نگاهی به نمایش «نه، نه، نه» به نویسندگی و کارگردانی امیرعباس رنجبر
باورهای درونی مانیفستی از تبعات جهان پیرامون است
ایران تئاتر، کیارش وفایی: جهان هستی را شاید بتوان جزو آفریدههایی نام برد که در خود هزاران جهان و ساختارهای پیچیده را جای داده است. حال این اتفاق سبب شده است که انسانها در سراسر کره زمین با خلق و خو و باورهای مختلفی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. کنش و واکنش بین انسانها در واقع حکم مسیریابی را دارد که جهان و انسانهایش را دستهبندی میکند تا تمایزها و تفاهمها بتوانند باورها، عقاید و اصول را در قالبهای کوچک و بزرگ نمایان سازند، رابطهای که تا آخرین روز جهان به طور حتم پایانی ندارد.
شاید بتوان گفت اهمیت علوم مختلفی که انسان به آنها دست یافته در آن است که او میتواند تصمیمهای گوناگونی را برای زندگی و مسیری که میخواهد در پیش بگیرد انتخاب فراهم کند. حال این مزیت سبب شده است که جوامع بشری در ازای کشف و شهود بیشتر مسائل و داراییهای جهان هستی از یکدیگر سبقت گرفته و از تمام توانایی خود در هر زمینهای برای رسیدن استفاده کند. حال تفاوتی ندارد که این تصمیم در زمینه مسائل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی تعریف شده یا آنکه باورهای درونی در آن دخالت داشته باشد. لذا این تلاش روز افزون ملاکی شده است که انسان فاصله خود را با علوم روز و یا باورهای درونی که پایه و اساس محکمی دارند احساس نزدیکی و اطمینان کند. در واقع ذات انسان بنابر آموختههای درونی و دستاوردهای بیرونی از جهان پیرامون تشکیل میشود تا آنچه که مطلوبش است را داشته باشد. حال در این لحظات دراماتیک اتفاقهایی رخ میدهد که این نظم و ساختار دچار تزلزل شود به شکلی که قوم، جامعه و یا کشوری دچار بحران شود در حالی که از زاویه بیرونی این تلاطم گاهی در اندازه بزرگتر و گاهی کوچکتر دیده خواهد شد. آینه رفتارها و باورهای انسان مهمترین عامل این موج طغیانگر است که با شایع کردن خود در سطح جامعه رواج پیدا میکند تا انسانهای دیگر به اشتباه افتاده و هر روز مبتلایان به آن باور یا رفتار درصد بیشتری را شامل شوند. بنابراین هر پیروزی و شکست، هر موفقیت و ناکامی، هر بودن یا نبودن تحت تاثیر رفتارها و باورهای درونی و سپس بیرونی انسان است. انسانی که روزی جنگجو است و روزی دیگر در سازمان ملل از صلح و مزایای آن حرف میزند، آری فاصله خیر و شر تنها یک قدم است.
نمایش «نه، نه، نه» با ساختاری متفاوت قصد دارد لازمههای مدنظر خود را برای مخاطب بیان کند. حرفهایی که شاید در پیرامون خود آنها را با گفتارها و روشهای گوناگونی شنیده و یا دیده است. حال این تفاوت در ساختار اصلی درام سبب شده است که برههایی از تاریخ بعنوان سنگ بنای جهان اثر شناخته شود و مخاطب با ورود به آن جهان با محتوای نمایش ارتباط برقرار کرده و بنابر موقعیتهای جغرافیایی و مکانی که در اثر تعریف شده با شخصیتها، شرایط و موقعیت آنها روبرو شود. لذا شخصیتها برای آنکه همراه با مسیرهای موازی بین ساختار اصلی، تاریخ درام و البته موقعیت مکانی همسو شوند ذات خود را به گونهای تغییر بدهند که انگاری در عهد یونان باستان روزگار میگذرانند و با قوانین آن دوران پیش میروند. ضرورت این تصمیم از نگاهی به ریشهدار بودن مسئله جهان اثر که در متن نمایشنامه جاری است اشاره دارد. مسئلهای که در زمان اکنون با آنکه شرایط تحت تاثیر مدرنیته است همچنان به موضوعی قابل توجه بدل شده تا رویکرد اجتماعی سوژه بعنوان دغدغهای ثابت عیان باشد. حال این اتفاق بیشک از بطن کانون خانواده نشات میگیرد که بسط دادن آن به جامعه داشتههای بیشماری را رقم میزند.
مسئله کودک همسری در جهان متن و اثر نقطه کانونی این درام است که سعی شده با استفاده از فضاسازی و ورود شخصیتها به صحنه با خرده پیرنگهایی که علت و معلولهای گوناگونی دارند طرح و شرح داده شود. لذا این دغدغه اجتماعی که در این روزها گریبانگیر مردم جهان و حتی کشورهای پیشرفته است انسان و جهان پیرامون او را با زاویهای متمایز نسبت به دیگر عنوانهایی از این دست بازتاب میدهد. در جهان متن شخصیتها بعنوان مابه ازاهایی از زنان جامعه طراحی شدهاند تا رفتارها و کنش و واکنشها ظاهر تمثیلی نداشته و در اصل بیانگر آن باشند که وجود چنین مسئلهای تا چه اندازه میتواند تراژیک و غمبار جلوه کند. حال در این میان جامعه زنان که شخصیتهای نمایش نقش آنها را ایفا میکنند با شرایط و مسائلی روبرو هستند که به صورت آگاهانه نقدی را به جوامع بشری وارد کرده و به نوعی قصد آن را دارند که مخاطب را متوجه این موضوع کنند که تبعات کودک همسری تا چه اندازه میتواند همچون ویروسی کشنده جامعه و آینده بشر را مورد تهاجم باورهای غلط قرار بدهد.
لزوم استفاده از این عنوان در جهان نمایش بیشتر از آنکه بازگوکننده روایتی تاریخی باشد متوجه آن است که ضرورت تسری چنین باورهایی از نسل گذشته به نسل بعد از خود و سپس به نسل اکنون چه تبعات مخربی دارد. نویسنده و کارگردان این اثر کوشیده است با دیدگاه و دغدغه خود چنین داشته بغرنج موجود را به مخاطب تفهیم و او را متوجه آن کند که در جهان پیرامونش روزانه چه اتفاقهایی به شکل چند لایه رخ میدهد که نسلهای جوان را تهدید به از هم گسیختگی و تباهی میکند. حال بنابر این باور در جهان اثر شخصیتها با خرده پیرنگهای خود پرده از تبعات این موضوع برداشته و خط سیری را برای مواجه شدن مهیا میکنند. اشاره به زنان اساطیر یونان باستان به نوعی معرف جامعه زنان در طول تاریخ و البته دوران معاصر است که شرایط روبرو شدن با چنین موضوعی را به گونهای دیگر تجربه میکنند. حال در این میان شرح مقوله سنت و داشتههای کهن این لازمه را پدید آورده تا شخصیتها با گویش و لحن ادبیات کهن با یکدیگر ارتباط برقرار کنند که این تصمیم از نگاهی اشاره به تاریخی بودن مسئله کودک همسری دارد. لذا تبعیض جنسیتی، امیال انسانی، باورهای کورکورانه و در نهایت تصمیم به مبارزه با عنوانهایی از این شکل را میتوان بعنوان زیر مجموعههایی از هدف اصلی اثر به شمار آورد. در ساختار جهان اثر ریتم بر اساس موقعیتهای نمایشی نظم پیدا میکند تا برونریزی شخصیتهای نمایش که در میان آنها تنها یک شخصیت مرد به عنوان جامعه مردسالار و شخصیتهای زن در مقام نمونهای از جامعه زنان معرفی شدهاند منطق روایی را به درستی تعریف بدهند.
شاید بتوان گفت که کارکرد چنین نمایشهایی که تاریخ را در دغدغههای اجتماعی ادغام کرده و پیش روی مخاطب نشان میدهند آن باشد که هر مسئلهای در جهان اکنون به طور حتم ریشه در تاریخ و زمان گذشته دارد. گذشتهای که انسانها بر اساس باورهای درست یا اشتباه خود به آن جهت داده و انسانهایی که در زمان حال زیست میکنند را از تبعات آن بیبهره رها نکردهاند. بنابراین باید آگاه بود که هر عنوان، مسئله و یا دغدغهای تنها با استدلال منطق و تغییر شرایط در باورهای نادرست به پایان خواهد رسید و نه چیز دیگری.