این کارگردان در ادامه در پاسخ به این پرسش که نمایش "سمفونی ناکوک" بیشتر برای مخاطب خاص و اصل تئاتر جذابیت داشت، و مخاطب عام چیزی از این کار دستگیرش نمیشد، گفت: ما سر صورت مساله با هم موافق نیستیم، شلوغی نمایش بیانگر این نکته است که کار پرتماشاگر است
این کارگردان در ادامه در پاسخ به این پرسش که نمایش "سمفونی ناکوک" بیشتر برای مخاطب خاص و اصل تئاتر جذابیت داشت، و مخاطب عام چیزی از این کار دستگیرش نمیشد، گفت: ما سر صورت مساله با هم موافق نیستیم، شلوغی نمایش بیانگر این نکته است که کار پرتماشاگر است
دومین جلسه مطبوعاتی نمایش "یک سمفونی ناکوک" با حضور آتیلا پسیانی، پوریا آذربایجانی و عباس غفاری در تالار مولوی برگزار شد.
آتیلا پسیانی، طراح، نویسنده و کارگردان این نمایش درباره چگونگی شکل گرفتن اثر گفت: از 20 سال پیش کارگاهی را بر مبنای سکوت، سکون و تمرکزهای ویژه آغاز کردیم. در این کارگاه اعضای گروه، دانشجویان، هنرجویان و دوستان وابسته به اعضا گردهم آمدند. علاوه بر اینکه قرار بود با 12 نفر این کارگاه برگزار شود، 27 نفر در آن فعال شدند. قرار بر این بود که از دل این کارگاه یک نمایش هم بیرون بیاید. ما به این منظور رمان "مرشد و مارگریتا" میخاییل بودگاکف را انتخاب کردیم. از این زمان پوریا عزیزی به عنوان نویسنده به جمع ما اضافه شده بود. حامد صفایی هم قرار بود که در بخش نویسندگی کار کند که به دلیل حضور در بخش صدا و موسیقی، از این بخش نقش خود را حذف کرد.
وی افزود: همه صحنهها با اتودهایی شکل گرفت و روی استخوان بندی و وجود قصه تاکید داشتیم.
این کارگردان در ادامه در پاسخ به این پرسش که نمایش "سمفونی ناکوک" بیشتر برای مخاطب خاص و اصل تئاتر جذابیت داشت، و مخاطب عام چیزی از این کار دستگیرش نمیشد، گفت: ما سر صورت مساله با هم موافق نیستیم، شلوغی نمایش بیانگر این نکته است که کار پرتماشاگر است و این شلوغی به دلیل چهره سینمایی من نیست، بلکه به دلیل چهره تئاتریام این افراد به دیدن کار میآیند. هر چند هیچ وقت حسابگری برای تماشاگر بیشتر نداشتهام و مثل هر کارگردانی از استقبال تماشاگران خوشحال میشوم. این نمایش یک قصه و استخوان بندی دارد که زوایا و حجرههایی دارد که خانواده تئاتر با این شوخیها بیشتر احساس آشنایی میکنند. در عین حال جاذبههایی هم برای مخاطب عام در اثر موجود است.
پوریا آذربایجانی، نویسنده و همکار آتیلا پسیانی گفت: آتیلا لطف کرد و از من دعوت به همکاری کرد. من یاد گرفتم که در یک کارگاه و حین تمرینها نمایشنامهای را بنویسیم. این نمایش استخوانبندی روشن داشت. جلوی اجرای گیلگمش گرفته میشود، زنی به نام خانم به وسیله نیروهای عجیب و غریب باعث میشود که این اجرا شکل بگیرد.
آتیلا پسیانی هم با اشاره به آدمهای متفاوت در این نمایش گفت: ما تعدادی تیپ ارائه کردهایم، به همین علت عدهای با توجه به آشنایی با برخی از تیپها بیشتر میخندند. در نمایش 5 یا 6 صحنه فرمالیستی برگرفته از گیلگمش هست، و هرگز قصد نداشتیم از این اسم استفاده کنیم. به همین دلیل این گیلگمش ربطی به اسطوره و حماسه کهن ندارد، همانطور که نام من آتیلاست و هیچ ربطی به سردار شمشیر به دست تاتار ندارد.
وی افزود: ما به دنبال یک نوع زیبایی شناسی هستیم که هیچکس حق ندارد به آن حمله کند. همانطور که یک رنگ در نظر فردی زیباست، و من آن را زشت میبینم. اینجا ما دچار اختلاف سلیقه میشویم و در جامعه هنری هم اختلاف سلیقه وجود دارد. در این کار هیچ نوع اسم و کنایهای وجود ندارد و فضا یک نوع شوخی است.
ما با اصرار از مرکز هنرهای نمایش خواستیم که این نمایش اجرا شود، و بیشترین شوخی با خود من است و کلیشههایی که در تئاتر تجربی وجود دارد. مثلاً رنگ سیاه که مشخصه آثار تجربی شده است. در عین حال این کار خیلی آسان به صحنه نیامد.
وی در ادامه یادآور شد که تعطیلیهای طولانی مدت و مکرر کارگاه نمایش و تغییر مدیریتها در روند شکلگیری قصه نمایش سمفونی ناکوک تاثیری نگذاشته و فقط باعث تلخکامیاش شده است.
او که بارها باعث و بانی راهاندازی کارگاه نمایش بوده، به دلیل اختلاف سلیقه با مدیران از این کار کنار میرود و فرد دیگری برای این کار در نظر گرفته میشود و...
این کارگردان همچنان تاکید میکرد که ما در سمفونی ناکوک از اسم و جغرافیا پرهیز کردهایم و فقط به یکسری عناوین کلی مانند کارگردان، مدیر، خانم و غیره بسنده کردهایم. اسم گیلگمش هم بیهیچ حسابگری انتخاب شده است.
پوریا آذربایجانی هم در تکمیل صحبتهای پسیانی گفت: رمان "مرشد و مارگریتا" بر اساس جادوست و از آنجا که پسیانی به جادو خیلی علاقهمند است، ما بر اساس همین جادو سعی کردیم که نمایشنامه یک سمفونی ناکوک را تنظیم و اجرا کنیم. بنابراین اقتباسی از این رمان ملاک عمل ما نبود، و فقط یک نگاه به آن شده است. ما نیروهای عجیب و غریب و ماورا الطبیعه را وامدار این رمان میدانیم.
پسیانی هم افزود: این نگاه به یک جوهر است، جوهری بر پایه وقایع متافیزیکی و جادویی که باعث میشود یک سیستم تغییر کند و در نهایت عشق اتفاق بیفتد. من گربههای جادوگر را از گربههای تئاتر شهر گرفتهام. زیبا خانوم اولین گربهای بود که وارد تئاترشهر شد، و با زاد و ولد فراوان باعث شد که حتی یک موش و سوسک هم در تئاترشهر باقی نماند.
این گربهها حیوانات و حشرات موذی را نابود میکنند و آنجا را پاک نگه میدارند. متاسفانه بازیگرهای جدیدتر با ورود این گربهها تمرکزشان به هم میخورد، در صورتی که رابطه بسیار نزدیکی بین گربهها و بازیگرها وجود دارد. استانیسلاوسکی میگفت که به گربهها نگاه کنید تا رفتار یاد بگیرید.
وی در پاسخ به پرسش عباس غفاری، روابط عمومی یک سمفونی ناکوک که چرا شوخی دیده نمیشود، گفت: دو دلیل عمده دارد. یکی اینکه افراد به صورت منقبض به تئاتر نگاه میکنند و انتظار یک تغییر اساسی از آن دارند و به همین دلیل شوخی در آن را برنمیتابند. گروه دیگر هم به صورت جهتدار به نمایش نگاه میکنند و به همین دلیل شوخی را انکار میکنند.
آتیلا پسیانی خود را جز دسته سوم تماشاگران تئاتر دانست که با دیدی کودکانه از دیدن تئاتر لذت میبرد و اگر هم از کاری خوشش نیاید، سالن را ترک میکند.
او معتقد است که بین یک سمفونی ناکوک و دیگر کارهایش هیچ تفاوت ساختاری و فکری وجود ندارد، بلکه در هر کار یک پرانتز اضافه شده است. این کارگردان از سال 68 تاکنون بر پایه یک طرز تفکر ثابت جلو آمده است، هرچند تاکنون قصه داستان در آثارش به عنوان الویت مطرح نبوده اما در یک سمفونی ناکوک، قصه ملموستری را انتخاب کرده است.
او هیچگاه از نمایش بیکلام به عنوان هنر استفاده نکرده و هیچ تعصبی نسبت به نمایش بیکلام، کم کلام یا پر کلام نداشته است.
آتیلا پسیانی معتقد است که در ایران فقط با نوع آثار خاص او مخالفت میشود، و اصلا مخالفتی با تئاتر تجربی وجود ندارد. در حالیکه تئاتر تجربی یک غایت و سبک نیست، بلکه نوعی کار آزمایشگاهی است که بر اساس کشف و شهود به وجود میآید. یک پروسه طی میشود تا به مرحلهای میرسد که به آن تئاتر تجربی میگویند. او خود را در کنار امیررضا کوهستانی، حامد محمدطاهری، آروند دشتآرای و علیاصغر دشتی به عنوان یک کارگردان تئاتر تجربی معرفی کرد که در عین حال هیچ نقطه مشترکی بین این افراد اصلا وجود ندارد.
این کارگردان بین تئاتر تجربی و تئاتر تجربه کردن فرق قایل است، و معتقد است اکثر دانشجویان و کارگردانهای شهرستانی این دو مقوله را با هم اشتباه میگیرند. همچنین عدهای هم در سطح حرکت میکنند و به اشتباه هر چیز به هم ریختهای را میخواهند به نام تئاتر تجربی جا بزنند، در حالیکه تئاتر تجربی با یک طرز تفکر همراه است و همین طوری ایجاد نمیشود، تئاتر تجربی با هر گونه حسابگری مخالف است و اصلا بر پایه کلیشههای رایج حرکت نمیکند، بلکه برپایه خلاقیت فردی و با اتودهای مکرر به وجود میآید.
آتیلا پسیانی تاکنون سه سالن در تئاتر شهر ایجاد کرده و اصلا از این ناراحت نیست که این سالنها بعد از مدتی از حیطه مسوولیت او خارج شده بلکه او این توانایی را داشته که از هر بیغولهای یک سالن فعال و تجربی بسازد. همچنین اعتقاد دارد که برای پرهیز از هرگونه سو تفاهمی برای اهالی تئاترشهر، باید یک مکان مستقل برای این منظور در نظر گرفته شود، و باید بودجهای هم برای این کار در نظر گرفته شود.