در حال بارگذاری ...
تئاتر به یاری یک مددجو می‌آید

آیا محمد رضا در آخرین روز اجرای نمایش الیورتوئیست آزاد می شود؟

ایران تئاتر-علی رحیمی: بنای ما بر این است تا به یاری هنردوستان و هنرمندان و خیرین، دیه محمدرضا پس از پایان آخرین روز اجرای نمایش الیورتویست پرداخت و آزاد شود.

گرچه فرزند طلاق بودم اما در طول دوران زندگی با مادرم هیچ موقع آب تو دلم تکان نخورد و زندگی خیلی آرام و کم حاشیه داشتم.  تا اینکه یک روز بنگاهی سرکوچه به خواستگاری مادرم آمد. زندگی من از همان روز جهنم شد...

با اینکه مادرم به او که از آن آدم های شرور معروف بود، جواب رد داده بود اما حاضر به پذیرش موضوع نبود و هر روز به هر بهانه ای به در خانه ما می آمد. اولش با دست گل و خوشحالی و زبان نرم بود. یواش یواش که با بی محلی ما مواجه شد، کارش به عربده کشی و درگیری و خودزنی هم رسید. وضعیت تا آن جایی پیش رفت که چندبار از او شکایت کردیم و حتی مدتی هم در زندان بود.

با وجود این شکایت ها و تعهدها، این مرد دست از سر خانواده ما بر نداشت و تا آنجا پیش رفت که ما را تهدید به دزدیدن خواهرم از جلوی مدرسه کرد.

شب زنگ تلفن به صدا درآمد. گوشی تلفن رو برداشتم دیدم خودشه.

دوباره شروع به تهدید کرد و اینبار به من گفت یا مادرت باید به من جواب مثبت بده یا اگه می خواهید توی این محله زندگی کنید باید به من باج بدید وگرنه از فردا از سایه خودتون هم بترسید چون دیگه نمی زارم آب خوش از گلوتون پایین بره.

خون جلوی چشمم رو گرفته بود، تصمیم گرفتم یه درس حسابی بهش بدم.

بهش گفتم: شب بیا دم در خونه ببینم چه غلطی می خوای بکنی.

چون می دونستم چاقو کشه، شب یه چاقو برداشتم و رفتم توی کوچه...

با هم درگیر شدیم. با چاقو حمله کرد به سمت من و منو انداخت زمین. در حین افتادن چاقوی من بهش اصابت کرد و ...

الان محکومم. محکوم به پرداخت دیه...

 اینها گوشه هایی از صحبت های محمدرضا دانش آموز ممتاز مدرسه تیزهوشان است که روزگاری در اثر یک ناعدالتی اجتماعی متهم به قتل ناموسی شد.

او این روزها به عنوان یکی از بازیگران نمایش الیورتوئیست کاری از اسماعیل فیروزی بر روی صحنه تئاتر در تالار هنر است.

 

احساس می کنم تئاتر می تواند...

محمدرضا در گفت و گویی که با من داشت  اولین بحث اش را با این جمله شروع کرد: همدیگر را زود قضاوت نکنیم.

پرسیدم: چرا احساس کردی که قضاوت شدی؟

داستان قتل ناموسی بنگاه دار محله شان را مو به مو برایم تعریف کرد و گفت: همه به چشم قاتل به من نگاه می کنند. اما هرکس دیگری در این مخمصه قرار می گرفت، شاید کار دیگری نمی توانست بکند.

او ادامه داد: من یک آدم آرام و بی آزار بودم. زندگی خیلی خوبی داشتم. در مدرسه تیزهوشان درس می خواندم و به دلیل رتبه های متعددی علمی در کشور، عضو انجمن نخبگان ایران بودم. تا آن زمان اآزارم به یک مورچه هم نرسیده بود. به کسی کاری نداشتم اما در یک آن این اتفاق برایم افتاد و زندگی ام را از هم پاشید.

پرسیدم: دادگاه چه حکمی به شما داده؟

گفت: من مرتکب قتل شدم اما چون موضوع ناموسی بود و از طرفی کمیسیون پزشکی اعلام کرد که رفتار مثبت اجتماعی داشتم؛ از طرفی آموزش و پرورش نیز از من به عنوان یک دانش آموز ممتاز حمایت کرد؛ با وجود درخواست قصاص از سوی اولیای دم، مستحق قصاص نشدم و مرا محکوم به دو سال و سه ماه حبس و پرداخت دیه کردند. الان دوران محکومیتم تمام شده اما پول دیه را ندارم. با پرداخت دیه من آزاد می شوم.

از او پرسیدم: شنیدم قرار است با حضور در تئاتر، قرار است راهی برای حل مشکلت پیدا کنند؟

از قصه حضورش در تئاتر پرده برداشت و گفت: آقای فیروزی وقتی ماجرای مرا فهمید به من گفت داستان تو می تواند برای بقیه عبرت آمیز باشد و از من خواست در این تئاتر که بخشی از آن زندگی خودم را به تصویر می کشد، بازی کنم. من هم قبول کردم. وقتی وارد اتاق تمرین شدم دیدم دنیای قشنگ و آرامی دارد. دنیا را جور دیگری ترسیم می کند و مرا از فضای سنگین زندان رها می کند. خیلی برایم جذابیت دارد به خصوص آنکه در تئاتر با آدم های خیلی خوبی آشنا شدم. فضای هنری است و روح آدم را جلا می دهد.

گفتم: احساس می کنی تئاتر می تواند گره گشای مشکلت باشد، گفت: دنیای هنر خیلی دنیای بزرگی است. کسانی که در کار هنر هستند آدم هایی با روح بزرگ هستند. به نظر من می شود روی چنین آدم هایی حساب کرد و انشالله به نتیجه خواهیم رسید.

 

تلاشمان این است تا در روز آخر اجرا محمدرضا آزاد شود

در ادامه گفت و گویمان گپ و گفتی با اسماعیل فیروزی نویسنده و کارگردان این نمایش انجام دادیم و در خصوص چرایی ورود این نمایش به تالار هنر پرسیدیم.

فیروزی گفت: ما سالهاست در حوزه های مددکاری، مشاوره و هنری در کانون اصلاح و تربیت کار می کنیم و در طول زمان احساس کردم با معجون دو هنر مددکاری و نمایش می شود به این بچه ها کمک کرد. خروجی این تفکر اجرای نمایشی شد که بتواند هم به این بچه ها توانمندی بدهد و هم حالشان را خوب کند.

وی افزود: یکی دیگر از تفکرات ما برای ورود به هنر این بود که بچه های کانون به دلیل سن پایین 18سال امکان ورود به کار درآمدزا ندارند و تنها راهی که می تواند برای درآمد زایی به آنها کمک کند و حتی برای این کار آنها تشویق هم می شوند، کار هنری است.  

کارگردان و نویسنده الیورتوئیست که از حضور در تئاتر به عنوان یک منبع بسیار مهم و مفید برای ارتزاق نوجوانان کانون اصلاح و تربیت یاد می کرد، در ادامه گفت: این نوجوانان گاها شاکی خصوصی دارند و یا محکوم به دیه هستند و باید از راهی هزینه آنها پرداخت می شد و این نمایش کمکی برای این مسیر بود و حتی قرار است در روز پایانی این نمایش محمدرضا که متهم به قتل است آزاد شود.

پرسیدم، یعنی دیه محمد رضا را از طریق تئاتر قرار است پرداخت کنید؟

گفت: بنای ما از ورود به تالار هنر این بود تا به یاری هنردوستان و هنرمندان و خیرین محمدرضا پس از پایان آخرین روز اجرای این نمایش دیه اش را پرداخت و آزاد شود. اگر هم پول کمتری دریافت شد تلاشمان بر این است که با چند روز فاصله این کار را بکنیم اما فلسفه اینکه با تئاتر کاری کنیم که این نوجوانان درآمدزا شوند برای ما مهم است.

اسماعیلی از نقش تئاتر برای ارتقای اعتماد به نفس یاد کرد و گفت: بچه های کانون به هیچ وجه علاقه ای برای دیده شدن ندارند اما تئاتر کاری کرد که اعتماد به نفس این بچه ها بالا رفت و امروز حتی حاضر به مصاحبه شدند.

وقتی از اسماعیل فیروزی خداحافظی کردم تا تحریریه با خودم کلنجار می رفتم که آیا می شود با تئاتر که خیلی از اهالی آن همواره از درآمد اندکش می گویند دیه یک نفر را داد.

می دانم این دو مقوله هیچ ارتباطی با هم ندارند و هر یک سمت و سویی را سیر می کنند اما قصه، قصه مادر هنرهاست.

انگار با حضورش هر کاری می توان کرد...   




نظرات کاربران