در حال بارگذاری ...
در بیانیه سالانه محمدرضا ژیان موسس جشنواره

هشتمین دوره جشنواره تئاتر ثمر به تمام مبارزان با سرطان تقدیم شد

محمدرضا ژیان بنیانگذار جشنواره دانشجویی و مردمی تئاتر ثمر با انتشار بیانیه ای هشتمین دوره جشنواره تئاتر ثمر را به همه‌ی شهرزادهای درونمان که قصه زندگیمان را قهرمانانه روایت می کنند،به تمام مبارزان با سرطان و به همه‌ی مبارزانی که می جنگند تا فردایی بهتر داشته باشند تقدیم کرد.

در مراسم اختتامیه هشتمین دوره جشنواره دانشجویی و مردمی تئاتر ثمر که روز گذشته 20 اسفند در تماشاخانه نوفل لوشاتو برگزار شد طبق سنت هر سال؛ جشنواره به یک شخصیت تقدیم شد.در این مراسم محمدرضا ژیان بنیان‌گذار جشنواره تئاتر ثمر به رسم معمول دوره‌های قبل بیانیه‌ای را قرائت کرد. در متن این بیانیه آمده است:

به نام یگانه آفریننده‌ جان
اسفندماه است و حوالی اواخر ٩٦، اسفندماه است و بیست چهارمش، اسفندماه است و ثمر هفتم
کنداکتور جشنواره به روی ساعت ٣ و سی دقیقه خبر از این می‌دهد که قرار است روی صحنه پالیز روح مچاله به اجرا دربیاید، در ازحدام تماشاگران به سالن رفتم و روی صندلی نشستم و محمدطاها، پسرم در کنارم؛ نور تماشاچی رفت، نور صحنه بارنگ آبی به روی دخترکی روشن شد، موسیقی کریستف رضاعی در سالن شروع به پخش شدن کرد و دخترک شروع به ایفای نقش کرد او سعی داشت به همه نشان دهد که آرام است...
آن‌قدر آرام مثل"مرگ توی یک خواب..."
١٠ دقیق‌هایی که از زمان کار گذشت فهمیدم که نامش شهرزاد است، شهرزادِ قصه...
شهرزاد قصه دست همه‌ی ما را گرفت و با خود به عمق داستان برد، او مرده بود اما نمی‌خواست مرگش را باور کند می‌گفت هنوز زنده است، نفس می‌کشد
می‌گفت هنوز احساس دارد، می‌گفت هنوز عاشق است
آن نمایش پایان یافت اما همیشه در خاطرم بود نه تنها در خاطر من بلکه پسرک کوچکم هم هنوز از آن یاد میکند، ثمر هفتم تمام شد.
اما این فقط ظاهر داستان بود، شهرزاد تمام نشده بود نه برای خودش و نه در هیچکدام از ما...
سپیده علی محمدی، شهرزاد را روایت کرد بار دیگر
اینبار نه روی صحنه بلکه در واقعیت زندگی اش، او مبارزه با مرگ را شروع کرد، یک جنگ واقعی
او میخواست برای خودش زندگی دوباره رقم بزند و ثمر دیگری برای رویاهایش باشد، بجنگد با هر چه میخواهد او را از نفس کشیدن بازدارد با هرچه در درونش ریشه دوانیده حتی اگر نامش"سرطان"باشد
گاهی دورادور و در ذهن خودم به او میگفتم مثل شهرزاد باور نکن تمام شدنت را، باور نکن این پایان داستانت است.بجنگ دختر...
خودت روی صحنه گفتی ناامیدی از پیری ترسناکتره خودت گفتی نمیخواهی نا امید شوی، پس بجنگ، بجنگ برای زندگیت...
او جنگید و امروز پیروز در میان ما نشسته است
و به همه‌ی شهرزاد های درونمان که قصه زندگیمان را روایت می کنند یادآور شد گاهی باور نکردن شکست وجنگ برای پیروزی خود حیات دوباره است
ثمر را همین بس که ثمره اش ساختن فردایی بهتر و جامه عمل پوشاندن به رویاهایمان فارغ از هر سختی باشد.
ثمر را همین بس که یادآور شود؛زنده ایم، زندگی میکنیم و حیات باارزش ترین رکنی است که این روزها ساده از کنارش میگذریم.
شهرزاد ثمر هفتم و سپیده ثمر هشتم اگرچه از نظر ظاهری تفاوت کردند ولی در یک چیز با هم مشترک هستند هیچکدام باور نکردند تمام شدنشان را
مگر نه این است که بعضی چیزها هیچ وقت نمی میرند
مثل هنر
مثل تئاتر
مثل ثمر
هشتمین جشنواره دانشجویی و مردمی تئاتر ثمر تقدیم میشود
به سپیده علی محمدی
به حیات
به همه‌ی شهرزادهای درونمان که قصه زندگیمان را قهرمانانه روایت می کنند
تقدیم می شود به تمام مبارزان با سرطان
و به همه‌ی مبارزانی که می جنگند تا فردایی بهتر داشته باشند.
چنان ثمر که می جنگد تا با همه‌ی ناملایمتی ها استوارانه بسازد و چراغ صحنه تئاتر دانشجویی را روشن نگه دارد چرا که ثمره ی تئاتر حرفه ایی همین تئاتر داشجویی است و چنان تمام مبارزان با سرطان که از پس این روزهای  سخت با افتخار برمی آیند و برای پیروزی در این نبرد تلاش می کنند.
و سلامت باد هر نفسی که برای آینده ایی روشن تر از نفس نمی افتد.
سپاس

ثمر ۹۷

عمارت نوفل لوشاتو‌

 




نظرات کاربران