اهداف مشترک منتقدان تئاتر جهان
نمایش به اندازه جهانی که منعکس میسازد، انباشته از معانی چندگانه و تصاویر چند منظر است.
بهزاد صدیقی: مارتین اسلین، منتقد و نظریهپرداز برجسته تئاتر جهان معتقد است:« نمایش به اندازه جهانی که منعکس میسازد، انباشته از معانی چندگانه و تصاویر چند منظر است.» منتقد میکوشد این معانی چندگانه و چند منظر نمایش را کشف، تحلیل، تاویل و تفسیر کند. از این منظر تا کنون بسیاری از منتقدان تئاتر جهان و ایران همواره این هدف را دنبال کردهاند که لایههای زیرین متن نمایشنامه و معانی نهفته در پس اجرا را به همراه نکات فنی اثر آشکار ساخته و با ریزبینی و تیزبینی به تاویل اثر بپردازند. منتقدان برجسته جهان هر یک با نگاه و نظریههای خاص خویش برآنند با نقد خود، جهان پنهان و درونی اثر را کشف کردهاند و لذت این کشف را با تماشارگان و مخاطبان تئاتر تقسیم کنند؛ چه سارتر که با نقد فلسفی اگزسیتانسیالیستی، چه لوسین گلدمن با نقد جامعه شناسی، چه ژرژ پوله با نقد پدیدار شناختی خویش و چه دیگر منتقدان جهانی همچون لوکاچ، نورتروپ فرای ورولان بارت که بنیانگذار نقد نو است، به دنبال آشکارسازی همه جهان متن و اثر هنری هستند. آنان همچون خوانندهای نکتهدان میکوشند درباره زبان دیگر به همان زبان اثر سخن بگویند و با مخاطبان ارتباط سالم و سازندهای برقرار کنند. با این همه پایهگذاران نقد تئاتر به فراخور دانش، توانایی، استعداد، هوش و ذکاوت خدادادی خویش نقدنویسی تئاتر را جدی گرفته و بر اساس همین جدیت و تلاش، موفق به برقراری ارتباط شایسته و بایسته با تماشاگران و مخاطبان تئاتر شدهاند. کسانی همچون لی هانت، ویلیام هازلیت، جورج هنریلویس، برنارد شاو، ماکس بیربوهم، جیمز آگیت به عنوان پایهگذاری نقد تئاتر در انگلستان از دهههای آغازین قرن نوزدهم به بعد و نیز جورج جاناتان به عنوان نخستین منتقد تئاتر در آمریکا از آغاز قرن بیستم به بعد تلاش در این عرصه را ادامه دادند و با نقد خود در نشریات معتبر آن زمان به دنبال ارتباط بیشتر مخاطبان با تئاتر بودند. استارک یونگ، اریک بنتلی، رابرت برنشتاین و کنت تینان به عنوان سردمداران نقد تئاتر در آمریکا نیز از این اصل پیروی کردند تا جایی که منتقدی همچون اریک بنتلی هنوز به عنوان معتبرترین و برجستهترین منتقد تئاتر در جهان به شمار میآید. هر چند کسانی همچون مارتین اسلین، ژرژ بنو و یان هربرت از این برجستگی و اعتبار کم ندارند. اما با توجه صبغه و سابقه نه چندان زیاد تئاتر در ایران، منتقدان تئاتر ایرانی نیز بر اساس شناخت و مطالعه آثار و احوال این منتقدان تئاتر برجسته جهان و نیز تلاشهای منتقدانه و آگاهانه خویش به بیان دریافتها و نظریاتشان و نیز روشنسازی مفاهیم متن و اجرای تئاتر پرداخته و همچنان نیز میپردازند. جدا از نخستین منتقدان تئاتر ایران که در زمان مشروطه پایهگذار نقد تئاتر به شیوه ژورنالیستی و نه شیوه علمی و روشنفکری شدند، همچون میرزا فتحعلیخان آخوندزاده که بر نمایشنامههای میرزاآقا تبریزی نقد نوشته است یا محمدامین رسولزاده که نقدهایش را در روزنامه ایران آن زمان و نیز ح.عدلالملک در روزنامه رعد و نیز خانملک ساسانی در روزنامههای برق، رعد نقد نوشته و منتشر کردهاند، منتقدان دیگری هم شیوه نقد اصولی و حرفهای را در ایران رواج داده و دنبال کردند. منتقدانی همچون شمیم بهار، زنده یاد هوشنگ حسامی و هوشنگ چالنگی از این شیوه پیروی کردند و کوشیدند در نقد تئاتر پل ارتباطی درست، سالم و مستحکمی را بین نمایش و تماشاگران پدید آورند.
اکنون چند دهه است که همه منتقدان تئاتر جهان با اهداف مشترک در نقد و با بهرهگیری از الگوهای برجسته و برتر گذشته و نیز با شیوههای نقد نوین برای ارتقای سطح کیفی و گسترش تئاتر در زیر سقفی به نام کانون جهانی منتقدان(I.A.T.C. ) گرد آمدهاند و میکوشند همه لایههای جهان صحنه را برجسته و روشن سازند. همه این تلاشها را میستاییم و به همه کسانی که در این راه بی حب و بغض و برای اهداف متعالی نقد و تئاتر قلم میزنند، خسته نباشید میگوییم.