانه‌ای روبرو می‌شد که از چالش مانندی اثر می‌کاست.
اجراهای دیگر
نمایش‌های دیگر با آن که عموماً از یک حد متوسط قابل تأمل برخوردار بودند، به لحاظ اجرا و متن دچار ضعف و نقص‌هایی بودند که نمی‌توانست شکل حرفه‌ای‌تری به اجرای آنان ببخشد. به استثنای نمایش "پیوستگان" به کارگردانی عبدالعلی رضایی از شهر گرگان که کاملاً حرفه‌ای بود. البته این اجرا هم در شیوه اجرایی از نوآوری و جسارت خلاقه‌ای برخوردار نبود، وگرنه بهتر از اینها می‌توانست خود را مطرح سازد. اجرای "سفر سرخ" به کارگردانی رضا لنگری و پریا ضیایی با آن که در اجرا حرفی برای گفتن داشت اما انتخاب متن باعث تضعیف کلیت اجرای آنان شده بود، نمایش "آنکه گفت نه" به کارگردانی اکبر قهرمانی از شرق تهران، با آن که از ایجاز قابل ملاحظه‌ای برخوردار بود، به دلیل نداشتن یک پایان قطعی ناقص و شعاری به نظر می‌رسید. در این بین هم دو اجرای "مهره‌های پشتم امشب نی لبک می‌زند" به کارگردانی مسعود منصوری از تهران و "مهتاب بر زمین" به کارگردانی حمیدرضا میرزایی از گنبد به دلیل پیروی از انتزاع و ضعف عمده در رعایت زیبایی شناسی عناصر صحنه‌ای به هیچ وجه قادر به برقراری ارتباط با مخاطبان خود نبود.