گفت وگو با آزاده شاهمیری کارگردان نمایش «بی صدایی»
هر موضوع انسانی می تواند جهان شمول باشد
ایران تئاتر:قتلی در پنجاه سال قبل رخ می دهد و ابهامات زیادی پیرامونش بر وابستگان مقتول باقی مانده است و نوه مقتول در آینده تلاش می کند از این راز سر به مهراز زاویه دید خودش پرده بردارد. نگاه فلسفی و ژرف و توام یا تلخ بینی شاهمیری در نمایش «بی صدایی» اثری تفکر برانگیز و پر از سوالات هستی شناسانه در باره مرگ ، نامیرایی و راز مانا بودن در ذهن مخاطبش ایجاد می کند . مخاطبی که قطعا بعد از خاتمه اجرا ذهنش مدتها با مضمون نمایش درگیر خواهد بود.
آزاده شاهمیری سابقه ژورنالیستی و قلم زدن در مطبوعات را دارد و نمایشهای نظیر «دمشق»، «موزه» و یک نمایش مونولوگ را روی صحنه اجرا کرده است. نمایش «بی صدایی» به نویسندگی سهیل امیرشریفی و آزاده شاهمیری و کارگردانی آزاده شاهمیری فروردین ماه اجرای خود را در تالار سایه آغاز کرده است. نمایش «بی صدایی» پیش از این در فستیوال هنر بروکسل، بخش اصلی فستیوال تئاتر ادینبورو، فستیوال تئاتر اشپکتکل زوریخ، فستیوال تئاتر کرالا و تئاتر اوزین ژنو اجرا شده است. این نمایش پس از اجراهای جهانی خود برای نخستین بار در فروردین و اردیبهشت ۹۸ در تهران اجرا میشود. ضمن اینکه خرداد ماه سال جاری نیز اجراهای خود را در فستیوال تئاتر فِستوُخن وین ادامه خواهد داد. شادی کرمرودی و آزاده شاهمیری در این نمایش ایفای نقش میکنند. در خلاصه نمایش آمده است:
در بهار 1441 نوا در گفتوگو با مادرش گذشتهای را که درست به خاطر نمیآید، از طریق تصاویر باقیمانده بازسازی میکند. سهیل امیر شریفی (ساخت ویدئو)، علی کوزهگر (طراح نور)، ادیب قربانی (آهنگساز)، مرضیه سید صالحی (طراح لباس)، حمید حمیدی (طراح گرافیک)، ملیکا شکری (دستیار کارگردان)، صبا عماد آبادی (دستیار صحنه)، شاهین دانشفر (عکاس)، استودیو پایان خوش (ساخت تیزر)، بهزاد دورانی، سجاد تابش، هدی حیدری، مریم رحیموند (بازیگران ویدیو)، نوید مهیمنیان و وحید الوندیفر (فیلمبرداران)، هادی معنوی پور (صدابردار)، محسن خیرآبادی (تدوین و اصلاح رنگ)، حسین قورچیان (صداگذار)، مهدی چاکری (دستیار کارگردان) گروه اجرایی نمایش «بیصدایی» را تشکیل میدهند.
با آزاده شاهمیری در باره اجرای نمایشش گفت وگویی انجام دادهایم.
آیا نمایش «بیصدایی» را میتوانیم یک اثر فلسفی با نگاه روانشناسانه به انسان امروزی بدانیم؟
خیلی خودم را در حین اجرای آثارم درگیر بازیهای ژانری نمیکنم و حین نوشتن نمایشنامه به همراه سهیل امیر شریفی بیشتر علاقه داشتیم تا دغدغههایمان را مطرح کنیم و منتقدان باید درباره ژانر و فضای نمایش نظر بدهند.
زبان، تم و فضای نمایش جهانشمول است و نمیشود به فرهنگ و جغرافیایی خاصی محدودش کرد. آیا به همین دلیل فضای این نمایش را اینگونه طراحی کردید که اثرتان قابلیت اجرایی در جشنوارههای خارجی را هم داشته باشد؟
برای من نکته مهم پرداختن به یک موضوع انسانی بود و هر موضوع انسانی میتواند جهان شمول باشد و مختص جغرافیای خاصی هم نباشد. موضوع نمایش میتواند برای هر آدمی در هر جای جهان اتفاق بیافتد و یا به عنوان سؤال ذهنش را درگیر کند. در اجراهای مختلف هم بازخوردهای مخاطبان هم بر این اساس بود و هر مخاطبی نسبت خودش را ابراز میکرد.
آیا معتقد هستید استنباط یک مخاطب آلمانی و یا بلژیکی با استنباط مخاطب ایرانی تفاوتهای زیادی دارد؟
تفاوت داشت و برای من مهم است که هر مخاطب استنباط مستقل خودش را فراغ از هر جهت دهی داشته باشد و در اجراهایی که در داخل و خارج از کشور داشتم خوشبختانه این وضعیت وجود داشت. برای خیلیها مسئله گذشته، مستندسازی، چه چیزی واقعیت است و دسترسی ما به واقعیت با چه ابزاری امکانپذیر است در بطن نمایش بسیار مهم بود.
نکته قابل اشاره در نمایش که به آن پرداختهاید، این است که آیا اصلاً واقعیتی وجود دارد و یا آنچه که طرح میشود زاییده ذهن آدمها است؟
بله، این نکته وبیان حقیقت از زاویه دید سه شخصیت مختلف نمایش که با هم تفاوت دارد در فضای اجرا دیده میشود.
آیا بر اساس یک مسئله از قبل فکر شده سه شخصیت نمایش شما متعلق به سه نسل مختلف هستند؟
نمیتوانم به صراحت عنوان کنم که خواستهام نگاه نسلی در نمایش وجود داشته باشد و البته با حرف شما موافقم و در نمایش این نگاه تا حدی دیده میشود.
در نمایش شما نشانه کارهای فلسفی مثل پرداختن به چرایی مرگ و رسیدن به نامیرایی دیده میشود. چقدر بحث مرگ و نامیرایی به عنوان یک دغدغه جدی برایتان مطرح است؟
برای من نکته مهمی است. البته این نمایش را سه سال قبل آماده اجرا کردیم و برای اجرا در فستیوال تئاتر بروکسل دعوت شدیم.
چگونه برای اجرای نمایش در فستیوال تئاتر بروکسل انتخاب شدید؟
مسئولان جشنواره از ما خواستند اگر طرحی برای اجرا داریم ارائه کنیم و بعد از خواندن آن قرار شد نمایش را برای حضور در افتتاحیه جشنواره آماده کنیم. در ادامه در جشنوارههای متعددی مثل ادینبورو و زوریخ و غیره روی صحنه رفت.
نام شما در این نمایش در سمتهای مختلف از قبیل طراح، نویسنده، کارگردان و بازیگر دیده میشود. آیا بعد از خلق چند نمایش تلاش میکنید به عنوان مؤلف در این حوزه فعالیت کنید؟
برای من فعالیت در تئاتر نوشتن، بازیگری و کارگردانی جدا از هم متصور نیست و شاید به این خاطر است که به ویژه در این نمایشم در این چند عرصه حضور داشتم. از طرفی برای من از دست دادن و مرگ یک مسئله شخصی است.
آیا موضوع نمایش بر اساس تجربیات شخصی شما در زندگی به وجود آمد؟
بله، مدتها قبل به مسئله مرگ خیلی فکر میکردم. برای من تجربه کار در تئاتر با این تعاریف معنی پیدا میکند. نمایش «دمشق» که یک پرفورمنس هم بود به عنوان بازیگر حضور داشتم و همینطور در نمایش «موزه» هم در مقام طراح، نویسنده و کارگردان کار کردم. البته من فقط در نمایشهایی که خودم کارگردانی میکنم بازی دارم و نمیتوانم در نمایشهای کارگردانهای دیگری بازی کنم.
آیا پیشنهادهای بازیگری داشتید و قبول نکردید؟
نه و اگر هم داشته باشم نمیتوانم چنین کاری را انجام بدهم و نمیتوانم در نمایشی بازی کنم که در هیچ کدام از اجزایش دخیل نبودهام.
آیا نوا سپهری نمایش بخشی از شخصیت درونی شما را با توجه به سن و سالش نمایندگی میکند؟
به صراحت نمیتوانم چنین مسئلهای را بیان کنم. چون آنقدر فضای نمایش با تخیل آمیخته شد که نمیشود مرز تفکیکی در نزدیکی با من و یا سایر بچههای گروه در باره شخصیتهای نمایش ارائه کرد. البته یک جاهایی من و سایر اعضا گروه نسبتهایی با این شخصیتها را پیدا میکنیم و ما از داستان و تخیل کمک گرفتیم و شخصیتها را خلق کردیم. شاید میتوانم بگویم شخصیت مادر نمایش با من نزدیکی دارد و نقش این شخصیت را هم بازی میکنم.
گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی